الرقیم یا الرقود؟ یادداشتى درباره آیه نهم سوره کهف (115)
فهرست عناوین
الرقیم یا الرقود؟ | 2 |
یادداشتى درباره آیه نهم سوره کهف (118) | 2 |
پی نوشت ها: | 6 |
منبع: بولتن مرجع 6 ، مطالعات قرآنی در غرب | 8 |
جیمز بلمى
جیمز بلمى و تصحیحات پیشنهادى در متن قرآن کریم
از آغاز نهضت شرقشناسى در میان غربیان، همواره موضوعات و روشهایى که غیر مسلمانان در اسلام و منابع آن به ویژه قرآن مطرح کردهاند متفاوت از سبک و سیاق دانشمندان مسلمان بوده است. اما در این میان چند مقاله درباره تصحیح متن قرآن کریم که در دهه نود میلادى تألیف شدهاند از غرابت و تازگى برخوردار است. مىتوان گفت که تا پیش از این، کمتر کسى موضوع تصحیح متن قرآن را طرح کرده یا به مستنسخان نخستین قرآن اشتباه نسبت داده بود اما آقاى جیز اى. بلمى استاد دانشگاه میشیگان آمریکا در چهار مقاله اخیر خود موضوعى را پیش کشیده که توجه به محافل اسلامشناسى و قرآن پژوهى غرب و تا اندازهاى در داخل کشورهاى اسلامى را به خود جلب کرده است. این چهار مقاله به ترتیب انتشار عبارتنداز:
Journal of American Oriental .a note on surah 18:9 ?Al-Raqim or al-Ruqud .1
.1991)pp.115-117) Society 111i
Journal of American Oriental Society .Ummuhu Hawiyah a note on surah 101:9 - Fa .2
.pp.485-87 (1992) 112 iii .
Journal of American Oriental ,Some proposed emendations to the text of the Koran .3
.562-573 .1993)pp) Society 113iv
Journal of American ,Koran More proposed emendutions to the text of the .4
.pp.196-204 (Oriental Society 116ii(1996
در مقاله اول و دوم، مولف تنها به بررسى دو واژه قرآن پرداخته در اولى معتقد است که والرقیم در آیه ام حسبت ان اصحاب الکهف و الرقیم کانوا من آیاتنا عجبا (کهف، 9) باید الرقود باشد و آیه را چنین خواند: اصحاب الکهف و الرقود ؛ در مقاله دوم وى پیشنهاد مىکند که در آیه فأمه هاویه (قارعه، 9) کلمه أمه تصجیفى از أمه باشد.
در مقاله سوم ، بلمى یازده کلمه و عبارت قرآنى را مورد بحث قرار مىدهد که به ترتیب چنیناند: حصب (انبیاء، 98)، حطب ؛ امه (هود، 8 و یوسف، 45)، امد ؛ اب (عبس، 31)، بت ؛ السجل (انبیاء 104)، المسجل (انبیاء، 104)، المسجل با المسجل ؛ حطة (بقره، 58)، خطة یا خطئة؛ فصرهن الیک (بقره، 260)، فجرهن البک یا ولبک ؛ سبعاً من المثانى (حجر، 87)، شیئاً من المتالى؛ تمنى و امنیة (حج، 52)، یملى و املائه (یا املیه در اصل) ؛ الا امانى) بقره، 78)، الا امالى ؛ صبغة الله (بقره، 138)، صنیعة الله یا کفایة الله؛ اصحاب العراف (اعراف، 48)، احتمالاً اصحاب الاحرف یا اصحاب الاجراف.
در پایان همین مقاله (سوم) وى در نظریه معروفش راجع به حروف مقطعه قرآن تجدید نظرى مىکند. بلمى در مقالهاى که با عنوان «حروف اسرارآمیز قرآن: کوته نوشتهایى از بَسمله» (116) در سال 1973 تألیف کرده بود، این رأى را مطرح کرد که حروف مقطعه موجود در ابتداى بیست و نه سوره قرآن کریم، کوته نوشتهایى از «بسم الله الرحمن الرحیم» اند که در نسخ اولیه به گونه مخفف نگاشته مىشده و بعدها گاه آنرا «یس» خواندهاند و در جایى «حم»، «المر» و مانند آنها. این نظریه که همانندهاى آن پیشتر از وى طرح شده بود، به نام خود بلکى در مقاله «قرآن» (117) دائرة المعارف اسلام (چاپ لیدن، ویرایش دوم) ثبت شده. اما چندان مورد توجه قرار نگرفت. بلمى در انتهاى این مقاله سوم روایت جدیدترى از آن ارائه کرده و کوشیده است تا استدلالهاى روشنترى در هر یک از حروف مقطعه قرآن به نفع نظریه خود بیاورد.
1
در مقاله چهارم (آخرین مقاله) نه کلمه و عبارت قرآنى مطرح مىشود و بلمى در هر مورد به دلیلى پیشنهاد مىکند که آن را به گونهاى غیر از رسم الخط و قرائت رایج بخوانند. این موارد به ترتیب عبارتنداز:
و ان کلا لما (هود، 111) ؛ و ان کلا ؛ و قیله (زخرف، 88)، و قبله ؛ شعیباً، شعیاً، و انزک البحر رهوا؛ قسورة (مدثر، 51)، فنتورة ؛ ذاالکفل( انبیاء، 86)، ذاالطفل؛ یبصرونهم (معارج، 11)، ینصرونهم؛ پیشنهادى درباره اشتقاق و ریشه سامى واژه «سوره» ؛ الصابئون (بقره، 62)، المانئون.
در مجموعه حاضر مقاله نخست و مقاله نخست و مقاله چهارم به طور کامل به فارسى ترجمه شده است. همچنین مقاله اول و سوم از این 4 مقاله پیشتر در بولتن قرآن پژوهى (ویراسته محمد فتحعلیخانى) به چاپ رسیده است.
2
الرقیم یا الرقود؟
یادداشتى درباره آیه نهم سوره کهف (118)
یکى از جذابترین قصههادر ادبیات داعیان مسیحیت، افسانه هفت خفته شهر افسوس (119) است. داستان از این قرار است که در دوران آزار و اذیت مسیحیان به دست امپراطور دقیانوس (120) (حکومت: 249 - 251 م). هفت جوان مؤمن مسیحى به غارى نزدیک افسوس پناه بردند و در همانجا به خواب عمیقى فرو رفتند. وقتى بیدار شدند یکى را از میان خود براى کسب خبر و خرید غذا به شهر فرستادند. شهر مسیحىاند و آن مرد پس از ورود به شهر وقتى دریافت که تمام دویست سال در خواب (مردم) او و همراهانش بیش از بودهاند شگفت زده شد. جمع کثیرى از اهالى افسوس وى را در بازگشت به غار همراهى کردند و مردان دیگر را در آنجا ملاقات کردند که ایشان را بر پایه عقیده رستاخیز موعظه کردند. سپس، هفت مرد به غار خویش بازگشته و دیگر هیچگاه دیده نشدند یا خبرى از ایشان به دست نیامد. امپراطور تئودوسیوس دوم (121) (حکومت: 408 - 450 م) فرمان داد لوح عظیمى در یادبود این معجزه بسازند و نزدیک در ورودى غار نصب کنند.
قصه هفت خفته شهر افسوس در سراسر جهان مسیحیت پخش شد؛ بنابراین تعجبى نیست که به اعراب رسیده و سرانجام از قرآن سر درآورده باشد. (122) در آیه نهم سوره کهف خداوند به پیامبر مىگوید: ام حسبت ان اصحاب الکهف و الرقیم کانوا من ایاتنا عجباً، «یا پنداشتهاى که غارنشینان و (اهل) رقیم از نشانههاى شگفتآور ما بودهاند؟» این پرسش پاسخى نمىطلبد؛ مفسران مىگویند که این معجزه چندان شگفتآور است. چرا که خداوند بسى کارهاى بزرگتر و شگفتتر از این انجام داده است.
مشکل در این عبارت، معناى واژه الرقیم است. رقیم، به جز اینجا تنها در قالب وصفى رقیمه، بلا یا (به معناى ندارند) (123) «باهوش» در اشاره به یک زن، و در اصطلاح داهیة رقیم، (به معناى) بد اقبالى بزرگ به کار رفته است که هیچ یک از این مثالها شاهدى (در نظم و نثر عربى).
فرهنگ نویسان و مفسران مسلمان با ترجمه فعل رقم به نوشتن، مهر کردن، نقطه گذارى (بر یک قطعه مکتوب)، عموماً الرقیم را اشاره به لوح منصوب در یادبود آن معجزه مىدانند. بر این اساس، معناى آن چنین مىشود: «تابلوى راهنمایى که بر روى آن اسامى اصحاب کهف، دودمان و نسبشان، سرگذشتشان، دینشان و آنچه ایشان از آن گریختند نوشته و حک شده است» (124) . علاوه بر این، الرقیم را به این معانى نیز دانستهاند: نام شهر یا قریه آنها، کوه یا وادىاى که غار در آنجا بود، نام سگشان یا یک دوات (که ظاهراً از یونانى گرفته شده است). (125) ابن عباس اذعان مىکند که نمىداند الرقیم (اشاره به) یک بنا (بنیان) است یا قطعهاى مکتوب ( کتاب). (126)
خاورشناسان نکته بیشترى بر این بحث نیفزودهاند. رژى بلاشر (127) تنها یادآور مىشود که معنا به (ى این واژه مىکند). (128) براى مفسران معلوم نبوده است و (خود) نام سگ، لوح یادبود، و شهر آن خفتگان اشاره رودى پارت (129) معتقد است که تفسیر این واژه به نام سگ، متأخر و جدید است؛ او ظاهراً معناى سنگ نبشته را ترجیح مىدهد. (130) آرتور جفرى (131) هم مىگوید که به احتمال قوىتر الرقیم نام مکانى است. (132)
3
نظر سى. سى. تورى (133) این است که رقیم تصحیفى از نام امپراطورى دقیانوس است که در الفباى عربى (دقیس تلفظ مىشود. منبع اطلاعات محمد (ص) که این داستان را براى او قرائت کرده یا از حفظ مىخوانده است، س) عبرى را با م ( ) و د ( ) را با ر ( ) اشتباه کردهاست. (134) یوزف هورویتس (135) توضیح تورى را به این دلیل رد کرده است که هیچ اسم دیگرى در هیچ جاى قرآن وجود ندارد که در نتیجه قرائت نادرست یک متن ساخته شده باشد ؛ به علاوه، حتى اگر این امر در مورد فعلى درست باشد، (آمدن) حرف تعریف در الرقیم ناموجه است. (136) تورى ایراد نخست هورویتس را مهم ندانسته، آن را طرح نکرد و (ایراد دوم را چنین پاسخ) گفت که چون رقیم شکل وصفى دارد، وجود حرف تعریف بر سر آن کاملاً طبیعى است. (137) خود پیامبر احتمالاً این لهجه طبیعى را افزوده است.
جى. گیلدمایستر (138) با نقل عبارتى از تئودوسیوس پرگرینوس (139) In Provincia Asia Civitas
(140) ad pedes eorum ,ubi sunt septem fratres dormientes et catulus Viricanus , [sic] Epheso
الرقیم را با ویریکانوس Viricanusیکى مىداند. (141) هورویتس در تقریظى بر این سخن مىگوید که اگر این کلمات (یعنى Viricanus et catalus به بعد) صرفاً افزوده یک محرف در دوره پس از (نزول) قرآن نباشد، در آن صورت بعید نیست که محمد (ص) این روایت را مىدانسته و ویریکانوس را به صورت الرقیم نقل کرده است ؛ با این همه، او این (احتمال) را بسیار بعید مىشمارد. (142) عقیده شخصى من در این باره آن است که ویریکانوس Viricanus در واقع دستکارى متأخر و تصحیفى است از الرقیم. وى (Vi) حتماً همان حرف عطف (و) در زبان عربى است، و یک خطاى گردش قلم (143) ( دندانه) به آسانى mu لاتین را بهnu تبدیل مىکند.
هیچ یک از توجیهات یاد شده قانع کننده نیست. پیشنهادات خاورشناسان پذیرفته نشده و تعریف مورد پسند فرهنگنویسان (مسلمان) نیز که رقیم را یک سنگ نبشته یا لوح مىدانند نامناسب است. سنگ نبشته نه جزئى از خود معجزه، بلکه صرفاً یادبودى بوده که امپراطور (تئودوسیوس دوم) نصب کرده است؛ بنابراین، این پرسش در قرآن که «آیا یاران غار و لوح (یادبود) از نشانههاى خداوندند» براى نخستین مستمعان معنایى نمىداشته است، حتى اگر فکر مىکردند که رقیم به معناى لوح است که البته این هم مورد تردید است.
نبود اتفاق نظر در میان مفسران و فرهنگ نویسان، و ناتوانى محققان عربى در ارائه توجیهى قانع کنندهتر، ناگزیر این نتیجه را پیش مىآورد که عبارت تصحیف شده است. این نقطه از متن نه مبهم و نامعلوم، بلکه مىباید دقیق باشد چرا که اینجا آغاز داستان است و باید با عبارتى آشنا براى شنوندگان و خوانندگان شروع شود. من معتقدم که «الرقیم» تصحیفى از الرقود (جمع راقد) «به معناى خفتن و خفتگان» است. بنابراین این عبارت را باید به صورت اصحاب الکهف الرقود «غارنشینان خفته» خواند.
کلمه رقود در اینجا عنوان مناسبى در شروع داستان است و با سبک کل عبارات بعدى هماهنگ است، چرا که یکبار دیگر در آیه 18 (همین سوره) به کار رفته است: و تحسبهم ایقاظاً و هم رقود، «و تو آنها را بیدار مىپندارى، حال آنکه ایشان خفتهاند». اگر مدعى شویم رقود در آیه نهم نامتناسب است، مىباید در آیه هجدهم نیز همین سخن را بگوییم که یقیناً هیچ کس آن را جدى نمىانگارد.
4
در تصحیح متون، هر اندازه تغییرات کمترى لازم باشد، تصحیح مقبولتر خواهد بود. (دو) واژه الرقیم و الرقود شش صامت دارند که چهارتاى اول آن یکسان و در جاى صحیح خود هستند؛ بنابراین تا اینجا بى آنکه هیچ تغییرى ایجاد کنیم، ما تقریباً دو سوم راه را به سوى مقصد پیش رفتهایم. اما باید هرگونه تصحیف و چگونگى رویدادن آنرا تبیین کنیم. موارد تصحیف عبارتنداز: 1- حذف د ؛ 2- تغییر و به م ؛ 3- ی اضافه شده در رقیم ؛ 4- و او عطف زائد بر سرالرقیم.
محققانى که با نسخ خطى عربى سر و کار داشتهاند نیک مىدانند که اشتباهات فوقالذکر خطاهاى رایج مستنسخان است، اما من براى اقناع دیگران به این امر، یک جلد از تاریخ طبرى (144) را با ملاحظه اشتباهات (ذکر شده) در پاورقى جستجو کردهام. در فهرست زیر کلمه نخست شکل درستى است که مصحح تصویب کرده و کلمه دوم خطایى است که در نسخه خطى یا دیگر کتبى که از طبرى نقل کردهاند، آمده، و اکنون در پاورقى ذکر شده است. حرف پس از شماره صفحه، نشانه یادداشت پاورقى است.
1- حذف صامت پایانى کلمه، با فراوانى متوسط، وقتى روى مىدهد که حرف بعدى به ما قبل خود در سمت چپ (: راست) (145) متصل نباشد. چنین خطایى تنها از بى دقتى مستنسخ ناشى مىشود: 3001 b الباد> البا؛ 3053 d محمداً >محمد ؛ 3252 a شدیدة> شدید؛ 3255a عمراً> عمر ؛ 3325 d و للوقار> و للوقا.
2- جایگزینى م به جاى و تنها وقتى پیش مىآید که حرف پیشین به سمت چپ (: راست) خود متصل نباشد: p , 2976> ام ؛ این تنها مثالى است که در مجلد مورد جستجو یافت شد، اما عکس این اشتباه که آن نیز شاهد مناسبى است، چند بار اتفاق افتاده است: 3349aù3166 g2978 f و هم> و هو .
3- در این قسمت من تنها مواردى افزوده شده را نقل مىکنم، اما هر حرف زایدى که از یک گردش قلم (: دندانه) درست شود، نیز شاهد خوبى است. خطاهاى گردش قلم (: دندانهاى) و حذف یا نابجا گذاشتن نقطه شایعترین اشتباهات در نسخ خطى عربى هستند: 3060 a سهل> سهیل ؛ 3154 b سعد> سعید؛ 3393 a و استعن> و استعین.
4- واو عطف زائد که شاید مبتدیان وقوع آن را دشوارتر از همه موارد دیگر بپذیرند، در میان این چهار دست شایعترین است: 3129b من >و من ؛ 3234a هو > و هو ؛ 3329 d قتال > و قتال ؛ 3354c جاء> و جاء ؛ 3359 g عمر > و عمر ؛ 3390d عقبه > و عقبه.
این امر که چنین خطاهایى همگى در یک مجلد واحد 569 صفحهاى پیدا شدهاند باید بتواند عقیده کسى را که مىخواهد در وقوع چنین اشتباهاتى در (نسخ اولیه) قرآن تردید کند، تغییر دهد.
مسلماً اولین تصحیف در حذف د از انتهاى رقود روى داده است و دیگر تصحیفات همگى از همین اشتباه ناشى شدهاند. رقو باقى مانده را تنها مىتوان به صورت رقو (به معناى «تلماسه») یا رقو(146)و (مصدرى شاذ از فعل رقى به معناى «بالا رفتن») خواند که هیچ یک در اینجا معنا (ى مناسب) نمىدهد. (147) آنگاه، مستنسخ به راحتى «و» را با «م» اشتباه گرفته و رقم ساخته شده است. ریشه رقم بسیار شناخته شدهتر از رقو است، اما آن نیز (در اینجا) هیچ معناى مقبولى ندارد. ی افزوده شده نیز خطاى سادهاى است که شاید به سبب اندکى ناصافى در اتصال میان ق با و، لکهاى جوهر، یا چین و چروک در (کاغذ) پاپیروس پدید آمده باشد. با این همه، این نیز ممکن است که مستنسخ کوشیده است که آنچه را تلفظ اصلى مىدانسته است، به زبان متن تحمیل کند. الرقیم صیغهاى است بر وزن فعیل که گاه معناى اسم مفعولى دارد، بنابراین قیاساً (، نه سماعاً) مىتوانسته است معناى مکتوب یا ممهور بدهد. مستنسخ یا مصحح بعدى به یاد داشته است که در روایت اصلى این قصه (افسانه)، لوحى بر سر در غار نصب شده است ؛ از اینرو، فرهنگ نویسانى که این معنا را برگزیدهاند، نه در روشن کردن متن اصلى آیه، بلکه در خواندن ذهن مصحح موفق بودهاند. سرانجام، از آنجا که الرقیم هیچ اتصال معنایى درستى با عبارت قبلىاش نداشته، تصحیح روشنى انجام گرفته و حرف ربطى براى اصلاح عبارت افزوده شده است.
5
من براى پى جویى و توضیح روند تصحیف، آن را به چهار مرحله تقسیم کردم، اما این تصحیف به احتمال قوى تنها در دو مقطع روى داده: نخست، حرف د حذف شده و سپس بقیه ماجرا در یک زمان اتفاق افتاده است. نخستین مستنسخ، شاید زید بن ثابت که املاى پیامبر را مىنگاشته، به سبب شتاب د را غیر عامدانه حذف کرده است. بعدها خود او یا کسى دیگر چون متن اصلى را به یاد نداشته و ضمناً متن فعلى را در نمىیافته، خطاهاى دیگر را مرتکب شده یا عبارت را با حفظ بیشترین مقدار ممکن از متن به گونهاى معنادار تصحیح کرده است. باید اقرار کنم که وى این وظیفه را به نحو احسن انجام داده است.
چندین سال قبل، راقم این سطور در مقالهاى کوشید تا اثبات کند حروف اسرارآمیز قرآن کوته نوشتهایى از بسملهاند. پایان آن سخن بود که این راه حل نشان مىدهد که قرآن واقعاً به لسان عربى مبین نازل شده است. (148) ذکر آن سخن در اینجا نیز مناسب است. تصحیح «و الرقیم» به صورت الرقود شاهد متنى کوچک دیگرى است بر این که قرآن، نه براى سردرگمى یا دستپاچگى شنوندگانش، بلکه براى روشنى بخشیدن و آگاهى دادن به ایشان نازل شده است.
6
پی نوشت ها:
(115) - نشانى این آیه در متن، سوره 56، آیه 77 دانسته شده، در حالى که نشانى صحیح، سوره 86، آیه 13 است که در ترجمه اصلاح شده است.
(116) -نوشته حاضر ترجمه مقاله زیر است.
111i .Joumal of American Oriental Sociery .A Note on Surah 18:9 ?Bellamy.Al-Raqim Al-Raqud .James A .115-117 .pp (1991)
(117) .pp.267-285 (1973) JAOS,93 .The mysteious letters of the Koran:old abbreviations of the Basmalah .
(118) .Vol,V,p.413 ,in Encyclopedia of Islam "Kuran -Al" .a.t ,Welch .
(119) - نوشته حاضر ترجمه مقاله زیر است.
.Joumal of American Oriental Sociery .A Note on Surah 18:9 ?Raqim or al-Ruqud -Al .Bellamy .James A .115-117 .pp (1991) 111i
(120) .Ephesus .
(121) .Decius .
(122) .Teodosius II.
(123) - براى کتابشناسى این موضوع بنگرید به:
.692 .I ,New ed ,Encyclopaedia of Islam ."Ashab al-Kahf" , Parel .R
(124) .1139 ,(1893-(1863 ,London) Arabic-english Lexicon ,Lane .W .E .
(125) - همانجا.
(126) - همانجا.
(127) - لسان العرب (بیروت، 1374 - 1376 / 1955 - 1956) جلد 7، ص 250.
(128) .Blachere .R .
(129) .330 (1949 ,paris) Traduction nouvelle ,Le Coran ,Blachere .E .
(130) .paret .R .
(131) .310 (1971 ,Stuttgart) Kommentar und Konkordanz : Der Koran ,paret .R .
(132) .Jeffery .A .
(133) .144 (1938 ,baroda) The Foreign Vocabulary of the Our'an ,Jerrery ,A .
(134) .Torrey .C.C .
(135) in A Volume of Oriental Srudies presented to . " Three Difficult passage in the Koran" .Torrey .C.C . .458 f (1922 ,Cambridge) Nicholson .Arnold and R.A .W .t .ed ,Edward G.Brown
(136) .Horovitz .J .
(137) .95 (1926 ,Berlin) Koranisch Untersuchungen ,Horovitz .J .
(138) .46f (1933 ,New York) The Jewish Foundations of Lslam , Torry .C.C .
(139) .Gildemleister .J .
(140) .Theodosius Peregrinus .
(141) - ترجمه اجمالى این عبارت لاتینى چنین است: در شهر آسیایى افسو (کذا فى المتن) هفت برادر خفته همراه با سگشان ویریکانوس هستند. (مترجم).
(142) Geyer .p .ed ,(itinera Hierosolymita saeculi VI-VIII) de situ Terrae Sanctae ,Theodosius Peregrinus . .135-150 .(1898 .Vienna)
این عبارت را هورویتس به طور ناقص در پاورقى 1، ص 95 نقل کرده است. من به این نسخه یا چاپ از کتاب تئودوسیوس (Theodosius) دست نیافتم، اما این نسخه به تصحیح Geyer (جى یر) در منبع زیر تجدید چاپ شده است که این عبارت (مذکور در متن) را تماماً از آن نقل مىکنم:
s ,123 ,(MCMLXV ,Turnholti) ltinerria et alia Geographica ,Series Latina CLXXV .Corpus Christianorum .26
(143) .note I ,95 ,Horovitz .
(144) .minim-errcr .
(145) ,Prima series (1901 - 1879 ,Leiden) .de Goege et al .J .M .ed ,muhik - Tarikh al rusul wal ,Tabari - al . .2907-3476 .pp ,VI .vol
(146) - از آنجا که مؤلف مقاله، کلمات عربى را با حرف نگارى انگلیسى نشان مىدهد، در اینجا سمت چپ گفته است که در اصل خط عربى، سمت راست صحیح است (مترجم).
(147) - مؤلف در حرف نگارى این واژه اشتباه کرده است. مصدر صحیح آنچنانکه در لسان العرب نیز آمده است رقو (در حرف نگارى ruguww ) است که مولف آن را ruquw (رقوو) نوشته است (مترجم).
7
(148) - لسان العرب، ج 14، ص 331.
8
منبع: بولتن مرجع 6 ، مطالعات قرآنی در غرب
نظر شما