موضوع : نمایه مطبوعات | پگاه حوزه

انسان شناسی در تراژدی های چند سویه


تلویزیون رقیب خطرناک سینماست و آن را دچار بحران کرده است و مهم تر از همه با نمایش فیلم های سینمایی، یک سر ذابیت سینما را هم به خود ملحق می سازدا نمایش فیلم های سینمایی، در تلویزیون های جهان همیشه یکی از پربیننده ترین برنامه هاست . کانال های تلویزیونی بنا به ویژگی مخاطبانشان، برنامه نمایش فیلم را، سالیانه و یا در مناسبت های ویژه مثل نوروز و اعیاد مذهبی، تدارک می بینند .

گاه برنامه ای ویژه در این یا آن کانال، مرز نمایش معمولی فیلم سینمایی را می شکند و همچون برنامه ای موفق توجه مخاطبان را جلب می کند . هم اکنون انواع برنامه های نمایش آثار سینمایی و یا تحلیل سینما از منظرهای گوناگون در حال نمایش در کانال های پنچ گانه است . نقد این برنامه ها خود موضوع جالبی است که می تواند برنامه سازی حول سینما را در تلویزیون ارتقا دهد . از میان برنامه های سینمایی، این بار برنامه «سینما4» را برگزیده ام تا کمی درباره آن صحبت کنم و به نقد یکی از فیلم های ارزشمند آن بپردازم . البته پیش از این برنامه سینمایی که آقای اکبر عالمی محور پیدایش آن بود، یک برنامه سینمایی نمونه و الگویی جذاب به شمار می آمد و هم اکنون سینمای 4 دارای جذابیت های یکه ای است که محور آن غلام حیدری محسوب می شود . نگفته نگذارم که شاید به خاطر همین موفقیت هاست که تلویزیون به فکر تاسیس یک کانال ویژه و همیشگی برای نمایش فیلم افتاده است . به هرحال برنامه سینما4 دو ویژگی مهم دارد که آن را از سایر برنامه ها متمایز می کند: اول گزینش خود فیلم هاست . در این برنامه ما بهترین فیلم های سینماگرانی بزرگ همچون کوروساوا، رنوار، هیچکاک، اوزو، برسون تارکوفسکی، پاراجانف، کیارستمی و . . . و انبوهی از نام های دیگر را تماشا کرده ایم; هرچند به نظر می رسد که پاره ای از محدودیت ها، سازندگان برنامه را دچار محافظه کاری کرده و آثار جدیدتر بنا به علل گوناگون از رده و فهرست فیلم های برگزیده برکنار مانده است . با این همه تعداد فراوانی از آثار برجسته و ارزشمند سینما، در این برنامه به نمایش مجدد و یا برای اولین بار به نمایش درآمده است . ویژگی دوم، نقد فیلم های معتبر سینمایی جهان است . غالبا کارشناسان و منتقدان شرکت کننده در سینما4، افرادی شناخته شده، توانا و دارای قدرت تحلیل اند، و زمان بسنده ای را صرف تحلیل جزئیات محتوایی و ساختاری فیلم ها می کنند و اطلاعات ارزنده ای به تماشاگران فیلم عرضه می نمایند .

کیفیت فیلم های «سینما4» به گونه ای بود که نگارنده اغلب هفته ها تمایل می یابد مطلبی درباره آن آثار بنگارد . فیلمی که در جمعه شب اول شهریورماه به نمایش درآمد، یکی از این آثار گرامی و بزرگ سینماست . در این شماره سعی می کنم درباره این اثر بررسی فشرده ای ارایه دهم; زیرا این آثار برخلاف فیلم های مبتذل که مروج خشونت و لودگی و داستان های پوچ هستند، سرشار از زیبایی و عبرت اند .

× × ×

شاه لیر، تراژدی مشهور شکسپیر، به کارگردانی سینماگر مشهور روسی، کوزنیتسف، فیلمی است که جا دارد مفصلا درباره آن سخن گوییم . در وهله اول، تماشاگران این فیلم، خوب است درباره شکسپیر اطلاعاتی کسب کنند . البته بینندگان تحصیلکرده و اهل کتاب، نه تنها این نمایشنامه نویس بزرگ انگلیسی عصر ویکتوریا را می شناسند، بلکه احتمالا اثر یا آثاری از او را مطالعه کرده یا در سینما و تئاتر نمایش آن را دنبال نموده اند . بسیاری از آثار شکسپیر به فیلم تبدیل شده است . ژولیوس سزار، رام کردن زن سرکش، اتللو، هاملت، لیرشاه، مکبث، هانری پنجم، رمئو و ژولیت و . . . تعدادی از آثار شکسپیر است که در سینما بارها به فیلم تبدیل شده اند . روایت امریکایی، روسی، انگلیسی و ژاپنی این آثار، نمونه هایی است که نشان می دهد در سراسر جهان از امریکا و اروپا تا آسیا، نمایش شکسپیر در سینما طرفداران فراوانی دارد . پس به جاست که خواننده از خود سؤال کند: چرا سینما در این ابعاد از شکسپیر استقبال کرده است؟ حقیقتش، قبل از سینما، تئاتر، نمایشنامه های شکسپیر را بارها و بارها طی قرون متمادی به نمایش درآورده است . او نویسنده ای عالمگیر و متعلق به همه مردم جهان است . در دانشکده های هنری تئاتر و سینما، هماره از زوایای گوناگون، شکسپیر آموزش داده می شود . تئاترهای کلاسیک و مدرن، نمایشنامه هایش را مدام اجرا و بازخوانی می کنند و با فرم های تازه ای به صحنه می آورند . در همه کشورها، شکسپیر یک آموزگار جاودان نمایشنامه نویسی است . شعرهای شکسپیر، به اندازه اشعار حافظ در غرب اهمیت دارد و بازیگران بزرگ تئاتر و سینما چون لارنس اولیویه افتخار می کنند که شکسپیرین های ماهری هستند . نقد آثار شکسپیر در ردیف تراژدی یونان و بلکه مهم تر از آن است و در محافل آکادمیک و ژورنالیستی و نقد کتاب، رواج دارد . با این وصف ما مطمئنیم که شکسپیر نویسنده ای جهانی است و هر کشوری، آثار او را با اشتیاق به نمایش درمی آورد . از این نظر انتخاب شاه لیر یا لیرشاه در برنامه سینما4، کاملا انتخابی درست بوده است و جا دارد آثار دیگر او هم در کنار فیلم هایی که تاکنون بر اساس نمایشنامه های شکسپیر ساخته شده و به نمایش درآمده، آماده نمایش و نقد شود . به ویژه که شکسپیر کاملا هنر نمایشنامه نویسی جهان را دچار یک تحول بزرگ کرده و مقطع نویی پس از تراژدی یونانی، پدید آورده است . وجوه آموزنده و برجسته آثار شکسپیر، برای هر قشر و طبقه ای، از جمله دانشجویان و طلاب عزیز درس های فراوان و ارزشمندی دارد:

1 . شکسپیر یک شاعر و نویسنده حکمت آموز است;

2 . آثار او درباره جنگ ازلی میان خیر و شر است;

3 . نمایشنامه های شکسپیر دارای درس های ارزشمند اخلاقی ویژه و تازه ای است;

4 . آثار او آینه جدال هایی است که در آستانه دوران جدید و پس از رنسانس، بین ارزش های پایدار اخلاقی و دیدگاه های ماکیاولیستی در دوران ویکتوریایی و حتی پیش از ظهور ماکیاول در حوزه قدرت مطرح بوده است;

5 . آثار او آینه ای از بحران سیستم قدرت سیاسی اروپایی بعد از دوران رنسانس است;

6 . آثار او حاوی شالوده های فلسفی عمیقی است;

7 . آثار او بهره مند از نوعی نگرش عارفانه به انسان پاک و انزجار از زشتی و تاریکی و روح ابلیسی است;

8 . آثار شکسپیر همواره ولو با مرگ قهرمان تراژدیک، پیام انسان دوستانه خود را در ذهن ما ثبت می کند;

9 . پیام های آثار شکسپیر جهانی، عبرت آموز و فرازمانی است و جدا از پوسته صوری زمان او، در همه اعصار و امروز هم ارزش خود را حفظ کرده است;

10 . تماشای آثار شکسپیر سبب می شود تماشاگر فرایندی از تزکیه نفس را پشت سر بگذارد; نه تنها درس بگیرد، بلکه نیروهای دوزخی خود، همچون حرص، آز، جهل، قدرت پرستی، خودخواهی، چاپلوسی، جنایت، خیانت و . . . را بشناسد و از آن تبری جوید و در عوض با دادگری و حق و راستی و پاکی، هم ذات پنداری کند;

11 . عمق و ژرفای انسان شناسانه آثار شکسپیر سبب می شود که هیچ کس چه عالم و چه عامی خود را بی نیاز از تامل در نمایش های او نیابد و هر کس بنا به سعه وجودی خود، از او بهره ای ببرد .

شکسپیر، از نقاط درخشان و ارزشمند حیات معنوی تمدن غرب است که می درخشد و ارزش آن را دارد که ما از آن درس ها بیاموزیم و مطمئن باشیم که هیچگاه از تماس با این چهره معنوی برازنده زیان نخواهیم کرد . چیزی به نام گفت وگوی تمدن ها در وهله اول در همین قلمرو، یعنی گفت وگو و شناخت و تطبیق و سنجش ما و آثار کسانی چون شکسپیر و گوته و غیره معنادار است . نیز از نظر ساختار و زبان و فرم و عناصر نمایشی، آثار شکسپیر درس های فراوانی برای اهل هنرهای نمایشی ما دارد .

×

فیلم شاه لیر اثری است دارای دو نکته اصلی و دو تمایز مهم:

1 . فیلم شاه لیر، ضمن وفاداری به شکسپیر خواه ناخواه، مشمول ویژگی های زبان سینمایی و تاثیر آن بر نمایشنامه، شده است .

2 . رنگ و بوی روسی فیلم که اتفاقا نشان مهارت کارگردان روسی آن کوزنیتسف است، نباید فراموش شود .

شاه لیر، در چند سطح قابل بررسی است:

× . سطح ماجرای دراماتیک نمایشی و تراژدی انسانی;

× . سطح پیام اخلاقی;

× . سطح پیام سیاسی;

× . سطح پیام فلسفی و عرفانی;

× . ارزش های سینمایی .

شاه لیر تراژدی روابط انسان هاست: شاه لیر و سه دخترش گلاستر و ادموند و ادگار، پسرانش، دلقک و درباریان . اولین نقطه قوت شاه لیر، ترسیم نبوغ آسای ارتباط این شخصیت ها، برداشتن نقاب از چهره شان، نشان دادن زوایای روح انسانی و پیچیدگی هایی است که نمایشنامه و سپس فیلم را همچون آینه ای عبرت آموز و ممتاز، برابر ما می گیرد تا در آن به شناخت انسان و گونه های متفاوت روح بشری نائل آییم . شکسپیر و در پی او کوزنیتسف، می کوشد این آینه، شفاف باشد . اهمیت شاه لیر آن است که تصاویر و خاصیت آینگی اش از عمق برخوردار است . بیش از ساختمان زیبا و مؤثر، این نگاه شکسپیر است که حیرت ما را برمی انگیزد . او فاجعه روابط انسانی را به ساده ترین و مؤثرترین شکل ملموس نشان می دهد; در حالی که درک جزئیات روح و شخصیت انسانی به وسیله او از لایه ای بغرنج برخوردار است . همین که حتی امروز هم با خواندن متن و دیدن نمایش و تماشای فیلمی چون شاه لیر حس می کنیم که انسان را بسیار عمیق می شناسیم و این شناخت از قدرت نفوذ برخوردار است، کافی است تا دریابیم که پس از چند قرن هنوز از شکسپیر بی نیاز نیستیم، و موهبتی که خداوند در اختیار او نهاد، قابل ستایش و احترام است . پس در اولین گام از اریکه خودخواهی و خویشتن بینی فرومی آییم و احساس می کنیم که حکمت و آگاهی شکسپیر ارزشمند است و ارزش آن را دارد که به آن دست یابیم و در آن تامل کنیم . این است که خواندن نمایشنامه یا تماشای فیلمی از شکسپیر، خود می تواند عبادتی محسوب شود; هرچند این نویسنده بزرگ، یک مسیحی بوده باشد . ادبیات و هنر، جهانی عظیم و آفریده قدرت خلاق انسانی است که ودیعه خلاقیت و تصویرگری را از خالق خود به ارث برده و این بخشش خاص مسلمانان نیست . از همین روست که انسان دعوت شده است تا به دورترین نقطه جهان برای کسب دانایی سفر کند . سفر معنوی ما به جهان شکسپیر - همان طور که خواهیم دید - فواید فراوانی دربر دارد .

داستان شاه لیر، داستان یک شاه خودکامه است . قدرت چشم درون نگر و حقیقت بین او را بسته و از او مردی ساخته که به ظاهر دلخوش بوده است . چاپلوسان در آستان او قدر می بینند و بر صدر می نشینند و آن کس که بیان گر حقیقت است، ولو آن که دختر کوچک خود او باشد، مورد غضب واقع می شود و برخلاف دو دختر دیگر (رگان و گابریل) طرد و تبعید، نصیب می برد .

اما شاه لیر، خیلی زود سزای استبداد و قدرت پرستی و ظاهربینی اش را می بیند . دو دختر چاپلوس، چهره خود را به نمایش می نهند و آن شاه و سرور را پس از گرفتن سهم و ثروت به ذلت می کشند . کار شاه لیر به جنون می کشد . سرنوشت شوم نصیب گلاستر هم هست . او هم بین پسر مشروع و پسر نامشروعش فرق قائل می شود . پسر حرامزاده اش با فریبکاری او را به خود جلب می کند . ادموند، نشان شر و ادگار پسر مشروع گلاستر نشان خیر است که رانده شده است . در پایان وقتی که گلاستر به وسیله ادموند کور و در آستان مرگ قرار می گیرد، چشم های حقیقت بینش گشوده می شود; همان گونه که چشم دیگر و باطن نگر شاه لیر نیز زمانی باز می شود که عقل دنیاگرایش زائل می گردد . اما آزمایش شاه لیر بسی دردناک تر است . او وقتی از همه دنیا دل خوش می کند که در زندان، کنار دختر کوچک و وفادار و مهربانش خواهد بود، این دختر هم به وسیله شروران اعدام می شود . شاه لیر تاب از کف می دهد و بر بالین جسد، چشم از جهان فرومی بندد و اتعکش که زبان حقیقت گویش بود بر سوگش می نشیند . او تنها کسی است که بر تقدیر خودخواسته شاه لیر می گرید . تنظیم شیرین این همه روابط دردناک، به راستی کار نابغه ای در نمایش است و بیهوده نیست که شکسپیر متعلق به همه مردم جهان است .

سویه اخلاقی شاه لیر
در وهله اول، شاه لیر حاوی یک پیام تکان دهنده اخلاقی است . قرن ها است این پیام، در طول پیام پیامبران، در جهان چرخ زده و به تزکیه معنوی انسان ها و آگاهی شان یاری رسانده است . چرا ما به این نیروی عظیم هنر بی توجه باشیم . بدیهی است بدون درخشش عالی فرم و زبان و ساختار، هرگز یک پند اخلاقی، این همه نافذ نمی توانست باشد . از این رو باید چنین گوهرهای درخشان و کمیاب را قدر نهاد و از آن برای ترویج پاکی و خیر و انزجار از شر و زشتی بهره جست . نباید دیده سوءظن و تحقیر به آثار بیگانگان نگریست و نمونه های عالی آفرینش بشری را از آن خود دانست و غیرخودی را به حساب نیاورد! به ویژه که در حوزه نمایشنامه نویسی ما هرگز از خود آثاری که یک هزارم عمق و ژرفنای آثار نمایشنامه نویسان غربی چون شکسپیر را داشته باشد، نیافریده ایم .

اما پیام اخلاقی شاه لیر در سویه انسان خیر (در راس آن ها کوردیلیا سپس ادگار، دلقک و . .). و در سویه انسان شر (خواهران کودیلیا یعنی رگان و گابریل و ادموند و . .). و در نمونه انسان میانه و برزخی (شاه لیر و گلاستر) شکل می گیرد که از تاریکی به روشنی، از جهل و خودخواهی به آگاهی و مردم خواهی و حقیقت بینی، و از استبداد و شیطنت و ظلم به سوی پشیمانی و آزادمنشی و دادگری می گراید .

در این پیام، خیر زیباست و شر، شوم و سیاهی و تباهی به بار می آورد و آدمی در معرض آزمایش انتخاب خیر و شر قرار دارد، و چه بسا برای درک حقیقت و دست شستن از ناراستی مجبور باشد بهای گرانی نیز بپردازد . کوردیلیا به سبب راستگویی و عدم چاپلوسی از سوی پدر طرد می شود، شاه لیر ثروتش را به دو دختر شروری که جز به ثروت او چشم ندوخته اند، می بخشد و به زودی دختران سیاهکار نقاب از چهره برمی کشند . شاه لیر در توفان مصائب و از دست دادن مقام و موقعیت و درغلتیدن به خواری، بیدار می شود و عشق و محبت و ارزش راستی کوردیلیا را کشف می کند و به او روی می آورد; دردا که تقدیر بازی دیگری را آغاز کرده است و او باید عقوبت خطای خود را بازپس دهد تا پاک گردد . رنج از دست دادن دختر کوچک که با معرفت آموزی و تزکیه نفس همراه است، شاه لیر را تطهیر و خودخواهی اش را زایل می نماید . حال او دیگر آن شاه کور و کر و خودپرست و مستبد و ضدمردم نیست که برای آنان نگون بختی و ویرانی به بار می آورد، بلکه قلب سنگین او به رحم آمده و موقعیت رنجبار مردمان را حس می کند . برای همین در سختی آنان از خود واکنش و همدردی نشان می دهد . بدین سان او پس از طهارت روح در کنار محبوبش، دختر پرمهر و عاطفه و پاکش، جان به جان آفرین تسلیم می کند . و از رنج های دنیا و دنیاگرایان می آساید .

تراژدی شاه لیر، بدین سان حاوی پیام های بزرگ اخلاقی است که در تاروپود یک نمایش بسیار پرتاثیر و جذاب و مسحورکننده و یک داستان میخکوب کننده نهان شده است . نمایش و فیلمی که ما را از شر و سیاهی منزجر می کند و به خیر می گرایاند و استبداد و قدرت پرستی و خودخواهی و بریدن از مردم و ظلم را منفور می نمایاند .

لایه سیاسی
لایه سیاسی آثار شکسپیر، قوی و در شاه لیر کاملا واضح است . لایه سیاسی آثار شکسپیر دو بعد دارد: بعد دورانی و بعد فرادورانی . در وهله اول، روابط، شخصیت ها و فضای سیاسی آثار او طبیعتا اشاره هایی معین به اشخاص و قدرت مداران و محیط زندگی زمان شکسپیر دارد . اما در مرحله بعد، پیام سیاسی شکسپیر از مرز رویدادهای یک دوران فراتر می رود، محیط و زمان را درمی نوردد و به پیامی جهانی تبدیل می شود . به ویژه در حوزه قدرت، شاه لیر پیام بزرگی برای همه قدرتمندان و حاکمان جهان دارد . امروز بیش از هر زمان این پیام شکسپیر شنیدنی است . پیام سیاسی شاه لیر شوم بختی فرد مستبد و ثمره قدرت پرستی کور است که از حقیقت می گریزد . در شاه لیر، حاکم و فرمانروا بریده از مردم تصویر می شود . در دوره شکسپیر نطفه های تشکیل دولت - ملت جدید و متمرکز و وحدت گرایی، شعاری مترقی بود و در عوض، گسیختگی فئودال و قطعه قطعه شدگی قدرت های سرخود و خودرای، پدیده ای منفی به شمار می آمد . شاه لیر با تقسیم سرزمین و عمل خودخواهانه و جنگ ها، برای مردم فلاکت و سیاه روزی به بار می آورد . اما مهم ترین درس سیاسی در حوزه قدرت، دفاع شکسپیر از اخلاقی دانستن سیاست و ارتباط اخلاق و سیاست و مخالفت او با استبداد و خودرایی و اعمال خودپرستانه در حوزه قدرت است . شاه لیر، نمی تواند راستی و کردار حقیقت دوستانه کوردیلیا را تحمل کند; پس، از قدرت خود در جهت سرکوب او سود می جوید; اما شیوه مستبدانه حکمرانی کار دستش می دهد . در دوره ای چاپلوسان - به ویژه دو دختر فریبکارش - او را احاطه می کنند و دل می ربایند . و زمانی که با ماکیاولیسم خود، به مقاصدشان دست می یابند، با گرفتن ابزارهای قدرت از لیرشاه، او را به روز سیاه می نشانند . نکته جذاب، مقابله شکسپیر با موازین ماکیاولیستی قدرت در شاه لیر است . از نظر شکسپیر سرکوب و ظلم و فریب و قدرت دوستی، فرمانروا را موفق نمی کند، بلکه به نابودی می کشد .

در عوض، زمانی که شاه لیر بیدار می شود، به مردم روی می آورد . او مردم را آن گونه که هستند دوست می دارد و کمک می کند که آتش خرمن سوز مصایبشان خاموشی گیرد . موقعیت بسته شاه لیر در زمان اقتدار، بی ارتباطی اش با مردم، ناتوانی اش از گوش سپردن به واقعیات، خودفریبی اش و خیالبافی و ذهنی گرایی اش و چشم بستن بر حقایق، مایه نگونبختی آتی اوست . او پیرو هیچ معیار ثابت و معقول نیست; هر که او را بستاید و او را تحسین کند، از نظر او مقبول، و هر ناقد و حقیقت گویی به چشم شاه لیر سزاوار عقوبت و طرد است . این قدرت کور، سرنوشتی جز نابودی ندارد . می بینیم که لایه سیاسی یک اثر هنری جذاب چقدر ژرف است و حتی از لایه فلسفی و عرفانی اش عقب نمی ماند . فیلم پیام دادگری را به روشن ترین وجه فریاد می زند .

لایه فلسفی و عرفانی
لایه فلسفی و عرفانی شاه لیر هم عمیق است، و دو وجه دارد: نخست مسئله جبر و اختیار و تقدیر است و دیگر لایه جنگ تاریکی و نور در روح انسان و موقعیت برزخی و سلوک و سیر رنجبار آدمی در زمین برای طهارت و تزکیه جان . در وجه فلسفی، شکسپیر انسان را در جایی میان جبر و اختیار می داند، اما تباهی ها دست کار و محصول عمل انسان است . طینت شریرانه رگان و گابریل و ادموند در اختیار شاه لیر نیست، اما عمل نامعقول و قدرت پرستی و استبداد و ظلمش تحت اختیار او بوده و نتیجه چنین کنشی، دردهای آینده ای است که گریبانش را می گیرد . اما شاه لیر که نماد موقعیت برزخی انسان است، در سیر تجربه زیستن به طهارت راه می گشاید، آگاهی و معرفت پیدا می کند و سلوک دردناک او به تزکیه جانش ختم می شود . از این منظر هم نگاه شکسپیر به ارزش های ما نزدیک است .

ارزش های سینمایی
شاه لیر کوزنیتسف با قدرت، یک نمایشنامه را به سینما تبدیل کرده است . زبان سینما زبان تصویر و حرکت است . میزانسن، کادربندی و ترکیب بندی و کمپوزیسیون، بازی های سینمایی، فضاسازی، رنگ و نور در فیلمبرداری و صحنه چینی و . . . همه و همه ویژه سینما و کارگردانی است . کوزنیتسف با تبحر فیلمی زیبا ساخته است که از نظر تصویری به خوبی جهان شاه لیر را به ما منتقل می سازد . رنگ فیلم لانگ شات هایی که انسان فاجعه زده را در متن پهناور هستی سرگشته نشان می دهد و بازی عالی بازیگر شاه لیر، فراموش نشدنی است .

اثری مثل شاه لیر اگر با دقت تماشا شود، برای مردم ما درس های گرانبهایی از اخلاق و اندیشه و زیبایی، و برای سینماگران ما، آموزش های عالی استتیکی دربر دارد . در قبال آن همه ابتذال پلیسی سریال ها که در روح کودکانمان خشونت و عمل بی رحمانه و کشت و کشتار بیهوده و ناعقلانیت و زشتی را می کارد، و از کودکی آنان را آماده بزهکاری و خودخواهی بار می آورد، تماشای آثار بزرگ هنری چون شاه لیر غنیمت و حادثه ارجمندی است که باید تشویق شود; زیرا در انسان شدن ما نقش دارد .

نظر شما