درک دشوار نوزایی
مجله پگاه حوزه 5 مرداد 1381، شماره 59
نویسنده : صبوری، ضیاء الدین
همزمان با هجدهم تیرماه (9 جولای) که عده ای در داخل و خارج از کشور منتظر رویداد تازه ای در مقابل در ورودی دانشگاه تهران بودند و نگاه بخش عمده ای از سیاستمداران امریکایی، از جمله شخص آقای بوش نیز مترصد تکرار مجدد حوادث 18 تیر 1378 بود تا نتیجه و حاصل تبلیغات چندین و چند روزه ی تعدادی از رسانه های خارجی را درو کرده باشند، در آن سوی دنیا، شهر دوربان آفریقای جنوبی شاهد یک رویداد تاریخی و مهم در میان شلیک گلوله های توپ و پخش موسیقی زولو و رژه ی نظامیان آفریقایی بود که طی آن «اتحادیه ی آفریقا» با حضور سران و رهبران 50 کشور رسماً جایگزین سازمان وحدت آفریقا شد.
«تابوامبکی» رییس جمهوری آفریقای جنوبی - که به عنوان نخستین رییس اتحادیه ی آفریقا انتخاب شده - در پایان اجلاس افتتاحیه ی این اتحادیه گفت: «درک و اهمیت این برهه از تاریخ برای ما دشوار است، به گمان ما با شور و شوقی بایسته، با نیرویی بایسته ای و با سطح بایسته از تعهد در میان خودمان، اتحادیه آفریقا را افتتاح کردیم. تعهدی برای این که این نهاد جدید ببالد و به نهادی قدرتمند تبدیل شود.
با آن که گفته می شود اتحادیه ی آفریقا از مدل همگرایی اروپایی تبعیت می کند و در نظر دارد تا فرایند همگرایی در این قاره را براساس الگوی اتحادیه ی اروپا دنبال کند، امّا این رویداد را نمی توان صرفاً تقلیدی از یک الگوی جدید الحدوث معرفی کرد؛ چرا که تاریخ آفریقا ظهور و بروز رهبرانی با ایده های استقلال طلبانه برای دست یابی به وحدت آفریقایی را نمی تواند فراموش کند، لذا رویداد اخیر در آفریقا را باید تحقّق رؤیای شیرین، امّا دیر تعبیر یافته ی افرادی، چون «قوام نکرومه» رهبر فقید غنا - پس از 40 سال - دانست که در برابر رنج و محنت ناشی از ظلم و بردگی تحمیل شده بر نژاد سیاه، آرمان پان آفریکنیسم را مطرح کرد تا از این رهگذر، مردم آفریقا بتوانند شرافت انسانی خود را روزی بازیابند و این خود آغاز حرکتی برای احقاق حقوق ملّی آفریقایی ها و اعاده ی هویت آفریقایی بود.
بنابراین تاسیس اتحادیه ی آفریقا، ادامه و نتیجه ی روندی است که از پان آفریکنیسم آغاز و در بستری به نام «سازمان وحدت آفریقا» ادامه یافت و اینک اتحادیه ی آفریقا بستری جدید برای تکمیل و تثبیت اندیشه های قدیمی و کهن آزاد اندیشان آفریقایی است؛ اندیشه هایی که سابقه ی آن به نهان پس از جنگ جهانی اول و دوم باز می گردد.
جنگ جهانی اول و خرابه های بازمانده از آن، تنها غنیمتی که برای کشورهای استعمارزده و جنگ زده در پی داشت، تولد اندیشه ای تحت عنوان ناسیونالیسم، با زمینه های استقلال طلبی و استعمارزدایی توسّط نسل جدیدی از روشنفکران بود که پس از جنگ جهانی دوّم برخلاف آنچه که در مقطع بعد از جنگ جهانی اول به صورت خیزش های احساسی بر مبنای رنگ پوست وجود داشت، از عقلانیتی در قالب ایده ی کسب هویت مستقل، همراه شد و برقراری،تقویت اتحاد و همبستگی برای رهایی از استعمار جزو ایده ها و آرمان ها اصلی رهبران آفریقایی به شمار آمد.
در این میان «دوبوآ (Dubois) که پدر پان آفریکنیسم شناخته می شود، توانست با تبیین و گسترش این ایدئولوژی، زمینه های شناسایی حقوق مدنی سیاهان؛ اعم از امریکایی و آفریقایی را فراهم آورد و نوعی وحدت نظر را بین روشنفکران پیش رو وسیاه و سفید ایجادنماید.»
او معتقد بود که «صرف مشابهت سیاهان از نظر فیزیکی و رنگ پوست، احساس قرابت را بین آفریقاییان ایجاد نمی کند، بلکه جوهره ی واقعی وحدت آفریقایی را باید در میراث اجتماعی مشترک آنان جست وجو کرد، یعنی بردگی، تبعیض نژادی، تحقیر، بهره کشی و ظلم استعمارگران نژادپرست موجبات به وجود آمدن عقده ی حقارت به - تعبیر فرانتس فانون - نزد سیاهان را فراهم آورده است.» فرانتس فانون (Frantes fanon) این پزشک انقلابی که گروهی کتاب «نفرینیان خاک» او را «قرآن» مسایل سیاسی و اجتماعی جهان سوم توصیف کرده اند، سخن خود را در اثر «پوست سیاه، صورتک های سفید» این گونه آغاز می کند:
«من از میلیون ها مردمی سخن می گویم که در رگ های آنها وحشت، عقده های حقارت، ترس و لرز، حس فرومایگی و یأس و حسّ دنائت (پست بودن) با مهارت تمام تزریق شده است.» او از طرف مردم آنتیلی، الجزایر و آفریقای سیاه با همان منطق بی رحمانه و عشق خدشه ناپذیر به عدالت سخن می گفت که «چه گوارا» از طرف دهقانان و کارگران روزمزد امریکای لاتین و نگاهش که نمادِ یک تفکر ضد استعماری و استثماری، مبتنی بر قدرت های اساسی انسان بود، چیزی شبیه به نگاه مارکس بود که در یادداشت هایش به عنوان قدرت های اساسی و جوهر طبیعی انسان مطرح کرده است. فانون هم چنین می گفت: «همه ی اشکال استثمار به هم شباهت دارند، به دلیل این که همه ی آنها علیه یک موجود، یعنی انسان به کار برده می شود... و فراموش کردن این نکته بدان معناست که ما به مشکل اساسی و بزرگ انسان که عبارت از بازگرداندن آدمی به موقعیت و منزلت خاص خویش است، پشت بکنیم.»
در حقیقت منزلت خاص انسان، معادلی است که «فانون» برای طبیعت واقعی مبتنی بر مردم شناسی «مارکس» یافته و مطرح کرده است و لذا همانند او، مقوله ی انسانی را به صورت یک مقوله ی اجتماعی تجزیه و تحلیل کرده و می گوید: «من امیدوارم که برادرم را - خواه سیاه و خواه سفید - تشویق کنم که با تمام قدرت این کهنه جامه ی ننگینی را که قرن ها عدم تفاهم، بر او بریده و دوخته است، از هم بدرد و نابود کند.»
مارکس هم گفته بود که فلاسفه ی دنیا، جهان را فقط تفسیر کرده اند، منتها با فرق هایی با یکدیگر؛ این مهم نیست. مهم دگرگون کردن دنیاست.
هر چند دیدگاه هایی از این قبیل متوجه طبقه ای جهانی - و نه منطقه ای - است که به نحوی افراطی و شدید استثمار شده اند، اما می بینیم که جایگاه این ایده ی ضد استعماری و ضد استثماری در آفریقا عملاً به این قاره محدود شده و بخصوص پس از جنگ جهانی دوم جریان پان آمریکنیسم از سوی آفریقایی ها و برای آفریقایی ها طراحی و ایجاد شد.
از این رو برخی بنیادهای همگرایی، آفریقایی را بر اساس موازین جغرافیایی و نژادی استوار ساختند و برخی دیگر با رویکردی فرهنگی ریشه ی وحدت را در شرافت نژاد و تمدن سیاه جست وجو کردند و سرانجام برخی با رویکردی توسعه محور بر نقش بازسازی سیاسی و اقتصادی، در تحقق وحدت قاره ای تاکید کردند و در پی آن، نحله ی اخیر سازمان وحدت آفریقا را به عنوان سازمانی پان آفریکن بنیاد نهادند تا به تلاش های مشترک برای یکپارچگی سیاسی و اقتصادی سمت و سو دهد.
به عبارت دیگر برپایی سازمان وحدت آفریقا به دنبال شکل گیری جریان استقلال طلبی در کشورهای استعماری، رشد ناسیونالیسم در این کشور در نتیجه ی تلاش نخبگان و روشنفکران آفریقایی؛ نظیر قوام نکرومه، جمال عبدالناصر، پاتریس لومومبا، جولیوس نایرره و کنت کائوندا و سایر رهبران فعال و روشنفکران آفریقایی در پی کنفرانس ها و کنگره های مختلف بود.
«اهانهانزو» (A.Ahanhawzzo) این سازمان را نهادی برای دیدار و ملاقات سران و وزیران کشورهای آفریقایی و انتقال تعهدات دولت ها از سطح ملّی به فرامّلی می داند که بتواند احساس همبستگی و وحدت سرنوشت ساز را توسعه بخشد و از رهگذر هماهنگی و بازشناسی یکدیگر. زمینه های بالکانیزاسیون ناشی از میکروناسیونالیسم و شرونیسم را در این قاره از بین ببرد. امّا علی رغم همه ی این کارکردها، همواره این سازمان از نقاط ضعف مهمی رنج برده است، که مهم ترین و برجسته ترین آن نبود «ضمانت اجرایی» برای تصمیم گیری های این سازمان می باشد.
از سوی دیگر مشکل وابستگی کشورهای آفریقایی به کشورهای استعمارگر سابق در شکل و نوع جدید خود، معضل دیگری بر سر وحدت حقیقی کشورهای آفریقایی بود. بر همین اساس کشورهای آفریقایی در اجلاس فوق العاده ی سران سازمان وحدت آفریقا در توگو (ژوئیه سال 2000) به بازنگری سیاست های این سازمان پرداختند تا با تصویب مقدمّات طرح اتحادیه ی آفریقا بتوانند برخی از کاستی ها و نارسایی های عملکردی و ساختاری سازمان وحدت آفریقا را جبران نمایند. به این ترتیب روند شکل گیری اتحادیه ادامه پیدا کرد تا نهایتاً در اجلاس لوزاکا (26 مه 2001) 39 کشور آفریقایی به عمر 38 ساله ی سازمان وحدت آفریقا پایان دادند و طی آن طرح تابوامبکی با عنوان ترمیم هزاره (Millennium recoueng Programme) را بررسی و تصویب کردند که براساس آن، اصطلاحات زمان بندی شده در آفریقا با عنایت به دریافت کمک های خارجی برای تحقق آرمان نوزایی آفریقا صورت می پذیرد.
این تصمیم گواهی بر آن بود که رهبران آفریقایی با اتخاذ تصمیم های متناسب از مسایل سنتی خود کناره گرفته و به مسایل جدیدتری خواهند پرداخت.
معمر قذافی (رهبر لیبی) - که برخی بر این باور هستند که وی به دنبال بهره برداری های سیاسی و تبلیغاتی از این مسأله بوده است - در سی و ششمین اجلاس سران آفریقایی در لومه (جولای 2000) گفت: «روز تصویب سند تاسیس اتحادیه ی آفریقا در حقیقت یک روز تاریخی برای آفریقا محسوب می شود و در سطح جهانی مهم ترین رویداد از زمان شروع هزاره ی سوم است. این یک پیروزی بزرگ برای آفریقا است. من بدان افتخار می کنم؛ زیرا همیشه این فکر بزرگ را برای قاره ی آفریقا در سر داشتم و این دستاور مهم و تاریخی است. اتحادیه از آفریقا یک کشور، یک خانواده ی بزرگ، یک قدرت و یک کشور قوی و متحد می سازد.»
دبیرکل سابق سازمان وحدت آفریقا نیز تشکیل و تأسیس اتحادیه ی آفریقا را یک تصمیم تاریخی خوانده و بر ضرورت رهیافتی منسجم در برابر چالش های جهانی شدن تاکید کرد. دکتر «سلیم احمد سلیم» می گوید: این رویداد از چنان اهمیتی برخوردار است که از زمان تشکیل سازمان وحدت آفریقا در سال 1963 تاکنون قابل مقایسه نیست. بدون تردید تشکیل و برپایی اتحادیه آفریقا یک ضرورت است و مابه اتحادیه ی آفریقا به منظور تسریع در روند یکپارچگی اقتصادی و ثبات سیاسی نیاز داریم. چالش های جهانی شدن نیازمند یک رهیافت منسجم و برخورد با مسایل درون قاره ای و موضوعات بین المللی وحدت بزرگتری را می طلبد.»
«عبدالله واد» رییس جمهور سنگال هم این رویداد را یک امر بسیار خطیر برای آفریقایی ها دانسته و می گوید: «آفریقا در مدت یکسال پس از اجلاس سیرت لیبی موفق شد تا به یک وحدت سیاسی برسد. این یک معجزه است و باید آن را تبریک گفت. آفریقا یک معجزه را محقق ساخت و این در حالی است که اروپا به دنبال پیدایش وحدت، قرن ها در انتظار بود. من مانند بسیاری دیگر از روشنفکران قاره، شاهد واقعیت یافتن رؤیای خود هستم و هیچ گاه مثل این، شادی بزرگی در زندگی نداشتم. باید محتوای اتحادیه برای مردم تشریح شود. شعاع توانمندی اتحادیه، همه ی امور زندگی یک ملت؛ از قبیل اقتصاد، محیط زیست، مسایل اجتماعی، ورزش و امور دیگر را در بر می گیرد.»
باید با این همه تحلیل گران مسایل آفریقا در عین این که براحساس پیروزی و موفقیت آفریقایی ها در پیوند و همگرایی صحّه می گذارند. امّا از مدت ها قبل که طرح ایجاد اتحادیه ی آفریقا مطرح بود، از برخی موانع فراروی این اتحادیه یاد کرده و تاکید می کردند که ممکن است این موانع عمدتاً در شکل ساختاری، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی شکل خود را عیان سازد.
فقدان سازوکارهای لازم همگرایی و نیز نهادهای هماهنگ کننده ی سیاست های کشورهای آفریقایی، وجود مشکلات اجتماعی؛ از قبیل فقر، بیکاری، جنگ، منازعات داخلی، بحران های منطقه ای، درگیری های قاره ای و مشکلات بهداشتی به عنوان موانع اجتماعی همگرایی، بی ثباتی سیاسی، غیردمکراتیک بودن اغلب نظام های سیاسی آفریقا و عدم آگاهی آنان از پشتوانه ی مردمی و در نهایت، وابستگی اقتصادی آنها و وجود موانع گمرکی و بازرگانی، از عمده موانع یاد شده بودکه برای چیرگی بر این موانع طبعاً می بایست راه کارهایی مثبت و سازنده در اختیار این کشورها قرار بگیرد.
یکی از اساتید علوم سیاسی معتقد بود که حکومت های آفریقایی باید تشویق به حضوری فعّال و مؤثر در عرصه ی همگرایی شوند و راه کارهای عملی و کاراتر را درعرصه های سیاسی و اقتصادی برای جلوگیری از به حاشیه کشیده شدن در عرصه ی جهانی شدن بیندیشد.
به اعتقاد وی این مهم نیازمند دیدگاه واحد و اراده ی مشترک کشورها و تعهد آنان به اجرای منشور اتحادیه، تعیین هدف پایه در همگرایی قاره ای، ارتقای توانمندی اتحادیه و دولت های عضو، به ویژه در عرصه ی اقتصادی، دمکراتیک شدن پایه های قدرت حکومت های آفریقایی بر اساس انتخابات آزاد، نضج جامعه ی مدنی در کشورهای آفریقایی در راستای ضرورت ارتقای ارتباط و پیوند متقابل مردم و حاکمان، مسؤولیت پذیری کشورهای عضو، اصلاح روابط بین کشورهای قاره ی آفریقا بر اساس سیاست حسن همجواری، همیاری، مساعدت و کمک فزاینده ی قدرت های صنعتی به کشورهای کمتر توسعه یافته ی آفریقایی، به منظور خروج از بدهی های خارجی از رهگذر بخشودگی بدهی ها، تغییر ساختار روابط با شرکای تجاری توسعه یافته، افزایش امکان دسترسی به بازارهای جهانی و به طور کلی کاهش آسیب پذیری اقتصادی است.
«کوفی عنان» دبیرکل سازمان ملل متحد هم در همان اجلاس لوزاکا به این نگرانی اشاره کرده و گفت: «طرح تأسیس اتحادیه ی آفریقا بدون دست کشیدن از رویه ها و سیاست های گذشته، موفق نخواهد بود. این حرکت تاریخی نیازمند رهبری، شجاعت و اراده ای راسخ می باشد. آنچه اروپاییان برای قاره اروپا انجام داده اند، در سایه ی رهبری خوب و حکومت مطلوب بوده است و اگر شما علاقمند چنین حرکتی هستید، عزم واحد، رهبری و حکومت خوب، اولین شرط موفقیت اتحادیه ی جدید می باشد.
به هر حال همزمان با این که تحلیل گران مسایل سیاسی، تحولات و اصلاحاتی درون زا و برون زا را برای اتحادیه ی آفریقا تجویز کرده و می کنند، نظری به اهداف و اصول پیش بینی شده برای این اتحادیه تا اندازه ی زیادی همراستایی با این اصلاحات را نوید می دهد.
الف) اهداف:
- دستیابی به وحدت و یکپارچگی فزون تر بین کشورهای آفریقایی و مردم آفریقا؛
- دفاع از حاکمیت، تمامیت ارضی و استقلال دولت های عضو؛
- تسریع همگرایی سیاسی، اجتماعی و اقتصادی قاره آفریقا؛
- ارتقا و دفاع از مواضع مشترک کشورهای آفریقایی در خصوص موضوعات مورد علاقه ی مردم قاره آفریقا؛
- تشویق همکاری بین المللی با رعایت منشور ملل متحد و اعلامیه ی جهانی حقوق بشر؛
- ارتقای صلح، امنیت و ثبات در این قاره؛
- ارتقای اصول و نهادهای دمکراتیک، مشارکت مردمی و حسن حکم روایی؛
- رعایت حقوق بشر و مردم بر اساس منشور آفریقایی حقوق بشر و مردم و دیگر ابزارهای حقوق بشر؛
- فراهم آوردن شرایط مورد نیاز برای ایفای نقش راستین خود در اقتصاد جهانی و در مذاکرات بین المللی؛
- ارتقای توسعه ی پایدار در سطوح اقتصادی، اجتماعی و فرهنگ و نیز همگرایی اقتصادی کشورهای آفریقایی؛
- افزایش همکاری در تمامی زمینه های فعالیت بشری به منظور ارتقای استانداردهای زندگی مردم آفریقا؛
- هماهنگی بین سیاست های جامعه های اقتصادی منطقه ای کنونی و آتی برای دستیابی تدریجی به اهداف اتحادیه؛
- ارتقای توسعه با افزایش تحقیق در تمامی زمینه ها، به ویژه علوم و فن آوری؛
- همکاری با شرکای بین المللی ذیربط در زمینه ی ریشه کنی بیماری های قابل پیش گیری و ارتقای سطح بهداشت در قاره آفریقا.
ب) اصول:
- حاکمیت برابر و وابستگی متقابل کشورهای عضو اتحادیه ی آفریقا؛
- رعایت مرزهای موجود به منظور حفظ استقلال کشورهای عضو؛
- مشارکت مردم آفریقا در فعالیت های اتحادیه؛
- استقرار سیاست دفاعی مشترک برای قاره آفریقا؛
- حل مسالمت آمیز اختلافات بین دولت های عضو اتحادیه بر اساس تصمیمات متخذه از سوی جمع سران دولت ها و حکومت های اتحادیه؛
- ممنوعیت کاربرد زور یا تهدید به کاربرد زور علیه دولت های عضو اتحادیه؛
- عدم مداخله ی دولت های عضو در امور داخلی یکدیگر؛
- دخالت در امور داخلی دولت های عضو بر اساس تصمیم مجمع سران دولت ها و حکومت ها در صورت بروز شرایط ناگوار؛ از قبیل جنایات جنگی، نسل کشی و جنایت علیه بشریت؛
- همزیستی مسالمت آمیز دولت های عضو و رعایت حقوق آنان برای زیستن در صلح و امنیت؛
- حق دولت های عضو برای درخواست مداخله از اتحادیه به منظور تحقق صلح و امنیت؛
- ارتقای خود اتکایی در چارچوب اتحادیه؛
- ارتقای برابری جنسیت؛
- احترام به اصول دموکراسی، حقوق بشر، حاکمیت قانون و حسن حکم روایی؛
- ارتقای عدالت اجتماعی به منظور تضمین توسعه اقتصادی متوازن؛
- احترام به حیات بشری و محکومیت ترور سیاسی و اقدامات تروریستی و فعالیت های براندازی؛
- محکوم کردن و نفی تغییر غیرقانونی حکومت ها.
از دیگر سو، ساختار تشکیلاتی پیش بینی شده برای این اتحادیه نیز مبین نگرش های نو و تجدید نظرهایی با توجه به ساختار ناقص سازمان وحدت آفریقا است.
سران اتحادیه ی آفریقا در اساسنامه ی این اتحادیه چهار رکن اساسی کنفرانس عمومی، کمیسیون، شورای اجرایی وزیران و کمیته ی نمایندگان دائمی اتحادیه ی آفریقا را به وجود آورده اند که قرار است 17 رکن فرعی برای اتحادیه با هدف بهبود ادغام، مدیریت و ثبت قاره تأسیس شود، پارلمان آفریقا، دیوان دادگستری، بانک مرکزی و شورای صلح و امنیت بر اساس چهارچوب شورای امنیت سازمان ملل متحده برای مدیریت بحران در آفریقا، از جمله ی ارکان فرعی به حساب می آیند.
تأسیس پارلمان آفریقا، کمیسیون آفریقا، صندوق پول آفریقا برای سرمایه گذاری و نهادهای دیگر بر اساس الگو اتحادیه ی اروپا در اساسنامه لحاظ شده است.
ریاست اتحادیه ی آفریقا، ریاست کنفرانس سران را به عنوان عالی ترین مرجع اتحادیه بر عهده خواهد داشت. همانند اجلاس قبلی سران کشورهای عضو سازمان وحدت آفریقا، کنفرانس، بودجه ی اتحادیه را مشخص و سیاست های مشترک را تدوین خواهد کرد، ولی بر خلاف ساختار سابق، سران کشورها مستقیما این سیاست های مشترک را تعیین خواهند کرد. این در حالی است که در سازمان وحدت آفریقا به تصویب توصیه های وزیران اکتفا می شد.
مسأله ی جدید دیگر، حق مداخله است. کنفرانس اتحادیه حق مداخله را در هر کشور عضو در برخی شرایط اضطراری، مثل جنایات جنگی، عملیات کشتار جمعی و جنایات علیه بشریت تجویز می کند.
این بند با بندی که در منشور سازمان وحدت آفریقا در سال 1963 گنجانده شد و بر اصول عدم مداخله در امور داخلی و احترام به حاکمیت دولت ها تاکید کرده کاملاً متفاوت است.
وارد کردن نظام مکانیزم نظارت در ارتباط با مشارکت جدید برای توسعه در آفریقا، از دیگر مسایل جدید است که استراتژی توسعه در آفریقا و سلاح اصلی اقتصادی برای اتحادیه ی آفریقا در این چارچوب جای می گیرد. این مکانیزم جدید می تواند در نظارت و اعمال مجازات در زمینه ی رفتار مطلوب و شفافیت در مدیریت توسعه خلاصه شود، ولی کشورها فقط داوطلبانه به این مکانیزم تن درخواهند داد. این اتحادیه یک شورای اجرایی خواهد داشت که معادل شورای وزیران در سازمان وحدت آفریقا و شامل وزیران خارجه است.
کمیسیون اتحادیه ی آفریقا جانشین دبیرخانه ی سازمان می شود و مقرِّ آن مثل سازمان در «آدیس آبابا» خواهد بود. سران کشورهای عضو همچنان که دبیرکل سازمان وحدت آفریقا را انتخاب می کردند، رییس کمیسیون اتحادیه را نیز انتخاب خواهند نمود که هم اکنون «امارااسی» دبیرکل سازمان سابق وحدت آفریقا به این عنوان انتخاب شده است. ولی کمیسیون، گسترش پیدا کرده و شامل ده عضو، از جمله رییس، معاون رییس و هشت کمیسر خواهد بود.
همانند اتحادیه ی اروپا که «بروکسل» مقرّ آن است و پارلمان اروپا که مقرِّ آن در «استراسبورگ» قرار دارد، مقرِّ پارلمان آفریقا در آدیس آبابا نخواهد بود. البته لیبی پیشنهاد میزبانی آن را اعلام نموده است.
اتحادیه ی آفریقا دارای شورای صلح و امنیت برای مدیریت بحران ها، همانند مکانیزم مرکزی برای جلوگیری از منازعات منطقه ای و مدیریت و حل و فصل آن در سازمان وحدت آفریقا خواهد بود. ایده ی ایجاد این شورا نه از اتحادیه ی اروپا، بلکه از مهم ترین رکن سازمان ملل متحد؛ یعنی شورای امنیت سازمان ملل متحد گرفته شده است.
شورای صلح و امنیت اتحادیه ی آفریقا دارای پانزده عضو خواهد بود که ده تن از آن ها برای دو سال و پنج تن دیگر برای سه سال، قابل تجدید انتخاب خواهند بود. کشورهای عضو دارای حق مساوی رأی خواهند و حق وتو وجود ندارد. قرار است اتحادیه ی آفریقا طی ماه ها یا سال های آتی 17 رکن فرعی خود را نیز تأسیس کند.
به هر روی؛ بروز تحولات عمده ی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در سطح بین الملل و رشد تکنولوژی و ارتباطات و نیز آغاز دوره ی جدید جهانی شدن و بروز چالش های عظیم برای کشورهای آفریقایی، دولت مردان این قاره را متوجه آن کرد که باید برای روبروشدن منطقی با جریان جهانی شدن و پرهیز از تبعات منفی و بهره مندی از آثار مثبت آن، حرکت منسجمی را هم سو با تحولات جهانی به کار گیرند. از این رو به تأسیس اتحادیه روی آوردند که بسیاری از رهبران آفریقایی از آن به عنوان رویداد مهم و تصمیم تاریخی و پیروزی آفریقا یاد کردند. اتحادیه ای که مدلی از آن پیش از این در اروپا شکل گرفت و رفته رفته منجر به تحلیل قدرت اقتصادی امریکا و رقابت تنگاتنگ واحد پولی آن (یورو) با واحد پولی امریکا (دلار) شد و هم اکنون در یک شرایط برابر رقابت دوشادوشی را برای این دو واحد پولی در دنیا به وجود آورده و با توجه به همین جلوه از کارآمدی اتحادیه ی اروپا، تزلزل حرکت جهانی سازی امریکا و تحمیل نظام سیاسی اقتصادی دیکته شده ی امریکایی از عمده تبعاتی است که متوجه اهداف امریکا شده و رفته رفته در کنار تزلزل موقعیت امریکایی به استحکام و تثبیت جایگاه اروپایی در جهان خواهد انجامید.
اگرچه امریکا با روندهایی این گونه عمیقا مخالف بوده و طبیعی هم هست که اهداف این گونه همگرایی ها را با اهداف خود مغایر بداند، اما ناچار و ناگزیر از آن است که شاهد این نوع هم گرایی ها باشد. چون یک قاعده ی روشن امریکایی می گوید که امریکا نمی تواند منافع مورد انتظار خود در هیچ جای جهان را نادیده بگیرد و به هر شکل از آن محافظت خواهد کرد؛ لذا درباره ی آفریقا و رویکرد جدید آن نیز دست به کار شده و برای شناخت بهتر آفریقا و رهبران جدید آن و کسب وجهه ی بهتر، مرکزی را تحت عنوان «مرکز مطالعات استراتژیک آفریقا» توسط پنتاگون تأسیس کرده است که حدود یکصد نفر از تصمیم گیرندگان سیاسی امریکایی، آفریقایی دانشگاهی، پژوهشگران و افراد سازمان های بین المللی و غیردولتی را در این مرکز گرد هم آورده تا وزارت خارجه ی بوش را در خصوص مسایل امنیتی اطلاعاتی مهم آفریقا یاری نمایند.
این در حالی است که دولت مردان فرانسوی روزبه روز از رهبران جدید آفریقایی فاصله می گیرند و حتی دانشگاه های فرانسه هم چون گذشته به مسایل آفریقا علاقه و توجه نشان نمی دهند.
«الگور» هم زمانی گفته بود که پایان جنگ سرد، وظیفه ای خطیر در شناسایی و شکوفایی منافع امریکا در آفریقا را در بر داشته و نگرانی اصلی امریکا درباره ی ثروت های معدنی آفریقا و دست یابی به بنادر آفریقایی است که از اهمیت استراتژیک زیادی برخوردارند؛ زیرا این امر از عوامل تشکیل دهنده ی سیاست امریکا به شمار می رود.
اینک این رهبران اتحادیه ی آفریقا هستند که سمت و سوهای آینده ی آفریقا را در برابر سیاست های جهانی سازی تعیین خواهند کرد و دست یازیدن به مدل همگرایی با توسل به منطق و احترام به حیثیت انسان امروز آفریقا قطعا لغزش های احتمالی بر سر راه رویارویی با مخاطرات و تهدیدهای خارجی آفریقا را به حداقل ممکن خواهد رساند.
هر چند که «فرانتس فانون» در این آرمان تردید داشت و می گفت: «من تا آن حد معصوم نیستم که اعتقاد پیدا کنم توسل به منطق یا توسل به احترام به حیثیت انسانی می تواند واقعیت را تغییر دهد.» لیکن همگرایی های منطقی با تکیه بر حیثیت انسانی نشان خواهند داد که چگونه می توانند واقعیت ها را تغییر دهند.
«دیوید کات» نویسنده ی غربی، کارل مارکس را معلول کاپیتالیسم، گاریبالدی را معلول فقر سیسیل، لنین را معلول حکومت فردی و مطلق العنان روس، گاندی را معلول امپریالیسم و افرادی چون فانون را معلول انسان سفیدپوست می داند و وجود معجزه ی آسای پیامبر گونه را در شرایطی، نظیر علل بوجود آورنده فوق بی فایده می خواند. بنابراین شرایط به وجود آورنده ی اتحادیه آفریقا به عنوان موجود مستقل جدید در نظام جهانی نیز نیازمند تصورات معجزه آسا نیست؛ بلکه باید آن را در یک بستر و روند طبیعی تحلیل کرد.
و سرانجام این که آیا با این تحلیل می توان در حوزه ای چون خاورمیانه که در عمل به صورت منطقة الفراغ آسیا در آمده و در باور نظم نوین جهانی به هیچ کدام از خاورهای دور و نزدیک تعلق ندارد، دست به یک قرینه سازی زده و با برشماری و لحاظ شرایطی که نظام جدید جهانی در این منطقه ایجاد کرده و اهدافی که دولت هایی چون امریکا در آن تعقیب می کنند، تولد یک حرکت همگرایانه، هم چون اتحادیه ی آفریقا را در این منطقه انتظار داشت؟
نظر شما