محیط زیست مدرن و بحران های زیست محیطی مدرنیته
مجله پگاه حوزه 29 تیر 1381، شماره 58
نویسنده : رهدار، احمد
مدرنیته نه تنها موجب شکل گرفتن محیط و پیرامونی مناسب با انسان - حتی انسان جدید - نشد، بلکه باعث به وجود آمدن محیطی آلوده، مصنوعی، خشک، بی روح و در نهایت غیرانسانی شد. این محیط نه تنها نمی توانست پناهگاهی برای فرار انسان از بحران ها باشد، بلکه خود یک بحران بود و بشر جدید مجبور بود که از آن فرار کند. متأسفانه بحران های مدرنیته ضمن این که کم نبودند، در ایجاد سایر بحران ها مثل انواع امراض جسمانی، روحی و روانی نیز تأثیرگذار بودند. برخی از مهم ترین بحران های زیست محیطی مدرنیته عبارت است از:
1. آلودگی:
با همه ی پیشرفت های درخشان دانش در سده ی واپسین و کیهان نوردی هایی که از انسان این عصر می بینیم، مشکلات و دشواری هایی برای دانشمندان امروز پدید آمده که حتی مردم کوچه و بازار را نیز کلافه کرده است. هنوز دانشمندان نتوانسته اند آفات ناشی از تکنولوژی و مخاطرات آلودگی محیط زیست یا جنگ هسته ای و شیمیایی و بحران های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و اخلاقی این قرن را چاره یا درمان کنند. از این رو همه ی این ها را می توان نادانی های دوران دانش یا نادانی های دانشمندانه و ناشی از تحصیلات و معلومات بی ثمر و حتی مفسد و مخرب دانست.[1]
دنیای پیش روی ما، دنیایی است که بیش از هر زمان دیگری آلوده است؛ آلوده به دود ماشین ها، کارخانجات، پسامدهای آزمایشات هسته ای و... معضل آلودگی امروزه به حدّی جدّی است که جامعه ی جهانی مجبور است هزینه های هنگفتی را - که در صورت فقدان این آلودگی ها می توانست بسیاری از معضلات (در مقیاس جهانی) را حل کند - برای رفع آن متحمل شود. برای مثال، تنها «در سال 1983 بیش از 39 میلیارد دلار خرج کنترل آلودگی و پیشگیری از آن شده است»[2]که مطمئنا این ارقام در سال های بعد سیر صعودی داشته است.
این دنیای آلوده را چگونه باید پاکسازی کرد؟ اساسا آیا به لحاظ اقتصادی این پاکسازی مقرون به صرفه است؟ در حالی که هزینه ی پاک سازی مواد زاید انتروپیک عصر صنعتی به رقمی گیج کننده رسیده است، این کار چگونه ممکن است؟ بر اساس برآورد A.P. E در 20 سال آینده، معادل 110 میلیارد دلار لازم خواهد بود تا راه های آبی کشور امریکا پاک شود. 100 میلیارد دلار دیگر برای پاک سازی 10 هزار جایگاه زباله که منظره ی خشکی را لکه دار کرده اند، لازم است. برای کاهش مقدار باران های اسیدی، هزینه کردن 30 میلیارد دلار دیگر (در 5 سال آینده) لازم است. دفن کردن مواد زاید رادیواکتیو برای مالیات دهندگان و صنایع 37 میلیارد دلار دیگر خرج خواهد داشت. هزینه ی آباد ساختن زمین هایی که بر اثر استخراج معدن ویران شده اند، 7 میلیارد دلار دارد. و این رشته سر دراز دارد. صورت حساب پاک سازی انتروپیک اکنون از 300 میلیارد دلار تجاوز می کند، ولی ما هنوز کمترین اقدامی در این باره به عمل نیاورده ایم.[3] در این صورت به ناچار باید تن به زندگی در دنیای آلوده ای دهیم که روزگاری به راحتی می توانستیم آن را آلوده نسازیم.
این آلودگی ها در کم ترین حالت، موجب بروز انواع بیماری های جسمی و روحی می شوند، و در این صورت، بنا به گفته ی شوماخر، «یک اقتصاددان، ممکن است این سؤالِ بجا را مطرح کند که هنگامی که زمین، یعنی تنها جایی که برای زیست در اختیار داریم، به موادی آلوده گردد که موجد نقص بدنی در کودکان یا نوادگان ما گردد، پیشرفت اقتصادی یا به اصطلاح سطح بالای زندگی، چه معنایی خواهد داشت؟»[4]متأسفانه این آلودگی به لحاظ قلمرو، همه ی عرصه های حیاتی اعم از زمین، آسمان و داخل آب ها را گرفته است؛ بدین شرح:
1-1. آلودگی دریایی
آلودگی آب ها از طریق دفن پسامدهای صنعتی که قابل جذب در طبیعت نیستند، یکی از مشکلات زیست محیطی مدرنیته است. بعضی از پسامدهای صنعتی حتی پس از 25 هزار سال هم جذب طبیعت نمی شوند؛ مانند پس مانده های رادیواکتیو که چنانچه در دل زمین قرار بگیرند، جذب آب های زیرزمینی می شوند و از طریق آلوده کردن آب های زیرزمینی و جاری در سطح زمین، خطرات جدی ای برای بشر ایجاد می کنند و حتی موجب مسمومیت حیوانات نیز می شوند. بسیاری دیگر از این مواد رادیواکتیو، از طریق حیوانات دریایی به انسان منتقل می شوند و نمی توان جلوی آسیب آن را در چرخه ی طبیعت گرفت. گزارش های آماری، اطلاعاتی و تحلیلی ذیل به عمق فاجعه ی آلودگی دریایی اشاره دارد که از جانب برخی صاحب نظران و دل سوزان محیط زیست جهانی ارایه شده اند:
- «زباله های محل های سکونت آدمی به میزان هشداردهنده ای به دریا راه می یابد و این خطری برای انقراض گروهی از جانداران دریایی است. فُک های ساکن آب های گرم خلیج مکزیک، اکنون در تن خود بالاترین تراز آفت زداها را بین پستانداران دارند. ماهی گیران سراسر ساحل شرقی ایالت متحده، از خلیج چس اَپیک تا قسمت شمالی مین، گزارش داده اند که خرچنگ های دراز و گردی صید کرده اند که در پوسته ی ضخیم سطح بدنشان سوراخ هایی وجود داشته است و آن ها همچنین ماهی هایی به دام انداخته اند که باله و دم آن ها تحلیل رفته و زخم بر تن داشته اند. در سال 1988 در لویزیانا 35 درصد بستر صدف های خوراکی ایالت را به دلیل نشت آلودگی زباله بسته اند. خلیج سانفرانسیسکو مقادیر زیادی مس، کلسیم، جیوه، نیکل و فلزات سنگین دارد که به همراه مواد زاید صنعتی بدان جا ریخته شده اند. مواد زاید پلاستیکی اکنون چنان زیاد شده است که سالیانه تقریبا دو میلیون پرنده دریایی و 100 هزار پستاندار دریایی با خوردن آن ها یا به دام افتادن در آن ها به هلاکت می رسند. لاک پشت هایی پیدا شده اند که درون کیسه های پلاستیکی در شرف مرگ بوده اند. شیرهای دریایی زیادی درون شبکه ای از پلاستیک در حال خفگی، پیدا شده اند. «غواصان اسکوبا» گزارش می دهند که «در ابری از کاغذ توالت ها و مدفوع نیمه محلول ته خلیج که با مخلوطی از رسوبات، زباله و مواد زاید پتروشیمی ناپاک و سمی پوشیده شده و به نام مناسب «مایونز سیاه» معروف شده است، شنا کرده اند».
آلودگی اقیانوس های بزرگ سیاره، صنعت تجاری صید ماهی و خوراک میلیون ها نفر از مردم جهان را سخت به مخاطره انداخته است. صید تجاری ماهی در ایالات متحده، یک صنعت 31 میلیارد دلاری است؛ ولی ماهی گیران گزارش داده اند که صید به مقدار چشم گیری افت کرده است و در بعضی نواحی صید انواع صدف های خوراکی طی هفت سال گذشته، 50 درصد کاهش یافته است. ماهی ها اکنون چنان آلوده شده اند که مسئولان تندرستی ایالتی اعلامیه هایی را برای آگاهی مصرف کنندگان انتشار می دهند. انواع بیماری ها، از هپاتیت A گرفته تا وبا، از خوردن ماهی های آلوده به انسان سرایت کرده است. در ایالت نیویورک، مسئولان امر به زنانی که در سنین آبستنی هستند و به کودکان کمتر از 15 سال اخطار کرده اند که از خوردن بیشتر ماهی هایی که از آب های ساحلی نیویورک صید شده اند، خودداری کنند. مسئول اداره ی A.P.E محلی نیواینگلند اعلام کرده است که هر کس جگر خرچنگ های دریایی ای را که از ناحیه ی شهری گرفته شده است بخورد، در خطر ابتلا به بیماری های سخت خواهد بود.
هنگامی که صورت حساب نهایی انتروپی به موعد پرداخت در عصر صنعتی برسد، مبلغ آن احتمالاً از مجموع درآمدهای اقتصادی ثبت شده در طول چند صد سال گذشته تجاوز خواهد کرد. عصر پیشرفت به وسیله ی تاریخ دانان نسل آینده، به عنوان عصر دارای «ظاهر فریبنده» نام گذاری خواهد شد؛ زیرا قوانین ترمودینامیک به درستی، باج تمدنی را تعیین خواهند کرد که شتابش بر تحملش حکومت می کرد.[5]
- اقیانوس، یعنی مادر ما در حال مرگ است. این جمله ای است که «ژاک ایوکوستو» بارها بیان کرده است. محقق فرانسوی که در سفر اکتشافی «آر - 2» به همراه «ثورهیردال» بوده، در یاداشت های خود چنین نوشته است: «میزان آلودگی آب تعجب آور است، آلودگی وحشتناک است، امواج دریا هر شب بر روی بدنه ی کشتی داغی به اندازه ی کف دست به جا می گذارد. ما کشف کردیم که ماهی های ریز، صدف ماهی و حتی پر پرنده هم در داغ نفت است». در یاداشت های روز 31 مه این طور آمده: «از سواحل افریقا کاملاً دور شده ایم، قطعات بزرگ قیرگونه ای را می بینیم که به حالت تجمع در آمده و از جانوران دریایی پوشیده شده است، بطری های خالی پلاستیکی، قوطی حلبی، یک حلقه ی بزرگ طناب خزه بسته، مقداری خرت و پرت نایلونی، یک جعبه ی چوبی، یک قطعه الوار، چه منظره ی چندش آوری! چطور انسان اقیانوس را به کثافت کشیده است!»
اقیانوس هابه مواد نفتی آلوده شده است. در همین سال های اخیر، بر اثر حوادث پیش آمده، حدود 4 میلیارد تن نفت در آب های اقیانوس ها نفوذ کرده است. نفت روی سطح آب گسترده شده و ورقه ی نازکی را تشکیل داده است. همین ورقه ی نازک مبادله ی طبیعی آب اقیانوس و گازهای هوای کره را مختل کرده و زندگی جانداران زیردریا را که عمدتا به عنصر اکسیژن وابسته است، به خطر انداخته است. جانوران و پرندگان دریایی در معرض نابودی هستند. ما هنوز خاطره ی دردناک کشتی نفت کش تری - کانیون[6] را که در سواحل انگلستان غرق شد (1967)، از یاد نبرده ایم. حادثه ای که حساسیت ها را نسبت به سرنوشت اقیانوس های جهان و حفظ زندگی آن در برابر زیان های نفت برانگیخت.[7]
- آب های کرانه ها و خلیج های دهانه ای، رفته رفته قابلیت استفاده ی خود را برای آدمی از دست می دهند. آفت زداهایی که در کشاورزی به کار می روند، بالاتر از همه ی هیدروکربورهای کلردار مانند د.د.ت. به اقیانوس حمل می شوند و در جریان های دریایی قرار می گیرند، و پس از تمرکز در زنجیر غذایی دریایی، حتی در جانوران منطقه های قطبی نیز تأثیر می گذارند. هیدروکربورهای کلردار که به صورت آفت زدا در کشتزارها پاشیده می شوند، موجب می شوند که جوجه های عقاب داغسر و شاهین و دیگر انواع پرندگان نتوانند سر از تخم درآورند. د.د.ت. در اندام های خرس های قطبی متمرکز می شود. اخیرا بیست وال را که در جریان دریایی گرینلند خاوری که از قطب شمال می آید، زاده شده و رشد کرده بودند، به منظور آزمایش شکار کردند و دیدند که در چربی آنها شش آفت زدا از جمله د.د.ت. وجود دارند.
جیوه را در نظر می گیریم. باکتری های درون لجن و مواد در حال فساد، آن را به متیل جیوه تبدیل می کنند و این ماده در حین سیر در زنجیره ی غذایی - از باکتری ها، به جانداران آبی کوچک، به ماهی ها و به آدمی - رفته رفته متراکم تر می شود.
در سال 1953 در ماهی گیران خلیج میناماتا در ژاپن که تقریبا در خشکی محصور است، عموما نشانه های بیماری «مدهتر» (عدم اعتماد به خود، دلواپسی، تندمزاجی، اوهام) دیده شده است که در بعضی از آن ها اختلالات روانی و مرگ را به دنبال داشته است. دلیل روشن بود؛ صدف های خوراکی خلیج، متیل جیوه را خورده بودند و ماهی گیران صدف های خوراکی را به مصرف رسانده بودند و سم که متراکم تر شده بود، در مغز آنان جاگرفت. از آن پس ماهی گیری در خلیج میناماتا قطع شد.[8]
- مقدار آبی که هر سال در نتیجه ی فعالیت های انسان ضایع و آلوده می شود، نزدیک به 500 میلیارد تُن است و پس مانده های صنعتی دیگر شامل بیش از 600 هزار نوع مواد و ترکیبات شیمیایی است.[9]
- فرایندهای صنعتی مواد گوناگونی به وجود می آورند که باکتری ها قادر به تجزیه ی آن ها نیستند و بعضی از آن ها به خصوص موادی چون سیانورها و کانی هایی مانند جیوه و سرب سمّی هستند. این مواد که گرداگرد کارخانه ها روی هم انباشته می شوند، در زمین نفوذ می کنند و سموم خود را به آب های زیرزمینی یا آب های جاری مجاور می رسانند. در این جریان آشغال های آلی که تحت تأثیر فعالیت های حیاتی تجزیه نمی شوند، به مقداری در رودخانه ها می ریزند که اکسیژن کافی برای تجزیه ی آن ها در آب نیست. بنابراین، باکتری ها همه ی اکسیژن را طی تجزیه ی مواد آلی مصرف می کنند. در نتیجه تراز اکسیژن آب پایین می آید و گاه اصلاً اکسیژنی باقی نمی ماند و از آنجا که جانداران آبی به اکسیژن نیازمندند، رود قابلیت حفظ جانداران را از دست می دهد و کیلومترها جاندار آبی مرده و بدبو جریان می یابد. هرچه جریان رود آهسته تر باشد، این خطر بیشتر است. همه رودهای گرداگرد شهر فوئیجی ژاپن به همین سرنوشت دچارند. دریاچه ئی یری معروف ترین مثال است، ولی بسیاری از دریاچه های اروپا به صورتی خطرناک دچار کمبود اکسیژن محلول هستند و دریاهای محصور در خشکی نیز ممکن است به همین سرنوشت دچار شوند. تراز اکسیژن دریای بالتیک که در لندسورت دیپ اندازه گیری شده است، از سال 1900 تا کنون 250 درصد پایین آمده است و در حال حاضر، عملاً اکسیژن در آن نیست.[10]
- همه ی مردم خبرِ شهر آلاماگوردو[11] را که در مکزیکوی امریکا واقع است، شنیده اند که زندگی مردمش بر اثر نشت سمّ جیوه، مورد تهدید جدی قرار گرفت. ماجرا از این قرار بود که مردم شهر به یکباره ماهی ها را بر آب ها مرده یافتند. پس ازبررسی ها معلوم شد که کارخانه ای در آن ناحیه، پس مانده های آلوده به جیوه را وارد فاضلاب کارخانه کرده و فاضلاب به رودخانه و سپس به دریاچه ریخته است. حتی در بدن ساکنان دریای بالتیک مقداری جیوه کشف کرده اند. ازاین شگفت تر در تخم مرغ ها هم جیوه مشاهده شده است. در بدن موجودات زنده سم های بسیار خطرناکی نظیر کادمیوم و سرب مشاهده شده است.[12]
- در کشور نروژ متوجه این نکته شده اند که مقدار اسید موجود در آب دریاچه های مناطق کوهستانی، یعنی مناطقی که اصلاً در معرض آلودگی های صنعتی نیست، افزایش یافته است. دلیلش کاملاً روشن است؛ آب دریاچه های کوهستانی نروژ با دی اکسید گوگردی که همراه برف و باران فرو می بارد، اسیدی شده است. ابرهایی که از دود کارخانه ها و نیروگاه های حرارتی مناطق صنعتی اروپا اشباع شده، تا دورترین نقاط گسترده می شوند و قطرات اسید گوگرد را فرو می برند.[13]
1-2. آلودگی سوختی
از سوی دیگر، بسیاری از آلودگی های محیط زیست از نوع آلودگی سوختی می باشد؛ برای مثال:
- از جنگ جهانی دوم به بعد استفاده از کودهای نیتروژنی غیرآبی هفت برابر شده است؛ از یک میلیون تن در سال 1950 به هفت میلیون تن در سال 1970. استفاده از آفت زداها از این هم بیشتر است. همه ی این کودها و آفت زداها از منابع انرژی سوخت های فسیلی اشتقاق یافته است. اگر کسی بگوید، غذایی که امروزه می خوریم، از نفت به عمل آمده است، نه از خاک، سخن نادرستی نگفته است.[14]
- اسکاتلند با زمین های بایر و باتلاقی اش، با کوهسارهای عریانش که هنوز جابجا نشانه ی جنگل هایی که در سده های هفدهم و هیجدهم برای تامین زغال مورد استفاده برای ذوب آهن قطع کرده اند، بر آن ها دیده می شود، گواه غم انگیز ماست. شقاوت آثار جست وجوی انسان برای زغال سنگ را در دره های سوراخ سوراخ و خوفناک ولز[15]، در گودال های معدنی ناحیه ی اپالاچیان[16] امریکای خاوری و در ناحیه های پهناوری زغال سنگ چکسلواکیا می توان دید. معدن هایی که در این نواحی فرسنگ در فرسنگ گسترده است، منظره ای از تباهی و آلودگی به وجود آورده که اصطلاح وادی دوزخ زیبنده ی آن است. زغال و نفتی که در این قرن سوزانده شده است، از مقداری که در سرتاسر تاریخ مکتوب بشر مصرف شده، بیشتر است. به همین دلیل است که گروه های زیادی از کارکنان علمی و فنی، و مبالغ هنگفتی سرمایه برای یافتن، طرح ریختن و بهره برداری از منابع تازه ی نیرو به کار گرفته شده اند.[17]
- بسیاری ادّعا می کنند که اگر ما می توانستیم فقط وسایل حمل و نقل خود را به کلی تغییر دهیم و استفاده از سوخت فسیلی به عنوان منبع انرژی را حذف کنیم، مسأله کاملاً حل می شد و یا این که حداقل بسیار اصلاح می گردید، لیکن قلیلی از مردم از خود می پرسند که اصلاً چرا انسان متجدد باید این همه به سفر احساس نیاز کند. چرا باید محیط زندگی و سکونت بیشتر افراد چنان زشت و حیاتشان چنان یکنواخت و کسل کننده باشد که نوع افرادی که خودشان از همه بیشتر مسئول بحران زیست محیطی به وجود آمده هستند، باید از محیط هایی که خود موجب تخریب و بدنامی آن ها بوده اند، فرار کنند و به معدود نقاط زمین که هنوز از دستشان سالم مانده، بروند و همین بلا را بر سر آن جا هم بیاورند؟[18]
1-3. آلودگی فضایی
مطمئنا اولین اثر آلودگی های محیطی در فضا ظاهر می شود؛ فضایی که قرار است اکسیژن میلیاردها انسان و میلیاردها گونه ی حیاتی دیگر را تأمین کند. هوای امروزه جهان بیش از همه ی دوره های تاریخ و بلکه به اندازه همه ی دوره ها آلوده است. آلوده به گازهایی که به نسبت غیرمتوازن توسط بشر وارد فضا شده است. گزارش ها نشان می دهد که «از صد سال پیش تاکنون، 35/1 میلیون تن سیلسیم، 5/1 میلیون تن آرسنیک، بیش از یک میلیون تن نیکل، 900 هزار تن کوبالت، 600 هزار تن قلع و 600 هزار تن آنتیموان وارد هوای کره ی زمین شده است. تنها در انگلستان سالانه 5/1 تن زغال سنگ، دو میلیون تن غبار معمولی و 5 میلیون تن دی اکسید گوگرد در هوا پراکنده می شود. مقدار گازی که روزانه وارد ریه ی مأمور راهنمایی مرکز شهر لندن می شود، برابر با دود صد سیگار است».[19]
- فقط یک بمب نیست که موجب مرگ و میر و نقص عضو بسیاری از مردم می شود، بلکه اگر پلوتونیوم در هوای یک شهر پراکنده گردد، وسعتی معادل 60 کیلومتر را به مدت 100 هزار سال آلوده خواهد ساخت.[20]
- از مواد هسته ای امروزی نیز که به مقدار کم تولید می شود - بر اساس گزارش موجود از جایگاه های دفن آن ها - رادیواکتیو به خارج نشت کرده و حوادثی به بار آورده است. نشت مواد رادیواکتیو در ریچلند و واشنگتن، که محل حفظ مواد هسته ای دولتی است، مشاهده شده است؛ متجاوز از 500 هزار گالن مایع رادیواکتیو، از انبارهای ذخیره به آسانی نشت کرده است.[21]
- گرد و غبارهای ناشی از تجزیه و متلاشی شدن خاک را نباید از یاد برد و مواد تشعشعی ناشی از انفجارهای هسته ای را که به مقدار عظیم در جو پراکنده می شود، باید مد نظر قرار داد و گرد و غبارهای ناشی از وزش بادها و طوفان ها و غبارهای کیهانی را که سالانه ده ها هزار تُن از آن بر زمین فرو می بارد و خاکستر آتش نشان ها و شن ریزه های صحرا را باید بر همه ی این ها افزود.
سرانجام روزی جوّ زمین از گرد و غبار آکنده و اشباع خواهد شد. هم اکنون میزان گرد و غبار موجود در فضا 25 برابر بیشتر از مقدار موجود در آغاز قرن بیستم است. ذرات غبار چند روز تا چند هفته در فضا باقی می ماند و در طول این مدت چندین بار کره زمین را چرخ می زند. ذرات رادیواکتیو حتی بیش از چند سال در استراتوسفر باقی می ماند.[22]
چند سال پیش انشایی از یک دختر مدرسه ای از اهالی «ساوت همتون» انگلیس منتشر شد. هرچند انشا با زبان کودکانه ای نوشته شده است، اما در حقیقت بیانگر روح آن چیزی است که به راستی در جامعه ی صنعتی امروزی رخ داده است. بخش هایی از انشای وی چنین بود:
امروز روزی گرم، دَم کرده و تیره است. البته با روزهای دیگر فرق چندانی ندارد. یک بار مادرم به من گفت آسمان آبی است. اما آدم فقط باید به چشم های خودش اطمینان کند. من که همیشه آسمان را زرد یا سیاه دیده ام! من اصلاً همین رنگ ها را دوست دارم. این دو رنگ بیش از سایر رنگ ها مناسب آسمان است. موزه ها مملو از پرنده های خشک شده است. مردم می گویند روزی و روزگاری این پرنده ها پرواز می کرده اند، اما من که باور نمی کنم، به نظرم این ها مفلوک تر از آنند که بتوانند در هوا پرواز کنند. شاید خیلی آهسته پر و بالی می زده اند، این ها که هواپیما نیستند. راستی خاصیت این موجودات چیست؟ هواپیما هدف معینی را بر می آورد، اما چه کسی به این موجودات احتیاج دارد؟ مادربزرگم عاشق پرنده ها بود، به من می گفت: تو نمی دانی چه چهچه ای می زدند! او گل ها را هم دوست داشت، اما من از بوی بنزین خوشم می آید؛ بوی خوش، و تر و تازه ی بنزین. از این ها گذشته، بنزین فایده دارد، حرکت زندگی با بنزین است.[23]
این انشا، انسان را به یاد یک طنز معروف می اندازد: یک لوس آنجلسی گذرش به منطقه ای کوهستانی می افتد و از نبودن دود ماشین، گرفتار رنج و تعب می شود. سرانجام با زحمت تمام جلوی اتومبیلی را می گیرد یک دلار به راننده می دهد و اجازه می خواهد کمی از دود اگزوز ماشین را استشمام کند.[24]
1-4. آلودگی هسته ای
یکی دیگر از انواع آلودگی هایی که متأسفانه از خطرناک ترین انواع آن هم است، آلودگی هسته ای است که ناشی از انجام آزمایشات هسته ای در کشورهایی چون امریکا است. «در میان همه ی تغییراتی که به دست بشر در خانواده ی طبیعت ایجاد شده، شکافت هسته در مقیاس وسیع، بدون شک خطرناک ترین و ژرف ترین تغییر است. در نتیجه، یونیزه کردن پرتوهای یون ساز به شدیدترین عامل آلودگی محیط زیست و مخاطره آمیزترین عامل برای بقای انسان بر کره ی زمین تبدیل شده است. افراد و مؤسساتی که کارشان داوری و اظهارنظر درباره ی مخاطرات است، - مثل شرکت های بیمه - از بیمه کردن نیروگاه های هسته ای در هر کجای جهان که باشد، برای ریسک یک شخص ثالث، اکراه دارند. در نتیجه لازم آمده که قانون مخصوصی وضع شود که به موجب آن دولت تعهدات بزرگ را خود قبول کند».[25]
این نوع آلودگی، علاوه بر این که طبیعت را به نحو بسیار وحشتناکی از بین می برد، بیماری های زیاد و شدیدی نیز به وجود می آورد؛ بیماری هایی که گستره ی آن ها چندین نسل را دربر می گیرد. برای مثال؛ «پلوتونیم، یکی از محصولات جنبی نیروی هسته ای، می تواند بدون هیچ اشکالی برای ساختن بمب هسته ای به کار رود. پلوتونیوم در عین حال یکی از مرگ بارترین علت های سرطان است و اثر زیان بارش صدها هزار سال باقی خواهد بود. 40 سال است که بشر این ماده را ساخته است. طبیعت به میلیون ها سال زمان نیاز دارد تا برای بی اثر ساختن تأثیرهای این ماده ی نظامی، زیست شناسی به وجود آورد».[26]
آنچه بسیار شگفت انگیز و مایه تأسف می باشد، این است که بشر امروز بسیاری از این خطرات را از قبل می دانست و در عین حال آن ها را ساخت! به راستی چه چیزی بشر را تا این همه به مسأله ی حیات بی تفاوت کرده است؟ آیا این کار هم می تواند تابعی از لذت طلبی و تنوع طلبی بشر جدید باشد؟ به این اعتراف غم انگیز دقت کنید: «گفت وگویی را که چندی پیش از نخستین آزمایش بمب هیدروژنی در اقیانوس آرام با انریکو فرمی[27] داشتم، خوب به خاطر دارم. ما درباره ی این برنامه با هم گفت وگو می کردیم. به او گفتم از عواقب زیستی و سیاسی این آزمایش باید بیمناک بود. فرمی در پاسخ من گفت: اما تجربه ی قشنگی است!»[28] آیا بشر مجاز است که هر تجربه ای را کسب کند؟ حتی اگر کسب آن تجربه از بین بردن حیات هزاران جاندار را درپی داشته باشد؟ ظاهرا از منظر فکری بشر جدید، در کمال بی باوری جواب، «آری» می باشد. شوماخر علت دیگری نیز برای این پرسش که «چرا بشر جدید علی رغم اطلاع از مخاطرات این تجربه ها به انجام آن ها همت می گمارد»، بیان می کند:
در حقیقت هیچ مثال روشن تری [برای استفاده از انرژی اتمی] در مورد دیکتاتوری اقتصاد نمی توان یافت. ساختن نیروگاه های نامتعارف، خواه بر اساس استفاده از زغال سنگ و خواه استفاده از نفت و یا نیروگاه های هسته ای، با توجه به مبانی اقتصادی تصمیم گیری می شود. و شاید کمترین توجه به پیامدهای اجتماعی مبذول گردد که احتمالاً از انقطاع بیش از حد سریع صنعت زغال سنگ ناشی می گردد. لیکن این موضوع که شکافت هسته ای می تواند عامل یک مخاطره ی باورنکردنی و مقایسه نشدنی و بی همتا برای حیات بشر به شمار آید، در هیچ یک از محاسبات وارد نمی شود و هرگز محلی از اعراب ندارد.[29]
البته به سادگی نمی توان گفت نخستین بار چه کسی توجه مردم را به تأثیرهای نیرومند باران رادیواکتیو که از آزمایش بمب های هسته ای ناشی می شود، جلب کرد. تردیدی نیست که «لینوس پاولینگ»[30]شیمیدان و برنده ی جایزه ی نوبل که قبلا چهره ی سیاسی ستیهنده ای بود، عامل نخستین انتقادهایی بود که در مقیاس گسترده از آزمایش جنگ افزارهای هسته ای به عمل آمد. اعتراض نامه ی وی در مجامع علمی بین المللی دست به دست شد و بیش از ده هزار نفر از اعضای این مجامع آن را امضا کردند. توجه مردم به موضوعی جلب شد که ناشی از علم، بود. اما پیامدهای سیاسی و اجتماعی عظیمی داشت. پاولینگ به سبب کوشش هایش جایزه ی نوبل صلح را برد و دولت های امریکا و روسیه بنا به ملاحضات انسانی ناگزیر شدند، پیمان منع آزمایش های هسته ای (جز آزمایش های زیرزمینی) را امضا کنند. پیمان محدود ساختن آزمایش های هسته ای در سال 1963 - گرچه چین و فرانسه حاضر به امضای آن نشدند - نخستین گامی بود که جنبه ی تمثیلی داشت.[31]
بُعد جدیدی نیز بر اثر این واقعیت مطرح می شود که در حالی که آدمی اکنون می تواند عناصر رادیواکتیو ایجاد کند - و چنین نیز می کند - همین که آن ها را ایجاد کرد، دیگر نمی تواند برای کاهش رادیواکتیوته ی آن ها عملی انجام دهد. نه بازتاب شیمیایی و نه مداخله ی فیزیکی، بلکه فقط گذشت زمان می تواند شدت پرتو را بعد از آزاد شدن آن تخفیف دهد. کربن نیمه عمری حدود 5900 سال دارد، بدان معنی که حدودا شش هزار سال طول خواهد کشید تا قدرت رادیواکتیویته اش به نصف آنچه بوده است، تقلیل یابد. نیمه عمر استرونتیوم 90، بیست و هشت سال است، لیکن درازی این نیمه عمر هرچه باشد، پاره ای از پرتوها تقریبا به طور نامحدود دوام می یابند و نمی توان هیچ عملی درباره ی آن ها انجام داد، جز آن که کوشش شود که ماده ی رادیواکتیو در مکان امنی قرار گیرد.
اما ببینیم یک مکان امن مثلاً برای مقادیر عظیم پس مانده های رادیواکتیو که به وسیله ی رآکتورهای هسته ای ایجاد می شود، کدام است؟ هیچ مکانی را نمی توان در روی زمین سراغ کرد که امن باشد. زمانی این اندیشه وجود داشت که این پس مانده ها می توانند به طور امن در اعماق اقیانوس ها قرار گیرند، با این فرض که در چنین ژرفایی هیچ موجود زنده ای نمی تواند حیات خود را حفظ کند. لیکن این فرض را اکتشاف شوروی ها در ژرفای دریاها باطل گرداند. هر جا که حیات باشد، مواد رادیواکتیو به درون سیکل زیستی جذب می شود. در ظرف چند ساعت از قرار دادن این مواد در آب، توده ی عظیمی از آن ها را می توان در ارگانیسم های زنده یافت. پلانکتون، جلبک ها و بسیاری دیگر از موجودات دریایی قدرت متمرکز ساختن این موارد را با فاکتور 1000 و در پاره ای مواد حتی با فاکتور یک میلیون دارا هستند. همچنان که یک ارگانیسم، ارگانیسم دیگر را تغذیه می کند، مواد رادیواکتیو از نردبان حیات صعود می کند و راه خود را دوباره به سوی انسان می یابد. پس مانده های هسته ای همچنان در درون دریا قرار داده می شوند، در حالی که کمیت هایی از پس مانده های به اصطلاح متوسط و سطح پایین به درون رودخانه ها یا مستقیما در زیر زمین تخلیه می شوند. گزارشی از کمیسون انرژی امریکا حاکی از این است که پس مانده های مایع، آهسته آهسته راه خود را به درون آب های زیرزمینی می گشایند و تمام یا قسمتی از رادیواکتیویته ای را که دارا هستند، به طور شیمیایی یا فیزیکی در خاک باقی می گذارند.[32]
2. تهدید حیات
در حاکمیت تکنولوژی غیرهماهنگ با فطرت طبیعت و هستی، حیات جانداران - اعم از انسانی، حیوانی و نباتی - به شدت در معرض نابودی قرار گرفته است. برای مثال در مورد انسان ها، افزایش تابش اشعه ی فرابنفش (به علت سوراخ شدن لایه ی اُزُن) موجب آسیب دیدن دستگاه ایمنی بدن انسان می شود و مردم سراسر جهان را در برابر بسیاری از بیماری های عفونی، آسیب پذیرتر می کند. به گفته ی «دانالد دوگلاس» عضو انجمن دفاع از منابع طبیعی، «اگر گفته شود که تندرستی و ایمنی میلیون ها مردم در سراسر جهان به مخاطره می افتد، اغراق آمیز نیست». در مورد حیوانات، از بین رفتن مسکن حیوانات جنگلی، انهدام آن ها را تسریع می کند و انقراض دسته جمعی بسیاری از آن ها در پی دارد. در حال حاضر، در هر ساعت یک نوع از موجودات منقرض می شود و برآورد می شود که حتی بدون پدیده ی گرم شدن زمین، قریب 17 درصد انواع باقیمانده ی جانداران، در چند دهه ی آینده، در نتیجه ی بریدن درختان جنگل های پرباران مناطق حارّه به منظور تولید الوار و فراهم ساختن چراگاه و به دست آوردن محصولات کشاورزی، از دست خواهند رفت.[33]
در مورد نباتات، امروزه در بسیاری از نقاط جهان، گیاهان سبز دچار کمبود مواد غذایی شده اند؛ در حالی که تا کنون برای کمبود مواد غذایی گیاهان سبز هیچ دلیل علمی ای به دست نیامده است و این به سهم خود نشانه ی آن است که نظام تبادل کره با اختلال روبه رو شده است.
با این همه «یوجین رابینوویچ» سردبیر بولتن دانشمندان اتم، در نشریه ی تایمز مورخه ی 29 آوریل 1972 می گوید:
تنها جانورانی که فقدانشان، ممکن است بقای زیستی آدمی را روی کره ی زمین تهدید کنند، باکتری ها هستند که به طوری عادی در بدن ما زندگی می کنند. در مورد سایر جانداران دلیل متقاعدکننده ای وجود ندارد که نوع بشر، حتی اگر تنها حیوان روی زمین باشد، نتواند بدون آن ها بقای خود را حفظ کند. چنانچه راه های ترکیب مواد غذایی از مواد اولیه غیرارگانیک به صورت اقتصادی تحول یابند - که احتمالاً دیر یا زود چنین خواهد شد - انسان حتی ممکن است از نباتات که اکنون به آن ها به عنوان منابع تغذیه خود وابستگی دارد، مستقل گردد.[34]
«برتران دوژوونل» فیلسوف سیاسی و برجسته ی فرانسوی، «انسان غربی» را با عبارات ذیل مشخص می سازد: «انسان غربی بر آن است که هیچ چیز را جز تلاش آدمی به عنوان عامل خرج به حساب نیاورد. گویی برای او مهم نیست که چه میزان مواد معدنی، و از آن بدتر، چه میزان مواد زنده را نابود می کند. گویا او به این نکته توجه ندارد که زندگی انسانی جزء وابسته ی یک محیط طبیعی زنده ی مرکب از انواع گوناگون حیات است. از آن جا که جهان در قبضه ی شهرهایی قرار دارد که آدمیان ساکن در آن ها جز هم وطنان خود از دیگر انواع جاندار جدا شده اند، احساس تعلق به یک محیط طبیعی زنده، احساسی رو به زوال است. نتیجه ی این وضع یک رفتار خشن و مسرفانه با چیزهایی است که ما در نهایت به آن ها وابسته ایم که ازجمله ی آن ها آب و درخت است.»[35]
آنچه عجیب و نیز مایه ی تأسف به نظر می آید، این است که انسان جدید دنیایی به پا کرده است که برای داشتن کمترین امکان حیات در آن باید حیات همه ی گونه های حیاتی را از بین ببرد. کاش این فاجعه ی خیانت آمیز به نام پیشرفت و ترقی صورت نمی گرفت و تاریخ این عصر حیات بشری را مشحون از فرامین جاهلانه ی مدرن نمی کرد.
3. سوراخ شدن لایه اُزُن
از دیگر مخاطرات جدّی ای که طی چند دهه ی اخیر افکار عمومی جهانی را به خود مشغول کرده است، سوراخ شدن لایه ی اُزُن است. حفره ی اوزونی قطب جنوب، سال به سال گسترده تر می شود. پژوهشگران به این نتیجه رسیده اند که در سال 1985، 50 درصد اوزون این ناحیه از دست رفته بود و این میزان در سال 1987 به 60 درصد رسیده است. بر اساس گزارش آن ها، حفره ی موجود در لایه ی اوزونی قطب جنوب، به وسعت سرزمین ایالات متحده است. اخیرا صد دانشمند اتمسفرشناس گزارش داده اند که حفره ی دیگری در لایه اوزون نیمه ی راه قطب شمال، در نیمکره ی شمالی به وجود آمده است. اکنون قراینی مبنی بر آغاز پیدایش حفره ی سومی در قطب شمال به دست آمده است که به گزارش دانشمندان، حفره ای است در استراتوسفر و به وسعت گروئنلند. بر اساس پیش بینی NASA در سال 2050م، ده درصد لایه ی اوزون از بین خواهد رفت. E.P.A پیش بینی می کند که این کاهش چشمگیر سپر محافظ اُزُن، موجب خواهد شد که سالیانه دو میلیون مورد سرطان پوست بر آن چه فعلاً پیش می آید، افزوده خواهد شد.[36]
اطلاعات جدید معلوم ساخته اند که تراز اُزُن در بیشتر ناحیه های کلان شهری، زمانی که در سال به حداکثر می رسد، چنان بالاست که امکان دارد تهدیدی جدی تر از آنچه محافل پزشکی پیش از این پنداشته بودند، باشد. در حالی که لایه ی اُزن بالای اتمسفر، سپر محافظی در برابر نفوذ تابش های فرابنفش خورشید است، وجود مقدار زیاد آن در سطح زمین خطری جدی برای تندرستی است. بیشتر اُزن موجود در سطح زمین از آلودگی های صنعتی حاصل می شوند، از جمله هیدروکربن ها و اکسید نیتروژنی که از اگزوزهای اتومبیل ها و دودکش کارخانه ها در فضا پراکنده می شود.[37]
4. گرمای زمین
هنگامی که «جیمز هانسن» محقق ناسا، در یکی از جلسات سنای امریکا که در گرمای شدید ژوئن 1988 تشکیل شده بود، اعلام کرد که گرم شدن کره ی زمین شروع شده است، گردبادی از نگرانی عمومی را برانگیخت که هنوز هم فروکش نکرده است. گرم شدن آب و هوای کره ی زمین فاجعه ی زیست محیطی ای است که از مقیاس جدیدی برخوردار است و بالقوه می تواند موجب از هم گسیختگی شدید هر نظام زیست بومی طبیعی و بسیاری از ساختارها و نهادهایی که بشر برای پشت گرمی خود پدید آورده است، بشود. اگرچه آب و هوای کره ی زمین تا به حال فقط اندکی تغییر کرده، دنیا با چشم انداز تغییر فوق العاده شدید آب و هوا در دهه های آینده روبه روست.
همان طور که گفتیم، شرایط لازمه ی حیات، امروز در خطر است. خطر تغییر آب و هوا از افزایش غلظت دی اکسید کربن و سایر گازهای گلخانه ای که گرما را در اتمسفر تحتانی نگاه می دارند و باعث بالا رفتن درجه ی حرارت می شوند، نشأت می گیرد. سوختن ذغال سنگ و سایر سوخت های کربنی مانند نفت و گاز طبیعی، منجر به آزاد شدن کربن به عنوان محصول اصلی احتراق می شود و در همین حال، محو شدن جنگل های گرمسیری در سطحی وسیع، بر میزان دی اکسید کربن موجود در جو می افزاید. درست از سال 1958 که سنجش مرتب کربن آغاز شد، تاکنون غلظت Co2 از 315 قسمت در میلیون به 352 قسمت در میلیون افزایش یافته، و این رقم بسیار بالاتر از بالاترین غلظتی است که طی 160 هزار سال گذشته در زمین موجود بوده است.[38]
بحران انرژی یک پدیده ی دو رویه است. در حالی که منابع سوخت فسیل در حال کاهش است، ما داریم گرم شدن زمین را که ناشی از سوزاندن سوخت فسیل در گذشته، یعنی در تمام طول عصر صنعتی است، تجربه می کنیم.
«با آغاز عصر صنعتی در اواسط قرن هجدهم و سوزاندن مقادیر بسیار زیاد سوخت های فسیلی (ذغال سنگ، نفت و گاز)، مقدار دی اکسید کربن بخش بالایی اتمسفر بسیار زیاد شده و از فرار گرما از سیاره ی ما به فضا جلوگیری کرده است. در نتیجه زمین به اندازه ای گرم شده است که نظیر آن در تاریخ زمین رخ نداده است. از سال 1860 تا کنون، ملل صنعتی جهان با سوزاندن سوخت های فسیلی، متجاوز از 185 میلیارد تن کربن وارد اتمسفر کرده اند. در همین مدت، تولید دی اکسید کربن از 93 میلیون تن به قریب 5 میلیارد تن در سال افزایش یافته است. دانشمندان پیش بینی می کنند که در حدود سال 2030م، تراکم دی اکسید کربن در اتمسفر به دو برابر افزایش خواهد یافت و به میزانی خواهد رسید که هیچ وقت چنان نبوده است.[39]
در واقع مؤثرترین نسخه های پیچیده شده از سوی دانشمندان برای حفظ محیط زیست نیز ناموفق بوده است. چه این که اگر در حل یک بحران خاص کارایی داشته است، خود موجب بحران های عدیده ای در موارد دیگر شده است. برای مثال کودهای شیمیایی که به تولید مقادیر زیاد مواد خوراکی در طول انقلاب سبز، انجامیده، اکنون آب و هوای بیشتر مناطق معتدل جهان را دست خوش تغییر کرده اند و تمامی نواحی کشاورزی را در آینده تهدید می کنند. بر اساس پیش گویی دانشمندان، اکسید نیتروژن حاصل از کاربرد کود شیمیایی در سال 2030، زمین را در حدود 10 تا 20 درصد بیش از ورود دی اکسید کربن به اتمسفر، گرم می کند. «انقلاب سبز» همچنین بر مقادیر گاز متانی که وارد اتمسفر می شود نیز افزوده است و با این عمل، روند گرم شدن زمین را افزایش داده است. متان گازی است که باکتری ها در محیط های بدون اکسیژن، از تجزیه ی مواد آلی به وجود می آورند. بیشتر متانی که وارد اتمسفر می شود، از ساقه ی برنج، لوله گوارش گاوها و مواد دفعی آن هاست. انقلاب سبز در نتیجه ی تولید بسیار زیاد برنج و گاو برای تأمین غذای جمعیت روزافزون آدمیان، بر مقدار متانی که وارد اتمسفر می شود، افزوده است».[40]
در حال حاضر، کشورهای پیشرفته ی صنعتی به اندازه ی حرارتی که کلّ سیاره ی ما از خورشید دریافت می کند، گرما ایجاد می کنند. وانگهی میزان گازکربنیک موجود در جوّ همچنان رو به فزونی است و این خود خطر تشدید دما را در پی دارد. سالانه 10 تن گازکربنیک متصاعد از سوخت مواد گوناگون در فضا منتشر می شود؛ در حالی که گازکربنیک طبیعی موجود در فضا که بیشتر ناشی از گازهای آتشفشانی، چشمه های گرم معدنی و بازدم حیوانی و انسانی است، کاهش نیافته است.[41]
بیانیه ی پایانی «کنفرانس آب و هوای تغییرکننده» که در ماه ژوئن سال 1988 در شهر تورنتو برگزار شد، حاوی هشدار رؤسای دولت ها و دانشمندان 48 کشور جهان به جهانیان، درباره ی خطری است که از گرم شدن زمین، در نتیجه ی «اثر گرم خانه ای» به بار خواهد آمد: «بشر دارد به چنان آزمایش گسترده ای در سراسر کره ی زمین دست می زند که نتایج آن فقط با جنگ جهانی قابل قیاس است».[42]
بخشی از پیامدهای گرم شدن کره ی زمین، عبارت است از:
- بروز خشکسالی ها و قحطی ها،
- بحران آب شرب و کشاورزی،
- از بین رفتن جنگل ها و مزارع،
- نابودی گونه های گیاهی و جانوری،
- بالا رفتن سطح آب دریاها و به دنبال آن نابودی کشتزارها، منازل مسکونی، تأسیسات، و آوارگی انسان ها؛
- ضایعات بهداشتی برای کل بشر،
البته مسأله ی تغییر آب و هوا در بردارنده ی یک نتیجه جالب و مفید برای بشر متجدد و تکنیک زده است. در واقع هیچ مسأله ای مانند مسأله ی تغییر آب و هوا، سایه تردید بر فکر پیشرفت بشر نمی افکند. گرم شدن لجام گسیخته ی کره ی زمین می تواند تمام مزایای ناشی از تکنولوژی های پیشرفته تر و اقتصادهای کارآتر یا نظام های سیاسی تکامل یافته تر را از دست بشر خارج کند.[43]
راه حل کلّی بر باد ندادن انرژی قابل استفاده و گرم تر نکردن سیاره، ادراک کامل ارزش ها و دستورات طرح انتروپیک است. مادام که ما منفردا و دسته جمعی دید جهانی نیوتنی خود را تغییر ندهیم، امیدی به این نیست که لحظه ای فرا رسد که بتواند جامعه ی ما را به صورتی انقلابی تغییر دهد. نخستین قدم در این فرآیند تدریجی، ادراک کامل ماهیت آن به وسیله ی ما است. ما باید به خواست خود زندگی مان را چنان اصلاح کنیم که بازتابی از طرح جدید باشد. اما این کافی نیست، بلکه باید دست به دست هم بدهیم و نیروی اجتماعی عظیمی را فراهم کنیم و تغییر دادن زیرساخت های پرارزش موجود را آغاز نماییم.[44]
5. تغییر کیفی غذای گیاهی به غذای شیمیایی
در تمدن صنعتی امروز، غذای سالم طبیعی کمتر پیدا می شود. در کشورهای بزرگ و توانگر غربی که به ظاهر همه چیز در آن ها فراوان است و به ویژه انواع مواد غذایی و خوراکی های آماده با شکل های پرجاذبه و آراسته در بسته بندی های زیبا، آسان در دسترس همگان است، بخش بزرگی از آن چه مردم می خورند، آغشته به مواد سمی است که از آن ها یا برای رنگ زدن به اغذیه استفاده می شود یا به منظور دوام بخشیدن به مواد خوراکی و مصون ساختن آن ها در برابر فساد ناشی از هوا و حشرات به کار برده می شود که در هر حال برای سلامت مردم زیان بخش شناخته شده است و علم «بیوتکنولوژی» مدرن نیز نه تنها نتوانسته است از این گونه زیان ها جلوگیری کند، بلکه خود بر میزان آن ها افزوده است.[45]
روزگاری مردم به طور طبیعی زندگی می کردند؛ غذای طبیعی می خوردند و هوای طبیعی تنفس می کردند. اما امروزه، گویی همه چیز عوض شده است. «اگر گفته شود، غذایی که امروزه می خوریم، از نفت به عمل آمده است، نه از خاک، سخنی نادرست نگفته ایم».[46]در حال حاضر «سالیانه قریب 500 میلیون دلار از مواد شیمیایی صناعی به غذاهای ما افزوده می شود (2500 نوع ماده ی افزودنی!)، دو میلیون کیلوگرم مواد رنگی به خوراک ها می افزایند که 16 برابر مقداری است که در سال 1940 به کار می رفته است. امروزه ما بیشتر مواد صناعی را مصرف می کنیم تا چیزهای طبیعی را! در عین حال، تکنولوژیست های غذایی می گویند: «رقابت با خدا دشوار است؛ ولی ما در حال پیشرفتیم».[47]
6. زباله ها
ما در تمدن های ماقبل مدرن، با مقوله ای به نام «زباله» که وبال انسان ها باشد، مواجه نیستیم. در گذشته، همه ی زواید حاصل از تولید و مصرف انسان ها، دوباره به طبیعت ملحق و در آن مستحیل می شد. برای مثال، فضولات مرکب های طبیعی مثل اسب، نه تنها بار زمین و طبیعت نبود که یار و نیروبخش آن بود؛ اما به فضولات مرکب های جدید و مدرن، یعنی دود اگزوزهای اتومبیل ها و هواپیماها و. .. بنگرید که همگی دشمن طبیعت و نابودکننده ی محیط زیست هستند.[48] چند سال پیش پژوهش گران انباری را در حومه ی نیویورک کشف کردند که از 5 تن مواد زاید پزشکی، از جمله دست و پای قطع شده و سرنگ های زیرجلدی انباشته شده بود. این انبار متروک در فاصله ای کمتر از صد متری یک استودیوی رقص کودکان قرار داشت.
در ماه ژوئن سال 1987 معلوم شد که در شهر ایندیاپولیس کودکان در محلی بازی می کردند که در آن شیشه های خون آلوده به ویروس ایدز دفن شده بود. در ماه ژوئیه سال 1988 صاحب خانه ها در شهرهای منچستر و نیوهمپشایر حیاط پشت خانه ی خود را پر از زباله های اتاق عمل بیمارستان ها یافتند که از محل دفن زباله های بیمارستانی، پس از یک بارش سنگین به آن جا منتقل شده بود. انجمن ملی اداره ی زباله های جامد برآورد کرده است که هر ساله 500 هزار تُن زباله عفونت تولید می شود.
بعضی از شهرها از هم اکنون زباله ها را به سراسر جهان حمل می کنند؛ به این امید که بعضی کشورها با انبار کردن آن ها موافقت کنند. با انباشته شدن زباله ها بر روی هم و کاهش حفره های دفن آن ها، هزینه ی مسأله ساز زباله همچنان بالا می گیرد. در مینه پولیس، در ظرف شش سال، هزینه ی دفن یک تن زباله از 5 دلار به 30 دلار افزایش یافته است. در فیلادلفیا، این هزینه از 20 دلار برای هر تن به 90 دلار رسیده است؛ زیرا مجبور شده اند بخشی از زباله ها را به اوهایو و ویرجینیا بفرستند. شهرهای بزرگ و کوچک کالیفرنیا از سال 1990 سالیانه یک میلیارد دلار برای دفن زباله ها می پرازند. با پر شدن زباله ها، شهرداری ها به صورت فزاینده ای به سوزاندن زباله روی خواهند آورد و این خود بحران آلودگی هوا را در ناحیه های شهری سراسر امریکا تشدید می کند. در سال 1987، برای نخستین بار ملت به وجود زباله های زیانبار عفونت زا آگاهی یافت. این زباله ها مملو از جانداران میکروسکوپی بیماری زا و نیز حاوی اعضای انسانی و حیوانی، باندهای خون آلود، تجهیزات جراحی، نمونه های بافتی، سرنگ های استفاده شده و دستکش های جراحی بودند. روزانه 750 هزار کیلوگرم زباله ی عفونت زا در 7000 بیمارستان امریکا تولید می شود. آزمایشگاه های پژوهشی، پزشکی بالینی و خانه های پرستاری نیز مقداری زباله عفونت زا تولید می کنند. زباله های عفونت زا به صورتی غیرمجاز در سراسر کشور دفن می شوند و تندرستی میلیون ها نفر را در معرض خطر قرار می دهند.[49]
هم اکنون فقط در اتازونی حدود بیست هزار تن زباله ی رادیواکتیو کشنده وجود دارد که تکلیف نابودی قطعی آن ها روشن نیست. یعنی نمی دانند که آن ها را کجا دفن کنند و چگونه دفن کنند که به نسل های امروز و فردا و پس فردا و محیط زیست آنها صدمه و لطمه ای وارد نیاورد. در واپسین سال های دوران شاهنشاهی در ایران، دولت موافقت کرده بود که امریکا زباله های اتمی خود را در اعماق کویر لوت دفن کند.
طی سال های آینده، حدود دویست راکتور تجاری در سراسر جهان کهنه می شوند و باید از میان برداشته شوند و راکتورهای نوین به جای آن ها گذاشته شود. صدها تن پولاد و بتون که یک مرکز هسته ای را با آن ها می سازند، آکنده از رادیواکتیویته هستند. همه ی ابزارها و همه دستگاه های مراکز هسته ای که آغشته به رادیواکتیویته هستند، در هر بیست و پنج سال که کهنه می شوند و باید از رده بیرون بروند، خود حاوی مخاطرات بسیاری خواهند بود و از میان بردن آن ها به نحوی که موجب خطری برای انسان و حیوان و گیاهان و خلاصه محیط زیست طبیعی جهان نباشد، خود مسأله ای بسیار پیچیده و دشوار است.
تا امروز هیچ گونه شیوه یا وسیله ی سودمند و مؤثری برای از میان بردن قطعی و بی خطر زباله های هسته ای که تا درجه ی زیادی آغشته به رادیواکتیو هستند، به دست نیامده است. دانشمندانی که درباره ی این مسأله مطالعه می کنند،پیشنهادهایی داده اند که تا کنون هیچ یک وافی به مقصود نبوده است. مثلاً پیشنهاد کرده اند که این زباله های هسته ای را در فضای ماورای جو به وسیله ی موشک پخش کنند یا آن که آن ها را به وسیله ی ابزارهای پرتاب کننده ی مخصوص، به سوی خورشید شلیک کنند تا در پرتو سوزان آفتاب نابود شوند! شیوه ای که تا کنون مرجّح شناخته شده و معلوم نیست که تا این تاریخ بدان عمل کرده باشند یا خیر، این است که زباله های اتمی را در اعماق زمین دفن کنند و برای این کار زمین های صخره ای یا نمک زارها را تا چند هزار متر می کنند و در دل زمین فرو می روند و چلیک های عایق شده ی حاوی زباله های اتمی را در این اعماق تیره و تار به امان خدا می سپارند.[50] اما آیا این کار یادآور کار آن دیوانه نیست که برای فرار از خوردن داروهای مرگ بار آن ها را از پایین وارد بدن خود کرد؟!
7. تخریب طبیعت و منابع طبیعی
در یونان باستان «فیلسوف به انسان یونانی می آموزد که هماهنگ با طبیعت زندگی کند، تا از این بلایا برهد. او نمی تواند هیچ چیز را در نظام مقدر اشیا تغییر دهد، بلکه باید طوری زندگی کند که میان او و اشیا تلازم و تناسب برقرار شود».[51]«هنلی اچ. بارنت» نیز در کتابش به نام «کلیسا و بحران اکولوژیکی» خاطرنشان می کند که از نگاه کتاب مقدّس، آدمی نگهدارنده، متحفظ و امانتدار خانه ی خود زمین است.[52] علی رغم این، «در زمان انقلابِ اواخر قرن هجدهم، زمین به طور قطع و انحصاری به هدف بشر تبدیل شده بود. هستی متعال صرفا یک تسلّی خاطر و از این لحاظ هدف سُخریه بود. سطوح ظاهرا نامحدود موجودات روی زمین، بشر را به فعالیت های نامحدودی می خواند که بهانه ای برای طرد تأمل به دست می داد... انسان بالاخره آزاد شده بود تا خود را در این سوی تعالی و کشف زمین و استثمار منابع آن مشغول سازد. بالاخره از دست نمادها و رمز و رازها، و از دست شفافیت متافیزیکی خلاص شده بود. دیگر چیزی جز امور مورد توافق یا عدم توافق وجود نداشت؛ مفید یا بی فایده و در نتیجه به وجود آمدن علوم تجربی بی قانون و فاقد مسؤولیت».[53]
با گسترشِ علوم تجربی، روز به روز طبیعت خراب و خراب تر شد و کار به جایی رسید که امروزه کشورهای «شمال نیز با خطر از دست رفتن منابع کشاورزی خود روبرو هستند. میان سال های 1960 تا 1970 برخی از پرجمعیت ترین و شهرنشین ترین کشورها مقدار درخور توجهی از زمین های کشاورزی خود را از دست دادند. برای مثال هلند 3/4 درصد، ژاپن 5/7 درصد و بلژیک بیش از 12 درصد از زمین های کشاورزی خود را از کف داد. روی هم رفته از بین رفتن 600 میلیون هکتار، یعنی نابودی نصف زمین های کشت پذیر و کنونی جهان. بر پایه ی برآوردهای برنامه محیط زیست سازمان ملل، میان سال های 1975 تا سال 2000 سیصد میلیون هکتار زمین دستخوش فرسایش خاک خواهد بود. از این گذشته 300 میلیون هکتار زمین کشاورزی دیگر به زمین های شهری تبدیل خواهد شد. معمولاً بهترین زمین ها جزو اراضی شهری می شوند، چون مراکز و بازارهای مناطق تولیدی کشاورزی، هسته های طبیعی گسترش شهرهای تازه است.[54]
چرا چنین می شود؟ زیرا «نزد انسان متجدد، به عوض این که طبیعت مثل همسری باشد که انسان از آن لذت می برد و در عین حال نسبت به او مسؤولیت دارد، متأسفانه به شکل فاحشه ای درآمده است که فقط از وی استفاده ی جنسی می کنند و نسبت به او هیچ وظیفه و مسئولیتی احساس نمی کنند. مشکل این است که شرایط این طبیعتِ فاحشه گون، کم کم به صورتی در می آید که دیگر هیچ بهره برداری و تلذّذی از آن مقدور نیست».[55] «انسان جدید خویشتن را هم چون بخشی از طبیعت تجربه نمی کند، بلکه خود را به عنوان یک نیروی خارجی تلقی می کند که رسالت چیره شدن و غلبه کردن بر طبیعت را عهده دار است. وی، حتی درباره ی پیکار با طبیعت سخن می گوید، در حالی که فراموش می کند که در صورت پیروزی در این پیکار، خود را در جناح بازنده خواهد یافت».[56]
متأسفانه بسیاری از راه حل هایی که تا کنون از جانب دانشمندان زیست شناسی ارایه شده است، در درازمدت به طبیعت و محیط زیست ضرر وارد کرده است. یکی از این راه حل ها استفاده از آفت زداها برای دفع آفات بوده است. آنچه در این خصوص مورد غفلت قرار گرفته این است که آفت ها، دودمان هایی ژنتیکی به وجود می آورند که نسبت به آفت زداها مقاوم هستند. بر اساس گزارش سالیانه ی «انجمن دولتی کیفیت محیط»، اکنون 305 نوع حشره و کنه و دیگر آفات شناخته شده اند که دودمان های ژنتیکی مقاوم نسبت به یک یا چند آفت زدا تولید کرده اند. با ادامه یافتن تولید دودمان های ژنتیکی مقاوم به وسیله ی آفت ها، باید مواد شیمیایی موثرتر به کار گرفته شود که این خود باعث پیدایش آفت های مقاوم تر می گردد. این دور تدریجا پرخرج تر و در هر مرحله بی رحمانه تر خواهد شد. به گفته ی «دریل فرگوسن» متخصص کشاورزی، اثر گسترده ی استفاده فزون تر از آفت زدا بر اکولوژی وحشتناک است. وی مانند دیگر متخصصانی که این مسأله را مورد بررسی قرار داده اند، هشدار می دهد که خسارات وارد از طرف آفت زداها بر خاک خطری است که عظمتش غیرقابل محاسبه است. هر 30 گرم خاک حاصلخیر، میلیون ها باکتری و قارچ و جلبک و جانوران تک سلولی و بی مهرگان کوچکی مثل کرم و بندپایان دارد.
فرگوسن خاطرنشان می کند که همه ی این جانداران، در حفظ، حاصلخیزی و ساخت خاک نقش مهمی ایفا می کنند. آفت زداها این جانداران و مسکن های کوچک، ولی بسیار پیچیده ی آن ها را از بین می برند و با این عمل به فرایند انتروپیک سرعت می بخشند. نتیجه ی نهایی کاربرد آن ها تهی شدن و فرسایش خاک است. استفاده از مواد شیمیایی آفت زدا و کود، یکی از عوامل از بین رفتن چهار میلیارد تن خاک سطحی است که سالیانه شسته شده و وارد رودهای فرعی می گردد. بر اساس گزارش «انجمن علم کشاورزی»، یک سوم تمام زمین های مزروعی چنان دچار ضایعات خاکی شده است که تدریجا به فاجعه ی نهایی کاهش باردهی خواهد انجامید. آکادمی ملی علوم اکنون برآورد می کند که خاک سطحی یک سوم زمین های زراعی ارزنده ی ایالات متحده، برای همیشه از بین رفته است. با فرسایش خاک سطحی، نیاز بیشتری به افزودن کود شیمیایی پیدا می شود تا کمبود را جبران کند. در سال 1974، قریب 2/1 میلیارد دلار خرج شد تا کودهای شیمیایی را جانشین مواد مغذّی از دست رفته ی خاک سازند. بنابراین، تکنولوژی کشاورزی گرفتار یک مارپیچ باطل خرج انرژی بیشتر، به شکل کود و آفت زدا، و ضایعات بیشتری به صورت فرسایش خاک و مقاومت آفت ها است».[57] به همین علت است که آکادمی ملی علوم اکنون برآورد می کند که خاک سطحی یک سوم از زمین های زراعی ارزنده ایالات متحده برای همیشه از بین رفته است.[58] این امر معلول کارهای بسیاری می باشد؛ برای مثال سالانه فقط در امریکا 650 میلیون ظرف خالی پلاستیکی دور ریخته می شود؛ در حالی که باکتری ها نمی توانند به تجزیه ی مواد پلاستیکی کمک کنند.[59]
گزارش صلیب سرخ سوئد که نخستین بار در ماه مه 1984 انتشار یافت، پیش از آن که فاجعه ی قحطی و گرسنگی در حبشه به توسط رسانه های گروهی به آگاهی جهانیان برسد و حتی پیش از آن که دولت حبشه آن را به طور رسمی اعلام کند، انگشت بر آن نهاد و آن را ناشی از ویرانی جنگل های آن کشور دانست و چنین نوشت: «بخش های کوهستانی پر از دره و بیشه ی حبشه که بیشتر سرزمین های آن کشور را تشکیل می دهد، در گذشته آکنده از انواع جنگل های انبوه بوده است. تا یک صد سال پیش نیز بیشتر این سرزمین را چنین جنگل هایی تشکیل می داد و بیست سال است که فقط پانزده درصد سرزمین های حبشه پوشیده از جنگل است و امروزه نیز این رقم در حدود سه درصد کاهش یافته است. اگر این روند ادامه پیدا کند، طی چند سال آینده حبشه همه ی جنگل های باقی مانده ی خود را از دست می دهد.»[60]
برخی برای جلوگیری از تخریب جنگل ها پیشنهاد می کنند که «برای جنگل های کشورهای جهان سوم مال الاجاره هایی را بپردازیم. این گونه پرداخت ها ممکن است ما را تشویق کند که میلیون ها شیوه زندگی از آن شیوه هایی که ادوارد ویلسون در کتابش شناسایی و معرفی کرده، توسعه دهیم. در هر حال و به هر طریق ما باید آن قدر ایمان و اعتقاد و منفعت در پیوستگی و تداوم جهان و مردم جهان داشته باشیم که بتوانیم بخشی از ثروت و سرمایه ی کنونی خود را به خاطر منافع نادیده ی مردمی که هرگز امکان شناخت آن ها را نخواهیم داشت، ایثار کنیم».[61]
در هر حال، با خواندن این گزارش ها و اطلاعات، انسان بیشتر به گفته ی «باری کومونر» دانشمند کارشناس محیط زیست، ایمان می آورد؛ او گفته بود: «ما شتابان در حال تخریب کره ی زمین و غیرقابل زیست کردن آن هستیم!»[62]
پی نوشت ها:
[1] جهان امروز و فردا در تنگنای تمدن صنعتی، ص 68.
[2] جهان در سراشیبی سقوط، ص 105.
[3] همان، ص 203.
[4] کوچک زیباست، ص 109.
[5] جهان در سراشیبی سقوط، ص 204 - 205.
[6] Terry canyon
[7] علم، تکنولوژی و بحران محیط زیست، ص 70 - 72.
[8] تنها یک زمین، ص 140، به نقل از: توسعه و مبانی تمدن غرب، ص 75 - 76.
[9] علم، تکنولوژی و بحران محیط زیست، ص 63.
[10] تنها یک زمین، ص 128 - 129، به نقل از: توسعه و مبانی تمدن غرب، ص 73 - 74.
[11] Alamagordo
[12] علم، تکنولوژی و بحران محیط زیست، ص 73.
[13] همان، ص 94 - 95.
[14] جهان در سراشیبی سقوط، ص 159.
[15] Wales
[16] Appalachian
[17] رویارویی انسان با طبیعت، ص 129 - 130.
[18] انسان و طبیعت، ص هشت و نه.
[19] علم، تکنولوژی و بحران محیط زیست، ص 66.
[20] جهان در سراشیبی سقوط، ص 129.
[21] همان، ص 130.
[22] علم، تکنولوژی و بحران محیط زیست، ص 68.
[23]علم، تکنولوژی و بحران محیط زیست، ص 68.
[24] کوچک زیباست، ص 105.
[25] بحران سیاره و چشم انداز آینده، ص 153.
[26] Enrico fermi
[27] طبیعت؛ کشف علمی، ص 166.
[28] کوچک زیباست، ص 105.
[29] Linus Pauling
[30] علم و تکنولوژی در رویارویی با جامعه معاصر، ص 183 - 188.
[31] کوچک زیباست، ص 106 - 107.
[32]جهان امروز و فردا در تنگنای تمدن صنعتی، ص 68.
[33] جهان در سراشیبی سقوط، ص 9 - 16.
[34] کوچک زیباست، ص 80.
[35] کوچک زیباست، ص 46.
[36] جهان در سراشیبی سقوط، ص 9.
[37] همان، ص 203.
[38] وضعیت جهان 1998، ص 34.
[39] جهان در سراشیبی سقوط، ص 7.
[40] همان، ص 9.
[41] علم، تکنولوژی و بحران محیط زیست، ص 69.
[42] جهان در سراشیبی سقوط، ص 17.
[43] ر.ک: وضعیت جهان 1998، فصل اول (جهان در خطر)، ص 23 - 61.
[44] جهان در سراشیبی سقوط، ص 293.
[45] جهان امروز و فردا در تنگنای تمدن صنعتی، ص 266.
[46] جهان در سراشیبی سقوط، ص 159.
[47] همان، ص 153 - 154.
[48] اسلام و تجدد، ص 292.
[49] جهان در سراشیبی سقوط، ص 199 - 200.
[50] جهان امروز و فردا در تنگنای تمدن صنعتی، ص 94 - 95.
[51] سیر تفکر معاصر در ایران؛ تجدد و دین زدایی در اندیشه منورالفکری دینی، ج 3، ص 31.
[52] جهان در سراشیبی سقوط، ص 277.
[53] انسان و طبیعت، ص 99.
[54] بحران سیاره و چشم انداز آینده، ص 150 - 151.
[55] انسان و طبیعت، ص 9.
[56] کوچک زیباست، ص 10.
[57] جهان در سراشیبی سقوط، ص 160 - 161.
[58] جهان در سراشیبی سقوط، ص 161.
[59] علم، تکنولوژی و بحران محیط زیست، ص 77.
[60] جهان امروز و فردا در تنگنای تمدن صنعتی، ص 277.
[61] عصر تضاد و تناقض، ص 354.
[62] جهان امروز و فردا در تنگنای تمدن صنعتی، ص 357.
نظر شما