پرسش اصلی در باب اعجاز
فهرست عناوین
آیا اعجاز، در سلسله علل و اسباب طولیه است یا عرضیه؟ | 0 |
نظریه برخی از اندیشمندان غربی | 1 |
نقد این نظریه | 1 |
گفتاری از امام صادق علیهالسلام | 2 |
مروری بر آیات قرآنی و استفاده چند نکته | 4 |
پاورقیها: | 5 |
بهشتی، احمد
آیا اعجاز، در سلسله علل و اسباب طولیه است یا عرضیه؟
پرسش اصلی این است: کاری که پیامبر صلیاللهعلیهوآله به اذن خدا و به اعجاز انجام میدهد، آیا در سلسله عرضیه علل و اسباب قرار میگیرد یا در سلسله طولیه؟ آیا شفای بیمار، همانطوری که -به اذن خداوند- مستند به رژیم غذائی یا دارو و درمان است، مستند به دعای پیامبر است؟ آیا دعا و دوا، در عرض یکدیگرند یا در طول یکدیگر؟ به زبان سادهتر، آیا دعا به موازات دوا اثر میکند یا از بالای سر و مسلط بر آن؟
اگر فرضا روزی دارویی کشف شود که مرده را زنده کند، آیا زنده شدن مردگان به وسیله حضرت عیسی علیهالسلام در عرض این داروست یا در طول آن؟
ممکن است برخی از معجزات، فعل خداوند باشد، نه فعل پیامبر. چنانکه قرآن، کلام خداست، نه کلام پیامبر. گاهی چنین است که خداوند، معنی را به قلب پیامبر الهام میکند و پیامبر دریافتهای خود را به کلام و به زبان خود، بیان میکند. در این صورت، کلام، کلام پیامبر است؛ ولی گاهی خداوند خودِ کلام را به قلب پیامبر الهام میکند و پیامبر همان کلام القاء شده خداوند را به زبان میآورد و به اطلاع مردم میرساند. هرچند کلام اول هم معالواسطه کلام خداست، ولی کلام دوم، کلام بلاواسطه خداست؛ چنانکه قرآن میفرماید:
«نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الأَمِینُ عَلی قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ المُنْذِرینَ»1.
«روح الأمین، آن (قرآن) را بر قلب تو فرود آورد، تا از انذار کنندگان باشی».
در مورد قرآن که کلام بلاواسطه خداوند است، این سؤال مطرح است که آیا خداوند کلام خود را بدون وساطت علل و اسباب، معجز ساخته، یا این که مانند سایر کارهایش از مجرای علل و اسباب مادی و غیر مادی، چنین کرده است؟
برخی در مورد معجزه، قائل به «صرفه» شدهاند.
مقصود از صرفه این است که خداوند مردم را از این که مثل قرآن بیاورند، باز میدارد و این توان را از آنان سلب میکند، براساس نظریه صرفه، آوردن مثل قرآن، کار غیر ممکن نیست؛ ولی خداوند مانع(صارف) آنهاست. در این صورت، او سببسوزی میکند و از فراز همه علل و اسباب، مانع تأثیر آنها میشود. همین هم ممکن است بلاواسطه باشد و ممکن است از طریق علل و اسباب باشد.
احتمال دیگر این است که خداوند اعجاز بودن قرآن را هم مانند سایر کارهایش در قالب سلسله طولیه و عرضیه انجام داده و به آن خاصیّتی بخشیده که مثلش را نتوان آورد.
1
نظریه برخی از اندیشمندان غربی
برخی از اندیشمندان غربی -که خداوند را همچون سازنده ساعت تلقی کردهاند که ساعتی میسازد و به کار میاندازد و ارتباطش با آن قطع میشود؛ ولی ساعت، مدتها به کار خود ادامه میدهد- معتقدند که خداوند حضور خود را از طریق معجزات و کارهای خارق عادت و رخنهپوشی نشان میدهد. اینان به خدای رخنهپوش معتقدند و در حقیقت، کارهای او را خارج از نظام طولی و عرضی تلقی میکنند.
از دیدگاه اینان، خداوند عصای موسی علیهالسلام را بدون وساطت سلسله طولیه و عرضیه، اژدها میکند.
نقد این نظریه
چه لزومی دارد که از یک طرف معتقد شویم که خداوند در رأس نظام طولی و عرضی قرار دارد و سرسلسله همه اسباب طولی و عرضی است و از طرف دیگر معتقد شویم که خودش بر خلاف این نظام عمل میکند و به اعجاز یا رخنهپوشی میپردازد؟
مگر این نظام -نعوذ باللّه- نقصان یا خللی دارد که او ناچار شود، برخلاف آن عمل کند و تصرّفاتی رخنهپوشانه یا برخلاف نظام داشته باشد؟
چه مانعی دارد که خداوند در چارچوب همین نظام و از مجرای علل و اسباب طولی و عرضی، چوب خشکی را به یک چشم به هم زدن، جانوری مخوف سازد؟
یکی -مانند انسانهای عادی- میتواند تخت «بُلقیس» را چند روزه به بارگاه سلیمان بیاورد، و یکی مثل آن دیو جنّی یک ساعته میآورد و یکی مثل «آصفبنبرخیا» -وصیّ حضرت سلیمان- قبل از یک چشم به هم زدن میآورد.
همین انسانهای عادی، هماکنون به برکت تکنولوژی و صنعت، فاصلههای زمانی و مکانی را کم کردهاند؛ ولی هیچکدام، از نظام اسباب طولی و عرضی خارج نشدهاند. بشر امروز از راه دانش و صنعت، توانسته است با تصرّفاتی در علل و اسباب عرضی تغییراتی در جهان پدید آورد. او توانسته است گل خیار را یک روزه خیار و جوجه یک روزه را یک ماهه مرغ کند و از یک بوته گوجه فرنگی صدها گوجه فرنگی بچیند و ...
اژدها شدن عصا از مجاری عادی در نظام طبیعت، وقت زیادی میخواهد. باید عصا خاک شود و وارد اندام گیاهی گردد و از آنجا وارد بدن حیوانی شود و ماری آن حیوان را شکار کند و در معده خود هضم کند و بخشی از آن، سلول نطفهای شود و آن مار، تخمگذاری کند و از آن تخم، بچه ماری خارج شود و سالها بگذرد تا ماری ستبر و اژدهایی مخوف گردد. ممکن است انسانها با علم و تکنیک جدید، تا آنجایی که میتوانند زمان را کوتاه کنند، ولی آیا ممکن است این کار را بهطور دفعی انجام دهند؟ معجزه موسی این بود که عصا را بیدرنگ اژدها کرد. همه این کارها -چه عادی و چه غیر عادی- به خدا منتهی میشود. آیا خداوند مستقیما در عصا تصرّف کرد و به امر (کُن) و بلاواسطه اژدهایش کرد(فیکون) یا این که از طریق سلسله اسباب طولیه و عرضیه این کار را انجام داد؟
هیچکدام اینها نقض اصل علیت نیست. منتهی اگر خارج از مقتضای نظام طولی و عرضی باشد، با قاعده «أَبَیَ اللّهُ أَنْ یُجْرِیَ الأُمُورَ اِلاّ بِأَسْبابِها»2. سازگار نیست.
نظام اسباب طولی و عرضی، مقتضای اراده حکیمانه خداوند است و حتی اگر نظامی از این بهتر و برتر ممکن بود، خلق میکرد؛ چرا که اگر خلق نمیکرد، یا جاهل بود یا عاجز یا بخیل. به قول غزالی و محیالدین و صدرالمتألّهین، او نه جاهل است، نه عاجز و نه بخیل. این نظام همان است که حکمایش «نظام احسن» نامیده و در بارهاش گفتهاند: «لیس فی الإمکانِ ابدعُ ممّا کانَ» بدیعتر و زیباتر و کاملتر از آنچه هست، ممکن نیست. و گرنه خالق دانا و توانا و جواد، همان را میآفرید3.
2
آیا این نظام، تحمل معجزات را ندارد، تا خداوند ناگزیر باشد از ورای سلسله طولی و عرضی، دخالت کند و چوب خشکی را به یک لحظه اژدها سازد و قطعه خاکی را که عیسی علیهالسلام شکل مرغ به آن بخشیده، به پرواز درآورد و جسد بیجانی را حیات بخشد یا همه اینها از مجاری همین اسباب و علل طولی و عرضی امکانپذیر است؟
گفتاری از امام صادق علیهالسلام
این امام بزرگوار که مذهب را آنچنان که هست به شایستگی و بدون پیرایه معرفی کرده، در ذیل همان کلامی که دلالت دارد، بر این که خداوند امتناع دارد که کارها را از غیر مجرای علل و اسباب طولی و عرضی انجام دهد، میفرماید:
«فجعل لکُلِّ شیءٍ سببا و جعل لکلِّ سببٍ شرحا و جعلَ لکُلِّ شرحٍ مِفتاحا و جعلَ لکلّ مفتاحٍ علما و جعلَ لکُلِّ علمٍ بابا ناطقا، مَن عرفَهُ عرفَ اللّهَ و مَن أنکرَهُ أنکر اللّهَ. ذلک رسولُ اللّهِ و نحنُ»4.
«خداوند برای هر چیزی سببی و برای هر سببی شرحی و برای هر شرحی کلیدی و برای هر کلیدی علمی و برای هر علمی بابی گویا قرار داد. هر که آن باب ناطق را بشناسد، خدا را شناخته و هرکس انکار کند، خدا را انکار کرده است. آن باب، پیامبر خدا و ماییم».
ملاحظه میکنیم که امام، هیچ پدیده و هیچ مخلوقی را بدون سبب، نمیداند. هر سببی، شرح میخواهد و هر شرحی کلید میخواهد و هر کلیدی، دانش میخواهد و هر دانشی، بابی ناطق میخواهد. این باب ناطق، پیامبر و ائمه معصومند.
در بیان معصوم، هم بر اصل علیت اعتماد شده و هم بر نظام طولی.
این قاعده کلی همه چیز را فرا میگیرد. نه تنها امور عادی مشمول این قاعدهاند که معجزات نیز از قلمرو این قاعده خارج نیستند.
در قرآن کریم آمده است که:
«وَ إذا أَرَدْنا أَنْ نُهْلِکَ قَرْیَةً أَمَرَنا مُتْرَفِیها فَفَسَقُوا فِیها فَحَقَّ عَلَیْهاَ القَوْلُ فَدَمَّرْناها تَدْمِیرا»5.
مضمون آیه شریفه این است که هلاک و نابودی هیچ قریهای بدون فسق و فجور مترفین و بلهوسی و شهوترانی آنهایی که غوطهور در ناز و نعمت میباشند، ممکن نیست. نه قومی بیسبب، عزیز و سربلند و نه ملّتی بیسبب، ذلیل و بدبخت و نگونبخت میشود. نه عزّت و سربلندی و اقتدار، خارج از مجاری علل و اسباب است و نه ذلّت و سقوط و فنا و اضمحلال، راهی غیر از مجاری علل و اسباب دارد.
سنت غیر قابل تغییر الهی به کار گرفتن نظام طولی و عرضی است. سنت الهی قابل تبدیل و تحویل نیست. قرآن کریم میفرماید:
«...لَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللّهِ تَبْدِیلاً»6.«هرگز برای سنت خداوند تبدیلی نمییابی».
و نیز میفرماید:
«...لَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللّهِ تَحْوِیلاً»7.«هرگز برای سنت خداوند، دگرگونی و تحویلی نمییابی».
اجرای امور از طریق علل و اسباب، سنت الهی است و به همین دلیل، غیر قابل تغییر است. ولی اگر سنت الهی نباشد، در قابلیت تغییر آن، جای چون و چرا نیست. معذلک، اگر سنت الهی نباشد، خارج از قانون علیت نیست؛ ولی عقل و نقل حکم میکنند که هر کاری -چه اعجاز و چه غیر اعجاز- انجام گیرد، هم مشمول قانون علیت است و هم در چارچوب نظام طولی و عرضی.
3
جاذبه، جسم را به سوی خود میکشاند و لذا ما نمیتوانیم در فضا معلّق بمانیم؛ ولی هواپیما با استفاده از همین سیستم عرضی در فضا پرواز میکند و هلیکوپتر، معلّق میماند.
اگر انسانی به نیروی الهی در فضا معلّق بماند یا پرواز کند، چگونه است؟ آیا او نیز در چارچوب همین علل و اسباب طولی و عرضی عمل کرده منتها از علل و اسباب ناشناختهای استفاده کرده، یا هیچ کاری به آنها ندارد، بلکه خود از ورای آنها عمل میکند؟
مرتاضی که قطاری غول پیکر را با نگاه چشم از حرکت باز میدارد، چگونه عمل میکند؟ آیا از مجاری علل و اسباب، وارد میشود یا از ورای آنها عمل میکند؟
در صورت اول، او به قدرت نفس و به برکت ریاضتهای دشوار، از علل و اسباب ناشناختهای استفاده میکند که دیگران و حتی دانشمندان امروز از شناخت آنها عجز دارند و در صورت دوم از بالای سر و از فراز آنها تأثیر کرده و همه اسبابی را که در قطار برای حرکت آن فراهم است، خنثی میسازد.
دیدیم که فعل و انفعال علل و اسباب عرضی و خنثی شدن یا تقویت و ابقای آنها به وسیله یکدیگر، ممکن و مسلّم است. نفس شخص مرتاض هم در ردیف همین علل و اسباب عرضی قرار میگیرد و با استفاده از آنها کاری عجیب و شگفتانگیز انجام میدهد.
نفوس نبوی و وَلَوی چگونهاند؟ آیا با به کارگیری برخی از علل و اسباب عرضی ناشناخته، مانع تأثیر برخی دیگر میشوند یا بدون واسطه تأثیر میکنند. نفس وَلَوی امام صادق علیهالسلام بیانگر این نکته بود که باید از مجاری علل و اسباب باشد.
4
مروری بر آیات قرآنی و استفاده چند نکته
1. از دیدگاه قرآن، پدیده مادّی علت مادی دارد. هرچند تأثیر آن علت مادی به اذن خداوند است.
2. دانشمندان جدید، پدیدههای خارق عادت را به امواج مجهول مغناطیسی مستند کردهاند. به نظر آنها ریاضتهای سخت و دشوار، انسان را بر آنها مسلط میسازد و میتواند توسط آنها به کارهایی عجیب دست بزند؛ ولی قرآن کریم، بدون این که همچون علمای جدید، به معرفی آن علت طبیعی پرداخته باشد، میگوید:
«...و مَنْ یَتَّقِ اللّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجا وَ یَرْزُقهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلیَاللّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللّهُ لِکُلِّ شَیءٍ قَدْرا»8.
«هرکس تقوا پیشه کند، خداوند برایش راهی قرار میدهد و او را از جایی که گمان ندارد، روزی میدهد و هرکس بر خدا توکّل کند، خداوند او را بس است. خداوند به فرمان خودش میرسد. خداوند برای هر چیزی اندازهای قرار داده است».
آری هرچند اسباب ظاهری، اقتضای فقر و تهیدستی و گرفتاری داشته باشند، ولی تقوا و توکّل، راه را بر اسباب دیگر میگشایند و شخص را از گرفتاری و تنگدستی نجات میدهند.
3. از جمله «قد جعل الله لکل شیءٍ قدرا» استفاده میشود که بازهم در صورت تقوا و توکّل، اسباب طبیعی عمل میکنند. منتهی اسباب فقر و تهیدستی حد و اندازهای دارند که نمیتوانند از حد خود تجاوز کنند و مانع تأثیر تقوا و توکل شوند.
4. در عین حال، قرآن کریم میگوید:«...کُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللّهِ...»9.«همه چیز از جانب خداست». چه آن عللی که فقر میزایند و چه آن عللی که تمکّن و کفاف و ثروت میآورند، همه و همه از جانب خدایند.
5. از دیدگاه قرآن مسلم است که نفوس انبیا تأثیر دارند و معجزات به نیروی نفوس آنهاست. منتهی آنچه انجام میدهند، به اذن خداوند است. در این باره میگوید:
«...ما کانَ لِرَسُولٍ أَنْ یَأْتِیَ بِآیَةٍ اِلاّ بِإذْنِ اللّهِ...»10.
«هیچ پیامبری حق ندارد بدون اذن خداوند معجزهای بیاورد».
از این آیه استفاده میشود که آوردن معجزه به تأثیر نفوس نبوی و به اذن خداوند است.
6. در عین حال تأثیر نفس نبوی، به عنوان علت تامه نیست، بلکه به عنوان مقتضی است و به همین جهت است که تأثیر آن، توقّف بر فرمان خداوند دارد؛ از اینرو به دنبال جمله فوق میفرماید:
«...فَإذا جاءَ أَمْرُ اللّهِ قُضِیَ بِالحَقِّ وَ خَسِرَ هُنالِکَ المُبْطِلُونَ»11.
«همین که فرمان خدا فرا آمد، حکم به حق میشود و اهل باطل، زیانکار میشوند».
7. پس همه چیز -حتی اراده و مشیّت ما- به اراده و مشیت خداوند است. خداوند فعل ارادی و اختیاری ما را اراده کرده و در عین حال، ما دارای اراده و اختیاریم، تمام امور -چه عادی و چه غیر عادی چه معجزه که خیر است و چه سحر و کهانت که شرّ است- همه و همه در چارچوب علل و اسباب طولی و عرضی است و هیچ چیز، از نظام کلی و قانون عمومی علیت و معلولیت بیرون نیست. در عین حال، سبب معجزه و کرامت، غیر مغلوب و سایر اسباب غلبه پذیرند.
5
پاورقیها:
1. الشعراء: 194 و 195.
2. مضمون فوق در روایات به این صورت آمده است: «أبیَ اللّه أن یُجریَ الأشیاء الاّ بأسبابها» خداوند امتناع دارد که چیزها را جز به وسیله اسباب آنها به اجرا درآورد.(بحارالأنوار، ج2، ص 90، باب 14، حدیث 14 و 15 و همان، ص 168، باب 22، حدیث 1).
3. الأسفار الأربعه، ج7، ص 91(فی العنایة الالهیّة، الفصل 7).
4. بحارالأنوار، ج2، ص 90 و ج2، ص 168.
5. الإسراء، 16.
6. الأحزاب، 63 و فاطر، 43.
7. فاطر، 43.
8. الطلاق، 3.
9. النساء، 78.
10. المؤمن(غافر) 78.
11. المؤمن(غافر) 78.
6
نظر شما