قم در دوران صفویه؛ از نگاه آدام الئاریوس ایرانگرد آلمانی
یکی دیگر از ایرانگردان خارجی که در این عصر از قم دیدن کرده، آدام الئاریوس است. نام و اثر آدام الئاریوس در بسیاری از نوشته های مربوط به دوران صفویه آمده است.
یکی از ویژگیهای دوران صفوی، گسترش تولید و تجارت ابریشم است که سبب باز شدن بیش از پیش پای اروپاییان به ایران و رقابتهای بازرگانی و سیاسی شد.
او در گذار از قم، نظری به اوضاع کشاورزی و صنایع دستی قم انداخته و مطالب ویژه ای در این باره آورده که بسیار جالب و بدیع است. وی در این بخش از گزارش سفر خود می نویسد:
«در نوزدهم ماه ژوئیه با پیمودن پنج مایل به نزدیک شهر قم رسیدیم. داروغه در معیت پنجاه نفر سوار به پیشواز آمد و خوشامد گفت. همراه او چند رقاص بود که یکی از آنها بر چوب بلندی زیر بغل خود راه می رفت و تا رسیدن به اقامتگاه جلوی ما می رقصیدند و با عملیات جالبی سرگرممان می کردند.
در میان شهر، طبالان، سرناچی ها و نی لبک نوازان بسیاری مستقر شده بودند که موسیقی آنان دلنواز و شاد به گوش می خورد. تمام اهالی، شهر را آب پاشی کرده بودند تا از بلند شدن گرد و خاک جلوگیری شود؛ هیچ یک از کوچه های این شهر و نیز قزوین سنگ فرش نشده بود.
قم یک شهر باستانی، و بطلمیوس آنجا را گوریانا(١) نامیده است. این شهر در قدیم بسیار بزرگ و گسترده بوده است و امروز نیز از باقی مانده چندین دیوار خراب می توان به این حقیقت پی برد.
قم نیز روی دشتی هموار قرار گرفته و در سوی راست آن، رشته کوه الوند که خود را با قله سفیدش نشان می دهد، واقع شده است. از این کوه دو رشته رودخانه سرچشمه می گیرد و در داخل شهر به یکدیگر متصل و جاری می شوند. در بهار سه سال پیش، این دو رودخانه مزبور چنان از آب پر شدند که سیل ناشی از آن بیش از یکهزار خانه را از بین برده بود.
در شهر و بیرون آن باغات بسیاری دیده می شود که میوه های خوب از آنها به دست می آید، از آن جمله: نوعی صیفی به بزرگی و گردی یک نارنج است که رنگهای زیبایی دارد. این میوه بسیار خوشبوست و از آن جهت به آن شمامه(٢) می گویند. آن را به دست می گیرند و می بویند اما مزه خوبی برخلاف برخی از صیفی ها که به شیرینی شکر هستند، ندارد.
در این منطقه، گونه ای غریب و نادر از خیار وجود دارد که درازی آن به سه ربع ساعد می رسد و قطور و کج و معوج است. از این رو، به آن شون خیار(٣) یعنی کج گویند. این خیار را در سرکه می خوابانند (نه مانند ما که در نمک می خوابانیم) و خام آن را با نمک میخورند و باید گفت که مزه آن کاملاً غریب است.
غیر از این، در حومه شهر، کشتزارهای بسیار وجود دارد که در آن انواع غلات و نیز پنبه کشت می شود. مهم ترین صنایع دستی اینجا، شمشیرسازی و سفالگری است. می گویند که بهترین تیغ در اینجا ساخته می شود. فولادی که برای تهیه تیغ به کار می برند، از شهر نیریز(۴) که در مسافت چهار روز مسافرت از اصفهان در پشت یشت(۵) واقع است، می آورند. گویا در رشته کوه های دماوند معادن پولاد و آهن زیادی وجود داشته باشد.
از سفال، انواع و اقسام ظروف تهیه می کنند. کوزه سنگی آب نیز می سازند که همراه با ظروف سفالین به تمام شهرهای کشور صادر می شود. می گویند که آب حتی در تابستان گرم چنانچه مدت کوتاهی در این کوزه بماند تازه و سرد می شود».(۶)
١. Guriana
٢. Schammame- «نوعی از خربزه، دستنبو، هر چیز خوشبو که در دست گیرند و ببویند» فرهنگ فارسی عمید-م.
٣. Schunchiar- شاید شونه خیار. باید همان خیار چنبر باشد-م.
۴. Niris
۵. Yescht _ شاید منظور شهر رشت است. ولی با توجه به اینکه نیریز در فارس است بنابراین یشت نمی تواند رشت باشد. مگر آنکه نیریز دیگری در آن زمان در حوالی رشت وجود داشته است-م.
۶. سفرنامه الئاریوس، ترجمه احمد بهپور، سازمان انتشاراتی و فرهنگی ابتکار، تهران، ١۳۶٢، ص ١۶٢ و ١۶٣.
منبع: کتاب قم از نگاه بیگانگان
نظر شما