موضوع : شهرشناسی | استان مرکزی-تفرش

وجه تسمیه زاغَرَم

این محله از محلات قدیم تفرش است. در زیر آن زاغه‌های زیرزمینی فراوانی به شکل راهروهای تو در تو و شبکة پیچیده‌ای جهت عبور انسان وجود داشته که منافذ محدودی داشته و در مواقع حملة احتمالی مخفیگاه امنی برای افراد بوده است. ولی روایت دیگری هم هست که این محله را (غُرّه) به معنی ماه می‌نامد. شاید علت آن تمیزی محل و خانه‌های اعیان نشین آن بوده است
همان‌طور که در بالا ذکر آن رفت، این تکیة با شکوه دارای دو کتیبة سنگی است که کتیبة اولی حداقل 30 سال بیشتر از کتیبة سید کاظم قدمت دارد. بانی تکیة قبلی میرزا شریف بوده است. کتیبة سنگی دیگر مربوط به بانی بنای فعلی است که سید کاظم باشد و تاریخ 1274 هجری را داراست. متن هر دو کتیبه به ترتیب قدمت آنها از این قرار است:
کتیبة سنگی میرزا شریف تکیه زاغَرَم فم تفرش
جهان جود و سخا بحر امتنان و عطا سپهر مجد و علا میرزا شریف وحید
نه تالیش به جهان دیده دیدة دوران نه ثانیش ز ازل گوش روزگار شنید
به دستیاری توفیق و پایمردی سعی به رهنمونی اقبال سعد و بخت سعید
بنا نهاد حسینیه ای چو خلد برین برای تعزیة جدِّ خود حسین شهید
تبارک الله از این دلنشین مقام رفیع که هست قبلة حاجات و کعبة امید
اگر به چشم بصیرت کسی در آن نگرد وقایعی که شنیدست می‌تواند دید
ستاده شیر خدا هادی طریق هدی فراخته عَلَم حمد بر سیاه و سفید
نشسته فاطمه با حور در عماری نور به پای نخل و دهد خلق را به خلد نوید
دعای ذاکر کرسی‌نشین ایوانش رسد چو العطش تشنگان به عرش مجید
یقین که بانی این امر خیر در دارَین گل مراد ز باغ امید خواهد چید
به صد مبالغه تاریخ این بنای شریف ز پیر عقل چو ساقی بینوا پرسید
کشید صوت حسینی و با نوا برخواند «هزار لعنت حق بر یزید و آل یزید»
کتیبة سنگی تکیه زاغَرَم فم تفرش توسط سید کاظم
این کتیبه عکس دو شیر حجاری شده را در طرفین خود دارد.
سنه 1274 بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین
به عهد ناصرالدین شاه غازی ظل یزدانی کمر بر بست سید کاظم از توفیق ربانی
به تفرش ساخت رشک آشکوی جنت المأوی]کذا[ چو ایوان فلک قصری برای تعزیت‌خوانی
تعالی الله از این عالی‌بنا کز خالق یکتا به صد منت خطاب آمد به جبریلش به دربانی
به معماری قدرت ریخت بنیانش چنان محکم که باقی ماند این عالی‌بنا در عالم فانی
به نام ایزد این ماتم‌سرا کز عجز پست آمد به پیش رفعتش نه آشکوی کاخ کیوانی
ز خاک و باد و آب و آتشش هر یک پدید آمد دم عیسی و مشک ناب و نور و آب حیوانی
در این منظر چه پیغمبر عزادار است جا دارد به خاکش از تفاخر گر نهد افلاک پیشانی
شد از اخلاص خود بانی نگهبان عزای او کند خاتون محشر در دو کون او را نگهبانی
به یمن همت خود آن حسینی این حسینیه به تفرش زیب و زینت داد ارکان مسلمانی
در این روز از برای شیعیان شاه مظلومان کند مال و عیان و جان ز شور عشق قربانی
چه شد اتمام این ماتم‌سرا از بهر تاریخش خیالات سرور آمد به آن عالم که می‌دانی
حجاب افکند زهرا از رخ تاریخ و از احسان «جزاک الله می‌گوید به سید کاظم بانی»

نظر شما