رهیافتی به نظرات صدرالمتألهین
مجله پگاه حوزه 01 تیر 1381، شماره 54
نویسنده : فرجی، علیرضا
همایش بزرگداشت فیلسوف بزرگ ایرانی، صدرالمتالهین (ملاصدرا) با حضور 1300 نفر از صاحب نظران مسائل فلسفی و اساتید دانشگاه در روزهای اول و دوم خرداد ماه در تهران ن برگزار شد. صدرالدین محمد شیرازی ملقّب به صدرالمتألهین در سال 979 ه··.. در شیراز و در خانوادهای متمکن که در احسان و نیکوکاری نیز شهره بودند، به دنیا آمد. ملاصدرا یکی از بزرگترین فیلسوفان ایران و بلکه جهان میباشد، همچنان که در تفسیر و حدیث نیز سرآمد است. وی پایه گذار مکتبی است که به آن «حکمت متعالیه» میگویند. ملاصدرا فلسفهای جدید و برتر را بنا گذاشت که در عین حال برتری فلسفی، حکمت قرآنی و اسلامی نیز در آن تجلی دارد و به سبب همین برتری وی در علوم عقلی است که او را صدرالمتألهین لقب دادند. وی سرانجام در سال 1050 ه··. ··ق در سفر حج در بصره دار فانی را وداع گفت و در حرم امام علی (ع) به خاک سپرده شد.
عبدالله شکیبا، استاد فلسفه ی دانشگاه شهید بهشتی در سخنانی با عنوان «فلسفه از دیدگاه صدرالمتألهین» با اشاره به اینکه نمیتوان از فلسفه که نتیجه ی تفکر آدمی درباره ی نظام هستی و شناخت آن است، چنان تعریف فراگیری ارائه کرد که همه ی مکاتب فلسفی را دربرگیرد، گفت: ملا صدرا محور اصلی حکمت را شناخت حق تعالی و نفس آدمی و آخرت دانسته و معتقد بود که آدمی برای شناخت حقیقت و رسیدن به درجات کمال، باید علاوه بر عقل آگاهی، بادل آگاهی و عرفان به شناخت حق و ملکوتش برسد. وی اضافه کرد: صدرالمتألهین برترین شناخت را شناخت حق تعالی و صفاتش و شناخت موجودات او و نیز باز گشت به او دانسته و تأکید میکند که خودشناسی و شناخت نفس آدمی که حکمتی نوری، ذاتی و روحانی و فروغی الهی و ملکوتی است، اساس حکمت و منشأ سعادت و نیک بختی است.
دکتر علی الله بداشتی، عضو هیأت علمی دانشگاه مفید نیز طی سخنانی درباره ی مسأله ی شر در فلسفه ی معاصر و پاسخ آن از دیدگاه صدرالمتألهین، گفت: مسأله ی شر، یکی از موضوعاتی بوده که از دیر باز نزد متفکران در نظام های فلسفی شرقی و غربی مورد توجه بوده است. در فلسفه ی فکری ایران باستان نیز چون ساحت اهورامزدا را از شر آفرینی منزه دانسته اند، شر را به اهریمن نسبت داده اند. وی سپس با اشاره به این که در فلسفه ی یونان باستان سقراط، افلاطون و ارسطو، آنجا که از خیر اعلی و خیر اخلاقی سخن گفته اند، مسأله ی شر را مورد بررسی قرار داده اند، افزود: مسأله ی شر در فلسفه های اسلامی و مسیحی مطرح بوده و از جمله در اروپای بعد از رنسانس نیز پرسشگری در مورد مسأله ی شر، رواج داشته است.
دکتر بداشتی پس از تحلیل معنایی، هستی شناسی و روان شناختی مسأله ی شر و نیز بیان آرای متفکران در این زمینه، نتیجه گیری کرد: خیر در عالم هستی غایت بالذات و شر، مطلوب بالعرض است.
وی خاطر نشان کرد: آنچه از خدای عالم، قادر و خیر خواه مطلق صادرمی شود، خیرات وجودی است و شر، مجهول بالعرض و از تصادمات و ضیق وجود خاص عالم طبیعت است.
استاد دانشگاه مفید قم تصریح کرد: موجودات عالم یا وجودشان خیر محض است و یا خیرشان غالب بر شرشان است و چیزی که شر در وجودش غالب یا مساوی با خیرش یا شر محض باشد، در ملک خدای سبحان جایی ندارد. وی یاد آور شد: نگاه انسان به هستی، جهان و انسان دخالت تام در تفسیر ما از خیر و شر امور دارد و چه بسا چیزی را شر بدانیم که درواقع خیر باشد و بالعکس. وی با اشاره به این که بسیاری از شرور و ناملایماتی که در دنیا یا آخرت بر ما می بارد، نتیجه ی اعمال و رفتار خودمان است، افزود: جهان فعلی با تمام پستیوبلندی هایش به «برهان لمی» بهترین نظام ممکن است.
دکتر منوچهر صانعی دره بیدی، استاد دانشگاه شهید بهشتی نیز در مقاله ای با عنوان «از فعالیت نفس در نظر ملا صدرا تا خلاقیت عقل در نظر کانت» با اشاره به اکتشاف همزمان در فلسفه های صدرا، دکارت و گسترش اروپایی آن در فلسفه ی کانت افزود: مقارنت و همزمانی برخی رویدادهای تاریخی در مکانهای مختلف، حیرت انسان را درمورد روح تاریخ برمی انگیزد. وی گفت: بر اساس شواهد تاریخی، لایب نیتس و نیوتن بدون اطلاع از کار یکدیگر و با حدود چهار سال فاصله، حساب انتگرال را کشف کردند. وی هم چنین یادآور شد: تقسیم قضایا به تحلیلی و تألیفی که از اکتشافات مهم فلسفی در عصر جدید است، در فلسفه ی دکارت تأسیس شد، در فلسفه ی لایب نیتس گسترش یافت و در فلسفه ی کانت به نتایج عظیم فلسفی رسید؛ اما همزمان با کشف این تمایز در اصول فلسفه ی دکارت در قاره ی اروپا، تقسیم قضایا به اولی ذاتی و شایع صناعی در فلسفه ی ملا صدرا نیز انجام گرفت؛ تقسیمی که شباهت تام و تمام به تقسیم اروپایی دارد.
استاد فلسفه ی دانشگاه شهید بهشتی اضافه کرد: کشف فاعلیت یا فعالیت نفس گرچه سابقه ی تاریخی آن شاید به ارسطو برسد و اگر چه شاید بتوان سابقه ی آن را در فلسفه ی ابن سینا هم یافت؛ اما به طور حتم در فلسفه ی ملاصدرا شکوفا شد و همزمان با آن در تفکر غرب از کوجیتوی دکارت سر برآورد و در فلسفه ی کانت به فاعلیت و خالقیت عقل انجامید. وی یاد آور شد: در نظر ملا صدرا و ابن سینا در فلسفه ی اسلامی ونیز دکارت و دکارتیان و کانت در فلسفه ی غرب، «نفس» جوهری است آگاه و فعال.
دکتر صانعی دره بیدی در پایان تأکید کرد: فعالیت نفس که در عصر جدید به تحولات عظیمی در فرهنگ غرب منجر شد، در آرای ملا صدرا و دکارت مطرح گردید و در فلسفه ی کانت بسط یافت.
دکتر محمد خوانساری نیز سخنران بعدی همایش بزرگداشت ملا صدرا بود که در سخنانی در خصوص وحدت وجود از دیدگاه صدرالمتألهین گفت: حواس گوناگون؛ بلکه هر حس به تنهایی کثرت ها و اختلاف ها را به ما عرضه میکند؛ اما عقل بر آن است که به موهبت تجرید و تعلیم، از این کثرات بگذرد و بسیاری از این امور متنوع و گوناگون را به یک اصل باز برد تا در ورای این همه تشتت و پراکندگی، به حقیقتی واحد دست یابد.
وی با اشاره به این که عقل به اقتضای گرایش وحدت جویی، پیوسته ما را به وحدت رهنمون میکند، افزود: گرایش به وحدت جویی یکی از عرض های خاص انسان است و کشف هر قانون یا فرمول علمی نیز در واقع تبدیل کثرت به وحدت است.
دکتر کریم مجتهدی، استاد فلسفه ی دانشگاه تهران یکی دیگر از سخنرانان این همایش بود که در سخنرانی خود به بحث درباره ی این موضوع که «به چه معنا می توان میان تفکر ملاصدرا و فلسفه ی هگل به رابطه ی عموم و خصوص من وجه قائل شد» پرداخت و گفت: برای جامعه ی فرهیخته ی ایرانی، ملاصدرا نه فقط مظهر وحدت فرهنگی کشور؛ بلکه مکتب و آثار او می تواند امکانات یک فرهنگ اصیل را فراهم کند تا ضمن حفظ سنت، اصالت تفکر آینده و فعلیت آن را تضمین کرد. وی افزود: فلسفه ی هگل نیز همیشه در غرب فائق نبوده و در نزد برخی از اخلاف ناخواسته ی او، انحطاط فکری انکارناپذیری پیدا شده است؛ اما در عین حال دایره ی شمول موضوعات مورد بحث هگل و قدرت عقلی مکتب نظام مند خاص او بر کسی پوشیده نیست.
وی تصریح کرد: اگر چه فکر هگل و ملاصدرا درمقدمات ونتایج با یک دیگر کاملامتفاوت بوده وحتی مغایر هستند؛ اما دربرخی از زمینه ها به خصوص درمسأله ی زمان وصیرورت می توان به نحو موجه مقایسه هایی را درافکار آن ها به عمل آورد.
دکتر مجتهدی گفت: مقایسه ی بین این دو فیلسوف بزرگ الزاماً به منظور اثبات نظر یکی به ضرر نظر دیگر نیست؛ بلکه احتمالاً بتوان با تأمل دقیق در افکار یکی از آن دو، آن دیگری را نیز بهتر فهم کرد.
وی خاطر نشان کرد: بدون این که به نحو عرضی به جمع آوری مفاهیم مشابه و یا مغایر بپردازیم، بهتر است با سعی در گسترش نظرگاه خود به درجات ارتقایی طولی بیشتر دست بیابیم که این مساله عین فرهنگ سازی است.
دکتر اعلا تورانی، استاد فلسفه ی دانشگاه الزهرا نیز در خصوص «الهیات نظام مند در آثار صدرالمتألهین و نیایش» گفت: مک کواری در کتاب مبادی الهیات مسیحی معتقد است که الهیات نظام مند یک نوعِ جدید از الهیات است که دارای ویژگی هایی است؛ از جمله این که از تنظیم و اجزای مقوم علم الهی برخوردار است، با سایر علوم و معارف بشری نسبت دارد. و نیز رابطه ی بین علم الهیات و علوم دیگر را تحکیم می بخشد.
وی افزود: مک کواری، الهیات سیستماتیک را به سه قسم الهیات فلسفی - عقلانی، الهیات جزمی و الهیات اعمالی و اطلاقی تقسیم میکند. وی خاطر نشان کرد که در آثار اسلامی نیز برای الهیات اقسامی ذکر شده است که عبارتند از: الهیات معقول یا کلام عقلی، الهیات منقول یا کلام نقلی، الهیات عرفانی یا شهودی، الهیات عملی (سیروسلوک) و الهیات طبیعی که سیر در آفاقوانفس است.
دکتر تورانی هم چنین گفت: خواجه نصیرالدین طوسی ابتدا با بحثی که درباره ی وجود مطرح کرده، علم کلام عقلی را نظام مند و سپس از طرح بحث وجود، مباحثی چون عصمت و لطف را ناشی از وجود و کمالات آن می داند.
در ادامه ی این همایش خانم نسرین سراجی پور، کارشناس مسایل فلسفی به بحث درباره ی «حرکت و تغییر در نظرات ملاصدرا و لایب نیتس» پرداخت و گفت: در تفکر ملاصدرا دو نوع جوهر داریم: جوهر جسمانی و جوهر غیر مادی که حرکت و تغییر از ویژگی های جوهر جسمانی است؛ اما در تفکر لایب نیتس یک نوع جوهر وجود دارد، با عنوان مناد (monad) که حرکت نیز مختص مناد است.
وی افزود: در نظرات این دو فیلسوف مشابهت هایی وجود دارد؛ از جمله این که حرکت در هر دو تفکر، خصیصه ی ذاتی و درونی جوهر است، حرکت، خصلت عمومی جوهر است و حرکت عرضی به تبع حرکت ذاتی میباشد.
سراجی پور، درونی بودن علت حرکت، مستمر و دایمی بودن حرکت و در عین حال تدریجی بودن آن، تکاملی و توام با تغییر و خلق جدید، غایت بودن خدا در حرکت و نیز بی معنا بودن سکوت را از دیگر مشابهت های این دو فیلسوف ذکر کرد.
دکتر طوبی کرمانی استاد فلسفه ی دانشگاه تهران یکی دیگر از سخنرانان این همایش بود که طی سخنان با عنوان «اصالت وجود در حکمت متعالیه و اصالت وجود در غرب» گفت: اصالت وجود حکمت متعالیه بر تمایز صریح میان مفهوم وجود و حقیقت آن مبتنی است و مفهوم وجود را بدیهی و حتی قول به بداهت آن را نیز بدیهی می داند که این همان سخن مارتین هایدگر است که می گوید: مفهوم وجود به معنای ما تقدم فعل بودن، مطلقاً بدیهی است و اصلی ترین و اولین مفهوم برای تمام انسان ها به شمار می رود.
وی افزود: در فلسفه ی اسلامی برخلاف جریان فلسفی غرب، میان وجود و موجود، خلط نشده و موجود همواره از فعل وجود متمایز بوده است.
وی هم چنین یادآور شد: هایدگر هم چون حکمای صدرایی شیفته ی مفهوم وجود است.
دکتر سید محمد انتظام، عضو هیات علمی دانشگاه مفید نیز در مقاله ای با عنوان «علم خداوند از دیدگاه ابن سینا، شیخ اشراق و ملا صدرا» گفت: مبانی فلسفی این سه فیلسوف دال بر وجود واجب الوجود تعالی است که صرف، بسیط، کامل و نامتناهی است و در مرتبه ی ذات، فاقد هر گونه نقص و دارای کمالات است. وی افزود: تلاش ابن سینا، شیخ اشراق و ملاصدرا برای اثبات علم خداوند درمسیرهای متفاوت و براساس اصول خاص مکتب فکری شان صورت گرفته و چه بسا که این تفاوت مسیرها با وجود داشتن هدف مشترک، هر سه را به هدف اولیه رهنمون نشده باشد.
وی با اشاره به این که علم خداوند درسه مرحله ی علم به ذات، علم به مخلوقات پیش از ایجاد و نیز علم به مخلوقات پس از ایجاد قابل طرح است، به تفکیک به بررسی آثار این سه حکیم پرداخت.
فرح رامین، عضو هیأت علمی دانشگاه مفید نیز درباره ی «حرکت از دیدگاه صدرالمتألهین و هگل» گفت: مبانی و مقاصد این دو فیلسوف کاملاً متفاوت است؛ چرا که هگل فیلسوف نظام سازی میباشد که تمام سعی او بر این است که با دستگاه فلسفی و حدود دویست مقوله ای که ارایه میکند، تمام علوم زمانه را تبیین نماید و به دلیل نخستین جهان دست یابد، دلیلی که متاثر از اسپینوزا است که خدا و طبیعت را یک چیز می داند.
وی افزود: اما ملاصدرا فیلسوفی است که دغدغه ی دین دارد و در پی مبانی و مقاصدی است که واجب الوجود و علت العلل هستی رااثبات کند؛ خدایی که در لحظه لحظه ی هستی حضور دارد و اگر نازی کند، درهم فرو ریزد قالب ها.
نظر شما