موضوع : شهرشناسی | استان مرکزی-تفرش

کندوکاوی در تاریخچه تفرش و آشتیان قسمت پنجم

برگرفته از کتاب: سیری کوتاه در جغرافیای تاریخی تفرش و آشتیان
نوشته مرتضی سیفی فمی تفرشی 

قسمت جهارم


این رستاق مسطحه ای است که اطراف آن را کوهها احاطه نموده و مسافت تمام مسطحه عرضاً طولاً بیش از یک فرسخ در نیم فرسخ نیست. مسافرین از هر طرف که بخواهند به تفرش سفر کنند باید دیری در جبال طی مسافت نمایند تا به تفرش برسند. اراضی تفرش در غیر زمستان به سبزی و خردی موصوف و کثرت اشجار و فواکه لطیفه و باغات متنزهه آن معروف است جز انجیر و انار گل و ریاحین و لاله و ضمیران بسیار دارد. آبش از چشمه سار است و در فصل بهار تقریباً سه ماه آب برف از کوهستان آن جاری و رودی تشکیل می دهد که از میان فم و طرخوران می گذرد و فاصل میان این دو آبادی است، و مزارع زیاد هست که آبادی آنها به این دو قریه بزرگ می پیوندد، و عمارات عالیه در این دو آبادی بنا کرده اند و غیر از این مزارع، خارج از مسطحه مزارع دیگر هست که متعلق به تفرش می باشد. در حوالی تفرش شکارگاه خوبی است که مرغابی زیاد دارد و گاه میشود که داخل خانه ها میشوند. کبک هم آنجا بسیار یافت میشود. املاک تفرش زیاد قیمتی نیست و کم زراعت است. قلعه توس در یکی از مزارع تفرش موسوم به خرازان بسیار مرتفع ولی اینک خراب است. در یکی از مزرعه ها نیز در محلی که باغچه است و چنارهای بسیار قدیمی دارد آثار قبری نمودار است. سکنه گویند قبر عزیز پیغمبر است. سکنه عمده تفرش سادات حسینی هستند. گویند این سادات از خرزن مکه هجرت کرده اند و به آنجا آمده سکنا گرفتند. قناتی قدیمی در طرخوران هست موسوم به خرزنویه گویند چون این سادات احداث نموده اند این اسم را یافته سادات مذکور چهار طایفه اند: دو طایفه ساکن در طرخوران و دو طایفه دیگر در فم مسکن دارند.

از سکنه سایر بلاد هم که در آنجا شده اند محلی تشکیل یافته است. سابقاً جمع و قلعه های زیاد در تفرش بوده که حالا منهدم است. بعضی مقابر و امامزاده ها در نقاط مختلفه این رستاق است که زیارتگاه سکنه محل احترام است از جمله در زیر کوهی که غاری معروف در آن سی است امامزاده ای است معروف به احمد بن موسی علیه السلام. اما غار مشهور در کوه تفرش در طرفیست که به سمت آشتیان و گرکان میرود از این مغاره حرفهای غریب در افواه عوام است. از جمله حکایتی است که صاحب تذکره هفت اقلیم درباره گاوخل و وجه تسمیه آن نوشته و بعضی دیگر گویند که آن گاو که درون مغاره رفته در حوالی همدان پیدا شده بهرحال این حرف معقول نیست و مؤلف احتمال دهد که این مغاره دخمه سلاطین یا بزرگان عجم باشد. 
گویند وارد مغاره که می‌شوند اتاقی است از سنگ که طول آن بیش از ده ذرع است و حوضی دارد مملو از آب و از آن اتاق راهیست به جایگاه دیگر که سقف مرتفعی دارد و آن محل روشن است. گویند این روشنی از آن است که سنگهای سقف تا سرکوه به ارتفاع دوسه هزار قدم مرمر است و حوض آب زلالی در آنجا هست که عمق آن زیاد است و هرچه طناب انداخته اند به ته آن نرسیده، و در این اتاق راهی است که معلوم نیست به کجا منتهی می‌شود. چند ساعت راه طی کرده اند و به آخر نرسیده اند بالجمله صحبتهای مغاره به افسانه شبیه تر است و در نزدیکی مغاره به طرف شمال کوهی است معروف به نقره کمر و بعضی آثار در آنجا دیده میشود که دلیل است بر وجود معدنی که در آن کار کرده اند از قرار تقریر ثقات در کوههای تفرش معادن سرب و نقره و مرمر بسیار است که در آنها کار نکرده اند. از معارف فضلا و عرفا و حکما و شعرای منسوب به تفرش حکیم عارف استاد سخن ابو محمد الیاس بن یوسف بن مؤید معروف به نظامی می‌باشد و این دو شعر مؤید انتساب آن بزرگوار به تفرش است: 
چو در گرچه در بحر گنجه گمم 
ولی از قهستان شهر قمم 
نظامی از آنجا شده نامجو به تفرش دهی هست تا نام او در تفرش و آشتیان و گرکان ارباب قلم و اصحاب استیفا و محاسبین دفتری زیاد وجود یافته اند.
به گونه ای که برداشت می شود شرح صاحب مرآت البلدان ناصری که خود از رجال و ادبای دوره قاجاریه می‌باشد کاملترین شرحی است که از دیرباز درباره تفرش نگاشته شده صنیع الدوله تفرش را جزئی از خاک عراق عجم و از متعلقات قم و از کوهپایه های آن بیان می‌کند.
باید دانست در آن زمان هنوز شهرستان اراک وجود نداشته و همانگونه که می‌دانیم فتحعلی شاه قاجار در اوایل قرن نوزدهم میلادی سلطان‌آباد را بنا نهاد که عادتاً آن را شهر تازه گفتند و در زمان سلطنت رضاخان نام سلطان آباد به اراک تغییر پیدا کرد. بنابراین نمی توانیم گفتار صنیع الدوله را دلیل بیاوریم براینکه تفرش در روزگار قاجاریه از خاک اراک بوده و عراق معرب اراک میباشد، بلکه بدانسان که گفته شده هنوز جزء ایالت جبال بوده و به سبب اهمیت قم از کوهپایه های آن محسوب می‌شده که بدان کوهپایه، قهستان گفته می‌شده است. دیگر آنکه صنیع الدوله از تفرش به عنوان رستاق یاد کرده که البته همانطور که می‌دانیم رستاق معرب روستا میباشد و روستا خود بخش عمده ای از تقسیمات جغرافیایی زمان بوده که شامل تقسیمات کوچکتری به نام طسوج و هر طسوج شامل چند ده میشده است. گذشته از این صنیع الدوله از نام تفرش فقط جلگه مرکزی آن را در نظر داشته که در ازای آن را یک فرسنگ و پهنای آن را نیم فرسنگ نوشته و از آبادیهای آن فقط فم و طرخوران را ذکر نموده که رودخانه ای حدفاصل آن دو آبادی است. 
صنیع الدوله در باب سادات تفرش معتقد است که از خرزن مکه بدانجا مهاجرت کرده اند و این نام را احتمالاً از نام خرزنویه برداشت کرده که نام قناتی است که در دامنه کوه در جنوب فم نزدیک یک مسیل و مشرف به ملکهای مزروعی قرار دارد احتمال میرود مردم مهاجر مکه نخست در مجاورت همین قنات خانه ها و منازلی بنا کرده باشند که امروز اثری از آنها باقی نیست.
مغاره ای که صاحب هفت اقلیم آن را به نام گاوخل آورده و صنیع الدوله احتمال میدهد که دخمه پادشاهان و یا بزرگان ایران باشد امروزه غار علی خورنده گفته میشود. دیگر از شروحی که ضمن بررسی آثار قدما درباره جغرافیای تاریخی تفرش ملاحظه گردید ، مقاله ای است شیوا که میرزا زین العابدین فرزند حاجی میرزا محمدرضا حکیم شیرازی در مقدمه دیوان سرخوش، یکی از شعرای درگذشته تفرش نوشته تا همانطور که خود گفته است بر فایده آن مایده بیفزاید و صاحبان مشارب صافیه را بهره مند سازد. زين العابدین خان مینویسد: «تفرش جلگه ای است که از هر طرف کوه آن را احاطه کرده و فی الحقیقه قلعه ای است خداآفرین از سنگ خارا که جبال شامخه در جوانب آن سور و بارو دارد و بدون عبور از گردنه ها و پیمودن کتلها وصول به آن محال می باشد.

نظر شما