روایت حفص از قرائت عامی و دلایل ترجیح آن
فهرست عناوین
منبع: بینات، سال سوم،شماره 12، صفحه 95 ـ 75
پروین بهار زاده
مقدمه
«قرائت»، یعنی وجهی از وجوه احتمالی نص قرآن، اصطلاحی است قدیمی که بازگشت آن به عهده صحابه پیامبر(ص) میرسد. لذا «علم قرائت» نیز از قدیمیترین علوم اسلامی بود و دارای منزلتی بس عظیم. چرا که اولین آموزش صحابه از علوم دین، حفظ قرآن و قرائت آن بوده است. پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) ، گروهی از اصحاب به جمعآوری قرآن در مصحفهایی دست زدند، از جمله: عبدالله بن مسعود،ابیبن کعب، معاذبجبل و مقدادبن اسود. این افراددر مواردی ، درباره ضبط نصی از قرآن و یا معاذبنجبل و مقدادبن اسود. این افراد در مواردی، درباره ضبط نصی از قرآن و یا چگونگی قرائت آن، با یکدیگر اختلاف داشتند و از اینجا مصحفهای صحابه با یکدیگر اختلاف پیدا کردند و مردم هر منطقه از مناطق جهان اسلام، قرآن را بر حسب مصحف آن صحابی که نزد آنان بسر میبرد،قرائت میکردند. مردم کوفه، قرائت « ابن مسعود» و اهل بصره قرائت «ابوموسی اشعری» و مردم شام قرائت «ابیبن کعب» را پذیرفته بودند و دیگر مناطق نیز به همین نحو از قرائت یکی از صحابه تبعیت میکردند.
پس از آنکه در قرائت قرآن و ضبط الفاظ آن میان مردم اختلاف رخ داد،ضرورت وجود علمی احساس شد که بتوان، به کمک آن، صحیح متواتر را از شاذ نادر تمیز داد. بدین ترتیب از اختلاف میان اهل قرآن کاسته شد و کلمات قرآن از دستبرد تحریف درامان ماند.
1
معنی اصطلاحی« قراءات»
« قراءات » ،جمع « قرائت» است و ساختمان جمعی این کلمه حاکی از تنوع و اختلاف انواع است. بدرالدین زرکشی در تعریف قراءات چنین آورده است:
« قراءات عبارت از اختلاف مربوط به «الفاظ»و «عبارات» وحی است که این اختلاف در ارتباط با حروف و کلمات قران و کیفیت آنها ـ از قبیل تخفیف و تشدید وامثال آن ـ از سوی قراء نقل شده است.»[1]
اما دمیاطی، برخلاف زرکشی، قراءات را منحصر در واژهها و الفاظ اختلافی تعریف نمیکند، بلکه اظهار میدارد که :
« قراءات » عبارت است از : علمی که از رهگذر آن، اتفاق نظر و یا اختلاف ناقلین کتاب خدا ـ درباره حذف و اثبات، متحرک خواندن و سکون، فصل و وصل حروف و کلمات و امثال آنها از قبیل: کیفیت تلفظ و ابدال و غیره ـ از طریق سماع و شنیدن قابل شناسایی باشد.»[2]
ابن الجزاری نیز مانند دمیاطی، سماع را در تعریف قراءات گنجانده و میگوید:
« قراءات ،عبارت از علم به کیفیت اداء کلمات قرآن و اختلاف این کیفیت، میباشد . اختلافی که به ناقل و راوی آن منسوب است.»[3]
حاصل آنکه : مقصود از «قرائت» تلقی قرآن و اخذ ثقه از ثقه است که اسناد نهایتاً به رسول خدا(ص) میرسد. به عبارت دیگر: «قرائت»، عبارت از تلفظ الفاظ قرآن کریم است به همان صورت و کیفیتی که رسول خدا(ص) تلفظ میکرد و یا در حضور ایشان خوانده میشد و آن حضرت آن تلفظ و خواندن را تأیید میکرد.
به دلیل آنکه مصاحف به تنهایی نمیتوانست مأخذ قرائت باشد و حتی بعد از نشانهگذاری و اعراب و شکل نیز باز خط، وافی به القای صوتی صحیح برای قرائت نبود، لذا بدون معلم، طرز ادای غالب کلمات روشن نمیشد. از اینروست که قاریان زمان رسول اکرم (ص) که مستقیماً قراءات قرآن را از آن حضرت اخذ کرده بودند،سعی میکردند معارف و اطلاعات خود را در اختیار دیگران قرآر دهند و بدین ترتیب گروهی از ایشان به مقام استادی و تعلیم نایل شدند. گروهی از تابعین نیز، قرائت را از صحابه اخذ کرده و آن عده که در این امر بارز و برجسته شدند خود بر مسند اقراء و تعلیم تکیه زدند و بدین منوال مردم برای آموزش قرائت قرآن از اطراف به سوی آنها آمده و در شهرهایی چون مدینه ، مکه ، بصره، کوفه و شام حلقههای قرائت قرآن برگرد استاد قرائت آن شهر تشکیل میشد.
بنا به نقل ابن الجزری ،قراء قدیمی ، هفت نفر یا ده نفر یا سیزده نفر بودند که در اعصار مختلف اولیه اسلامی شهرت زیادتری داشتند و دیگرآن از آنان اخذ قرائت میکردند.[4]
2
قراء سبعه
پس از دوره صحابه و عصر تابعین، گروهی خاص در فن قرائت و کارآیی در آن، از شهرت و معروفیت برخوردار شده و به عنوان افرادی متخصص و ماهر درامر قرائت شناخته شدند . از این میان هفت نفر سرآمد دیگران گشته و به «قراء سبعه» شهرت یافتند.
اما علت اشتهار این هفت تن و حتی انحصار آنان چه بوده است؟
مکی بن ابوطالب مینویسد: «اگر کسی بپرسد به چه دلیلی این قراء هفتگانه درباره قرائت از شهرت برخوردار شدند تا آنجا که حتی قرایی که پیش از آنها و برتر از آنان بودند تا این حد، معروفیت کسب نکردند؟ پاسخ این است که : راویانی که قراءات را از اساتید قرائت روایت کردهاند، در دوره دوم و سوم از لحاظ شمار، فزونی داشته و دارای اختلاف بیشتری در امر قرائت بودند . در دوره چهارم، مردم بر آن شدند که در میان قراءاتی که با رسمالخط قرآن منطبق بوده است بر قراءاتی بسنده کنند که حفظ آنها آسان بوده و نیز قرائت بر طبق آنها قابل ضبط و شایسته انطباق با قواعد کلی عربی باشد، لذا در صدد جست و جو و یافتن پیشوایی در قرائت برآمدند که به وثاقت و امانت و حسن تدین و کمال ،معروف بوده و از عمری طولانی و شهرتی در خور بهرهمند باشد و نیز معاصران او، عدالت و وثاقتش را در روایات و قراءات و همچنین علم و آگاهی او را نسبت به آنچه قرائت کرده است،متفقاً مورد تأیید قرار داده باشند. به همین جهت مردم از هر سرزمینی امام و پیشوایی در قرائت گزین کردند که دارای چنان اوصافی باشد. اینان عبارتاند از:
ـ ابو عمروبن علاء، از بصره
ـ حمزة بن حبیب زیّات و عاصم بن أبیالنجود ،از کوفه و حوالی آن
ـ کسائی، از مردم عراق
ـ ابن کثیر، از اهل مکه
ـابن عامر،از اهل شام
ـ نافع، از اهل مدینه
اینان از زمره کسانی به شمار میروند که اوصاف پیشگفته را دارا بودند[5].
طبرسی نیز درانگیزه توافق و هماهنگی مردم درباره این قراء و پیروی از آنان، به دو علت اشاره میکند:« 1ـ این قاریان علاوه بر اینکه از علم افزونتری نسبت به قراء دیگر بهرهمند بودند، عمده همت و فرصت خود را درباره قرائت مصروف داشته و بسیار در این امر سخت کوش بودند.
2ـ قرائت این قراء هم لفظاً و هم سماعاً از آغاز تا پایان قرآن کریم، به گونه مسند به دست آمده است. علاوه بر اینکه عملاً نسبت به وجوه قران به پرکاری شهره بوده و با این وجوه عملاً در مقام اقراء سرو کار داشتند.»[6]
دمیاطی نیز در این باره مینویسد:
« پس از آنکه اختلاف مربوط به قراءات رو به ازدیاد گذاشت ، مردم تصمیگرفتند پیشوایان وقاریانی را انتخاب کنند که معروف به وثاقت و امانت در نقل و درک صحیح و کمال علم بوده و عمری را در قرائت و اقراء سپری ساختند.»[7]
اما ابن مجاهد که خود اولین بار عنوان «قراء سبعه» را گزین کرد، مطالبی را به عنوان انگیزه گزینش خویش بیان داشته است که به اختصار به آن اشاره میکنیم:
3
«قاریان و حاملان کتاب خدا چهار دستهاند:
دسته اول: قاریان معرب، یعنی آگاه به وجوه اعراب و اقراءات ، آشنا به لغات و معانی کلام، بینا به عیوب و لغزشهای قراءات، اهل نقد آثار و اخبار.
دسته دوم: قاریان فطری، یعنی قاریانی که همانند اعراب بادیه نشین، طبق لغت و زبان خود، قرائت و تکلم میکنند و کیفیت خواندن و مکالمه آنها فطری است. گرچه با قواعد هماهنگی داشته و اشتباه و لغزش در آن دیده نمیشود.
دسته سوم: حافظان قرآن، یعنی قاریانی که نه از اعراب و قواعد و ضوابط عربی آگاه بوده و نه چیز دیگر. بلکه تنها قادرند آنچه را از دیگران فرا گرفتهاند،اداء کنند.
دسته چهارم: بدعتگزاران . یعنی قاریانی که قرآن را از لحاظ اعراب، صحیح قرائت میکنند و به معانی آیات آشنا هستند و لغات قرآن را میشناسند، اما نسبت به قراءات مختلف مردم و آثار و روایات درباره قراءات ،فاقد علم هستند . لذا چه بسا آگاهی آنان به اعراب و دستور زبان عربی، آنان را وادارد که قرآن را به وجهی قرائت کنند که در زبان عربی جایز و با قواعد عربی منطبق بوده،لیکن هیچ یک از پیشینان قرآن را به آن وجه نخوانده باشند. »
و سرانجام میگوید:
« دسته اول همان پیشوایانی هستند که حفاظ قرآن کریم در هر سرزمینی از بلاد اسلامی به آنها پناه برده و حل مشکل مربوط به قرائت را نزد آنان جست و جو میکنند.»[8]
بنابراین انگیزه ابن مجاهد از این گزینش ،پاسداری روش و راه و رسم قراءات قرآنی است. تا قراءات از طریق نقل و روایت مورد اعتماد به طریق نقل و روایت مشکوک منحرف نشود و یا از طریق نقل و روایت از رسول اکرم (ص) به طریق اجتهاد شخصی مایل نگردد.
4
الف : نسب قراء سبعه
از میان قراء هفتگانه، 5 نفر به تحقیق ایرانیاندکه عبارتاند از:
1ـ نافع بن أبی نعیم، از اهالی اصفهان.[9]
2ـ ابوعمروبن علاء، از مردم فارس و از قریه کازورن.[10]
3ـ حمزة بن حبیب زیات کوفی که از نظر دونیا، ایرانی است.[11]
4ـ کسائی، ابوالحسن علی بن حمزة بن عبدالله بن بهمن بن فیروز، از اهالی طوس یا ری.[12]
5ـ عبدالله بن کثیر مکی، از ایرانیانی بود ه کسرای ایران او را با کشتیهایی که به یمن فرستاده بود برای فتح حبشه گسیل داشت.[13]
در نتیجه تنها دو تن از قاریان احتمالاً غیر ایرانی هستند که عبارتانداز: 1ـ عاصمبن أبیالنجود 2ـ عبدالله بن عامر یحصبی، قاری دمشق.
بنا به نظر ابوعمرو دانی، طعبدالله بن عامر» عرب است[14]. لیکن ابن حجر معتقد است که وی از جمله کسانی است که نسبش مورد تردید است.[15] حتی درباره عاصم نیز برخی معتقدند وی از اهواز ایران است.[16]
5
ب: مذاهب قراء سبعه
درباره مذاهب قراءسبعه گفته شده که :« چهار تن از قراءکه عبارتاند از :« عاصم بن أبیالنجود»،«ابوعمروبن العلاء»، « حمزة بن حبیب» و « علی بن حمزه کسائی» شیعه اهل بیت (ع)هستند و مذهب آنان ثابت و مورد قبول ارباب سیره است.»[17]
یکی از این قاریان نیز از پیروان معاویه است.
ابن جزری میگوید:
« ابن عامر از فسق و دروغ، پرهیزی نداشته است. وی از پیروان معاویه بوده و ادعای اخذ قرائت از کسانی را داشته که اصلاً آنان را ندیده و یا از کسانی مانند معاویه که اصولاً قاری نبودهاند،به همین دلیل سلیمان بن عبدالملک، مهاجر را مأمور کرد که وی را از امامت جامع دمشق برکنار کند و خود به جای او نماز بخواند.»[18]
مذهب 2 تن دیگر یعنی «ابن کثیر» و «نافع» پوشیده و نامعلوم است. «نافع» مدنی،احتمالاً مالکی مذهب بوده است.
شیخ عبدالجلیل رازی در کتاب «نقضالفضائح علی تشیع عاصم و أنه کان مقتدی الشعیه» آورده است: « تشیع، آیین اکثر پیشوایان و استادان قرائت بوده است و اکثر قراء مکی و مدنی و کوفی و بصری. عدلیه و شیعی بودهاند نه مشبه و خوارج و جبریه. و روایات آنان نیز منقول از امیرالمؤمنین علی(ع) است.»[19]
6
حوزههای قرائتی کوفه
اینک سیری کوتاه بر حوزههای قرائتی کوفه از زمان پیامبر اکرم(ص) ،تا سال 75 هجری خواهیم داشت، یعنی تا سالی که حوزه قرائتی کوفه تحت تصدی«عاصم بن أبیالنجود» قرار گرفت.
چنانکه ذکر شد، سنگ زیربنای حوزههای قرائت قرآن توسط شخص رسول اکرم(ص) نهاده شد. سپس با تأیید صلاحیت معلمی بعضی از صحابه از سوی پیامبر، حوزه قرائتی وی تشکیل میشد و زنجیره مراکز قرائت قرآن ، به این ترتیب شکل گرفت .
الف : حوزه عبدالله بنمسعود
اولین مقری رسمی قرآن در کوفه که از طرف خلیفه دوم جهت اقراء اهل کوفه، مأمور شده بود، عبدالله بن مسعود بود.
وی اولین کس از صحابه است که آشکارا در مکه قرآن خواند و در این راه و به خاطر خدا ، مورد آزار و اذیت قریش قرار گرفت. همین که او اسلام را پذیرفت ،پیامبر(ص) وی را به خدمت گرفت و در بسیاری از کارهای پیامبر(ص)، خدمتگزار ایشان بود،بدون مانع به خانه پیامبر(ص) آمد و شد داشت،تا آنجا که برخی گمان کردند که او از اهل بیت پیامبر(ص) است. وی در دو هجرت مسلمانان شرکت داشت . به سوی دو قبله نماز گزارد و در تمام جنگها با پیامبر(ص) همراه بود. دب بین صحابه، پس از علی (ع) ، از همه در حفظ قرآن کوشاتر بود و پیامبر استماع قرائت او را دوست میداشت . وی مدت 20 سال به اشتیاق و علاقهمندی فراوان به کار اقراء ادامه داد و سرانجام در سال 33 هجری در اثر ضربهای که به امر عثمان به وی وارد آمد،درگذشت.
همه استادان قرائت کوفه. پس از وی دست پرورده اویند از جمله:« ابوعبدالرحمن سلمی»، « زربن حبیش»، «علقمه بن قیس نخعی»، «اسود بن یزدید نخعی» و «مسروق بن اجدع همدانی.»[20]
7
ب: حوزه ابوعبدالرحمن سُلَمی
ابوعبدالرحمن، عبدالله بن حبیب بن ربیعه سلمی،در حیات پیامبر (ص) متولد شد. قرائت قرآن را از ابن مسعود فرا گرفت و بنا به نقل ذهبی قرائت خود را به علی (ع)، زیدبن ثابت و ابی بن کعب عرضه کرد.
پس از وفات عبدالله بنمسعود،ابوعبدالرحمن سلمی،قاری کوفه شد. وی مدت 40 سال در مسجد کوفه به مردم قرائت میآموخت، در ایام خلافت عثمان قاری بود تا اینکه در سال 74 به هنگام حکومت« شبر» بر عراق یا به قولی اوایل حکومت حجاج، درگذشت.
ابوعبدالرحمن، فردی نابینا بود و گفتهاند که حسنین(ع) در نوجوانی قرائتشان را بر او عرضه کردند.
همزمان با سلمی یکی دیگر از تابعین که حوزه قرائت پررونقی داشت و بعضی از شاگردان سلمی نیز نزد او تلمذ داشتند. ابومریم، زربن حبیش بود.
8
ج:حوزه ابومریم زربن حبیش
«زربن حبیش»، مکنی به « ابومریم» یا « ابومطرف» ،دوران جاهلیت را درک کرده ولی پیامبر را ندیده بود. وی از بزرگان تابعین محسوب میشد و از افراد مورد وثوق امیرالمؤمنین علی (ع) بود. قرائت قرآن را از علی(ع) و ابن مسعود فرا گرفت. در عربیت از همه برتر بود و ابنمسعود در این زمینه به او مراجعه میکرد. وی در سال 83 هجری و در سن 127 سالگی دار فانی را واداع گفت.
حوزه قرائت بزرگ و نامدار«ابوعبدالرحمن سلمی» پس از وفات وی تحت تصدی ابوبکر« عاصم بن أبیالنجود» قرار گرفت.
د: حوزه عاصم بنأبی النجود
ابوبکر عاصم بن ابیالنجود بن بهدله،مولی بنی خزیمه(یا بنی جذیمه) ابن مالک بن نصربن قعین.
نام پدر عاصم، «بهدلة» بوده است(برخی نیز گفتهاند که «بهدلة» نام مادر اوست). وی در دوران امارت معاویة بنأبیسفیان به دنیا آمد . قرآن را بر ابوعبدالرحمن سلمی و زربن حبیش و ابوعمر و شیبانی قرائت کرد.[21]
عاصم پس از وفات استادش ابوعبدالرحمن، قاری کوفه شد و همانند استادش ،نابینا بود که غالباً یک نفر عصاکش داشت که او را جابهجا میکرد.[22]
وی میگوید: هیچ کس جز عبدالرحمن به من قرائت قرآن را نیاموخت و من هرگز از قرائت او تخصی نکردم.[23]
ابوعدالرحمن نیز از حضرت علی(ع) قرائت آموخته و از قرائت ایشان تخطی نداشته است. بنابراین عاصم با یک واسطه راوی قرائت امیرالمؤمنین علی(ع) است.
حوزه بزرگ قرائت عاصم، 54 سال ادامه یافت. ابن جزری 29 نفر از قراء سده دوم هجری را که از عاصم روایت کردهاند،نام برده است . [24] وی در سال 127 یا 128 هـ . ق . درگذشت.
9
دلایل ترجیح قرائت عاصم بر سایر قراء
الف : شخصیت علمی و دینی عاصم
عاصم از دیدگاه دانشمندان شیعی و نیز علماء اهل سنت ، شخصیتی بارز و با تقوی و مورد اعتماد در مسأله قرائت بوده است و روی هم رفته،وی را جامع فصاحت و قرائت صحیح و تجوید معرفی کرده و میگویند که در قرائت قرآن دارای صوتی خوش و دلنواز بوده است.
قاضی نورالله شوشتری و نیز سید حسن صدر، به تشیع عاصم تصریح دارند، به همین جهت قاطبه دانشمندان شیعی، قرائت عاصم را قصیحترین قراءات دانستهاند . چنانکه ابن جزری نیز در ردهبندی قراءات قراء سبعه، قرائت عاصم را « افصحالقراءات» نامیده است.»[25]
اینک به برخی از آرا و نظرات بزرگان و اهل فن درباره «عاصم»، اشاره میکنیم که حاکی از وثاقت و ارج و مقدار او در امر قرائت است. ابن خلکان میگوید: عاصم در قرائت مورد توجه همگان و انگشتنماب بود.[26]
عبدالله بن احمد بن حنبل میگوید: از پدرم درباره عاصم سؤال کردم . در پاسخ گفت، شخصیتی شایسته و فردی ثقه و مورد اعتماد است . سپس پرسیدم: کدام یک از قراءات نزد تو محبوبتر و دلچسبتر است؟ گفت قرائت اهل مدینه. گفتم: و بعد. گفت: قرائت عاصم. مردم کوفه قرائت عاصم ر اپذیرفتهاند و من نیز آن را اختیار کردهام. [27]
ابن الجزری مینویسد: ابوزرعه و گروهی از محدثان، عاصم را توثیق کردهاند.[28]
مرحوم خانساری نیز آورده است که :
« قرائت عاصم،قرائت متداول بین مسلمانان است و از این رو، قرائت او همه جا با مرکب سیاه نوشته میشود و قرائتهای دیگر را با رنگهای دیگر مینویسند تا با قرائت عاصم اشتباه نشود.»[29]
ابوبکر بن عیاش، راوی عاصم، رویدادی را از آخرین لحظات زندگی عاصم نقل کرده و میگوید : وارد بر عاصم شدم در حالی که ساعات پایان عمر خود را طی میکرد، شنیدم که آیهای را به روش تحقیق و به صورتی که گویا آن را در نماز میخواند، قرائت میکرد و ایه این بود،« وردوا الی الله مولاهم الحق وضل عنهم ماکانوا یفترون»(یونس 10/30).
با توجه به اینکه هیچ یک از قراء مانند عاصم از تأیید بیشترین دانشمندان برخوردار نبودهاند، برجستگی شخصیت و والایی مقام او در قرائت بر ما ثابت میگردد .
علاوه بر موقعیت علمی و فردی عاصم، یکی از عمدهترین دلایل ترجیح قرائت عاصم بر دیگر قراء سبعه،اسناد قرائت اوست.
ب: اسناد قرائت عاصم
ابومحمد مکی بنابیطالب میگوید: صحیحترین قرائتها از نظر سند، قرائت عاصم و نافع است.[30]
علم « اسناد» خصوصاً در زمینه قراءات و حدیث توجه دقیق و وافر علمای اسلامی را به خودجلب کرده است.
شهابالدین قسطلانی در کتاب خود « ضوءالقراءات القرآنیه»، اهمیت این علم را چنین بیان کرده است: « علم اسناد،بزرگترین محور فن قرائت است. زیرا قراءات سنتی پیروی شدهاند وص رفاَ بر پایه نقل استوار است. لذا گزیری جز اثبات و صحت آن نیست. صحت و اثبات آن نیز جز از طریق اسناد ممکن نیست. از این روست که شناخت علم قرائت بر پایه درک اسناد بنا شده است.»
انواع اسناد چنانچه قسطلانی تقسیم کرده است عبارتاند از :
1ـاسناد صحیح : اسناد متصلی است که به نقل عدل ضابط، ثقه و متقن از مانند خود تا پایان سند،متکی باشد. بدون هیچ شذوذ و علت مضر.
10
منظور از اسناد متصل، این است که هیچ افتادگی و حذفی در میان روایان نباشد و هر یک از روات آن، قرائت را از شیخ و استاد خویش گرفته باشند.
2ـ اسناد حسن: اسنادی است که مخرج آن معروف است به اینکه شامی، عراقی، مکی و یا کوفی است ور جال آن به عدالت و ضبط مشهور باشند،البته عدالت و ضبطی که حد وسط صحیح و ضعیف و نیز شاذ و معلل نباشد. یعنی علت و نقصی در آن پیدا نشود که صحت آن را خدشهدار کند گرچه در ظاهر از نقص مبرا است .
3ـ اسناد ضعیف: اسنادی است که فاقد یکی از شروط پنجگانه اسناد صحیح باشد.
بدین ترتیب 5 شرط برای اسناد صحیح در تعریف لحاظ شده است. «هوالمتصل الاسناد بنقل عدل ضابط، ثقه، متقن عن مثله الی منتهاه،من غیر شذوذ و لاعلة قادحة»
عبارت از : 1ـاتصال سند 2ـ نقل عدل ضابطه ثقه 3ـ از عدل ضابط ثقه 4ـ وجود شروط 2 و 3 تا انتهای سند 5ـ نبود شذوذ و علت.
اما اسناد قرائت عاصم و نافع که صحیحترین سندها معرفی شدهاند،به شرح نمودار ارائه شده است:
ابوعبدالرحمن سلمی علی بن ابیطالب (ع)
ابی بن کعب
عاصم زربن حبیش زیدبن ثابت رسولالله (ص)
ابوعمروشیبانی عثمان بنعفان
عبدالرحمن بن هرمز ابوهریرة
الاعرج عبدالله بن عباس ابیبن کعب
نافع ابن شهاب زهری سعید بن مسیب زیدبنثاابت
صالح بن خوات
شبیة بن نصاح
یزدید بن رومان
سند قرائت عاصم،سند عالی است و تنها با یک واسطه، به علیبن ابیطالب(ع)و از ایشان به رسول خدا(ص) منتهی میشود.
البته لازم به توضیح است که سند قرائت ابن عامر نیز از قلت وسایط بهرهمند است ولی تنها با واسطه عثمانبن عفان به رسول خدا(ص) منسوب شده است. علاوه بر آنکه با رجوع به شرح حال ابنعامر و بیانات ابن حجر و ابن الجزری درباره او، از اعتبار آن کاسته میشود.(ص 7)
در توصیف مقام علمی و دینی عاصم،علاوه بر مطالب گذشته، ذکر این نکته نیز ضروری و قابل توجه است که : ابانبن تغلب قرآن را بر عاصم خوانده است. و وی اولین کسی است که در علم قرائت کتاب نگاشت. ابنالندیم در فهرست خود، ذیل شرح حال آبان، از کتب وی نام میبرد و میگوید: « له من الکتب: کتاب معانی القرآن، لطیف، کتاب القراءات ،کتاب من الاصول فی الروایة علی مذهب الشیعه.» نجاشی نیز در ترجمه احوال آبان از کتاب « القراءة» او یاد کرده است.
آبان بن تغلب در سال 141 ، یعنی 83 سال پیش از ابوعبیده قاسم بن سلام از دنیا رفته است.(ذهبی قاسم بن سلام را نخستین مدون قرائت میداند.)
11
راویان عاصم
قرائت هر قاری را عدهای نقل میکنند که در اصطلاح اهل فن از آنها به «راوی» تعبیر میشود و از کسانی که روایت راوی را نقل میکنند به « طرق روایت» تعبیر میشود . پس «طریق» یعنی همان واسطههایی که قرائت راوی را برای ما نقل کردهاند.
هر قاری چند راوی دارد که از بین روات او،دو راوی از همه مشهورترند،به طوری که مشخصات این دو راوی ضبط گردیده است.
به طور کلی هر گاه دو راوی در یک مورد متفقاً وجه و یا وجوه مشابهی را از قاری نقل کنند، به آن وجه یا وجوه «قرائت قاری» گفته میشود . اما چنانچه دو راوی، وجوه مختلفی را نقل کنند، در آن صورت به آن وجه یا وجوه «روایت راوی از قاری» گفته میشود.
از میان راویان عاصم نیز، دو نفر معروفیت دارند از : ابوبکر، شعبة بن عیاش و حفصبن سلیمان.
الف: ابوبکر، شعبة بن عیاش
نام کامل وی، شعبه بن عیاش بن سالم اسدی نهشلی کوفی است و مکنی به ابوبکر.
پس از وفات عاصم (در سال 127 هـ . ق)، ریاست حوزه قرائت، به ابوبکر شعبة بن عیاش رسید که آن زمان 33 ساله بود و تا آخر عمرش (سال 193) ، یعنی حدود 58 سال، فعال بود.
گفتهاند که وی، سه بار قرآن را بر عاصم خواند. ابوبکر از پیشوایان اهل سنت بود و حدود 7 سال پیش از مرگش ، سمت اقرا و بررسی قرائت دیگران را رها کرد.[32]
آنچه در میان آراء و نظرات اهل فن درباره ابوبکر به چشم میخورد، این است که غالباً وی را دارای حافظهایی قوی ندانستهاند، بلکه به وی نست لغزش و اشتباه و اضطراب دادهاند.
مثلاً ابونعیم در طبقات القراء آورده است: در میان اساتید قرائت،هیچ کس بیش از ابوبکر، گرفتار اشتباه نبوده است.
و نیز بزاز اسدی گفته است: وی حافظ و ضابط در حدیث نبوده است.
ابن ابی حاتم نیز میگویدک از پدرم درباره ابوبکربن عیاش و ابیالأحوص سؤال کردم. گفت : ما اقربهما(صحت این دو را اقرار ندارم).
باری، نوشتهاند که به هنگام مرگ ابوبکر، خواهرش میگریست، ابوبکر به وی گفت: چرا گریه میکنی؟ خواهرام! به آن زاویه بنگر که من در آن زاویه، هیجده هزار بار،قرآن را ختم کردهام.
با علم به اینکه ابوبکر، 98 یا 99 سال عمر کرده است(یعنی 95 تا 193) ، باید در هر 2 روز یکبار قرآن را ختم کرده باشد و این امر با توجه به اینکه شغل شاغل وی قرائت بوده است چندان دور از ذهن نیست .
روایت شعبه از دو طریق نقل شده است:
1ـ یحیی بن آدم که روایت او نیز از دو طریق ابوحمدون(م 240) و شعیببن ایوب(م.261) وارد شده است. و در مجموع 58 طریق ذکر شده است.
2ـ یحیی العلیمی (م. 243) که روایت او نیز با واسطه ابوبکر الواسطی(م . 323) از دو طریق الرزاز که همان ابوعمر و عثمان بن احمد بن سمعان بغدادی(م 360) است و ابن خلیع که همان ابوالحسن علی بن محمد بن جعفر بن خلیع(م . 356) میباشد،وارد شده است. و در مجموع 10 طریق برای او ذکر شده است.
12
و بدین ترتیب برای ابوبکر شعبةبن عیاش، 76 طریق عنوان شده است.[33]
لازم به توضیح است که درباره نام ابوبکر بن عیاش، اختلاف نظر وجود دارد . نامهای :رؤبه، محمد،حماد، اشعث، مترف، عبدالله، سالم، عنتره، یحیی و ابوبکر برای او ذکر شده است. ولی صحیحترن قول، شعبه است.[34]
از یزیدبن مهران نیز روایت شده که گفت: به ابوبکر گفتم: اسمتچیست؟ گفت : مادرم روزی که مرا به دنیا آورد، ابوبکرم نامید.[35]
ب : حفص بن سلیمان
ابوعمرو، حفصبن سلیمان بن مغیره بزاز اسدی کوفی، مشهور به «حفص» بوده و او را ربیب عاصم (فرزند همسر او) میداند.
چنان که نوشتهاند؛ حفص ،پنجآیه، پنجآیه، قرائت قرآن را از عاصم اخذ کرده بود، همانند کدکی که قرآن را از ستاد خود میآموزد.
وی از نظر سنی از ابوبکر بزرگتر بود ولی در برابر شهرت و نفوذ او در کوفه جای عرض اندام نمیدید. مدتی در مکه و زمانی نیز در بغداد به اقراء نشست.
روایت حفص، دقیقترین روایات از عاصم شمرده شده است و ابنالمنادی، مقری معروف میگوید:
« بارها بر عاصم قرآن را قرائت کرد و پیشینیان او را در حفظ از ابوبکر بالاتر میشناسند و او را به ضبط دقیق حروفی که بر عاصم قرائت میکرد، توصیف میکنند. ابوهشام رفاعی نیز میگوید« کان حفص العمهم بقراءة عاصم».[36]
یحیی بن معین نیز روایت حفص را روایت صحیح از قرائت عاصم نامیده است.
حفص، تشیع را از شیخ خود،عاصم گرفت و شیخ ابو جعفر طوسی وی را از اصحاب امام صادق(ع)برشمرده است.
قرائتی را که عاصم به حفض آموخت، همان قرائتی است که از ابوعبدالرحمن سلمی آموخته و ابوعبدالرحمن نیز از علی (ع) فرا گرفته است.
حفص برای همیشه، در بین قراء ،مقامی رفیع و والا دارد،زیرا قرائت او تاکنون قرائت متعارف و متداول بین مسلمانان است و قرائت عامه، بر مبنای رائت اوست .
حفص پس از گذراندن 90 سال عمر پربرکت، در سال 180 هـ .ق. درگذشت.
طرق حفص
1ـ عبید بن الصباح(م .235) که روایت او نیز به واسطه ابوالعباس،احمدبن سهلبن الفیر وزانی الاشنانی(م.307) ، از دو طریق طاهر عبدالواحدبن ابیهاشم البغدادی و ابوالحسن الهاشمی البصری(م.368) وارد شده است .
2ـ عمر و بن الصباح(م.221) که روایت او از دو طریق ابوالحسن زرعان البغدادی (م.29) و ابوجعفر احمد بن محمدحمید الفیل البغدادی (م.2899 وارد شده است.
در مجموع 52 طریق برای روایت حفص از قرائت عاصم، ذکر شده است که با احتساب 76 طریق روایت شعبه، طرق روایت از عاصم به 128 طریق میرسد.[37]
ج: تفاوت «حفص» و « ابوبکر» در روایت
ابوبکر،شعبة بن عیاش، علاوه بر آنچه از استادش عاصم آموخته بود،اتفاق قراءات حجاز، بصره و شام را نیز مدنظر داشته و بنای قرائت خود را بر موارد اتفاق قراءات مزبور نهاده است.
دیدگاههای لغوی و نحوی در روایت ابوبکر،همواره حضور خود را نشان میدهند، گاه به صورت تغییر صیغه باب افعال و در بسیاری موارد به صورت تغییر صیغه فعل از خطاب به غیبت، از غیب به متکلم ،از معلوم به مجهول و برعکس جلوه میکند.
بررسی کلی، حاکی از این است که اختلاف روایت حفص و شعبه از عاصم به 520 مورد میرسد.[38] و این در حالی است که حفص خود میگوید: قرائت عاصم که همان قرائت علی(ع) است را بدون کم و زیاد اقراء میکند.
13
به عبارت دیگر حفص برخلاف ابوبکر که داعیه اختبار در قرائت داشت، اصرار داشته است که قرائت عاصم را بدون هیچ دستبردی اقراء کند.
د: ترجیح روایت«حفص»
در غایة النهایه آمده است: روایت حفص از عاصم، همان قرائتعامه است که قرائت همه صحابه بوده و همواره در زمان پیامبر(ص) و پس از رحلت ایشان تاکنون به عنوان متن قرآن شناخته شده و قراءات مختلف با آن سنجیده شدهاند.[39]
ابوشامه نیز میگوید: روایت حفص از جهات لغوی، نحوی،بلاغی و تفسیری بر دیگر قراءات حتی روایت ابوبکر از عاصم، مرجح است.
از آنچه گذشت نتیجه میگیریم که 2 عامل،دلیل ترجیح قرائت عاصم بر قراء دیگر بوده است: 1ـ خصوصیات و خصایل ممتاز علمی و دینی عاصم . 2ـ إسناد قرائت.
این دو عامل در ترجیح روایت حفص بر روایت شعیه از عاصم، قابل پیگری و اثبات است.
چنانکه ذکر شد،شخصیت علمی حفص بر ابوبکر مرجح است چرا که غالباً او را اضبط از ابوبکر دانسته و روایت او را دقیقترین روایات دانستهاند و نیز همانطور که ذکر شد حفص در قرائت، داعیه اختیار نداشته است و تنها آنچه را از استاد و شیخش تلقی کرده است، عیناً قرائت میکرده است برخلاف ابوبکر.[40]
به این ترتیب، در تمام دورههای تاریخ، قرائت عاصم به روایت حفص، قرائتی بوده که برهمه قرائتها ،ترجیح داشته و بین عامه مسلمانان رواج داشته و همگان بدان توجه داشتهاند.
علاوه بر دو دلیل بالا،به علت سومی نیز در ترجیح قرائت حفص میتوان اشاره کرد و آن اینکه:
3ـ عاصم ، اختصاصاً اسناد طلایی و عالی قرائت خود را به حفض منتقل کرده و این فضیلت بزرگی است که حفص در بین دیگر قراء بدان ممتاز است و این، آن چیزی است که صلاحیتی را برای حفص به وجود آورده که همه مسلمانان به او روی آورند و تنها قرائت او را بپذیرند .
حفص میگوید: عاصم به من گفت: قرائتی را که به تو آموختم، همان قرائتی است که از ابوعبدالرحمن سلمی اخذ کردم و او عیناً از علی (ع) فراگرفته است و قرائتی را که به ابوبکربن عیاش آموختم، قرائتی است که بر زرین حبیش عرضه کردم و او از ابن مسعود اخذ کرده بود.
روایت حفص از عاصم روایت ناب شیعی
وقتی تاریخ قرآن مجید و دورههایی را که نسل بعد از نسل به قرآن گذشته، بررسی میکنیم، درمییابیم که نص کنونی قرآن، با وضع موجود،اساساً حاصل تلاشهای شیعه است. در حقیقت اگر قرآنی وجود داشته باشد که بتوان آن را «مصحف شیعی» نامید، همین مصحف موجود است که باید با توجه به نقش ائمه شیعه و قراء و حفاظ و هنرمندان شیعه در طول تاریخ نسبت به مصحف، آن را به شیعه منسوب کرد.
حضرت علی(ع) ، اولین کسی است که فرک جمعآوری قرآن را پس از درگذشت پیامبر اکرم(ص) اظهار کرد. هر چند که قرآنی را که وی جمعآوری کرد،رد کردند.
مصحفهای مهمی که در آن زمان و قبل از توحید مصاحف، تهیه شد و قرآن در آنها جمعآوری شد. عبارت بودند از : مصحف عبدالله بن مسعود، مصحف ابیبن کعب، مصحف ابوالدرداء و مصحف مقدادبن اسود که به ولاء خاص، نسبت به بیت والای نبوت، شناخته شدهاند. دیگر مصحفها از اعتبار این مصاحف برخوردار نبودند و صحف ابوبکر نیز بین دو جلد منظم نشده بود.
14
اول کسی که توحید مصحفها را در عهد عثمان مطرح کرد، «حذیقه بن الیمان» از اصحاب حضرت علی (ع) بود.
متصدی املاء قرآن برای کمیته استنساخ مصحفهای یگانه، «ابیبن کعب» بود.
شکلگذاری و نقط و اعجام مصحف، به دست « ابوالاسود دوئلی» و دو شاگرد او «نصربن عاصم» و «یحیی بن یعمر» انجام گرفت.
اول کسی که در تحسین کتابت مصحف و تجوید خط آن، اقدام کرد،«خالدبن ابیالهیاج» از اصحاب علی(ع) بود.
ضبط حرکات به شکل کنونی، کار استاد بزرگ «خلیل بن احمد الفراهیدی» است و او اولین کسی است که همزه،تشدید، روم واشمام را وضع کرد.
اگر نگوییم شش تن،دست کم چهارتن از قراء سبعه، شیعه بودند. علاوه بر آنکه گروهیی از ائمه قراء بزرگ، از شیعیان به شمار میآیند،از جمله: ابن مسعود، ابیبن کعب، ابوالدرداء مقداد، ابن عباس، ابولاسود علقمه، ابن السائب، سلمی، زرین حبیش، سعیدبن جبیر، نصربنعاصم، یحیی بن یعمر، عاصمبن ابیالنجود، حمران ابن اعین، ابان بن تغلب ،اعمش ،ابوعمروبن العلاء ، حمزه، کسائی، حفصبن سلیمان و امثال ایشان.
قرائت کنونی که قرائت حفص است،یک قرائت شیعی ناب و خالص است .
حفص عاصم سلیمی علیبن سلمی ابیطالب(ع) رسول اکرم (ص)
در سال 1342هـ .ق (1923م.) ،قرآن فقط بر طبق روایت حفص از قرائت عاصم و تحتنظر اساتید الازهر و تأیید کمیتهای که از سوی ملک فؤاد اول تعیین گردید، در قاهره به چاپ رسید. اعضای این کمیته عبارت بودند از : شیخ محمد علینجار(استاد دانشکده زبان و ادبیات عرب)، شیخ عبدالحلیم بسیوفی(مدیر دفتر رییس جامع الازهر) و شیخ علی محمد ضباع (استاد مقرئین مصری).
کمیته یاد شده همه آن مطالبی را که در چاپ کمیته قبلی نیاز به ترمیم داشت جبران کردند. در شناسنامه متن قرآنی که در قاهره با اجازه بزرگان علمی جامعالازهر ، در سال 1385 ،به همراه تفسیر علامه سید عبدالله شبر چاپ شده است ، چنین آمده است:
« بحمدالله و حسن توفیقه ثم طیع هذا المصحف الشریف باذن مشایخة الجامع الازهر باشراف مراقبة الحوث الاسلامیة بعد مراجعة لجنة المصاحف بالأزهر.
کتب هذال المصحف و ضبط علی ما یوافق روایة حفص بن سلیمان بن المغیرةالاسدی الکوفی لقراءة عاسم بنابی النجود الکوفی التابعی عن أبی عبدالرحمن عبدالله بن حبیب السلمی عن عثمان بن عفان و علی بن أبیطالب و زیدبن ثابت و ابیبن کعب عنالنبی صلیالله علیه و وسلم...»
سرانجام جهان اسلامی این مصفح را تلقی به قبول کردند و ملیونها نسخه در سال از این قرآن به چاپ رسید که به صورت مصحف منحصر به فرد در میان مسلمین درآمد و میان آنها متداول شد، چرا که دانشمندان شرق و غرب بلاد اسلامی، با اتفاق نظر و دقت کامل، رسمالخط و کتابت این مصحف را گواهی و تصدیق کردهبودند.[41]
15
اشتراک« حفص»
عنوان « حفص » بین دو راوی مشترک است:
1ـ حفصبن عمر،مکنی به ابوعمر ملقب به « دوری» . متوفی سال 246 و روای قرائت ابوعمروبن العلاء است .
2ـ حفص بن سلیمان، مکنی به ابوعمرو متوفی به سال 180 و راوی قرائت عاصم است.
ضعف « حفص» و «عاصم» در حدیث
درباره « حفص » اظهاراتی نیز وجود دارد که حاکی از جرح اوست . چنانچه درباره عاصم نیز چنین است . به عنوان نمونه به موارد زیر اشاره میشود:
ابن سعد: کان(عاصم)ثقة الاانه کان کثیرالخطا فی حدیثه.
الدار قطنی: فی حفظه شیء .
عقیلی: لم یکن فیه الاسوء الحفظ.
نسائی: لیس بحافظ
ذهبی: فاما فیالقراءة فثبت امام و اما فیالحدیث فحسن الحدیث
و در مورد حفص آمده است:
ابنابی حاتم از عبدالله از پدرش: (حفص) متروک الحدیث.
ابن المدینی: ضعیف الحدیث و ترکته عمداً.
مسلم: متروک.
نجاری: ترکوه
نسائی: لیس بثقة و لایکتب حدیث.
و در جای دیگر: متروک الحدیث .
ابوزرعه: (حفص) ضعیف الحدیث.
ابن الجوزی در « الموضوعات» از عبدالرحمن بن مهدی میگوید: « والله ماتحل الروایة عنه».
این عبارات را در کنار عباراتی دیگر قرار میدهیم که حاکی از وثاقت و قوت علمی عاصم و حفص بوده و به پارهای از آنان نیز اشاره شد . از جمله:
ابن المنادی میگوید: کان الاولون یعدونه(حفص) فی الحفظ فوق ابیبکربن عیاش و یصفونه بضبط الحروف التی قرأها علی عاصمم و اقرأ الناس دهراً.
یحیی بن معین (نقاد بزرگ) مینویسد: الروایة الصحیحة التی رویت عن قراءة عاصم روایة ابیعمرو حفص بنسلیمان و ... جز اینها.
در اینجاسؤالی جدی مطرح میشود و آن اینکه: چگونه یک فرد ، در حدیث ثقه نیست، لکن در قرائت مورد اعتماد؟ مگر نه اینکه قرائت، سنتی متبع است و تنها بر پایه حفظ، ضبط و وثاقت متکی است؟ مگر نه این است که قرائت صحیح، قرائتی است با اسناد صحیح ، یعنی نقل متصل ثقه از ثقه؟
چه عاملی سبب میشود که وثاقت و قدرت حافظه فردی در روایت قرائت، همهپذیر و جهانگیر باشد لیکن در حدیث غیرقابل اعتماد و غیر موثق؟
پاسخی که به ذهن نگارنده میرسد این است که به احتمال قوی، آنچه موجب جرح حفص و عاصم در حدیث شده است، مذهب و اعتقاد ایشان بوده است . به عبارت دیگر،شیعهبودن تنها جرم ایشان است که موجب ترک حدیث آنان شده است . و این مطلب تازه و بیسابقهایی نیست .
از این رو، سخنانی که موجب جرح عاصم و یا حفص میشود، فاقد اعتبار علمی بوده و نمیتواند به مقام و موقع ایشان کمترین خدشهای وارد ساخته و قرائت آنان را از اعتبار ساقط کند. والله اعلم .
16
منابع و پینوشتها:
[1] بدر الدین زرکشی ، البرهان فی علوم القرآن،تحقیق ابوالفضل ابراهیمی، مصر، 1957 م، 1/38.
[2] احمد دمیاطی، اتحاف فضلاء البشر فیالقراءات الاربع عشر، تصحیح علی محمد ضباع، قاهر ، 1345، ص 5.
[3] ابن الجزری ،منجد المقرئین، قاهره، 1350، ص3.
[4] سید ابوالقاسم خوئی، البیان فی تفسیر القرآن، نجف، 1385 هـ . ق، ص 177.
[5] عبدالهادی فضلی. تاریخ قراءات قرآن کریم، ترجمه دکتر سید محمد باقر حجتی. تهران 1365 هـ . ش، ص 48.
[6] طبرسی، مجمعالبیان فیتفسیر القرآن،دارالمعرفة ، 1408 هـ . ق، 1/25.
[7] اتحاف فضلاء البشر فیالقراءات الاربع عشر، پیشگفته ،ص 5.
[8] ابن مجاهد، کتاب السبعة فی القراءات ، تحقیق دکتر شوقی ضعیف ، قاهره 1972 م ، 1/391.
[9] ابن الندیم، فهرست، ص 42.
[10] محمد الجزری ، غایة النهایة فی طبقات القراء ، قاهره،1351 هـ . ق، 1/288.
[11] دکتر سید محمد باقر حجتی،تاریخ قرآن کریم، تهران 1372 هـ . ش، ص 328.
[12] غایة النهایةفی طبقات القراء، پیشگفته ، ص 1/274.
[13] البیان فی تفسیر القرآن، پیشگفته ،ص 94.
[14] عثمان بن سعید الدانی، التفسیر فیالقراءات السبع، استانبول، 1930 م . ص 6.
[15] ابن حجر عسقلانی ، تهذیب التهذیب، هند، 1325 هـ . ق،5/274.
[16] عبدالوهاب ، حموده، القراءات و اللهجات، قاهره، 1368، ص 218.
[17] سید حسن صدر،تأسیس الشیعة الکرام العلوم الاسلام،بغداد، 1951 م،ص 346.
[18] محمد علی لسانی، قراء سبعه و گزارش و بررسی قراءات ایشان،پایاننامه دکتری، 1372، دانشگاه تهران.
[19] تأسیس الشیعة الکرام لعلوم الاسلام،پیشگفته ،ص 346.
[20] قراء سبعه و گزارش و بررسی قراءات ایشان، پیشگفته .
[21] البیان فی تفسیر القرآن، ص 95.
[22] احمد بن محمد ذهبی، سیر اعلام النبلاء ، 5/256.
[23] غایة النهایةفی طبقات القراء، پیشگفته، 1/348؛ احمد بن أبیعمر اندرابی، و قراءات االقراء المعروفین بروایات الرواة المشهورین ، بیروت 1407 هـ . ق، ص 108.
[24] حافظ ذهبی، معرفة القراء الکبار علیالطبقات و الاعصار، تحقیق سید جواد الحق. بیتا،1/صص 76 ـ73؛ غایةالنهایه فی طبقات القراء ، 1/صص 348 ـ 346.
[25] غایةالنهایة، 1/75.
[26] ابن خلکان، وفیات الأعیان و اتباع ابناء الزمان، قم ، 1364 هـ . ق، 3/9.
[27] تهذیب التهذیب، 5/39.
[28] غایة النهایة، 1/348.
[29] سید محمد باقر خوانساری، روضات الجنات فیاحوال العلماء و السادات، ایران، 1341 هـ . ق، 5/4.
[30] جلال الدین سیوطی،الاتقان فیعلوم القرآن، بیروت، 1370، 1/225.
[31] دکتر احمد مختار عمر، معجمالقراءات القرآنیه، تحقیق دکتر عبدالعال سالم مکرم ایران،1420 هـ. ق، 1/صص 87ـ81.
[32] تهذیب التهذیب، 12/35.
[33] محمد الجزری، النشر فی القراءات العشر. تصحیح علی محمد ضباع، بیروت، بیتا، 1/152.
[34] غایةالنهایة ، 1/326.
[35] قراءات القراءالمعروفین...، ص /97.
[36] معرفة القراء، 1/116؛ غایة النهایة1/254؛ النشر، 1/156.
[37] النشر ...، 1/155.
[38] معرفة القراء، 1/87.
[39] همان، 1/254.
[40] علی بن قاصع بغدادی، سراج القاری المبتدی و تذکار القاری المنتهی،قاهره، 1373، ص14.
[41] احمد محمد زینحار ،السبیل الی ضبط کلمات التنزیل ، قاهره، 1373،ص 58؛ دکتر صبحی صالح، مباحث فیعلوم القرآن ، بیروت، 1969 م ،ص 100.
نظر شما