جهانی از منظر مذهب
مجله پگاه حوزه 19 مرداد 1381، شماره 61
نویسنده : چاندرا، مظفر؛ مطوریان، عبدالمجید
این دین بود که نخستین بار نظریه ی یکی بودن بشریت را مطرح کرد. بیش از دو هزار و ششصد سال پیش، دین زرتشت آرمان یک خانواده ی واحد جهانی را پیش روی انسان گذارد. با وجود این و... رویای دین از وحدت بشریت تقریباً هیچ گونه وجه اشتراکی با انگیزه ها و اهداف پدیده ی جدید جهانی شدن ندارد. از نظر دین - باید در نظر داشت که تمامی ادیان بزرگ جهان به نوعی وحدت خانواده ی بشری را تبلیغ می کنند - جوهر وحدت جهانی آن جنبه ی انسانی مشترک ماست که ریشه در اعتقاد ما به خدای واحد دارد. از طرف دیگر، جهانی شدن فرایندی است که بوسیله ی آن سرمایه، کالا، خدمات، و بعضاً نیروی کار، مرزهای ملی را در می نوردند و شخصیتی فراملی به خود می گیرند. اغلب جهانی شدن به همراهی افکار و عقاید و حتی ارزشها، از اینگونه مرزها عبور می کند و در نتیجه نهادهای سیاسی، روابط اجتماعی و الگوهای فرهنگی محلی را تغییر می دهد. گفته می شود که جهانی شدن فرایندی است که در نهایت به یک نظام واحد جهانی و در مرحله ی بعد به گونه ای وحدت جهانی ختم خواهد شد.
جنبه های مثبت جهانی شدن
1- شواهدی وجود دارد که نشان می دهد، FDI (سرمایه گذاری مستقیم خارجی) - که البته بی ارتباط با فرایند جهانی سازی هم نیست - به پایین آوردن سطح فقر مطلق در تعدادی از کشورها همچون بنگلادش، هندوستان، اندونزی، مالزی، ویتنام کمک کرده است. با ایجاد اشتغال و بالا بردن سطح درآمدها، «FDI» به نوعی در تزریق امید و احساسِ در دسترس بودن رفاه به بخش های محروم و فقیر جامعه موثر بوده است. به هر حال این خود نوعی موفقیت است که با ارزش های دینی هماهنگی دارد.
2- توسعه ی تجارت و سرمایه گذاری خارجی، همچنین به تحرک اجتماعی سرعت داده و باعث تقویت طبقه ی متوسط در جوامعِ در حال توسعه شده است. درنتیجه، گروه های بزرگی از مردم کشورهایی که زمانی عقب مانده به حساب می آمدند، هم اکنون از مرتبه ای از رفاه اجتماعی - اقتصادی برخوردار شده اند. پرواضح است که هیچ یک از ادیان در حد معقولی از رفاه دنیوی را برای پیروان خود انکار نمی کند.
3- برخی از از فن آوری های ارتباطی و اطلاعاتی، دانشجویان را در دورافتاده ترین نقاط جهان قادر ساخته است تا به جدیدترین یافته ها و اطلاعات در بهترین کتابخانه های دنیا دسترسی داشته باشند. هم اکنون برای یک پزشک در یک کشوری بادرآمد متوسط که در حال معالجه ی بیمار فقیر مبتلا به بیماری نادر است این امکان وجود دارد که از نظر تخصصی یک متخصص نخبه در هر یک از کشورهای پیشرفته ی علمی بهره مند شود. از این نظر، جهانی سازی می تواند به گسترش دانش پزشکی و توسعه ی خدمات درمانی کمک کند.
4- واقعیت امر این است که بطورکلی، فرایند جهانی شدن ارتباطات را بسیار سهل ارزان ساخته است، طبق «گزارش توسعه ی انسانی» سال 1997 که بوسیله ی «برنامه ی توسعه ی سازمان ملل متحد» تهیه شده بین سال های 1920 تا 1990 هزینه ی حمل و نقل دریایی دو سوم (32) کاهش یافته است؛ بین سال های 1960 تا 1990 هزینه های حمل و نقل شرکت های هواپیمایی به میزان شصت درصد در هر مایل کاهش داشته است؛ و همزمان، هزینه ی یک تماس تلفنی بیش از نود درصد بین سال های 1970 تا 1990 کاهش نشان می دهد؛ و این در حالی است که اینترنت - شروعی برای بزرگراه اطلاعاتی آینده - هم اکنون بوسیله ی میلیون ها نفر در سراسر جهان مورد استفاده است و تعداد مشترکین آن که بطور دایم رو به افزایش است، همه ساله دو برابر می شود. در نتیجه، دیوارهایی که مردم را از یکدیگر جدا می سازد، هم اکنون در حال فروریختن هست؛ و این چیزی است که دین باید آن را به فال نیک بگیرد.
5- این مساله بدین معنی است که امروزه فرصت های ایجاد شده برای این که اعضای جوامع، کشورها، فرهنگ ها، و ادیان گوناگون همدیگر را بهتر بشناسند، به مراتب بیش از گذشته است. این واقعیت که امروزه بسیاری از جوامع از تنوع قومی برخوردارند - مساله ای که بخشی از آن تحت تاثیر فرایند جهانی سازی بوجود آمده است - ضرورت این نیاز را که مردم باید یکدیگر را بشناسند و درک نمایند بیشتر عیان می سازد. شناختن و درک «دیگری» اصل مهمی از اصول قرآن است که رعایت آن بوسیله ی پیروان این کتاب آسمانی مورد تاکید قرار گرفته است.
6- حتی بالاتر از شناختن یکدیگر، جهانی شدن این امکان را به افراد می دهد که همدردی و شفقت خود را نسبت به قربانیان بلایای طبیعی و حوادث معلول فعالیت های انسانی که هزاران کیلومتر دورتر هستند ابراز کنند. با نشان دادن تصاویر و رنج های انسانی به اتاق های نشیمن مردم در سرتاسر جهان در طی مدتی کمتر از چند ساعت از وقوع حادثه، به وسیله ی تلویزیون، قلوب انسانهایی را که بوسیله ی بُعد مسافت، زبان، رنگ پوست، فرهنگ از یکدیگر جدا افتاده اند، طوری به یکدیگر نزدیک کرده است که قبلاً هرگز در تاریخ سابقه نداشته است. برای فرایند جهانی شدن، این موفقیتی است که ادیان در تمجید از آن هرگز درنگ نخواهند کرد.
7- جهانی سازی، همچنین موضوعاتی مانند: حاکمیت قانون، پاسخ گویی در قبال افکار عمومی، حقوق بشر، و اصول دیگری از حاکمیت و حکومتِ مطلوب را به پیش زمینه ی اولویت های انسانی وارد کرده است. گرچه انگیزه های بعضی از حامیان این اصول، همانطور که بزودی خواهیم گفت، مورد تردید ماست، اما نمی توان انکار کرد که اینگونه مفاهیم که تبیین کننده ی حاکمیت مطلوب می باشند، خود ذاتاً اصولی ارزشمند و آرمانی هستند. بعلاوه، این مفاهیم در هماهنگی کامل با اصول اساسی اسلام و نیز شماری از ادیان بخصوص دیگر هستند.
8- به همین دلیل این که چرا گروه های صاحب نفوذ بخصوصی در غرب نگران وضعیت حقوق زنان در جهان غیرغربی می باشند، - دلیل آن هر چه باشد - نمی توان اصل ضرورت پرداختن به بعضی از مشکلات پیش روی زنان را منکر شد؛ بخصوص در جوامعی که مشروعیت سلطه ی مرد بر زن به صورت یک اصل مسلم و پذیرفته شده ی دینی درآمده است. بنابراین، باید جهانی شدنِ اکثر، اگر نه همه ی نظریه های مربوط به حقوق زنان را مورد استقبال قرار داد، مخصوصا به این دلیل که این نظریه ها با آموزه های بنیادی بیشتر ادیان که شرافت انسانی هر دو جنس - مذکر و مؤنث - را مورد تأیید قرار داده اند، هیچ گونه ضدیت مغرضانه ای ندارد.
جنبه های منفی جهانی شدن
با وجود این که جنبه های مثبتی در جهانی شدن وجود دارد، ولی در حال حاضر تبعات منفی آن فوق العاده بیشتر است:
1- تخریب محیط زیست در کشورهای بخصوصی در منطقه ی آسیا - اقیانوس آرام به مراحل خطرناکی نزدیک شده است. بخشی از این معضل، به فعالیت های بی حد و حصر چوب بری بوسیله ی شرکت های فراملی و محلی که تنها هدفشان چند برابر کردن سودهای خود از طریق افزایش صادرات چوب می باشد، مربوط می شود. هر چه باشد، بالا بردن سطح سهم یک شرکت تجاری از بازار - حتی به قیمت تخریب محیط زیست - یک اصل پذیرفته شده ی مهم اقتصادی در عصر جهانی سازی به حساب می آید. با این وجود، پرواضح است که بی اعتنایی به محیط زیست، تجاوز به یک اصل اخلاقی بسیار مقدس، نه تنها در ادیان محلی اقیانوسیه و امریکا است، بلکه در دین های بزرگی همچون دین بودا و اسلام نیز هست.
2- اگر پایین آمدن سطح فقر مطلق را در نظر نگیریم، نابرابری های اقتصادی جدیدی در تعدادی از کشورهایی که قرار بوده است از فرایند جهانی شدن سود ببرند، بوجود آمده است. در چین، نابرابری های موجود بین مناطق ساحلی در جنوب که در اقتصاد جهانی ادغام شده اند و مناطق داخلی این کشور، بسیار شدید است. همچنین شکاف درآمد بین بخش های صنعتی و صادراتی اقتصاد از یک طرف، و بخش های کشاورزی و تولید غذایی از طرف دیگر، بسیار عمیق است. به نظر می رسد که توسعه ی نامتناسب، یکی از مشخصه های ثابت فرایند جهانی شدن باشد. نیازی به گفتن ندارد که نابرابری های اقتصادی بزرگ که بدون استثناء نتایج و عوارض اجتماعی وخیم به بار می آورند، به لحاظ اخلاقی غیرقابل توجیه، و در نتیجه برای هر دینی غیرقابل قبول می باشند.
3- جهانی سازی، بسیاری از کشورهای جنوب را مجبور کرده است که بیشتر نیازهای اساسی مردمان خود را به سطحی پایین تر تنزل دهند. توزیع عادلانه ی غذا، آب لوله کشی، برق برای محرومین مناطق روستایی، بهداشت مناسب برای مناطق فقیرنشین شهری، تأمین مسکن ارزان قیمت، تأمین امکانات خدمات درمانی کافی برای اکثریت مردم و خدمات آموزشی کیفی همگانی دیگر در برنامه ریزی های دولتی در اولویت قرار ندارند. ورود و ادغام اقتصادهای فقیر کشورهای جنوب در نظام اقتصادی حاکم بر جهان، اغلب به معنی هموار کردن راه برای سرمایه گذاری خارجی در بخش هایی از اقتصاد محلی و ملی است که بیشترین جذّابیت را برای سرمایه گذاران دارد. به عنوان مثال: این بخش می تواند صنعت تولید سیگار، یا شبکه ی توزیع گندمک مخصوص صبحانه، و یا پرورش گل برای صادرات باشد. هنگامی که ضروریات اساسی زندگی اینطور بیرحمانه در حمایت از سودهای بیشتر و بازارهای باز کنار گذاشته می شوند، ادیان حق دارند که جهانی سازی اقتصادی را به عنوان پدیده ای غیراخلاقی قلمداد کنند.
4- وجهه ی غیراخلاقی اقتصاد جهانی در محدوده ی دیگری حتی از این روشن تر است. جهانی سازی که بوسیله ی حذف کنترل های ملی بر ورود و خروج سرمایه در دو سوی مرزها و انقلاب کامپیوتری، حمایت و تشویق می شود، باعث شده است که در کوتاه مدت، سرمایه ها با سرعت زیاد در بازارها وارد و خارج شوند. از آن جا که این سرمایه ها به همان اندازه که بزرگ هستند و از اهمیت فوق العاده ای نیز برخوردارند، قادرند اقتصادهایی را که اهرم های رویارویی با چنین موقعیتی را ندارند، به کلی نابود سازند. این همان چیزی است که از جولای سال 1997 در آسیای جنوب شرقی در حال وقوع بوده است.
خروج بیش از حد سرمایه از منطقه، که تا حد زیادی معلول بورس بازی ها در بازار ارز بود، تأثیر خرد کننده ای بر اقتصادهای آسیای جنوب شرقی داشته است. میلیون ها نفر از مردان و زنان شغل خود را از دست داده اند و میلیون ها نفر دیگر برای بقای خود، دست و پا می زنند و در حالی که گرسنگی و فقر، خانه و کاشانه ی آنان را به لبه ی پرتگاه از هم فروپاشیدگی کشانیده است. این فقط عواقب رقت بار خروج سرمایه نیست که از نظر ادیان لکه ی ننگی بردامن وجدان انسانیت بحساب می آید. از منظر بسیاری از ادیان، نقش غالب بورس بازی - پیش بینی های ارزی، اوراق بهادار و... - که از جهاتی نوعی استعاره برای پدیده ی قمار است، دلیلی روشن بر این مدعا است که اقتصاد جهانی تا چه حد در باتلاقی غیراخلاقی سقوط کرده است. حتی بدتر از این، پول که برای اعصار زیادی واسطه ای برای تبادل کالا بوده است، هم اکنون خود به کالایی برای سود دهی هرچه بیشتر تبدیل شده است؛ و این خود یک اعلام جرم آشکار علیه پدیده ی جهانی شدن می باشد.
5- فقط اقتصاد کشورهای جنوب بوسیله ی فرایند جهانی شدن تهدید نمی شود، بلکه رشد فزاینده ی فن آوری در جوامع صنعتی نیز که به صورت غیرقابل تفکیکی با جهانی شدن اقتصاد جهانی عجین شده است، خود یکی از دلایل رشد معضل بیکاری در کشورهای شمال است. این مشکل بوسیله ی سرازیر شدن سرمایه از شمال به جنوب در پی یافتن مناطق مساعد تولید با هزینه های کمتر، به منظور افزایش سود، تشدید شده است. در نتیجه، در سال 1995، سی و چهار میلیون نفر در کشورهای عضو OECD - معادل 5/7 درصد نیروی کار آن ها - بیکار بوده اند. در اتحادیه ی اروپا نیز از سال 1979 تا کنون نرخ بیکاری به بیش از دو برابر، یعنی 11 درصد افزایش پیدا کرده است. روشن است که بیکاری و نابرابری درآمد ناشی از آن، یک توهین به حیثیت انسانی جامعه ی بشری بحساب می آید.
6- همچنین جهانی شدن فرهنگی مصرفی را در تمامی گوشه و کنارهای این سیاره رواج داده است. پاساژهای خرید مدرن، نماد این فرهنگ جدید است، فرهنگی که از تحریک بی وقفه ی خواسته های مادی تغذیه می کند. از آنجایی که حرص مصرف بیشتر و بیشتر، هرگز پایانی ندارد، مصرف کننده تا جایی به خرید معتاد می شود که ابعاد معنوی، اخلاقی، و دماغی شخصیت او دیگر رشد و توسعه نمی یابند. آنچه که حتی از این هم هشدار دهنده تر است این است که فرهنگ مصرفی، مفهوم انسان بودن را به گونه ای باز تعریف کرده است که امروزه در بیشتر جوامع، ارزش یک شخص با میزان دارایی های مادی او اندازه گیری می شود. چیزی که به حساب می آید، این نیست که آن شخص خود چیست و چگونه است، بلکه (به لحاظ دارایی های مادی) چه دارد. چنین مفهومی از انسان بودن، برداشتی است که هیچ یک از ادیان نمی تواند نسبت به آن احساس خوبی داشته باشد. اگر برداشت ها از انسانیت اینگونه فاحش تغییر کرده اند، دلیل آن عمدتا فعالیت های دو نهاد مهم از میان نهادهای گوناگون فرایند جهانی سازی بوده است: یکی شرکت های تجارتی هستند که طیف وسیعی از کالاهای مصرفی را تولید می کنند و دیگری وسایل ارتباط جمعی که این کالاها را تبلیغ می نمایند.
7- در واقع، آنطور که شرکت های فراملی و وسایل ارتباط جمعی بین المللی مشغول شکل دهی ذائقه ی مصرف کنندگان هستند، از غذا گرفته تا لباس، این تصور به انسان دست می دهد که آن ها ممکن است بزودی موفق به خلق یک فرهنگ جهانی یکدست و یکنواخت شوند. اگرچه ممکن است با توجه به ادامه ی حضور قدرتمندانه ی هویت های محلی در بسیاری از نقاط منطقه ی آسیا - اقیانوس آرام، این ترس پایه و اساس موجی نداشته باشد؛ با این حال، این نگرانی یک نگرانی مشروع و موجه است. برای مثال، شلوار لی و تی شرتی که جوانان امروز به تن می کنند، این طور القا می کند که انواع خاصی از پوشش که وابسته به فرهنگ جهانی (شما بخوانید «غربی») می باشند، توجه آنان را به خود جلب کرده است. اگر خوراک و پوشاک، زبان و موسیقی، هنر و معماری محلی و ملی، تحت فشار روندهای قوی همسان ساز به حاشیه رانده شوند، نه تنها غنای فرهنگی گوناگون مناطق مختلف افول خواهد کرد، بلکه جوامع میزبان این سنت های ارزشمند نیز در نهایت پویایی و بقای خود را از دست خواهند داد. از این دیدگاه، آیا اوضاع همین طور که هم اکنون هم هست، باعث شرمساری نیست که سبک های معماری در شهرهای مختلف آسیا اینقدر به هم نزدیک و از تنوع خالی باشند؟
8- احتمالاً، پای چیزی بیش از زوال تنوع و گوناگونی فرهنگی در میان است. آیا جهانی سازی از این جهت گناهکار نیست که در حال اشاعه ی یک فرهنگ پاپ سطحی امریکایی است که در عین این که حواس آدمی را قلقلک می دهد روح او را می میراند؟
این فرهنگ که حول محور خوانندگان تلویزیونی و ستاره های سینما شکل گرفته است، قانی در لحظه ی کنونی است و هیچ چیزی وجود ندارد که انسان را تشویق به تفکر و تأمل کند. این یکی از شاخصه های فرهنگ جهانی سرگرم کننده ی معاصر است که آن را از موسیقی و نمایش های تمدن های دینی گذشته، که اغلب سعی در بالا بردن سطح استشعار اخلاقی جوامع خود داشتند، متمایز می کند.
9- تأثیر جهانی شدن را در اقلیم دیگری از فعالیت های انسانی نیز می توان مشاهده کرد. نظام های آموزشی رسمی در همه جای جهان بر دروس فنی و مدیریتی تأکید می کنند. هم اکنون فن آوری اطلاعاتی و علوم کامپیوتری به عنوان رشته های تحصیلی دانشگاهی، از چنان محبوبیت و احترامی برخوردارند که کمتر رشته های دیگر در دانشگاه می توانند از آن برخوردار باشند. روشن است که دانشگاه ها - و همچنین مدارس - صرفا در حال پاسخ گویی به تقاضای بازار کار می باشند. به بیان دیگر، به منظور پیش افتادن در یک فضای بین المللی بازار زده که بطور فزاینده ای رو به رقابتی شدن است - وضعیتی که توسط فرایند جهانی شدن پیش آورده شده است - نظام آموزشی با چنان سرعتی در حال بازسازی شدن است که بزودی ممکن است مترادف با کسب مهارتها و فنون بخصوصی انگاشته شود و نه چیزی بیش از آن. در این صورت، پرورش ارزش های اخلاقی و شخصیتی معرفت آموز به عنوان یکی از اهداف اساسی نظام آموزشی به امری مربوط به گذشته تبدیل خواهد شد.
10- این مساله ما را به نقش فن آوری های جدید اطلاعات و ارتباطات در فرایند جهانی شدن می رساند. از یک طرف همانطور که ما هم قبول داریم، از این حقیقت نمی توان چشم پوشید که این فن آوری ها می توانند برای نوع بشر مفید باشند، و از طرف دیگر این واقعیت را نیز نمی توان انکار کرد که امروزه مقدار زیادی اطلاعات غیرمفید و بی محتوا از طریق اینترنت و شبکه های دیگر شبیه اینترنت در حال انتقال به اطراف و اکناف جهان است. در رابطه با این مسأله؛ مسلم است که جامعه حق دارد نگرانی خود را درباره ی وجود این آفت در بزرگراه اطلاعاتی ابراز نماید؛ گرچه درباره ی میزان خطر این آفت بعضا از جانب برخی از منتقدان غلو و بزرگنمایی نابجا صورت می گیرد. البته، موضع دین در رابطه با این مسأله، بسیار شفاف است؛ از منظر دین، در عصر جهانی شدن، نه هرگونه اطلاعاتی به دانش ختم می شود و نه هر گونه دانشی بر معرفت انسان می افزاید.
11- اگر فن آوری های جدید ارتباطات و اطلاعات، دارای جنبه های منفی است، انقلاب حقوق بشر کنونی نیز - جدای از جنبه های مثبت خود - دارای یک روی زشت است. همانطور که قبلاً اشاره کرده ایم، در عصر جهانی شدن، معضلات حقوق بشر به صورت فزاینده ای به منظور تشر زدن و حتی باتوم کاری کشورهای غیرغربی و مجبور کردن آن ها به تسلیم در برابر خواسته های کشورهای پیشرفته، آلت دست مراکز قدرت در جهان غرب واقع شده اند. از آنجا که حقوق بشر و مردم سالاری، امروز به ابزارهایی مغرضانه در سیاست خارجی امریکا و بعضی از کشورهای اروپایی تبدیل شده اند، روابط بین الملل امروز بیش از گذشته گرفتار مشکل استانداردهای دوگانه و اخلاق گرایی انتخابی گردیده است؛ و این خلاف عرف های اخلاقی پذیرفته شده بوسیله ی ادیان در حیطه ی روابط بین اقوام و ملت هاست.
12- همچنین، جهانی شدن به نوعی ارتکاب جرم را بین المللی کرده است. کنترل قاچاق مواد مخدر و قاچاق زنان و کودکان به دلیل بین المللی شدن آن ها، امروز به مراتب سخت تر از گذشته است. جرایم اداری همچون پول شویی، اختلاس و رشوه خواری مرزهای ملی را کنار زده و در کلیه ی کشورها چهره ای یکسان به خود گرفته است. این که ادیان چگونه به این جرایم و جرایم دیگر در صحنه ی جهانی نظر می کنند، نیازی به توضیح ندارد.
13- همانند جرایم، هم اکنون بیماری ها نیز جهانی شده اند. بیماری ایدز، یکی از این بیماری هاست که به سرعت در حال انتشار در منطقه ی اقتصادی آسیا - اقیانوس آرام می باشد و کنترل آن تنها از طریق یک تلاش جهانی امکان پذیر است. مرزهای آسیب پذیر در جهان امروز، کار قرنطینه کردن بیماری های واگیر را بیش از پیش و بیش از هر پدیده ی دیگری مشکل کرده است.
چالش ها
اگر ما بخواهیم درباره ی جنبه های مثبت و منفی پدیده ی جهانی شدن اظهار نظر کنیم، به این نتیجه خواهیم رسید که هرچیزی که از این فرایند بیرون آید، تا حد زیادی یک محصول ثانوی و فرعی خواهد بود، گاهی حتی یک محصول حاشیه ای کاملاً غیر برنامه ریزی شده از فرایندی که انگیزه ی اساسی آن جز توسعه ی بازارها، بالابردن هرچه بیشتر سودها، و انباشته ی هر چه بیشتر ثروتها چیز دیگری نیست. دقیقا همین انگیزه و یار همراه آن، یعنی تلاش مفرط جهت اشاعه ی فرهنگ مصرفی است که عمدتاً مسئول نتایج و عواقب مخرب فرایند جهانی سازی است. نابرابری ها و بی عدالتی های بوجود آمده بوسیله ی این فرایند، تأثیرات منفی آن بر فرهنگ و جامعه، و تأثیر منفی آن بر شخصیت آحاد نوع بشر، ادعای پرطمطراق آن را مبنی بر این که خود را نوید بخش عصر جدیدی از همبستگی جهانی مصرفی می کند، زیر سوال می برد. درست برعکس این ادعا، جهانی سازی در شکل کنونی خود می تواند یکی از مهم ترین چالش هایی باشد که تا کنون علیه اصالت انسانی وارد عمل شده است.
راهکارها
هم اکنون سؤال اساسی این است: چگونه باید با این چالش روبرو شد؟ از آنجایی که از دیدگاه دین و فرهنگ، جنبه های مثبتی در جهانی شدن وجود دارد، باید توجه داشت که نمی توان آن را دربست ردّ کرد. در عوض، به عنوان یک راه کار کوتاه و میان مدت، باید سعی نمود تا اصول اخلاقی و انسانی مورد نظر را به برخی از نهادها، فعالیت ها، و اهداف اقتصادی بنیادین مربوط به فرایند جهانی شدن تزریق کرد. برای نمونه، حامیان دیانت می توانند جنبه های گوناگون بازار را مورد ارزیابی قرار دهند تا ببینند چگونه می توان اخلاق را به صورتی کاملاً جامع وارد عرصه های تولید و توزیع محصول نمود و نیز رابطه ای بین تولید کننده، عمده فروش، خرده فروش، و مصرف کننده را ایجاد کرد؟ در رابطه با این موضوع، باید تاکید کرد که ادیانی مانند اسلام و مسیحیت پروتستان همواره بازار را جزیی تفکیک ناپذیر از جامعه دانسته اند؛ در عین حال، بازار باید بوسیله ی اصول اخلاقی نظارت شود. به همین دلیل، در تاریخ اسلام، بازارهای بزرگ امپراطوری عثمانی می بایست قوانین مصوب حکومت را موبه مو رعایت کنند تا حقوق تولیدکنندگان، مصرف کنندگان، و نیز حلقه های واسط بین این دو گروه تضییع نشود. از روی همین منطق، اسلام و اکثر ادیان بزرگ دیگر در جهان سود اقتصادی را منکر نشده و محکوم نکرده اند به شرط این که این سود از طریق فعالیت های صادقانه و مشروع تجاری حاصل شده باشد.
به همین دلیل در منطق اقتصاد اسلامی، سود منصفانه که پس از احراز کلیه ی امور مربوط به رعایت اصل عدالت به دست می آید، به وسیله ی تمامی فقهای برجسته مشروع و به عنوان یک اصل پذیرفته شده ی اسلامی اعلام گردیده است. در حقیقت، حتی جمع آوری ثروت به عنوان ثروت، مخالفتی با آموزه های اسلامی ندارد به شرط این که از راههایی به دست آمده باشد که اسلام آن راهها را مشروع دانسته و نیز در راستای خیر و صلاح انسانیت هزینه شود. آنچه که اسلام با آن مخالف است، پرستش ثروت است، وسواس پول در آوردن، آنطور که گویی تمامی وجود انسان برای پول و هدف غایی او جمع آوری ثروت باشد. چالش پیش روی متفکران اسلامی و نیز متفکران دیگر ادیان این است که سیاست ها و نهادهای اقتصادی سالمی تعریف کنند که بتوانند مفهوم سود و ثروت تعبیه شده در فرایند جهانی سازی را تغییر ماهوی دهند، به صورتی که این دو عملاً با اصول مد نظر ادیان هماهنگ و همسو شوند.
با وجود تمامی این تمهیدات، تنها ترکیب کردن ابعاد اقتصادی جهانی شدن با اخلاق، پاسخگوی این مشکل نیست. دلیلش آن است که تأثیر فرایند جهانی سازی، همانطور که دیده ایم، کاملاً همه جانبه است. در درازمدت ارزش های اخلاقی و جهان بینی معنوی منبعث از دین باید به کلیه ی بخش های یک جامعه سرایت داده شوند.
برای نمونه، فرهنگ باید به وسیله ی ارزش های اخلاقی جهانی هدایت شود. این بدین معنا نیست که نخبگان فرهنگی باید نوعی پوشش خاص و یا مقررات خشک را در رابطه با اختلاط دو جنس مذکر و مؤنث به تمامی جمعیت یک جامعه تحمیل کنند، بلکه فقط برای این است که تأثیرات منفی جهانی شدن را خنثی نمایند. آنچه که لازم است انجام گیرد، توسعه ی نوعی نظام اخلاقی مؤثر در درون فرهنگ هر فردی از افراد بشر است، نظامی که بتواند علیه شیوع روش های فاسد زندگی و فرهنگ مصرفی افسار گسیخته به طور قاطع و خودکار عمل کند. خانواده، نظام آموزشی، دین، و وسایل ارتباط جمعی، همگی می توانند به استقرار این نظام اخلاقی، هم در درون فرد و هم در سطح جامعه کمک کنند؛ البته به شرط این که نظام اقتصادی حاکم و نخبگان سیاسی آن جامعه نیز نقش خود را ایفا نمایند.
این موضوع که جهانی شدن ارزش های اخلاقی درون وجدانِ فرد و جامعه تنها امید واقعی پیش روی انسانیت درگیر با عوارض منفی پدیده ی جهانی سازی است، زمانی به خوبی روشن می شود که ما خطر بزرگراه اطلاعاتی را در نظر آوریم. اعمال هرگونه سانسور مؤثر علیه آنچه که از طریق بزرگراه اطلاعاتی در حال انتقال می باشد، امری تقریبا ناممکن است. برای هیچ کس انتخاب دیگری وجود ندارد مگر این که قطب نمای درونی خود را تقویت کند. این فرد است که خود باید تصمیم بگیرد؛ و فردی که نظام ارزشی خود را از دین دریافت می کند، تصمیم خود را بر اساس اصل ثابت و غیرقابل تغییر «تمییز صحیح از ناصحیح» می گیرد. البته روشن است که گاه گاهی موقعیت های پیچیده ای پیش می آید که بعضا قدرت قضاوت شخص را محدود می کند، لیکن هیچ تردیدی وجود ندارد که ارزش های بنیادین و جهان شمول دینی، اغلب می توانند آن هدایتی را که انسان به دنبال آن است، برای او فراهم کنند. همانطور که دومین دبیر کل سازمان ملل متحد، «داگ هامر شولد فقید»، زمانی گفت: «در قفسه ی کتاب زندگی، خداوند یک کتاب مرجع مفید و همیشه در دسترس است، اما افسوس که کمتر به او مراجعه می شود».
برای تصمیم گیری بر اساس اخلاقیات الهی، انسان باید عمیقا به رابطه ی خود با خداوند خودآگاهی داشته باشد؛ یک فرد خودآگاه نسبت به خداوند در یک جامعه ی خودآگاه نسبت به خداوند، این راه روبرو شدن با چالشی است که فرایند جهانی شدن پیش روی ما نهاده است. اولین راه کار درازمدت، بین المللی کردن ارزش های اخلاقی است. باید توجه داشته باشیم که یک جامعه ی خداآگاه چیزی خیلی بیش از جامعه ای که در آن مراسم دینی با دقت به جا آورده می شوند و نمادهای مذهبی مورد احترام قرار می گیرند، می باشد. در یک جامعه ی حقیقتا خداآگاه، بخش بزرگی از شهروندان زیر بار بی عدالتی و نابرابری نخواهند رفت، از آزادی و مساوات حمایت خواهند کرد، و خواهان هماهنگی و تعادل بین فرد و جامعه و نیز بین جامعه و محیط زیست خواهند بود. آن ها چنین رفتاری را از روی یک فهم و بینش بیدار و عمیق نسبت به موقعیت خود به عنوان خلیفه ی خداوند در زمین انجام خواهند داد.
بنابراین، یک فرد خداآگاه شخصی است که نه فقط به مسئولیت خود در قبال همنوعان، طبیعت، حیوانات، و حتی نسل های هنوز به دنیا نیامده ی آینده ی خود استشعار دارد، بلکه به آن عمل نیز می کند؛ و او این کار را انجام نمی دهد مگر بر اساس یک تعهد صادقانه نسبت به عدالت و رحمت که نشأت گرفته ی از محبت بنیادین و اساسی او نسبت به خداوند است. چنین افراد و جوامعی پادزهری واقعی علیه تأثیرات منفی فرایند جهانی سازی و جهانی شدن خواهند بود.
برای به وجود آمدن چنین افراد و جوامعی، باید تحولی اساسی و تغییراتی بنیادین در عرصه ی اقتصاد، سیاست، و فرهنگ رخ دهد. البته فرایند جهانی سازی و به خصوص طرفهای ذینفعی که مستقیما از این فرایند سود می برند، اجازه ی چنین تحولی را نخواهند داد. با این وجود، اگر ما به این تحول به عنوان یک مبارزه ی درازمدت بنگریم، به هرحال می توانیم و باید هم از جایی شروع کنیم. بهترین جا شروع، دین خودِ ماست؛ زیرا که چگونگی شکل گیری فهم و عملکرد ما از دین خود خارج از کنترل ما نیست. ما باید به دین به عنوان یک روش تام و تمام زندگی که ریشه در ایمان به خدا دارد و خود را به صورت یک نظام عملی اخلاقی هم در سطح فرد و هم در سطح جامعه نشان می دهد، نگاه کنیم. عدالت، محبت، شفقت، ارزش هایی که در همه ی ادیان بسیار مورد احترامند، و نه شکل و ظاهر، آداب، و یا نمادهای مذهبی باید این روش زندگی را هدایت کنند. از آنجایی که این ارزش ها جهانی هستند، دین باید به عنوان یک کانال انتقالی برای این ارزش ها عمل کند و آن ها را به سبکی حقیقتا جهانی و همه شمول تبلیغ کند و در عرصه ی اجتماعی نیز به همان گونه به اجرا گذارد.
این کاری است که ما انتظار داریم و اهل تدین در قرن بیست ویکم باید آن را هم انجام دهند و بدین وسیله با تهدید جهانی شدن به مقابله برخیزند. متدینین باید مفهوم محدود و فرقه ای گذشته از دین را که اغلب فضیلت و تقوی را به فرقه ی خود محدود می کند، به دور بیاندازند. در این گونه بینش های محدود و فرقه گرا، اصولی مانند عدالت و مهربانی به ندرت از مرزهای مذهب شخصی یک فرد فراتر می روند. ما باید در پایان قرن بیستم و آغاز قرن بیست و یکم برای همیشه فرقه گرایی مذهبی را کنار بگذاریم.
به عبارتی، جنبه های خاصی از جهانی شدن که قبلاً درباره ی آن ها صحبت کردیم، ممکن است کار انتقال پیام فراگیر و جهان شمول دین را برای ما آسانتر سازند. با توجه به توان وسایل ارتباط جمعی امروز در دسترسی به سرتاسر جهان، برای نخستین بار در طول تاریخ فرصتی بدست آمده است تا جوهره ی جهانی تمامی ادیان به همه ی بشر منتقل شود. به جای این که اجازه دهیم متعصبین کوتاه فکر، آنتن های رادیو - تلویزیون ها و ماهواره ها را به انحصار خود درآورند، چرا نباید مردان و زنانی که می خواهند در فرایند جهانی شدن، پدیده ی جهانی دین را از طریق شبکه ی جهانی وسایل ارتباط جمعی به جهانیان ارایه دهند، فرصت انجام این کار را داشته باشند؟
نظر شما