به بهانه انتشار غروب بت ها، گفت و گو با داریوش آشوری
روزنامه شرق، پنجشنبه ۲۵ دی ۱۳۸۲ - ۲۲ ذیقعده ۱۴۲۴ - ۱۵ ژانویه ۲۰۰۴
سایت نیلگون (nilgoon.org) گرچه زمانی اندک از آغاز کارش می گذرد اما توانسته در میان علاقه مندان حوزه اندیشه جای خاصی برای خود باز کند .این سایت بیشتر به مسائل اندیشمندان مقیم خارج می پردازد. گفت وگویی که امروز می خوانید به بهانه انتشار ترجمه فارسی کتاب «غروب بت ها »نوشته فردریش نیچه انجام گرفته است .داریوش آشوری صاحب بهترین ترجمه ها از آثار نیچه در فارسی است.
- این چندمین کتابی است که از نیچه به فارسی برگردانده اید؟
«غروب بت ها» چهارمین کتابی است که من از نیچه به فارسی برگردانده ام؛ یعنی پس از «چنین گفت زرتشت»، «فراسوی نیک و بد»، و «تبار شناسی اخلاق».
- کار ترجمه چه مدت طول کشید؟
حدود دو سال. البته این مدت طول کشیدن کار، با توجه به حجم به نسبت کم کتاب، به دو دلیل است. یکی آنکه من کند و باوسواس کار می کنم. هر متن ترجمه شده را بارها می خوانم و اصلاح می کنم. در واقع، هر متن ترجمه شده را دست کم یک بار دیگر سراسر با متن اصلی مقابله می کنم. به عبارت دیگر، نخستین متن واگردان به فارسی برای من حالت پیش نویس دارد و نسخه نهایی پس از بازنویس کامل آن بر اساس متن اصلی آماده می شود که آن را نیز بارها می خوانم و اصلاح می کنم تا از نظر روانی متن در فارسی و گرفتن بوی ترجمه از آن، تا جای ممکن، آنی بشود که من می پسندم. یک نکته دیگر هم هست و آن اینکه من عادت دارم معمولاً دو- سه کار را با هم می کنم. بنابراین تمامی این دو سال صرف این کار به تنهایی نشده است.
- دشواری های کار چه بود؟
اگرچه من بر اثر تجربه و کار سالیان دراز دستم در ترجمه نیچه از نظر سبک و واژگان روان شده است، با این همه، ترجمه هر پاره از کار او بسیار سنگین و وقت بر است، زیرا او نویسنده ای است بسیار توانا و باریک اندیش و هنرمند بزرگ کاربرد زبان (گزین گویانه) (aphoristic). فراموش نکنیم که او نه تنها فیلسوفی بزرگ بلکه نویسنده ای بزرگ است که به یک زبان بسیار پرورده اروپایی چیز می نویسد. با چنین پهلوانی سرشاخ شدن بسیار دشوار است و پروراندن زبان شلخته و بی در و پیکر نثر فارسی برای چنین کاری البته آسان نیست. چنین کاری رنج و ریاضت بسیار می برد، هرچند که کسی مانند من سالیان دراز این رنج و ریاضت را پشت سر گذاشته باشد. گاه می شود که تصمیم گیری برای یک کلمه مدت ها وقت می برد. به عنوان مثال بگویم، این که من در صفحه ۱۲۴ پاره ۲۸ در برابر Unpers?nlichen در متن آلمانی (the impersonal در ترجمه انگلیسی) «بی نظران» گذاشته ام، مدت ها وقت و درنگ برده است. من می توانستم یک ترجمه مکانیکی قلابی از آن بکنم و برای مثال، بنویسم «غیر شخصی ها»! چنان که پیش از این کرده اند. اما من این ترجمه را بر اساس فهم و تفسیر خود از متن این پاره در پرتو فهم کلی خود از نیچه و دیدگاه های فلسفی اش به چنین مطلبی کرده ام. به عبارت دیگر، با توجه به نگاه دروغ انگارانه ای که او به هر نظر «بی نظرانه» دارد. از سوی دیگر، به کاربرد «بی نظری» در بستر معناشناسانه فارسی آن توجه داشته ام، از جمله در رابطه با «نظر داشتن» و «نظربازی» و «صاحب نظری» نزد حافظ، که به گمانم- البته، با تفسیر من در این مقولات از شعر او و انسان شناسی «رندانه»ی او- به دیدگاه نیچه بسیار نزدیک است.
اینها برمی گردد به کار هرمنوتیکی ترجمه که به جای خود بحث دلکشی است.
- تم های اصلی کتاب چیست؟
«غروب بت ها» آخرین کتابی است که نیچه خود منتشر کرد. او در این کتاب با فشردگی بسیار و با شتاب کسی که گویی می داند به پایان زندگانی هشیارانه خود نزدیک می شود، می خواهد خلاصه ای از دیدگاه های اصلی فلسفی خود به دست بدهد. به نظر من، کار او از نظر ویران کردن بنیادهای متافیزیک فلسفی، چه از نظر باریک بینی دلیرانه بی همتای او و چه از نظر فشردگی و تیزی و چالاکی بیان، شگفت انگیز است. به راستی، باور نکردنی است شفافیت این ذهنی که در آستانه ویرانی است. البته، بنابه سبک پاره نویسی گزین گویانه او، در این کتاب پاره های بسیاری، به ویژه در فصل نهم آن، هست که به ظاهر با هم ربطی ندارند، اما در کلاف بندی زیرین اندیشه او به هم می پیوندند.
- آیا به فکر انتشار کارهای دیگری از نیچه هستید؟
اگر عمری باشد باز هم انتشار خواهم کرد. در سال های اخیر کارهای نیچه را به فارسی زیاد «ترجمه» کرده اند، اما، شاید به جز یکی- دو ترجمه، بقیه فاجعه های غم انگیزی است. از همین کتاب «غروب بت ها» دو «ترجمه» دیگر به فارسی شده است. نخستین آن، به قلم عبدالعلی دستغیب، که حدود سی سال پیش برای نخستین بار منتشر شده، بسیار ناپخته و پر از بدفهمی است و بر اساس یک ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه شده است. ولی «ترجمه» دومین، که به تازگی منتشر شده، به راستی دیدنی و عبرت آموز است! کسی آن را از روی یک ترجمه عربی به فارسی «ترجمه» کرده است! در این «ترجمه» فصل آخر کتاب به کل حذف شده است که البته در چنین «ترجمه» ای هیچ اهمیتی ندارد، زیرا بقیه متن نیز جز هذیان های بی سر- و- ته ای نیست، دستاورد بی سوادی و نادانی و... دیگر چه عرض کنم!
- در حال حاضر روی چه چیز کار می کنید؟
دست اندرکار یک پژوهش و نوشتن رساله ای درباره رابطه مدرنیت و زبانم. فاجعه زبانی ما و اندیشیدن به مسائل آن همیشه یکی از زمینه های اصلی کار من بوده است. در این رساله می خواهم روشن کنم که رابطه و رفتار جهان مدرن با زبان چگونه است و زبان های بستر مدرنیت، یعنی انگلیسی و فرانسه و آلمانی، توانایی بی پایان شان را برای پاسخ گویی به نیازهای زبانی جهان مدرن، یا به عبارت دیگر، توسعه پذیری بی پایان شان را از کجا می آورند و در برابر، خر ما کجا در گل گیر کرده است.
منبع:nilgoon.org
نظر شما