یک ابدال و دوازده واژه در آوایش قمی
الف) یک ابدال:
در آوایش قمی، تا کنون از ابدال صامت "ی" به صامت "ک"، دو نمونه به دست آمده است:
سر پِک: سر پِی؛ سر و پی؛ سر و پا؛ امروزه از آن، معنای سر و رو برداشت میشود: سر پِکِم سرما خورده.
سَرَکدار: سرایدار.
ب) دوازده واژه:
شاید همشهریان امروزی ما، این دوازده واژه را کمتر به یاد داشته باشند:
بوی اِزنا: بوی پشم سوخته و مانند آن.
به لِر کشیدن: بر تن کردن لباس، در مقام تحقیر.
حِدَّت کردن: هِمّت کردن.
روکَش کردن: میانجی قرار دادن.
زِق زدن: ترش شدن ماست.
شِرته کردن: حرام و حرج کردن.
شیت کردن: از هم باز کردن و پَهن و پخش کردن.
غَمِش آمدن: غَمزه آمدن؛ ادا و اطوار ریختن.
غوشه: گوشه و کنایه [> غوشهای/ غوشه داشتن].
کَلِّگی آمدن: رقص سر و گردن اجرا کردن.
گُوگَلوار: گاوگلهوار؛ مانند گلهی گاو؛ کنایه از دستهجمعی و بدون مراعات.
مرغِ تور: مرغ فراری.
با درخواست اصلاح و تکمیل.
دکتر علیرضا فولادی
نظر شما