موضوع : شهرشناسی | استان مرکزی-تفرش

کندوکاوی در تاریخچه تفرش و آشتیان قسمت ششم (آخر)

برگرفته از کتاب: سیری کوتاه در جغرافیای تاریخی تفرش و آشتیان
نوشته مرتضی سیفی فمی تفرشی

قسمت پنجم

این جلگه که طول آن کمتر از سه فرسخ و عرضش بیش از یک فرسخ است در بیست و پنج فرسخی تهران واقع و در جنوب غربی آن است و مسافت تفرش تا شهر قم دو منزل کاروان است که تقریباً چهارده فرسخ باشد و 
همچنین مسافت از تفرش تا سلطان آباد ده فرسخ است و جز گردنه نقره کمر که عبور از آن خالی از صعوبت نیست، بقیه راه آن هموار و مسطح و از تفرش تا آشتیان و گرکان هم بیش از دو فرسخ نمی باشد. 
تفرش از ییلاقات ممتاز عراق محسوب و لطف و اعتدال هوای آن بکمال و سیاه قنوات و چشمه سارهای آن مصداق ماء نهر سلسبیل. 
در تابستان آبهای سردگوارای آن را برای تبرید به یخ حاجتی نیست فواکه و اثمار آن جز انار که به علت سردی هوا نشو و نمایی ندارد همه خوب و مرغوبند. مغز بادام و گردو و کشمش سبز و سنجد و قیسی آن که خشکبار محسوب است به ممالک خارجه حمل می نمایند و می‌توان گفت به اقصی بلاد می‌برند تنباکو و سبزیجات و بقولات و محصول فالیزش نیکوست اما غله یعنی گندم و جو کفایت سکنه و اهالی را نمی‌کند و باید از اطراف و حوالی تدارک آذوقه برای خود. نمایند شکار صحرایی آنجا تیهو و کبوتر و بلدرچین و قمری و سار و خرگوش و مرغ آبی و کبک و بز و میش و قوچ فراوان است.
معدن نمک و گچ و از قرار مذکور معدن سرب و آهن و نقره در کوههای آن یافت می‌شود آب و هوا روح و صفا و سایر شرایط زندگانی و حسن منظر از این خوبتر متصور نیست، و الحق جای تفرج و تعیش و کامرانی است و هر کس در فصل بهار از فراز کوه جلگه تفرش را دیده باشد داند که بهشتی مجسم است و ثانی اثنین باغ ارم و در گلستانها نوای بلبل و قمری و سار و در بوستانها غوغای صلصل و تذرو و هزار بر زبر شاخسار و پیرامون گلزار هوش زدای اهل ذوق است و بادبزن آتش شوق. اغلب اراضی تفرش مشجر است و باغات باثمر. قبل از آنکه سلطان ،آباد آباد شود این ناحیه در تحت حکومت قم بود و از کوهستان آن ولایت محسوب می شد.
مردم تفرش صاحب ذوق و ذکا و دانش و دها میباشند همه به تحصیل کمال راغب و رفعت و مزیت را طالب، حتی اولاد دهاقین پس از فراغ از شیار و شخم و افشاندن بذر و تخم به نوشتن و خواندن مشغول شوند و به راه بطالت و کسالت نروند. معروفست مادرها از همان عهد مهد چون با فرزندان سخن می رانند آنها را مستوفی و وزیر و پیشکار خطاب مینمایند. فرضا که این حرف راست نباشد در اقبال و اقدام آن مردم بترقی و کسب فضایل حرفی نیست و بیشک درکار ترفع و تمتع هوش و غیرتی دارند و جانب شرافت را فرو نمیگذارند و در بلاد و امصار ایران کمتر جایی بوده که وزیر یا مستوفی و منشی و عامل قابل از اهل تفرش مشغول کار نباشد و از خصایص مردم این ناحیه پاس عصمت و ناموس است که در آن بی اختیار می‌باشند. 
تفرش مولد بسی از علما و فضلا و حکما و شعرا و اهل حال و کمال می‌باشد و همین دلیل بر استعداد آب و هوا و موجود بودن شرایط صحیح زندگانی در این سرزمین و برتری این خطه خلد آیین است. بیشتر مردم تفرش معتدل القامه و خوش سیما می باشند و گاهی هم خوش صوتی میان آنها یافته می شود که از خوش آوازهای محلات عراق کم نباشد. خلاصه محلی که امروز موسوم و معروف به تفرش میباشد عبارت از دو قصبه آباد و قراء متعلقه به آن است. نام یکی هم و دیگری طرخوران و هریک از این دو قصبه مشتمل بر چندین محله و رباطات و دکان و حمام و آب انبار و سایر لوازم زندگانی بوده و هر محله اسمی مخصوص دارد. رودخانه ای که فم و می
طرخوران را از یکدیگر جدا و مفروز میسازد در بهار آب آن بیشتر از شش سنگ و در تابستان کمتر از دو سنگ نیست و به زاینده رود شبیه است که هر قدر امتداد آن زیاد شود از اطراف آن آب چشمه سارها تراوش و جریان یابد و اراضی زیر دست را سیراب کند. تمام اطراف این رود از کثرت اشجار و باغها به جنگل ماند. این رودخانه اسم مخصوصی ندارد و در هر نقطه نامی بدان نهاده اند. اهالی فم خاصه یک محله آن زن و مرد، غنی و فقیر خیلی درست و فصیح حرف میزنند و به اصطلاح خود اهالی زبان ایشان لفظ قلم است و کمتر کلمه غلط استعمال کنند ولی سایر محلات دارای این امتیاز نیستند. در هر دو محل عمارات و ابنیه و مسجدهای عالی کهنه و نو از خشت پخته و خام برپا و دایر میباشد و منظره های بسیار قشنگ و باصفا دارد، و خاک طبیعتاً در بعضی محلات طوری سخت و صلب است که با برف و باران مقاومت مینماید و سالیان دراز دیوار چینه و خشت خام پایداری و استواری می‌کند. تا چند سال قبل میان اهالی فم و طرخوران خصومت بی جهتی در کار بود. روز سیزده نوروز که تفرج عمومی است، آن امر باطن خود را ظاهر می نمود. چه در این روز پیر و برنا، ذکور و اناث در دو وقت در دو نقطه از صبح تا پیش از ظهر در دامنه گندم کوه جمع می‌شدند، واقع در شمال تفرش و از ظهر تا حوالی غروب در محوطه بقعه ابوالعلی که پیری عالی مقام است مردم دو قصبه در آنجا آن روز جوانان زورمند خود را به کشتی می انداختند و از هر طرف که بیشتر زمین میخوردند اسباب شرمساری و سرشکستگی میشدند و کار به سخریه و استهزا می کشید و آخر الامر به جنگ و نزاع منجر میگردید و اغلب سالها جمعی مجروح و گاهی هم مقتول میگشتند. یک مطلب دیگر نیز داعی و باعث فتنه گشت و آن اختلاف حیدری و نعمتی بود که در دهه عاشورا هنگام گردانیدن نخل چنانکه در بیشتر بلاد ایران متداول بوده، هنگامه غریبی برپا می‌نمود. همانا انتشار تمدن و تربیت در کار برانداختن این عادات ناپسند است و شکستن این قید و بند. مقاله میرزا زین العابدین شیرازی درباره جغرافیای تفرش نمایانگر روحیه و استعداد آن سامان بوده و گفته ها و داده های آن نیز مردم از آثار دیگران کاملتر و سودمندتر و از نظر منبع تحقیق و پژوهش گرانبهاتر می‌باشد. علاوه براین میرزا زین العابدین در همین مقدمه بسیاری از محال تفرش و مزارع آن و نام و موقعیت بقاع و امامزاده های مدفون در آن را نیز یاد نموده که ذیلاً بذکر آنها می پردازد.
امامزاده های حوالی فم
امامزاده محمد فرزند حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام که در قریه مشهد واقعست. امامزاده قاسم فرزند همان امام(ع) در قریه کهک و بقعه ابوالعلی میان فم و طرخوران که به فم نزدیکتر است.
امامزاده های حوالی طرخوران
شاهزاده احمد فرزند امام موسی کاظم (ع) واقع در قریه کویین. در بی بی همشیره حضرت معصومه علیها سلام در قریه دینجرد بقعه و قبه مختصری است که اغلب به زیارت آن می روند معروف به قبر عزیز پیغمبر علیه السلام میباشد. 
دخول در در قریه «طا» مولد شریف مولانا حکیم نظامی رحمت الله علیه محوطه ای است معروف به طاخاتون از عجایب صنع الهی در کوه جنوبی تفرش مغاره ای است معروف به غار علی خورنده و این کوه و مغاره بالای قریه کویین واقع راقم (میرزا زین العابدین) شخصاً این محل را  ندیده ام ولی آنچه شنیده ام در اینجا نقل قول می نمایم. می گویند بایداز دهنه بسیار تنگ و کوتاهی به منزله در مغاره است داخل غار شد و از آنجا که غار چندین ذرع عمق دارد به وسیله طناب و نردبان آن غیر ممکن میباشد و چون تاریک است باید با شمع و چراغ در آن مقام رفت همینکه چند قدم داخل غار مزبور شدند کریاس مانندی است و دو حوض سنگی به فاصله نزدیکی محاذی یکدیگر دیده میشود. مثل اینکه حوضها را حجاری نموده اند. آب یک حوض در کمال صافی پاک و لطیف و آب دیگری آلوده و بی نهایت چرک و مخلوط به فضله کبوتر است. چون واردین غار را واهمه عارض میشود هنوز پیشتر نرفته و از طول غار به تحقیق مطلع نشده و نمیدانند علت صفای آن یک و جهت تیرگی این چیست. کبوترهای چاهی بسیار در آن محل آشیان دارند و صیادان بعضی از اوقات رفته عده وافری از آنها کشته و زنده می آورند. به عقیدة حقیر(میرزا زین العابدین) این مغاره در عهد قدیم معبد یکی از موبدان عجم بوده و آن دو حوض را هم باید مخصوصاً حجاری کرده باشند.

نظر شما