موضوع : نمایه مطبوعات | پگاه حوزه

راهبردهایی برای بهانه زدایی

مجله  پگاه حوزه  12 مرداد 1381، شماره 60 

نویسنده : رنجبر، مقصود
از لحاظ تاریخی روابط ایران و امریکا و هم چنین شیوه های برخورد امریکا با ایران تحت تأثیر چند متغیر اصلی بوده که همواره در شکل و کیفیت رابطه و شیوه های برخورد آن کشور اثر داشته است. این متغیرها عبارت اند از:

1. بافت سیاسی و اوضاع داخلی ایران؛ 2. اوضاع داخلی امریکا؛ 3. موقعیت امریکا در سیاست های جهانی؛ 4. نقش و مواضع ایران در سیاست های جهانی؛ 5. نقش ابرقدرت های موازنه دهنده.

در میان متغیرهای مزبور، دو عامل اثرگذاری بیشتری داشته اند: اول اوضاع داخلی ایران و دوم نقش ابرقدرت موازنه دهنده که نحوه ی برخورد امریکا را تعیین می کرده است.

یکی از مهم ترین مواردی که تحت تأثیر متغیرها شیوه ی برخورد امریکا را با ایران نشان می دهد، کودتای 28 مرداد است که بر ضدملی شدن صنعت نفت ایران صورت گرفت. در این مقطع - از لحاظ داخلی - شاهد شکاف شدید سیاسی و اجتماعی در کشور بودیم و علاوه بر شکاف میان عوامل سلطنتی و نیروهای طرفدار ملی شدن صنعت نفت، (درواقع ضدسلطنت) اختلاف شدیدی هم وجود داشت که امریکا درواقع از این اختلافات سیاسی درونی که اوضاع سیاسی کشور را کاملاً ناآرام کرده بود، به نحو مطلوبی در راستای منافع خود سود برد. در این دوران، موقعیت امریکا در سیاست های جهانی رو به شکل گیری بوده و این کشور در حال پیش روی به سوی یک ابرقدرت جهانی بود و همین امر زمینه ی لازم را برای مداخله ی این کشور فراهم می کرد.

در مورد نقش ابرقدرتهای موازنه دهنده باید گفت: اگرچه دو کشور اتحاد شوروی و انگلیس، قدرت های بزرگ و مهمی محسوب می شدند، ولی انگلیس در این کودتا کنار امریکا قرار داشت و اتحاد شوروی هم به تنهایی نمی توانست در مقابل این دو قدرت بزرگ قد علم کند.

در شرایط حاضر هم برخورد امریکا با ایران تحت تأثیر متغیرهای فوق قرار دارد. از لحاظ بافت سیاسی داخلی، شکاف محسوسی بین نخبگان حکومتی کشور مشاهده می شود که درواقع بهانه ی لازم را برای مداخله جویی امریکا فراهم کرده است.

موقعیت امریکا از لحاظ سیاست جهانی: باید گفت: در حال حاضر امریکا ابرقدرت برتر و بدون رقیب جهانی است که در ابعاد مختلف قدرت ملی (نظامی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی) دارای موقعیت بسیار عالی در سطح بین المللی است. در مورد نقش ابرقدرت موازنه دهنده باید گفت: از این جهت، خلأ جدّی مشاهده می شود؛ درواقع و در حال حاضر هیچ قدرتی مشاهده نمی شود که بتواند در مقابل امریکا در سطح نظام بین الملل، موازنه ایجاد کند و توجّه به این مسأله از کمال اهمیت برخوردار است. از لحاظ نقش ایران در سیاست های جهانی هم باید گفت که دقیقا مواضع سیاسی منطقه ای و بین المللی ایران در جهت عکس خواستها و اهداف امریکا قرار دارد که همین امر موجب بروز تعارض جدّی در منافع دو کشور شده و اختلافات شدیدی را دامن می زند.

بر اساس متغیرها و شرایط فوق، استراتژی برخورد ایران و امریکا را می توان در سه سطح داخلی، منطقه ای و بین المللی ترسیم کرد:

الف) بُعد داخلی: همانطور که گفته شد، اختلافات سیاسی داخلی بهانه ی لازم را برای امریکا فراهم ساخته است و هم چنین در حال حاضر، محور اصلی مورد استناد مقامات امریکایی به ویژه رئیس جمهور این کشور می باشد. بنابراین در شرایط فعلی، توجّه به وحدت ملی از اهمیت بالایی برخوردار است. در مورد مقوله ی وحدت ملی باید گفت که اصولاً منظور از وحدت ملی، بیشتر وحدت نخبگان سیاسی کشور است که گرایش های سیاسی آنان، زمینه های لازم را برای وحدت اقشار مختلف جامعه فراهم می سازد. هم چنین منظور از وحدت، نوعی وحدت تحمیلی نیست، بلکه وحدت در عین کثرت است که بر اساس آن - در عین اختلافات سیاسی داخلی - باید در مقابل بیگانگان موضع هماهنگ و واحدی اتخاذ شود تا راه برای هرگونه مداخله جویی بیگانگان بسته شود. نه تنها باید طرف های مختلف به لوازم وحدت سیاسی و ملی پایبند باشند و از طریق تمسک به مقوله ی وحدت ملی به دنبال کسب امتیاز سیاسی برای جناح خود باشند، بلکه باید برای جلب نظرات و آرای گروه های سیاسی مختلف، هزینه های لازم پرداخت شود. با وجود این، مهم ترین موضوع در مقوله ی وحدت ملی، همسویی و جهت گیری مشترک تمام گروه ها و نخبگان سیاسی در مقابل تهدیدات خارجی به ویژه تهدیدات امریکا می باشد.

در حال حاضر امریکا هم همین اختلافات سیاسی داخلی را زمینه ی مناسبی برای رسیدن به اهداف خودیافته و درواقع سعی می کند این شکاف را تشدید کند. به همین دلیل است که دبیر شورای عالی امنیت ملی اذعان داشت: هرگونه تحرّک در جهت تشدید اختلافات داخلی، به معنای تشدید تهدید در راستای تهدیدات امریکاست و باید آستانه ی تحمل جناح های سیاسی مختلف بالاتر رود. البته برخی بر این مسأله تأکید می کنند که امریکا از این طریق قصد دارد، بین گروه های سیاسی فعّال در کشور اختلاف بیاندازد، ولی واقعیت این است که اختلافات در داخل کشور به صورت محسوسی موجود می باشد و امریکا تنها از این اختلافات بهره برداری سیاسی می کند که البته دبیر شورای عالی امنیت ملی هم به این مسأله تصریح کرده است که یک پایه ی تهدید امریکا، به اختلافات داخلی ایران برمی گردد. البته شاهد بودیم که امریکا در زمینه ی تشدید اختلافات داخلی نه تنها موفق نشد بلکه موجب همدلی بیشتر جناحها و احزاب سیاسی مختلف در مقابل تهدید امریکا نیز شد.

همچنین برای تعمیق و گسترش وحدت ملی، افزایش مشروعیت نظام از طریق جلب حمایت و مشارکت هرچه بیشتر مردم و افزایش این احساس در مردم که آنان در تصمیم گیری اساسی کشور نقش اصلی را به عهده دارند، ضروری است.

مسأله ی دیگری که از بُعد داخلی اهمیت دارد، برخورد منطقی و حسابگرانه با این قبیل تهدیدات و اظهارات است که به عهده ی دستگاه سیاست خارجی کشور می باشد. در این قبیل تهدیدات، اولین مرحله طرح سؤالاتی درباره ی انگیزه تهدیدکننده است که واقعا چه هدفی را دنبال می کند و این تهدیدات تا چه اندازه جدی می باشد؟ و بعد از مشخص شدن این سؤالات می توان موضع درستی در قبال این تهدیدات اتخاذ کرد. تحلیل چرایی موضوع، اهمیتی بسیار بیشتر از واکنش های احساسی و هیجانی دارد، این قبیل واکنش ها علاوه بر این که فضای روانی کشور را مختل می سازد، مانع از برخورد منطقه با این حوادث می شود. به نظر می رسد با سپردن رفع این مشکلات و مقابله با این تهدیدات به دستگاه سیاست خارجی، نتیجه ی مطلوب تری را می توان به دست آورد.

ب) بُعد منطقه ای: در سطح منطقه ای، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران طی سال های اخیر، روند موفقی را آغاز نموده است که هدف اصلی آن تشنج زدایی از روابط ایران با کشورهای همسایه جنوبی خود می باشد. یکی از اهداف اصلی امریکا در منطقه ی خاورمیانه و خلیج فارس، تحمیل الگوی امنیت تک قطبی به منطقه از طریق سلطه بر اعضای شورای همکاری خلیج فارس است که بر اساس این الگو، ایران باید بیرون از این سیستم امنیتی و در حاشیه بماند. با وجود این، ایران با اقدامات مثبت خود توانسته است پیشرفت مطلوبی در بهبود روابط خود با کشورهای عربی به دست آورد. تداوم این وضعیت برای افزایش ضریب امنیت ملی کشور، اهمیت حیاتی دارد و باید مانع از هرگونه اقدامات تخریبی امریکا در روابط ایران با کشورهای عربی شود.

اما مسأله ای که در حال حاضر از اهمیت اساسی برخوردار است، موضع ایران در قبال تحولات آینده ی نزدیک خاورمیانه است. تصمیم امریکا برای کنار زدن صدام حسین، تحولات خاورمیانه را وارد مرحله ی تازه ای خواهد کرد. به نظر می رسد که حمله ی امریکا به عراق و سرنگونی صدام حسین قطعی می باشد، ولی هنوز آلترناتیوهای احتمالی به هیچ عنوان معلوم نمی باشد. در حال حاضر به نظر می رسد که اغلب کشورهای منطقه موافقت خود را در مورد حمله ی امریکا به عراق به صورت آشکار و یا ضمنی اعلام کرده اند. ترکیه صریحا اعلام کرده است که در صورت تحقق چهار شرط پیشنهادی، این کشور با حمله ی امریکا به عراق همراهی خواهد کرد. این شروط عبارت اند از: 1. مخالفت با تشکیل دولت کرد در شمال عراق؛ 2. جبران ضررهای اقتصادی ترکیه ناشی از این حمله؛ 3. مقبول بودن رژیم جدید عراق از سوی مردم این کشور؛ 4. عدم واگذاری مناطق موصل و کرکوک به کردها.

به نظر می رسد که کشورهای عربی هم برخلاف اظهارنظرهای خود، درواقع با حمله ی امریکا موافق هستند. البته هم ترکیه و هم کشورهای عربی از حمله ی نظامی به عراق به دلیل ترس از تهدیدات موشکی و شیمیایی عراق واهمه دارند. با توجه به این وضعیت، موضع ایران که بتواند منافع ملی کشور را تأمین کند چگونه باید باشد؟ باید گفت که در وهله ی اول حمله به عراق و سرنگونی صدام حسین می تواند به نفع ایران باشد، چون تا زمانی که صدام حسین در رأس قدرت است، مرزهای جنوبی و غربی ایران ضمانت امنیتی نخواهند داشت. اما موضوع مهم تر، آلترناتیوهای امریکا برای صدام حسین است که در موضع ایران تأثیر حیاتی دارد. هرچند که آلترناتیو صدام حسین معلوم نیست ولی بر اساس قرائن موجود، به نظر می رسد که دولت آینده ی عراق یک دولت فدرال و یا کنفدراسیون خواهد بود و از آنجا که در این دولت، شیعیان عراق نیز می توانند نقش داشته باشند، این دولت می تواند در راستای اهداف و منافع ملی ایران نیز باشد. در عین حال، برخی از شرایطی را که دولت ترکیه مطرح کرده است می تواند در راستای امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران باشد. بنابراین، در حال حاضر سه راه در پیش روی ایران وجود دارد. 1. بی طرفی فعال؛ 2. بی طرفی انفعالی؛ 3. همسویی. با توجه به این که این اقدامات در تحولات آتی خاورمیانه و هم چنین موقعیت کشورمان در آن اهمیت زیادی دارد، به نظر می رسد که همسویی غیرمستقیم با این تحوّلات در راستای منافع ملی کشور باشد. بدین معنی، ضمن تظاهر به مخالفت، در شکل دادن به تحولات آتی منطقه، خود را سهیم کند. ضمن این که رایزنی های مختلف با کشورهای منطقه به ویژه ترکیه، مصر، عربستان و کشورهای خلیج فارس در مورد دولت آینده ی عراق، ضروری است.

در این زمینه فراهم نمودن بسترهای ائتلاف (و یا حداقل همکاری) امنیتی در خلیج فارس و دریای خزر، ائتلاف اقتصادی با ترکیه، ائتلاف سیاسی با کشورهایی مانند عربستان، مصر، هندوچین بسیار تأثیرگذار خواهد بود.

تحولات آتی خاورمیانه از وضعیت کلی نظام بین الملل مجزا نخواهد بود، بنابراین درک متغیرهای جدید منطقه ای و هم چنین تأثیر نظام بین المللی و موقعیت امریکا در نظام فعلی، تأثیر عمده ای بر مواضع ایران خواهد گذاشت. اما بی توجهی به این متغیرها می تواند موجب انتخاب گزینه های زیانباری برای کشور شود.

ج) بُعد بین المللی: در سطح بین المللی روابط ایران با امریکا، اتحادیه ی اروپا و روسیه باید به نحوی تعقیب شود که بتواند امنیت ملی کشور را تأمین کند که به نظر می رسد در مورد هر کشوری نیازمند اقدامات خاصی است:

1. روابط ایران با امریکا: به نظر می رسد که در حال حاضر امریکا به دنبال بهانه ای برای مداخله ی نظامی در ایران است. در رابطه با امریکا، جمهوری اسلامی ایران باید دو هدف اساسی را در شرایط کنونی مورد توجه قرار دهد.

الف) خودداری از مواجهه ی مستقیم نظامی: این چندمین بار است که امریکا ایران را تهدید می کند. سؤال این است که تا چه حّدی این تهدیدات جدی می باشد؟ دبیر شورای عالی امنیت ملی کشور معتقد است که امروز علامتی که معنای حمله ی نظامی امریکا به ایران را نشان بدهد، مشاهده نمی کنیم ولی با توجه به این که در استراتژی های امنیتی جهت مقابله ی بهتر بالاترین احتمال تهدید را در نظر می گیرند، باید این تهدیدات را جدی گرفته و احتمال مواجهه ی نظامی امریکا را در نظر داشته باشیم، به ویژه این که چند بار هم از سوی امریکا به طور علنی بر آن تأکید شده است و تحریکات مختلفی نیز از سوی امریکا و اسرائیل در این زمینه مشاهده شده است.

به نظر می رسد که در مقطع فعلی، یکی از مهم ترین راهبردهای ایران، باید خودداری از هرگونه رویارویی نظامی در منطقه باشد و در این باره هیچ گونه بهانه ای را نباید برای تجاوز نظامی امریکا و توانایی آن کشور برای جلب موافقت بین المللی بر ضد ایران ایجاد کرد. رویارویی نظامی با امریکا می تواند برای کشور ما مرگبار باشد. این مسأله زمانی اهمیت پیدا می کند که به این موضوع توجه کنیم که امریکا برای اجرای عملیات بر ضد ایران نیاز به لشکرکشی جدید ندارد و نیروهای آن کشور در منطقه حاضر هستند و تنها باید به شواهد و قرائن سیاسی حساس باشیم. علاوه بر این از طریق اقدامات منطقه ای و بین المللی باید هزینه ی حمله امریکا به ایران را آنقدر بالا برد تا حتی آمریکا به این اقدام خطرناک هم فکر نکند. هر چند که عوامل داخلی و روند تحولات آتی کشور خود در این زمینه بسیار اثرگذار خواهد بود و در واقع - در مورد حمله ی امریکا - همه چیز به وضعیت داخلی کشور بستگی دارد.

ب) تلاش برای رفع تحریم های اقتصادی: جمهوری اسلامی ایران با تمام توان خود تلاش نماید تا این سیاست امریکا را خنثی و رفع نماید. برای رفع تحریم های اقتصادی، جمهوری اسلامی ایران می تواند از لابی نفتی امریکا و منافع شرکت هایی که خواهان سرمایه گذاری در ایران و داد و ستد با کشورمان هستند، برای اعمال فشار بر کنگره امریکا استفاده نماید. یکی از عوامل موثر در اتخاذ سیاست تحریم از سوی امریکا، نفوذ لابی صهیونیستی «ایپاک» بر تصمیمات و مصوبه های کنگره امریکاست، و در صورتی که جمهوری اسلامی ایران بتواند از طریق شرکت های ذینفع در رابطه ی اقتصادی با ایران، بر کنگره امریکا فشار وارد کند، می تواند به رفع سیاست های تحریم امیدوار باشد. هم چنین از طریق کشورهای دیگر که در روابط اقتصادی با ایران دارای منافع هستند، می توان امریکا را تحت فشار قرار داد.

2. اروپا: روابط جمهوری اسلامی ایران با اتحادیه ی اروپا، با توجه به روابط ایران و امریکا باید مورد مطالعه واقع شود و هدف آن می تواند باعث خنثی کردن اقدامات و سیاست های ضد ایرانی امریکا باشد که در چند سطح قابل مطالعه است.

الف) سطح اقتصادی: به نظر می رسد که اتحادیه ی اروپا از دو جهت خواهان همکاری های اقتصادی با ایران است: اول این که، عدم حضور شرکت های امریکا، فرصت مناسبی در اختیار شرکت های اروپایی قرار داده است تا بتوانند با برقراری روابط اقتصادی با ایران، سود سرشاری را روانه ی کشورهای خود نمایند. دوم این که، آن ها می توانند در شرایط فقدان شرکت های امریکایی، برخی شرایط نابرابر را بر ایران تحمیل کنند. در عین حال جمهوری اسلامی ایران هم برای جبران تحریم اقتصادی امریکا و جذب سرمایه و تکنولوژی پیشرفته، خواهان گسترش همکاری های اقتصادی خود با اروپاست. این هدف در عین حال که بسیار مهم و ضروری است، ناکافی هم می باشد و ایران باید از طریق کشورهای اتحادیه ی اروپا، امریکا را برای رفع تحریم های اقتصادی تحت فشار قرار دهد.

ب) سطح سیاسی: اروپا در قبال منافعی که از روابط با جمهوری اسلامی ایران می برد، چندان هزینه ی سیاسی متحمل نمی شود. جمهوری اسلامی ایران می تواند از طریق روابط اقتصادی، اروپا را وارد معادلات سیاسی منطقه نماید تا از طریق رقابت اروپا و امریکا، نوعی توازن(هر چند نسبی) ایجاد شود. البته اتحادیه ی اروپا هنوز از لحاظ نفوذ سیاسی بین المللی، توانایی رقابت با امریکا را ندارد، ولی به لحاظ قدرت اقتصادی خود می تواند مانع عمده ای در مقابل تهدیدات سیاسی، نظامی امریکا بر ضد ایران باشد. بنابراین، ایران باید از اتحادیه ی اروپا برای تعدیل سیاست های نظامی گرایانه ی امریکا بر ضد کشورمان استفاده کند، تا امریکا در مورد عراق و ایران موضع مشابهی اتخاذ نکرده و به تفاوت های مختلف دو کشور پی ببرد. البته جمهوری اسلامی ایران همواره باید مواظب همسویی دنبال سیاستهای اتحادیه ی اروپا با امریکا باشد، هرچند اروپا در حوادث چندماهه ی اخیر پس از حادثه ی 11 سپتامبر همواره مواضع مثبتی در قبال ایران داشته است ولی این به معنای اختلاف ماهوی امریکا و اروپا نیست.

3. روابط ایران با روسیه: روابط جمهوری اسلامی ایران با روسیه طی سال های گذشته، بیشتر جنبه ی نظامی داشته و محدود به خریدهای تسلیحاتی ایران از این کشور بوده است. در عین حال، روابط سیاسی و امنیتی دو کشور همواره تحت الشعاع دو نگرانی متقابل بوده است. از یکسو روسیه همواره نگران این مساله بوده است که روابط فعلی ایران با کشور تحت الشعاع وضعیت حاکم بر روابط ایران و امریکا می باشد و به محض برطرف شدن مشکلات ایران و امریکا، ممکن است که چرخش سریعی در سیاست ایران نسبت به روسیه به وجود آید. از سوی دیگر، جمهوری اسلامی ایران این نگرانی را داشته است که در مواقع حساس و خطرناک که امنیت ملی ایران مورد تهدید واقع می شود، روسیه خود را کنار بکشد. تجربه هایی هم چون سرنوشت عراق و یوگسلاوی هم بر شدت این نگرانی می افزاید. به نظر می رسدکه شرایط فعلی، شرایط حساسی برای آزمودن نقش روسیه در بالا بردن ضریب امنیت ملی کشور است. موضع روسیه در قبال تهدیدات امریکا می تواند آزمونی بر سیاست های امنیتی سال های اخیر کشور باشد که روسیه به عنوان اهرمی در مقابل فشارهای امریکا مورد توجه بوده است. به نظر می رسد که سیاست خارجی کشورمان باید روسیه را برای در پیش گرفتن موضع محکم در مقابل تهدیدات نظامی امریکا بر ضد ایران تحت فشار قرار دهند و در صورتی که در این زمینه سستی و بی توجهی روسیه را مشاهده کردند، برای مقابله با تهدیدات آتی امریکا استراتژی دیگری را در پیش گیرند.

نظر شما