هنر و زندگی
موضوع : نمایه مطبوعات | ایران

هنر و زندگی

روزنامه ایران،  شماره ۱۷۷۲ سال هفتم شنبه ۱۸ فروردین ۱۳۸۰ Sat, Apr 7, 2001    

• ارزش ذاتی اثر هنری، تا حد زیادی به ارزیابی مردم از هنرمندی که آن اثر را آفریده و به ویژگی زیبایی شناسانه خود آن اثر (یعنی آن اندازه که
نظاره گر، آن اثر را زیبا حس می کند) بستگی دارد.

• آثار هنری از این حیث که بیانگر دستاوردها و افتخارات یک فرهنگ خاص هستند، ارزش ملی و میهنی دارند.
• هنر، علاوه بر ارزش دینی و میهنی، دارای ارزشهای نمادین دیگری هم هست. هنر به خاطرتوانایی اش درا نتقال پندارهایی که ما با آنها احساس نزدیکی یا یگانگی می کنیم، ارزشگذاری می شود. این یگانه انگاری موجب می شود که به هنر قدرتی نمادین ببخشیم و افسانه های راجع به خاستگاههای هنر بیافرینیم.
• یکی از راههای سنتی یی که درآن برای هنر ارزش و اهمیت قایل شده اند، برپایه ارزش و معنای دینی اش است. از پیش از تاریخ تا نهضت اصلاحات سده شانزدهم، هنر یکی از مؤثرترین راهها برای بیان اعتقادات مذهبی بود.
در این نوشتار، آنچه موضوع پژوهش است، حضور هنر در اطوار و لایه های زندگی آدمیان است. بی گمان سابقه دیرینه هنر، هم سنگ و هم عصر حیات بشری است. انسان هیچگاه نتوانسته و یانخواسته هنر را از پیکره زندگی خود طرد کند و یکسره عقلانی و منطقی بیندیشد و زندگی کند. گویی در جهان انسانی، مفاهیم و مقولاتی است که درکمند خردورزی محض گرفتار نمی آید و جز در قالب فرمهای هنری و زیباشناختی، درک و دریافت نمی شوند.
مقاله حاضر می کوشد تبلورها و تظاهرات هنری را در متن زندگی انسانی بازجوید. دراین مسیر افزون بر انگیزه ها و خاستگاههای هنر، به ارزش مادی، ذاتی، دینی، میهنی و نیز به ارزشهای نمادین هنر توجه کرده است. این نوشته، هنگامی روی کمال و تمامیت به خود خواهد دید که درمقاله یی دیگر، موضوع «هنر و توهم» و نیز تناظر میان «خدایان و هنرمندان» را هم به تحلیل کشد.
گروه اندیشه
ما به مطالعه و بررسی هنر می پردازیم زیرا با این کار، درباره جلوه های خلاق وجود خود و گذشتگان چیزها می آموزیم. هنرها، پلی میان گذشته و آینده اند و حتی می توانند نخستین وتنها وسیله برای تحقیق درباره فرهنگهایی باشند که هرگز شواهد و آثار مکتوبی از خود به جا نگذاشته اند. مثلاً نقاشیهای غارهای پیش از تاریخ که قدمتشان به ۳۰۰۰۰سال پیش از میلاد مسیح می رسد، نشان می دهد که در جوامع اولیه، شکار تا چه اندازه اهمیت داشته است. میل و نیاز افراد این جوامع به زاد و ولد و تضمین بقای نسل، در تصاویر و تندیسهای زنانه پیش از تاریخ که فاقد چهره اند و سینه ها و سرین شان به اندازه نامتناسبی بزرگ است، جلوه گر شده. بناهای ماقبل تاریخ خواه رو به سوی زمین داشته باشند یا آسمان، بصیرتها و نگرشهایی راجع به انواع خدایان مورد پرستش مردم فراهم می کنند [بدین معنی که بیانگر طرز تلقی و اعتقادات مذهبی مردمان اند]. اگر چنین دست ساخته ها و اشیایی ـ که از بخت خوش تا به امروز حفظ شده اند ـ در میان نبودند ما بسیارکمتر از آنچه اکنون درباره فرهنگهای کهن می دانیم، می دانستیم.
و درباره خودمان نیز کمتر می دانستیم، زیرا هنر پنجره یی به سوی اندیشه ها و احساسات انسان است. برخی موضوعات نظیر میل به بقا و ادامه حیات و ابراز هویت شخصی در زمانها ومکانهای مختلف پایدار مانده [و در آثار هنری جلوه گر شده] است. در بستر هنرهاست که روح خلاق و یگانه مردمان سرزمینهای گوناگون و نیز همانندیهایی که آنان را به هم پیوند می دهد پا به عرصه ظهور گذاشت.
انگیزه و خاستگاه هنری
هنر یکی از وجوه حیاتی و پایدار زندگی روزمره است. امامی توان پرسید که انگیزه و گرایش هنری از کجا آغاز می شود؟ می بینیم که انگیزه هنری به شکل فطری و مادرزاد، در کودکان هوشیار که پیش از خواندن و نوشتن، تصویر و تندیس و ساختمانهای کوچک می سازند، وجود دارد. آنان بطور خودانگیخته آدمکهای گلی و آدم برفی می سازند. اگر به آنان چند قطعه کوچک بدهند، معمولاً سعی می کنند آنها را روی هم بچینند و برج درست کنند. همه اینها تلاشهایی است برای خلق نظم از بی نظمی و شکل از بی شکلی. ربط دادن یک معبد یونانی یا اهرام مصر به قصرهای شنی کودکان، چه بسا کار دشواری باشد اما همه اینها حکایت از گرایش و انگیزه طبیعی یکسانی برای ساختن دارند.
در دنیای بزرگسالان، آفرینش و ابداع هنری، نوعی استمرار و گسترش انگیزه های مادرزاد کودکان است اما اینک معانی و دلالتهای متفاوتی به خود می گیرد. یکی از انگیزه های قوی برای ساختن آثار هنری، میل به برجا نهادن محصولی ارزنده پس از مرگ، برای جاودان ماندن در خاطره هاست. اثر هنری، به شکل نمادین، وجود هنرمند را تداوم می بخشد. این جاودانه سازی هنر، متناظر است با این احساس رایج که انسان با داشتن فرزند، از تداوم و پیوستگی تبارشناختی خود تا آینده، اطمینان پیدا می کند. چندتن از هنرمندان به چنین تناظر و پیوندی قایل بوده اند، از جمله میکلانژ که بنابر روایت زندگینامه نویسانش، گفته بود که هیچ فرزند انسانی ندارد زیرا آثار [هنری]اش فرزندانش هستند.
جتو نقاش ایتالیایی بزرگ اوایل دوره رنسانس، نظر مشابهی در یک حکایت بامزه قرن چهاردهم بیان می کند که چنین شروع می شود: دانته شاعر از جتو می پرسد که چرا کودکانش چنین زشت و نقاشیهایش چنین زیبا هستند. جتو جواب می دهد که او در نور روز نقاشی می کند و در تاریکی شب، می آمیزد!
لئون باتیستا آلبرتی [هنرمند] انسان گرای ایتالیایی قرن پانزدهم می نویسد: «نقاشی، غایبان را حاضر و مردگان را زنده می کند. » آلبرشت دورر، هنرمند آلمانی قرن شانزدهم می نویسد: «من نقاشی می کنم تا همانند مردمان، پس از مرگشان حفظ شود. » حتی در دوران کهنی چون دوره نوسنگی (ح۸۰۰۰ ـ ۲۰۰۰ ق. م) جمجمه ها را با گچ، به شکل چهره ها درمی آوردند و در حدقه چشمان، صدف می گذاشتند. در مصر باستان، چهره فرعون بر صندوق مومیایی اش نقش می شد تا کا (Ka) یا روحش بتواند او را بازشناسد. از تمدن میسنی یونان قدیم (ح۱۵۰۰ ق. م) نیز [ماسکها یا] قالبهای زرین جسد پادشاهان کشف شده است.
فقط نقاشی چهره های افراد نبود که به عنوان نشانه جاودانگی وجودشان پس از مرگ، مهم و ارزنده دانسته می شد. حامیان یا سفارش دهندگان آثار هنری، گاه دستور ساخت یادبودهایی پرهزینه می دادند. مثلاً فرمانروایان مصری (۳۰۰۰ ـ ۱۰۰۰ق. م) سالها وقت صرف طراحی و نظارت بر ساخت اهرام کردند، نه فقط با این اعتقاد که این مقبره های یادبود، وجودشان رادر زندگی پس از مرگ تضمین می کرد، بلکه وسیله یی بود برای اظهار قدرتشان در زمین.
آتنیان [معبد] پارتنون را در سالهای ۴۴۸ تا ۴۳۲ پیش از میلاد به منظور ایجاد سرایی برای مجسمه عظیم [آتنا] الهه حامی آتن و در عین حال به قصد تجسم بخشیدن به دستاوردهای عقلی و خلاق تمدنشان و حفظ آنها برای نسلهای آینده، ساختند. لویی چهاردهم کاخ پادشاهی عظیم خود در ورسای را در قرن هفدهم به عنوان نشانه و یادبودی از پادشاهی و قدرت سیاسی اش و مجد و عظمت فرانسه بنا کرد.
ارزش هنر
آثار هنری نه فقط در نگاه هنرمند یا حامی هنر، بلکه به دید کل فرهنگ، ارزشمند شمرده می شود. در واقع آن دوره هایی از تاریخ که تمایل داریم آنها را از نقاط عالی و اوج دستاوردهای بشر بشماریم، دوره هایی است که طی آنها، هنرها جایگاهی بس والا داشته اند و سخت مورد تشویق و حمایت بوده اند. در مصر باستان فراعنه، فعالیت ساختمانی را در مقیاسی بسیار عظیم به راه انداختند. آنان سرپرستی و نظارت بر احداث اهرام و نیز قصرها و معابد را بر عهده داشتند و سفارش ساخت پیکره ها و نقاشیهای بسیار می دادند.
در سده پنجم پیش از میلاد، در آتن، مهد دموکراسی نوین، هنرمندان، پیکره ها ونقاشیها و بناهای بسیار مهمی آفریدند که عالی ترین دستاوردشان، پارتنون بود. طی عصر گوتیک (ح۱۲۰۰ ـ ۱۴۰۰ ب. م) بخش عمده یی از فعالیت اقتصادی هر شهر مذهبی حول محور احداث کلیسای جامع آن شهر و ساخت مجسمه های کلیسای جامع و تولید شیشه بندهای منقوش دور می زد. در فلورانس عصر رنسانس در سده پانزدهم، خانواده های بانکدار ایتالیایی از جمله خانواده مدیچی، برای تزیین فضاهای عمومی، قصرهای خصوصی، کلیساها و نمازخانه ها، پولهای هنگفتی صرف هنر کردند. امروزه نه تنها افراد بلکه شرکتها نیز از حامیان هنرها شده اند و بازار هنری پررونقی در سراسر جهان شکل گرفته است. مردم، امروزه بیش از گذشته، آثار هنری می خرند و غالباً آنها را سرمایه خود محسوب می کنند. وانگهی به حراج گذاشتن آثار هنری، به یک حرفه بین المللی بدل شده است.
یاری هنرها به تمدن بشری، وجوه بسیار دارد که چند مورد از آنها را اینک بررسی می کنیم.
ارزش مادی
آثار هنری چه بسا تنها به سبب ماده گرانقیمتی که از آن ساخته شده اند ارزشمند باشند. فی المثل در هنر مصری برای نمایاندن الوهیت و خورشید از طلا استفاده می شد. در هنر مسیحی نیز طلا را در پس زمینه شمایلهای مذهبی و برای هاله های تقدس بر گرداگرد چهره های الهی به کار می بردند. مواد گرانقیمت، متأسفانه برای دزدان، بسیار اغواکننده بود و سرقت و غارت آثار هنری به دست سارقان و دزدان که اهمیتی برای ارزشهای فرهنگی و مذهبی یا هنری آنها قایل نبودند و آثار فلزی را ذوب می کردند، قرنها ادامه داشته است. حتی پیکره آتنا که یادبودی مذهبی در پارتنون بود، بدون هیچ نشانه یی ناپدید شد و این احتمالاً به دلیل ارزش طلا و عاجی بود که در ساخت آن به کار رفته بود.
ارزش ذاتی
اثر هنری ممکن است شامل مواد گرانبها باشد اما این نخستین [یا مهمترین] ملاک برای داوری درباره ارزش و کیفیت آن نیست. ارزش ذاتی اثر هنری، تا حد زیادی به ارزیابی مردم از هنرمندی که آن اثر را آفریده و به ویژگی زیبایی شناسانه خود آن اثر (یعنی آن اندازه که نظاره گر، آن اثر را زیبا حس می کند) بستگی دارد. مونالیزا از مواد نسبتاً معمولی ـ رنگ نقاشی و چوب ـ ساخته شده، اما با وجود این، یک شیء بسیار نفیس و گرانبها و احتمالاً مشهورترین تابلوی جهان است. لئوناردو داوینچی که آن را در حوالی سال۱۵۰۰ میلادی در ایتالیا نقاشی کرد، نابغه یی پرآوازه در روزگار خود بود و اثرش نمایانگر ذوق و سلیقه روزگارش است. نقاشیهای ونسان ون گوگ نقاش هلندی اواخر قرن نوزدهم نیز جاودانه ماندند، هر چند در زمان حیاتش به وی اعتنایی نمی شد. فقط پس از مرگش بود که کیفیت و اصالت زیبایی شناختی و هنری آثارش بازشناخته شد. امروزه ارزش ذاتی یک نقاشی رنگ روغن ون گوگ، در قیمت خرید و فروش آن که تا مبلغی بالغ بر ۸۰میلیون دلار بالا رفته، منعکس است.
ارزش ذاتی یا درونی یک اثر هنری، همیشه هم آشکار نیست. مثلاً در ارزیابی های مختلف [برخی آثار هنری نظیر] آثار ون گوگ، این سؤال آشنا مطرح می شود که «آیا این، هنر است؟ » سؤالی که نشان می دهد تعریف «هنر» و نیز بازشناسی ارزش زیبایی شناختی یک شیء کار دشواری است. یک نمونه آشنا از این معضل، در محاکمه یی که به سال ۱۹۲۷ در شهر نیویورک صورت گرفته، رخ نموده است. ادوارد استیکن عکاسی برجسته یی امریکایی، پیکره یی برنزی با عنوان «پرنده در فضا» از هنرمند رومانیایی کنستانتین برانکوزی، که در فرانسه زندگی می کرد، خرید. استیکن مجسمه را به ایالات متحده وارد کرد که برطبق قوانین اش، به آثار هنری اصل هنگام ورود به کشور، عوارض گمرکی تعلق نمی گرفت اما وقتی مأمور گمرک، «پرنده» را دید از ورود آن جلوگیری کرد و گفت: «این، اثری هنری نیست بلکه فلزی ساخته شده است. » اعتراضهای استیکن به جایی نرسید، برای پیکره، تحت مقوله «ظروف آشپزخانه و تجهیزات بیمارستان» اجازه ورود صادر شد، و این بدین معنی بود که استیکن می بایست ۶۰۰ دلار بابت عوارض گمرکی بپردازد.
بعدها با حمایت مالی گرترود و ندربیل واتینی، پیکره ساز خیر امریکایی استیکن به مقامات ارشد گمرک متوسل شد. جریان دادرسی بعدی، سخت مورد توجه عموم قرارگرفت. گواهان در این باره به بحث پرداختند که آیا «پرنده» اصلاً پرنده است. آیا هنرمند می تواند با نامگذاری آن، آن را یک پرنده بسازد. آیا می توان گفت که این اثر، ویژگی های مشخص «پرنده بودن» و نظایر آنها را داراست. گواهان محافظه کار، از پذیرفتن آن به عنوان یک پرنده سرباز زدند زیرا آن اثر، فاقد خصوصیات زیست شناختی مشخص نظیر بال و پر بود. گواهان و کارشناسان پیشرفته تر خاطرنشان می کردند که این اثر، از کیفیات پرنده سان، یعنی حرکت او به بالا و نوعی حس آزادی فضایی، برخوردار است. حکم نهایی دادگاه به نفع خواهان بود و استیکن پولش را پس گرفت. اعلام شد که «پرنده در فضا» یک اثر هنری است. در بازار امروز، یک پرنده برانکوزی، میلیونها دلار به فروش می رسد.
ارزش دینی
یکی از راههای سنتی یی که درآن برای هنر ارزش و اهمیت قایل شده اند، برپایه ارزش و معنای دینی اش است. از پیش از تاریخ تا نهضت اصلاحات سده شانزدهم، هنر یکی از مؤثرترین راهها برای بیان اعتقادات مذهبی بود. نقاشی ها و پیکره ها، خدایان و الهه گان را تصویر می کردند و بدین طریق، صور آنها را دسترس پذیر می ساختند. معابر و کلیساها و مسجدها، به شکل نمادین، اقامتگاه خدایان بودند و پرستندگان را با خدا و معبودشان مرتبط می ساختند. مقبره ها نیز بیانگر اعتقاد به زندگی پس از مرگ بودند.
طی قرون وسطا در اروپای غربی، هنر اغلب کارکردی آموزشی داشته است. یکی از راههای مهم برای منتقل ساختن حکایات انجیل و روایات قدیسان به عامه مردم، پیکره ها و نقاشی ها و شیشه های منقوش در کلیساها بود.
اهمیت و معنای دینی یک اثر هنری، سوای کارکرد آموزشی اش، ممکن است چنان عظیم باشد که کل گروههایی از مردم، خود را با آن شیء یگانه بدانند. ارزش چنین اثری، هنگامی دوچندان می شود که مفقود گردد. در سال ،۱۹۷۳ آفو ـ آ ـ کوم، پیکره مقدسی که، تجسم بخش روح یک روستا در کامرون بود، ناپدید شد. چنان که روایت کرده اند اهالی روستا وقتی متوجه شدند که پیکره مقدسشان مفقود شده، دچار افسردگی شدند. وقتی بعدها، آفو ـ آ ـ کوم، از گالری یک دلال هنری در نیویورک سردرآورد، یک رسوایی بین المللی به بار آمد و فقط هنگامی فروکش کرد که پیکره به زادگاه آفریقایی اش بازگردانده شد.
ارزش میهنی
آثار هنری از این حیث که بیانگر دستاوردها و افتخارات یک فرهنگ خاص هستند، ارزش ملی و میهنی دارند. احساسات میهنی، انگیزه اصلی و اولیه برپا کردن طاق نصرت های باشکوه روم باستان بود. زیرا آنها دروازه هایی برای بازگشت امپراتوران و سرداران پیروز بودند. مجسمه های قهرمانان ملی، در بوستانها و میدانهای عمومی اغلب شهرهای دنیای غرب به چشم می خورد.
اما یک اثر، لازم نیست نمایانگر یک چهره ملی یا حتی یک موضوع ملی باشد تااز لحاظ ملی، ازرشمند محسوب شود. در ،۱۹۴۵ در پایان جنگ جهانی دوم، مقامات هلندی، یک فروشنده آثار هنری به نام هان فان میگرن را به اتهام خیانت به کشور دستگیر کردند. آنها متهمش کردند که یکی از نقاشی های هنرمند هلندی سده هفدهم، ورمیر را به هرمن گورینگ، فرمانده ارشد نازی و وفادارترین حامی هیتلر فروخته است. فان میگرن وقتی پرونده اش در دادگاه مطرح شد، فریاد زد: «احمقها! آن را خودم کشیده بودم» آنچه او به نازیها فروخته بود درواقع تابلویی جعلی بود که خود کپی کرده بود و این را با کشیدن تابلوی دیگری از ورمیر، تحت نظارت در زندان، اثبات کرد. به این ترتیب، فان میگرن با اثبات اینکه مرتکب جرمی کوچکتر یعنی جعل اثر هنری شده خود را از اتهام خیانت نجات داد.
جلوه دیگر ارزش میهنی هنر را می توان در نمایشگاههایی که اخیراً به دنبال تغییر در معادلات سیاسی جهان برپا شده است، دید. از زمان تنش زدایی در روابط میان غرب و بلوک کمونیست، روسیه آثار هنری موزه های خود را برای نمایشگاههای موقت به ایالات متحده فرستاده است. در چنین اوضاعی، حمل ونقل آثار هنری به یک نوع رویه دیپلماتیک بدل شده و روابط بین ملت ها را بهبود بخشیده است. احساس میهنی یی که برخی فرهنگ ها نسبت به آثار هنری خود داشته اند موجب می شد که آثار هنری، ارزش بیشتری پیدا کنند بدین معنی که جزو غنایم جنگی و از نشانه های پیروزی محسوب شوند. وقتی بابل قدیم، در سال ۱۱۷۰ پیش از میلاد مغلوب عیلامیها شد، فاتحان، مجسمه مردوک، مهمترین خدای بابلی را به همراه قانون نامه حمورابی، به غارت بردند. در اوایل قرن نوزدهم نیز وقتی لشگرهای ناپلئون در خاک اروپا پیش می رفتند، هزاران اثر هنری را به یغما بردند. غنایم ناپلئون، امروزه بخشی از مجموعه هنر ملی فرانسه در لوور پاریس است.
ارزش میهنی هنر ممکن است چنان عظیم باشد که ملت هایی که آثار هنری شان به سرقت رفته برای بازپس گرفتن آنها از هیچ تلاشی رویگردان نباشند. از این روست که در پایان جنگ جهانی دوم، ارتش متفقین، بخش ویژه یی را مسؤول یافتن انبوه آثار هنری به سرقت رفته توسط نازیها کرد. گروه ویژه یی از ارتش ایالات متحده، دو مخفیگاه آثار هنری مسروقه از هرمن گورینگ در باواریا پیدا کردند یکی در یک قصر قرون وسطایی و دیگری در تونلی ضد بمب در کوههای اطراف. نیروی ویژه درست به موقع رسید زیرا گورینگ یک «قطار هنر» را به دستگاه خودکار کنترل درجه حرارت، مجهز کرده بود تا مجموعه «او» را سالم به مقصد برساند. در دادگاه نورنبرگ، گورینگ ادعا کرد که قصدش واقعاً شرافتمندانه بوده، چون هدفش جز این نبود که آن آثار هنری را از حمله های هوایی محفوظ نگه دارد.
یک نمونه معاصر از ارزش میهنی هنر را می توان در مورد مرمرهای الگینی دید. در اوایل قرن نوزدهم، زمانی که آتن تحت حکومت ترکان عثمانی بود، توماس بروک، ارل هفتم الگینی از مقامات عثمانی مجوز گرفت که پیکره های موجود در پارتنون و سایر بناها را به اکروپلیس منتقل کند. لرد الگین با صرف هزینه شخصی هنگفتی (که بالغ بر ۷۵۰۰۰ پوند می شد) پیکره ها را با کشتی به انگلستان فرستاد. نخستین محموله غرق شد اما مابقی آثار در ۱۸۱۷ به مقصد رسید. موزه بریتانیا در لندن، آن پیکره ها را فقط به بهای ۳۵۰۰۰ پوند خریداری کرد. این آثار که اکنون از آنها به عنوان مرمرهای الگینی یاد می شود، هنوز در موزه بریتانیا هستند و نظر جهانگردان را به خود جلب می کنند و منبعی برای پژوهش های اهل تحقیق اند. تا چندین سال یونانیان انگلستان را تحت فشار قراردادند تا پیکره ها را پس دهد ولی بریتانیا نپذیرفت. چنین وضعی، محصول شرایط تاریخی است. اگرچه لرد الگین هیچ قانونی را زیر پا نگذاشت و احتمالاً پیکره ها را از آسیب های جدی نجات داد، بسیاری از یونانیان اورا غارتگر میراث فرهنگی شان می دانند.
از آنجا که هنر، همچنان دارای ارزش میهنی است، قانونگذاری جدید در بسیاری از کشورها به نحوی است که صادرات گنجینه های ملی را غیرقانونی یا دشوار می سازد. توافقنامه های بین المللی، نظیر توافقنامه لاهه در ،۱۹۵۹ اجلاسهای عمومی یونسکو در ۱۹۶۴ و ۱۹۷۰ و قرارداد ۱۹۶۷ کشورهای اروپایی، در حمایت از گنجینه های فرهنگی و میراث باستانی است.
سایر ارزشهای نمادین
هنر، علاوه بر ارزش دینی و میهنی، دارای ارزشهای نمادین دیگری هم هست. هنر به خاطرتوانایی اش درا نتقال پندارهایی که ما با آنها احساس نزدیکی یا یگانگی می کنیم، ارزشگذاری می شود. این یگانه انگاری موجب می شود که به هنر قدرتی نمادین ببخشیم و افسانه های راجع به خاستگاههای هنر بیافرینیم.
واکنش در برابر هنرها، تقریباً تمام طیف عواطف انسانی را می پوشاند. آنها شامل لذت، ترس، سرگرمی، خشم و حتی پرهیز و دوری اند. مردم ممکن است جذب یک اثر هنری شوند و نخواهند از آن جدا شوند، مثل همان کاری که لئونادرو پس از کشیدن تابلوی مونالیزا کرد. لئوناردو به جای آنکه مونالیزا را به شخصی که آن را سفارش داده بود، تحویل دهد نقاشی را تا زمانی که زنده بود پیش خود نگه داشت. به عکس، چه بسا کسانی باشند که بخواهند بعضی آثار را به این جهت که مایه خشمشان شده از بین ببرند. در لندن، در اوایل قرن بیستم، یک زن هوادار حق رأی بانوان، تابلوی ونوس راکبی، اثر ولاسکز را پاره کرد زیرا معتقد بود این تابلو، تصویری جنسیت گرایانه از زن، به نمایش می گذارد و این باعث آزردگی اش شده بود. این نمونه ها نشان دهنده واکنش های شدید وپرحرارت نسبت به قدرت نمادین هنر است.
برگرفته از:
A History of western art laurie schneider adams Harry N. Abrams، Inc،. Publishers 1994.
 

نظر شما