موضوع : شهرشناسی | قم شناسی

پسوند "ان" در آوایش قمی

در آوایش قمی، پسوند "ان" مصدری که نمونه‌ آن را در "راه‌بندان" و "سمنوپزان" فارسی می‌بینیم، کاربرد چشمگیر دارد:

اِذگیرون: اِذن‌گیران؛ مراسم اجازه گرفتن از عروس و داماد برای خواندن خطبه عقد.
اسباب‌کَشون: اسباب‌کشان؛ اسباب‌کشی؛ اثاث‌کشی.
حَمون‌رُوون: حمّام‌روان؛ حمّام رفتن؛ مراسم حمّام بردن زائو به فاصله‌ یک هفته از زایمان.
خَتنه‌سُرون: ختنه‌سوران؛ مراسم ختنه‌ کردن پسران.
خودکُشون: خودکُشان؛ خودکُشی؛ کنایه از کوشش بسیار در کاری.
دَهَن‌بَندون: دهان‌بَندان؛ دهان‌بندی؛ به کنایه یعنی جلوگیری از حرف زدن کسی.
گلاب‌گیرون: گلاب‌گیران؛ گلاب‌گیری؛ مراسم بله‌بران در ازدواج.
مَهربُرون: مَهربُران؛ مَهربُری؛ مراسم تعیین مهر عروس.

ناگفته نماند در آوایش قمی، پسوند "ان" صفت فاعلی نیز کاربرد خلاقانه دارد:

تون‌سوزون: ۱. تون‌تاب حمام. ۲. کنایه از فرد آلوده به گرد و خاک و سیاهی.
چِلّه‌دُوون/چلّه‌دُئون: چلّه‌دَوان؛ کسی که چلّه‌ها یا تار و پود اصلی قالی را بر دار آن کار می‌گذارد.
دنباله‌دُوون/دنباله‌دئون/دنباله‌ئون: دنباله‌دَوان؛ همراه اضافی در مهمانی یا زندگی.
سرسینه‌کوفون: [بر]سروسینه‌کوبان؛ کنایه از سراسیمه.
شَلون‌شَلون: شَلان‌شَلان؛ لنگان‌لنگان.
کورسوزون: کوره‌سوزان؛ شاغل به کار پخت آجر درکوره‌پزی.
کوفون‌کوفون: کوبان‌کوبان؛ کنایه از باشتاب.

همچنین گاه این پسوند در آوایش قمی، مانند نقش معنایی آن در واژه‌‌ فارسی  "خرماپزان"، افاده‌ معنای زمان می‌کند:

اَنجیل‌پزون: انجیرپَزان؛ اوج گرمای تابستان که زمان رسیدن انجیر است.
خُنُکون: خُنَکان؛ زمان خُنََک بودن هوا.

با درخواست اصلاح و تکمیل.

دکتر علیرضا فولادی

نظر شما