موضوع : نمایه مطبوعات | پگاه حوزه

عرفات از ظهور تا افول

مجله  پگاه حوزه  29 تیر 1381، شماره 58 

نویسنده : رسولی زاده، محبوبه
سال پیش با موضع گیری های سرسختانه «احمد شقیری» بنیانگذار سازمان آزادی بخش فلسطین در مبارزات ضدصهیونیستی و هشدارهای مکرر وی درباره ی خطر فزاینده ی صهیونیست ها و به دنبال آن تلاش برای تسلیح جوانان، هفت تن از اعضای کمیته اجرایی ساف، در روز 4/ 12/ 1967 طی یادداشتی به شقیری از وی خواستند که از ریاست سازمان کناره گیری کند.

این گروه در نامه ی خود چنین نوشتند: «به منظور حفظ کیان فلسطین و تحقق وحدت ملّی و مبارزات مسلحانه و تمکین سازمان به رویارویی و ناکام گذاردن تلاش ها و اقدامات مترتب بر قطعنامه ی شورای امنیت که آرمان فلسطین را نشانه رفته است، اعلام می داریم: کناره گیری شما از ریاست کمیته ی اجرایی ساف برای بقای آن بسیار ضروری به نظر می رسد.»

شقیری در پاسخ به این درخواست (ده روز بعد) در 24 همان ماه، ضمن اعلام استعفای خود خطاب به مردم فلسطین، خواستار تداوم مقاومت و رد هر گونه سازش و تفریط شد. پس از آن «یحیی حموده» به عنوان رییس موقت سازمان ساف انتخاب گردید تا این که در سال 1968 با وساطت محمد حسنین هیکل - روزنامه نگار معروف مصری - جمال عبدالناصر هیأت جنبش الفتح به ریاست یاسر عرفات را به حضور پذیرفت و همین رویداد، راه را برای ریاست عرفات بر سازمان آزادی بخش فلسطین هموار ساخت تا وی سرانجام سازمان را به سوی به رسمیت شناختن رژیم اسرائیل به پیش ببرد.

شقیری در کتاب «شکست بزرگ» محنت هایی را که از حکام عرب متحمّل شده، به تصویر کشیده و چنین می نویسد: «روزگار و سالیانی را در سازمان آزادی بخش گذراندم که سیزده زنجیر به دور گردنم حلقه زده بود و سر آن در دست سیزده پادشاه و رییس جمهور قرار داشت. آن قربانی که به مسلخ رفت، آرمان فلسطین بود. فجایع و بلایا بر جمعیت انبوه و پراکنده نازل می شود؛ گرچه 13 رییس جمهور و پادشاه و 13 ارتش بالای سر خود داشته باشد. بدیهی است نه تنها این جمعیت که این سیزده رییس جمهور و پادشاهی را که من دیدم و شناختم در رأس خود داشته باشد، از پیش محکوم به شکست بود، بلکه در برابر گروهی اندک اما متحد مقهور شود.»

این سرگذشت مردی است که به نام آرمان فلسطین و با یک درخواست دوستانه و دلسوزانه داخلی روی کار آمد و اینک با گذشت 35 سال از آن واقعه با درخواست های مکرر خارجی آماده می شود که رفتنی را - شاید از نوع شکست و از همان سنخ شکستی که شقیری پذیرفت - به جان بخرد و جایگاهش را به دیگری بسپارد. اگرچه تا کنون نیز دیدگاه های متضاد در درون دولت ایالات متحده، این اتفاق را به تأخیر انداخته است، اما اکنون به نظر می رسد که به یک رویداد قابل توجه برای جهان غرب و دنیای عرب تبدیل شود. واقعیت این است که تا کنون تضاد دیدگاه ها در درون دولت بوش درباره ی چگونگی موجودیت دولت فلسطین و ادامه ی ریاست دولت خودگردان، به گونه ای بوده است که سیاست های خارجی آن را در قبال این دو مسأله تا کنون با هرج و مرج و نظام گسیختگی نشان داده است؛ اما تنها یک برون مرزی برای کالین پاول - وزیر امور خارجه امریکا - در ماه ژانویه گذشته کافی بود که صاحبان دیدگاه های مقابل وی، یعنی دیک چنی و دونالدرا مسفلد در گوش رییس جمهور امریکا نجوا کنند که تمام ارتباطات را با یاسر عرفات و حکومت خودگردان او قطع کند.

در اثنای همین سفر بود که «آری فیشر» سخنگوی کاخ سفید، شارون - معروف به بلدوزر - را مرد صلح خواند! مدتی نیز «ولف و تیز» معاون وزیر دفاع امریکا در یک تظاهرات که به نفع اسراییلی ها و به منظور مخالفت با فشار امریکا علیه دولت شارون برگزار شده بود، شرکت کرد و دیک چنی هم در نقش میزبان نتانیاهو ظاهر شد.

در این میان تعبیر نشریه گاردین درباره ی بوش جالب است:

«بوش مثل عقربه هواسنج اسیر در یک تورنارد، یکسره از سویی به سوی دیگر در حرکت است. درست چند ساعت پس از آن که امریکا از یک قطعنامه ی سازمان ملل برای بیرون رفتن نیروهای اسرائیلی از کرانه باختری رود اردن حمایت کرد، بوش در یک پیراهن یقه باز در جلوخبرنگاران ظاهر شد و گفت: من می فهم که چرا دولت اسرائیل چنین اقداماتی را انجام می دهد؛ چرا که کشورشان مورد حمله قرار گرفته است.»

مدتی بعدهم مثل سخنگوی کاخش، شارون را مرد صلح خواند. دوستی بوش و شارون به سال 1998 برمی گردد. زمانی که وی هنوز استاندار تگزاس بود، شارون وزیر امور خارجه اسرائیل، در تنها سفر بوش به خاورمیانه، وی را همراهی کرد و به وسیله ی هلی کوپترش، او را بر فراز سرزمین های اشغال گرداند. گرایش ظاهری بوش به شارون در همان زمان اعتراض عرفات را به دنبال داشت. عرفات معترض شد که چرا با وجود قرار ملاقات قبلی، از ملاقات با وی سرباز زده است.

سرانجام بوش گام را فراتر از اختلاف نظرهای ریشه دار اعضای تیمش نهاد و در یک سخنرانی اعلام کرد: ابتدا فلسطینیان باید رهبری «جدید و متفاوت» انتخاب کنند و دمکراسی را در سرزمین هایی که اکنون در اشغال نظامیان اسرائیل است، به همراه دستگاه قضایی برقرار کنند.

وی در این سخنرانی سعی کرد هیچ نامی از یاسر عرفات به میان نیاورد؛ اما کنایه های وی به قدری گویا بود که نیازی به ذکر نام وی نبود. وی گفت: «صلح به رهبری متفاوت نیاز دارد» و سپس در یک کنفرانس خبری در نشست سران گروه 8، گفته های خود را تکرار کرد و هر گونه کمک به فلسطینی ها را منوط به انجام اصلاحات در کادر رهبری فلسطینی ها و تغییر آن دانست. این سخنان کافی بود تا تمامی ناظران بدانند که بالاخره طیف مقابل پاول که عقیده داشتند امریکا باید فرمانروایی تاریخی خود را پیش بگیرد و مثل یک ابر قدرت رفتار کند و اجازه دهد دوستانش به دنبال او بیایند، پیروز شده اند و القائات آن ها بر بوش تأثیرگذارتر از دیگران بوده است.

کمی پس از آن بود که عرفات با اظهارات بوش مخالفت کرد و نشان داد که بشدت از دست امریکایی ها عصبانی است؛ اما در همین حال سعی کرد با ادبیات دیپلماسی سخن بگوید، قافیه را چندان نباخته باشد. لذا وی اعلام کرد که این فلسطینی ها هستند که باید رهبر خود را انتخاب کنند. رهبران فلسطینی هم در اظهار نظرهای خود نسبت به این سخنرانی بوش و این که امریکا در انتخاب رهبرشان دخالت کند، خشمگین شدند و در مقابل، بسیاری از سیاست مداران راستگرای افراطی در اسرائیل از این سخنان بوش خوشنود شدند؛ چرا که مدت ها است که آن ها از حذف عرفات سخن می گویند.

یک مجله ی انگلیسی در تحلیل این سخنان می نویسد: «امریکایی ها همواره نسبت به اسرائیل جانبداری نشان داده اند و از نظر دولت بوش، فلسطینی ها و شخص یاسر عرفات سه اشتباه بزرگ کرده اند و اولین آن ها در طرح صلح دو سال پیش بیل کلینتون برای تشکیل کشور فلسطینی در غزه و 97 درصد از کرانه باختری به پایتختی بیت المقدس شرقی بود. اشتباه دوم عرفات، سرباز زدن از توافقنامه ای بود که او با دست دادن به اسحاق رابین در سال 1993 بر آن صحه گذاشته بود. بر اساس این توافق در قبال کنترل دولتی در مناطق فلسطینی نشین و وعده ی تشکیل کشور فلسطین، عرفات به پرهیز از درگیری و خشونت و حل مشکلات از طریق گفت وگو متعهد شده بود. اشتباه سوم عرفات از نظر واشنگتن، خطای تاکتیکی سوء استفاده از فرستادگان بوش بود. این فرستادگان از آنتونی زینس تا کالین پاول بعد از دیدار با عرفات، چنین احساسی داشتند. عرفات آن ها را با ادعای دستگیری مبارزان فلسطینی به نزد خود می کشاند، اما هدفش این بود که ناآرامی در خیابان ها را به آن ها نشان دهد.»

بنا به نوشته ی این مجله ی انگلیسی، استدلال های فوق تماما دال بر ناامیدی امریکایی ها از عرفات است و این باعث شد که یک سال زودتر از زمان برگزاری انتخابات ریاست جمهوری و پارلمانی در فلسطین، سیاستمداران امریکایی برای تغییر رهبری ساف و دولت خودگردان فلسطین دست به کار شوند.

قرار است انتخابات ریاست جمهوری و پارلمانی فلسطین از 10 ژانویه (20 دی) تا 20 ژانویه (پایان دی ماه) برگزار شود. گفته می شود عرفات هم در این انتخابات شرکت خواهد کرد؛ اگرچه هنوز از سرنوشت نامعلوم خود دستپاچه شده و نمی داند که تا آن زمان چه چیزی در انتظار او خواهد بود.

در حقیقت، عرفات هم اکنون بدترین دوران عمر خود را سپری می کند. از طرفی وی متهم به سازش با اسراییلی ها است و گروه های جهادی فلسطین او را فردی خائن به فلسطین و مردم آن می دانند، و از طرفی هم اسراییلی ها و امریکایی ها از وی نا امید شده و طرح تغییر وی را در دستور کار خود قرار داده اند. حتی اسراییلی ها در ماه گذشته با دریافت چراغ سبزهایی از سوی امریکایی ها مبنی بر لزوم تغییر عرفات، تا مدت ها وی را در دفتر کار خود در رام الله محاصره و زندانی کردند و بخشی از دفتر کارش را تخریب و بمباران کردند. تصویر عرفات هنگام دیدار از اتاق خوابش - که مورد حمله اسرائیل قرار گرفته بود - بسیار جالب و دیدنی بود.

او چنان به اطراف اتاق خواب خود خیره شده بود که گویی آنچه را ناظر است، نمی تواند در باور خود بگنجاند. تختخواب او کاملاً به هم ریخته و آینه ای که بالای عکس او و دخترش قرار داشت، شکسته بود. عرفات در کمال ناباوری به خبرنگاران توضیح می داد که شب گذشته می خواسته در همین تختخواب بخوابد. اما کاری که در طبقه پایین آن داشته، مانع از آن شده که زمان بمباران و حمله در تختخوابش خوابیده باشد و به همین دلیل جان سالم به در برده است. اما اسراییلی ها خیلی حساب شده تر از آنکه عرفات تصور می کرد، اقدام کرده بودند؛ زیر آن ها قصد نداشتند عرفات را بکشند. آن ها قبلاً به عرفات هشدار داده بودند و گذشته از آن، قصد داشتند نیمی از ساختمان را تخریب کنند و دلیل آن هم مواضع محتاطانه ی بخش قابل توجهی از اسراییلی ها است که برکناری عرفات را عاملی برای تسریع در رهبری نسل جدید فلسطینی ها می دانند؛ اما در همین حال عرفات را به دلیل آن که علی رغم مسئولیتش در قبال همه فلسطینیان، به طور جدی عاملان حملات انتحاری را پیگیری نمی کند، مستحق مجازات می دانند. با توجه به این که عرفات پس از آزادی از حبس خانگی در رام الله، همواره حملات انتحاری را محکوم کرده است، اما اسراییلی ها معتقدند که هنوز هیچ نشانه ای مبنی بر این که نیروهای عرفات علیه مبارزان فلسطینی اقدام می کنند، وجود ندارد. حتی اخیرا شارون ادعا کرده است که اسناد و مدارک به دست آمده از پایگاه عرفات در رام الله، شامل صورت حساب های بمب گذاران و دستورهایی است که توسط شخص عرفات امضا شده است و جالب تر آن که «کاندولیزارایس» مشاور امنیت ملی کاخ سفید هم این اظهارات را تأیید کرده است!

این در حالی است که رییس پیشین سازمان امنیت غزه در گفت وگو با مجله ی تایمز، بر صدور دستور بازداشت فلسطینی های مبارز از جمله رهبران حماس در غزه از سوی عرفات صحه گذاشته و گفته است که من چگونه به مردم خودم توضیح دهم که اسراییلی هایی که سرزمین ما را مورد تهاجم قرار دادند، اکنون از ما می خواهند مردم خودمان را دستگیر کنیم؟!

رییس پیشین سازمان امنیت غزه از سوی عرفات مأموریت یافت تا شیح احمد یاسین - رهبر روحانی حماس - را بازداشت کند، اما وی از این امر سرپیچی کرد. همو گفته است: «اسرائیل می داند که ما نمی توانیم دست به این بازداشت ها بزنیم؛ اما این کار موجب اعمال فشار امریکا و اروپا بر ما شد.»

متهم شدن عرفات به اشتباهاتش، نه تنها از سوی اسراییلی ها و امریکایی ها از بیرون، و مبارزان و گروه های جهادی از داخل همراه بود، بلکه برخی مقامات مسؤول در درون دولت خودگردان نیز از دیدگاه خود اکنون وی را به ارتکاب اشتباهاتی متهم کرده و وی را مسؤول این اشتباهات می دانند.

«محمود حلال» بنیانگذار شاخه ی جوانان الفتح (سازمان عرفات) و از منصوبین عرفات در غزه به سال 1994 و یکی از اعضای هیأت مذاکره کننده ی فلسطین از سال 1993، اکنون به اشتباهات طرف فلسطینی در معاهده اسلو در سال 1994 دست گذاشته و معتقد است که عرفات می توانست رهبر به ظاهر دولت فلسطین باشد، اما فرماندهی نظامی و غیرنظامی تنها 18 درصد از منطقه کرانه ی باختری را به عهده داشته باشد.

وی می گوید: «اشتباهاتی که ما مرتکب شدیم، به اسراییلی ها کمک کرد تا اشتباهات بیش تری را مرتکب شوند. اسراییلی ها فکر می کردند ما نرم عمل کردیم، انعطاف طرف فلسطینی را درک نکردند.» وی با اعلام این مطلب که توقفِ اولین موجِ عملیات بمب گذاری، اسرائیل را به اشتباه انداخت، می افزاید: «اسرائیل اقدامات ما را ناشی از تأیید ما پنداشت و به جای سرعت بخشیدن به روند صلح، آن را متوقف کرد.»

به هر حال این وضعیت دولت خودگردان و شخص یاسر عرفات است که از چند سو شدیدا دچار بحران مشروعیت شده و به سردرگمی افتاده است. البته طرح انتقادات نسبت به دولت خودگردان و شخص عرفات از سوی بسیاری از گروه های جهادی و مبارزان فلسطینی چیز تازه ای نبود و نیست و این مخالفت ها و انتقادات از همان آغاز مطرح بود؛ به طوری که اشکالات ساختاری متعددی به دولت خودگردان وارد می کردند که از جمله ی آن ها موارد زیر است که در یکی از نشریات فلسطینی درج شده بود:

1. این دولت در تضاد با مقاومت، برای شکست قیام مردمی و جهاد مردم و تکه تکه کردن مبارزات آن در داخل به وجود آمده است؛

2. تمامی ساختار و مؤسسات این دولت، پیرو و وابسته است. چون مرز مشخصی برای خود ندارد، حاکمیتی بر زمین ها و سرزمین هایش احساس نمی کند و تنها خود را حاکم بر مردم می بیند؛ اقتصاد مستقلی ندارد؛ از تصمیم گیری مستقلی برخوردار نیست؛ منابع آبی هم در اختیار ندارد؛ شهرک های صهیونیست نشین آن را تکه تکه نموده اند و در رأس آن قدس را هم در اختیار ندارد؛

3. این دولت محکوم است که در چارچوب منافع و اهداف صهیونیست ها قرار گرفته و تأمین کننده ی جنبه های امنیتی و غیرامنیتی آن باشد؛

4. این دولت به دلیل آن که حذف حق بازگشت آوارگان فلسطینی را پذیرفته، پس برای تمام فلسطینی ها نیست؛

5. این دولت به مثابه ی پلی حقیقی برای توسعه ی فرهنگی، اقتصادی و تمدنی طرح صهیونیستی است. در نتیجه می توان گفت که این دولت برای مقابله با رؤیای مردم فلسطین (داشتن دولتی فلسطینی بر تمامی خاک تاریخی خود) ایجاد می گردد.

همچنین نشریه ی یاد شده، در یکی از مقالاتش خاطرنشان کرده است: «صهیونیست ها اعتراض چندانی نسبت به دولت فلسطینی ندارند؛ زیرا مادامی که این دولت در چارچوب توافقنامه های جاری متولد گردیده و در خدمت منافع آن ها باشد، نه تنها با آن مخالفت نمی کنند، بلکه از آن استقبال هم می کنند، اما آنچه که فعلاً در صدد انجام آن هستند، این است که حتی از برگ برنده ی اعلام دولت نیز بزرگ ترین استفاده ها را برده و طرف مذاکره کننده ی فلسطینی را وادار به امتیاز دهی های بیش تر کنند.

اکنون بر اساس این تحلیل، آیا می توان گفت که دولت خودگردان، دیگر در چارچوب منافع اسراییلی ها ارزیابی نمی شود و یا این که اسرائیلی ها نمی توانند امتیازات بیش تری از دولت خودگردان کسب کنند؟ لذا فشارهای خود را برای تغییر آن افزایش داده اند؛ اما آیا مشخص است که این به ظرفیت های خود دولت برمی گردد یا ظرفیت های شخص یاسر عرفات؟ روشن است که در حال حاضر، فشارها عمدتاً برای تغییر شخص عرفات است تا دولت خودگردان و همین انگیزه ی لازم را برای یک بازخوانی در شخصیت و رفتارشناسی سیاسی عرفات به دست می دهد.

«دنیس رایس» رییس مؤسسه ی واشنگتن و نماینده ی دولت ایالات متحده در روند صلح خاورمیانه در زمان ریاست جمهوری بوشِ پدر و کلینتون، در ماه ژوئن گذشته مقاله ای را پیرامون یاسر عرفات در مجله ی فارق یالسی درج کرد که این گونه آغاز شده بود:

«در سال 1974 یاسر عرفات رییس سازمان آزادی بخش فلسطین، در سازمان ملل اعلام کرد که با دو شاخه ی زیتون و سلاح یک آزادی خواه» شرکت کرده است؛ حدود بیست سال بعد، دنیا هنوز نمی داند آیا یاسر عرفات دولتمردی است که خود را برای یک همزیستی مسالمت آمیز با اسراییل وقف کرده و یا رهبر مقاومت پیشه ای است که زندگی خود را به مبارزه ی مسلحانه اختصاص داده است؟ در حالی که بحران فلسطینی ها و اسرائیلی ها به مرحله ی جدید - اما کماکان بی ثبات - از گفت وگوهای صلح وارد می شود، درک انگیزه ی واقعی عرفات برای رسیدن به توافق های نهایی بسیار اساسی است.»

دنیس رایس در بخشی از مقاله ی خود چنین می نویسد: تردید دارم که در سرتاسر پیمان اسلو تمامی طرف های درگیر در این باور مشترک بودند که عرفات صلح با اسراییل را می خواهد! به نظر منطقی می رسید. هرچه باشد، عرفات از خطوط قرمز گذشت و اسراییل را به رسمیت شناخت و با این کار خود خشم مخالفین اعم از مذهبی ها و سکولارها را برانگیخت. با همه ی این احوال پنج توافق موقت و محدود را به تصویب رساند؛ اگرچه عرفات تا آخرین لحظات تلاش کرد تا به یک معامله ی بهتر دست پیدا کند و سرانجام هم برای رسیدن به آن توافق نامه های موقت، حاضر به مصالحه شد. متأسفانه این پیشرفت های مختصر و کوتاه، علایم بی قراری و عدم رضایت در نیات رهبر فلسطینی ها را پنهان کرد. به هر توافقی که رسید، آن را به گونه ای محدود کرد و هیچ بندی از آن را غیرقابل فسخ نگذاشت. از نگاه او در هیچ موردی لازم نبود تسلیم شود. و بدتر از آن با وجودی که تعهد کرده بود خشونت را در هر شکلی محکوم کند، هرگز ترورها را محکوم نکرد. به علاوه در اغراق از دستاوردهایش ید طولایی داشت، حتی زمانی که می بایست حس اندوه خود را به ظاهر حفظ کند، هنگام روند صلح اسلو، هرگز سعی نکرد افکار عمومی را برای مصالحه آماده نماید. برعکس به گونه ای با فلسطینی ها صحبت کرد که آنان به این باور رسیدند که روند صلح، آنان را به آنچه می خواهند خواهد رساند؛ حتی تا جایی پیش می رفت که به طور ضمنی احتمال بازگشت به مبارزه را مطرح می نمود. در شرایط مساعد هم برای گردهمایی فلسطین درباره ی این که چگونه جهاد، آنان را به بیت المقدس رهنمون می شود، داد سخن سرمی داد. در اکثر موارد طرف های مذاکره ی صلح، وی را از این گونه رفتار برحذر می داشتند و از وی می خواستند که از لفاظی برای اعضای خویش دست بردارد. هنگامی که زبانش تا حدی پیش می رفت که خشم و واکنش اسراییلی ها را برمی انگیخت، من شخصا از او می خواستم که خود را کنترل کند أ اما جواب های کلیشه ای او عبارت بود از این که او فقط از اهمیت تلاش برای احقاق حقوق فلسطینی ها در روند گفت وگوها، سخن به میان آورده است.

اما از آغاز گفت وگوهای اسلو در سال 1993، عرفات به آنچه می خواهد به دست آورد، فکر می کند، نه به آنچه باید بدهد. عرفات هرگز با آنچه باید انجام دهد، روبه رو نشده، حتی با تلاش های مکرر ما نیز هدایت نشده است. در نتیجه توسط طرح بیل کلینتون - رییس جمهور سابق امریکا - مورد آزمایش قرار گرفت، ولی به شکل رقت باری از این آزمون ناموفق بیرون آمد.

آیا شواهد و نشانه هایی وجود دارد که در عرفات تغییرات لازم ایجاد شده باشد و آمادگی یک تصمیم تاریخی در جهت صلح را کسب کرده باشد؟ من هیچ نشانی سراغ ندارم، حتی آمادگی ناگهانی برای ایجاد اصلاحات در تشکیلاتش نتیجه فشارهای شدید از سوی فلسطینی ها و جوامع بین المللی است، اما مانور می دهد تا از اصلاحات واقعی و اجرای آن اجتناب کند. در مورد صلح هم وی از فرصتی که در طرح کلینتون برایش پیش آمده بود، استفاده نکرد و به نظر می رسد که تمایل به مواجه شدن با آرمان نهضت فلسطینی را ندارد.

در همین حال «دنیس» در بخش دیگری از مقاله اش از عرفات به عنوان نماد فلسطینی یاد می کند و می نویسد: «او آیینه ی تمام نمای آرمان فلسطینی ها شده است، ولذا سران کشورهای عربی انتقاد از وی را در مقابل افکار عمومی خودشان دشوار می بینند. عرفات تحمل آن را ندارد که وی را از آرمان فلسطینی ها جدا ببینند، اگر آن سران عرب بگویند که عرفات نمادی بیش نیست و رهبری او منافع فلسطینی ها را به خطر می اندازد، عرفات برآشفته خواهد شد؛ چراکه هویت او زیر سؤال خواهد رفت».

این تصویر بحران مشروعیت و هویت شخصی است که به تعبیر یکی از نویسندگان مبارز فلسطینی، خود زمانی مسؤول هویت بخشی و مشروعیت بخشی به اسراییل شده بود. دکتر «غازی حسین» که سوابق گسترده ای در چارچوب های مختلف تشکیلاتی دارد، در آخرین کتاب خود می نویسد: «عرفات شعار فلسطینی نمودن مسأله ی فلسطین و استقلال تصمیم گیری فلسطینی را مطرح نمود تا این مسأله از بُعدهای عربی و اسلامی خود جدا گردد. این گونه بود که رژیم صهیونیستی توانست تنها با مردم فلسطین در داخل فلسطین روبرو شود. و ایالات متحده مجاب گردید که عرفات تنها کسی است که قادر به مشروعیت بخشیدن به رژیم صهیونیستی و همکاری با آن است. در کنار آن یهودیسم بین الملل هم به این باور دست یافت که او تنها رهبر فلسطینی است که حاضر به قبول راه حل های صهیونیستی برای مسأله ی فلسطین است و رژیم صهیونیستی را به رسمیت شناخته و سازش امریکایی که بر اساس ایجاد اتحاد میان فلسطینی - اسراییلی - اردنی را خواهد پذیرفت. زمانی که رژیم صهیونیستی اعلام کرد به دلیل افزایش شدید عملیات انتفاضه در غزه از این شهر به طور یک جانبه عقب نشینی خواهد کرد، عرفات از صهیونیست ها خواست تا مدتی در کار خود تأمل نمایند تا وی وضعیت خود را در این شهر تحکیم بخشد. عرفات در آن زمان در آستانه ی سقوط بود، اما شیمون پرز با باز کردن کانال مذاکرات سرّی اسلو به داد او رسید. عرفات به تنهایی و به شکل تکروانه به مذاکره به دشمن صهیونیستی پرداخت، به شرایط و دیکته های آنان جواب مثبت داد و با دور زدن مردم فلسطین و مؤسسات فلسطینی در دهلیزهای اسلو با صهیونیست ها توافق نامه ی سازش و کرنش امضا کرد.»

مؤلف در ادامه می نویسد: «تمامی توافقنامه های فلسطینی - صهیونیستی در چارچوب طرح صهیونیستی قرار داشته و در راستای تحقق آرمان های اسراییل قرار دارد.»

دکتر غازی حسین به همین خاطر می افزاید: «عرفات با غصب رهبری، برخورد با مسأله ی فلسطین به عنوان مزرعه ی اختصاصی و مادام العمر خود، کودتا علیه مبارزه ی مسلحانه، چشم پوشی از فلسطین به عنوان یک سرزمین عربی، تمامیت ارضی و یکپارچگی آن و تبدیل شدن به ژاندارمی در راستای امنیت اسراییل و شهرک های یهودی نشین موجود در سرزمین های اشغالی فلسطین، مشروعیت خود را زیر سؤال برد.» وی در بخش دیگری می نویسد: «سیاست های عرفات در کشاندن پای اعراب به جنگ با دشمن صهیونیستی ثمربخش بود. عرفات با انجام عملیات غیرمؤثر علیه اهداف ثانوی رژیم صهیونیستی، دستاویز خوبی به این رژیم داد تا جنگ سال 1967 را آغاز و اقدام به ویران ساختن زیربنای توان نظامی اعراب و مهم ترین دستاوردهای اقتصادی کشورهای عربی نموده، کرانه ی باختری، نوار غزه، صحرای سینا و بلندی های جولان را به اشغال خویش درآورد.»

در بخش دوم کتاب دکتر غازی حسین به نقش ایالات متحده در از بین بردن مسأله ی فلسطین، پیشینه ی روابط عرفات با کسینجر یهودی که از سال 1973 آغاز گردیده، برنامه های امریکایی برای موفق نمودن روند سازش به وسیله ی عرفات، نشست شورای ملی فلسطین در سال 1988 در الجزایر، سخنرانی عرفات و بیانیه اش در ژنو و آغاز مذاکرات رسمی و عربی امریکا با عرفات پرداخته و این بخش را با اجرای سازش امریکایی توسط عرفات به پایان می برد.

مؤلف در این بخش می نویسد: «ایالات متحده ی امریکا و هم پیمانان بین المللی اش به این نتیجه رسیدند که یاسر عرفات تنها رهبر فلسطینی است که می تواند وارد مذاکرات مستقیم با اسراییل شده، راه حل امریکایی برای پایان دادن به جدال عربی - اسراییلی را بپذیرد.»

غازی حسین سپس به شرایط مورد نظر امریکا، ازجمله لغو منشور ملّی فلسطین، کنار گذاردن مبارزه ی مسلحانه و آزادی بخش، نشستن پشت میز مذاکرات مستقیم با اسراییل، مذاکره در چارچوب کمپ دیوید و طرح ریگان، عقب نشینی از حق بازگشت و مذاکره بر سه طرح خودگردانی - که بیکن آن را مطرح نموده بود - اشاره کرده و می نویسد: «گروه عرفات تمامی این شرایط را که از سوی ایالات متحده در سال های 1982 و 1983 مطرح گردیده بود، پذیرفت؛ به نحوی که با طرح امریکایی خروج مبارزان فلسطینی از بیروت موافقت کرد؛ فعالیت خود را در ضدّیت با جبهه های پایداری و مقابله با دشمن صهیونیستی و به خصوص سوریه آغاز کرد؛ دوستی خود را با شوروی به نقطه ی شک و تردید رساند و شخص عرفات از قاهره دیدن نمود. همچنین عرفات با ایجاد فرهنگ فلسطینی، سعی در تحکیم و تحمیل حاکمیت منحرف گروه خویش بر صحنه ی فلسطین نمود. فتح و سازمان آزادی بخش فلسطین با کنار گذاردن مبارزه ی مسلحانه و آزادی بخش و چشم پوشی از حق بازگشت، راه خود را از دیگران جدا نمودند. عرفات نشست نوزدهم شورای ملی فلسطین را در ژانویه ی 1988 در الجزایر ترتیب داد تا شرایط امریکایی را به عالی ترین مؤسسه ی فلسطینی تحمیل کند و آن را بهای آغاز مذاکره ی کاخ سفید با رهبری گروهش قرار دهد.

مؤلف در بخش سوم از کتاب خود به ارتباط عرفات با اسراییلی ها در تونس، بوداپست و بخارست و گسترش آن تا مرز علنی شدن آن می پردازد و می نویسد: «مسأله ی ارتباط و دیدارهایی که عرفات و همکارانش با یهودیان صهیونیسم انجام داده اند، ازجمله مسایلی است که هیچ نوع مخالفت اساسی بر سر آن در داخل جنبش فتح و دیگر گروه های ملّی، قومی و مذهبی فلسطین وجود ندارد. این عمل عرفات، نقض قطعنامه های شورای ملّی و منشور ملّی فلسطین بود و گروه های چریکی و توده ی عربی آن را به شدّت محکوم نمودند؛ زیرا این عمل به خودی خود نقض آشکار اصول و پایه های احزاب، سازمان ها و اتحادیه های سیاسی وطن عربی به شمار می رود.»

وی سپس می افزاید: «عرفات نقش اصلی را در ویران نمودن سدهای احساسی و عاطفی بین اعراب و یهودیان، جهت سازش افکار عمومی اعراب با این مسأله و جلوگیری از مبتلا شدن توافق نامه ها و معاهداتی که زاییده ی مذاکرات دایمی هستند به سرنوشتی که توافق نامه ی 17 مه ی امضا شده بین اسراییل و لبنان ایفا نموده است.»

یکی از اتهاماتی که اخیرا به عرفات نسبت داده می شود و عامل تغییر او به شمار می آید، تروریست بودن او است که دکتر غازی حسین نیز به این مسأله اشاره کرده و او را مسؤول و طراح تمامی ترورهای صورت گرفته در سرزمین فلسطین می داند و می نویسد: «ترورهای فیزیکی و جنگ داخلی به روش معمول نزد عرفات برای بسط حاکمیت و سلطه ی مطلقه ی خود بر فتح، ساف، گروه های چریکی فلسطینی و مردم فلسطین مبدل گردید. او در این کار نیز از کمک های بی دریغ عربی و بین المللی بی بهره نبود؛ عرفات همچنان در تلاش است تا از خون فلسطینیان در راستای اهداف مغرضانه ای که به خاطر آن به مقام رسیده، سؤاستفاده کنند.»

وی سپس با پرداختن به دیکتاتورمآبی و استبداد فردی عرفات در مؤسسات آزادی بخش و دارایی های آن که به فساد مالی و سوءاستفاده های تشکیلات خودگردان منجر شده، اشاره می کند. نشریه نیوزویک نیز زمانی گزارشی از فساد در تشکیلات خودگردان فلسطین را منتشر کرد و طی آن به این مسأله پرداخت که چرخه ی عملیات، تراز پرداختی و دریافتی تشکیلات خودگردان برای عموم منتشر نمی شود و بنا بر اظهار یک منبع آگاه، عرفات پرونده ی این حساب ها را در کشوی میز دفترش نگهداری می کند. عرفات همچنین درآمدهای مالیاتی را برای جلب حمایت سیاسی به کار گرفته و تا این اواخر چندین مسؤول فلسطینی صدها میلیون دلار از محلّ مالیات های افزایش قیمت و درآمدهای گمرکی دریافت داشته اند.

نیوزویک در این گزارش خود به تصرف دوازده هکتار زمین توسط محمود حمدونی برای تأسیس پمپ بنزین و تصرف یک سوم بودجه هشتصد میلیون دلاری دولت خودگردان توسط عبدالجواد صالح وزیر اسبق کشاورزی و تأسیس شرکت داروسازی خصوصی توسط جمیل الطریفی وزیر امور خدماتی و شهرسازی فلسطین و نیز الزام واردکنندگان فلسطینی به پرداخت 60 درصدی به تشکیلات خودگردان توسط استاندار رام الله اشاره هایی داشته است.

عرفات و حلّ و فصل نهایی و همچنین سقوط مشروعیت وی، محور بحث بعدی دکتر غازی حسین در کتابش می باشد که می نویسد: «تشکیلات خودگردان، دیگر به یکی از اهرم های صهیونیستی جهت ضربه زدن و آزار رساندن به فلسطینیان و اعراب تبدیل شده است. انتفاضه ی سرافراز و مقاومت مسلحانه و سیاسی در برابر اسراییل را به پایان راه خود رسانده و در همان حال با اجرای توافق نامه ی دابی ریوز و قرار گرفتن مؤسسات تشکیلات خودگردان و دستگاه های امنیتی و انتظامیش تحت نظر مستقیم سازمان اطلاعات مرکزی و موساد رژیم صهیونیستی گام های باقی مانده از تحقق طرح صهیونیستی در وطن غربی نیز در حال برداشته شدن است».

نویسنده با اشاره به زیر سؤال رفتن و سکوت مشروعیت عرفات می نویسد: «مشروعیت عرفات سقوط نموده است؛ زیرا او بر مبارزه ی مسلحانه شورید؛ از فلسطین عربی چشم پوشید، و تمامیت ارضی و مردمی را به کناری نهاد تا به ژاندارمی در خدمت امنیت اسراییل درآید. به همین خاطر سرعت بخشیدن به برکناری عرفات و کادر رهبری سازمان تحت امرش، به دلیل عبور از خطوط قرمز فلسطین در کنار اعلام پای بندی دوباره به اهداف و استراتژی های انقلاب فلسطینی و منشور ملل و نیز افزایش عملیات های نظامی و مقابله با طرح صهیونیستی در وطن عربی یک نیاز بالفعل و فوری می باشد.»

بنابراین، با کنار هم گذاشتن تحلیل های داخلی و خارجی و آنچه اخیرا از سوی ایالات متحده و تیم سیاسی بوش مطرح شده و نیز آنچه از سوی مبارزان فلسطینی مطرح می شود، این نتیجه به دست می آید که یک هم گرایی ناخواسته و البته با انگیزه های متفاوت، برای تغییر عرفات در حال شکل گیری است و در آینده ی نزدیک این هم گرایی به نتیجه خواهد رسید و عرفات از این بحران هویتی رهایی خواهد یافت و دیگر شاید چیزی برای از دست دادن نداشته باشد؛ زیرا وی همه ی هویت خود را با آرمان فلسطین گره خورده دیده و خود را جزء لاینفک دولت خودگردان و سرزمین فلسطین می داند؛ اما پس از این اتفاق، حتما مجبور خواهد بود جانشینی محمود عباس یا همان ابومازن برادرش یا دیگرانی هم چون یا ابوعلا جانشین موقت و ثانویه اش و یا مروان برغوشی و یا نبیل ثلث و یا محمد اصلان و ابواللطف، ابوماهر غنیم و ابوالادیب، جوان ترین نامزد احتمالی را شاهد باشد. اما عرفات اینک برای این که چنین روزهایی را شاهد نباشد، دست به اصلاحاتی مطابق ذائقه ی امریکایی ها زده و به تعبیر «دنیس رایس» تصمیم به پوشیدن خرقه اصلاحات گرفته است. او در تازه ترین اقدامش، دست به پاکسازی مهمی در تشکیلات امنیتی خود زده است.

وی تحت فشار فزاینده برای اصلاح دولت خود، با سرهنگ جبریل چو، رییس قدرتمند سرویس نیروهای بازدارنده ی امنیتی در کرانه ی باختری و ژنرال نمازی جبالی، فرمانده پلیس را از کار برکنار کرده است.

امریکا و اسراییل عرفات را به ادغام سازمان های امنیتی کرانه باختری و نوار غزه فراخوانده بودند تا بتوانند ساختار فرماندهی متحدی را برای سرکوب حملات ضداسراییلی در اختیار داشته باشند. ادامه ی این برکناری ها در عرض یکصد روز باید به دیگرانی همچون ابومرزوق رییس دفاع شهری فلسطینیان برسد. پیداست که اعلام این اصلاحات واکنشی نسبت به اتهاماتی است که در آن ها دولت عرفات فاسد و ناکارآمد خوانده شده و آن را ناتوان یا فاقد تمایل برای جلوگیری از عملیات انتحاری پی درپی و سایر حملات به اسراییلی ها دانسته است.

امّا آیا انجام این اصلاحات به تغییر تصمیم امریکایی ها خواهد انجامید؟ یا این که عرفات مجبور است تن به این تصمیم بدهد و «اگر نمی خواهد می تواند برود از آب دریای غزه (مدیترانه) بخورد؟» همان گونه که این عبارت همواره تکیه کلام او در برابر مردم فلسطین بوده است.

کلمات کلیدی:

نظر شما