موضوع : نمایه مطبوعات | همشهری

قلب ها برای که می تپند!

پنجشنبه 14 تیر ,1375 4 ژوئیه ,1996 سال چهارم , شماره 1010

گزارش لحظه به لحظه از مراحل نهمین پیوند قلب در بیمارستان دکتر
شریعتی

صدای زنگ تلفن ها یک لحظه قطع نمی شود. پزشک قانونی ! همه چیز
آماده است منتظر نماینده هاهستیم.
بندر گز, اگر مقدور است به اسماعیل امیراحمدی اطلاع بدهیدفردا عازم
تهران شود.
تبریز, جابرزبرجدی, تزگل تهرانا (زودتر به تهران بیا).
همه چیز تا فردا آماده است, بله خانواده کاغذچی قبول کردن, خدا
خیرشان بده.
بخش قلب بیمارستان شریعتی آرام و قرار ندارد, هم منتظرند,
خانواده های گیرنده قلب یکی پس از دیگری تماس می گیرند, خانواده
منوچهر کاغذچی نیز با کوهی از غم, در میان همهمه و شادی پنهان
بیماران پیوندی, به رود جاری زندگی در میان آنان می نگرند.
خبر کوتاه بود! خانواده مرحوم کاغذچی بنابه خواسته منوچهرکاغذچی,
حاضر بودند تا اعضای او را به بیماران منتظر هدیه کنند دکتر
شهریار عالی نژاد, مسئول هماهنگی تیم جراحی بخش قلب بیمارستان
شریعتی, بلافاصله برای راه اندازی نهمین پیوند قلب به راه افتاد.
انتظار ما به پایان رسید و نبی الله صالحی, کارمند آموزش وپرورش
آمل , پدر 4 فرزند برای پیوند قلب مناسب تشخیص داده شد, حالا باید
مقدمات جراحی فراهم می شد.
منوچهر کاغذچی , دهنده قلب , جوان 35 ساله ای که بر اثر حادثه
موتوسیکلت دچار مرگ مغزی شده بود به وسیله برانکار به اطاق عمل
منتقل می شد. همه چیز رو به راه است.
گیرنده و دهنده قلب در دو اتاق عمل مجزای طبقه سوم بیمارستان
شریعتی در خوابی عمیق فرو رفته اند, سبزپوشان یکی پس از دیگری وارد
اتاق عمل می شوند, گروهی در میان خاکسترهای مرگ در جستجوی بذر زندگی
بودند, گروه دیگر زندگی را به کالبد نیمه جان نبی الله پیوند می زنند.


ساعت 5,30 عصر اطاق عمل سینه نبی الله صالحی با وسایل جراحی
شکافته می شود. قلب محتضر از میان گیره فلزی نمایان است, تیم جراحی
قلب به سرپرستی دکتر محمدحسین ماندگار با آرامش خاطر کار را دنبال
می کند, در این پیوند زندگی بخش, دکتر عباس علی کریمی, دکتر داریوش
جاویدی, دکتر محمدجبلی, دکتر محمدرضا مافی, دکتر سعید داوری, دکتر
علی صادق پور, دکتر ناصر کرجی, دکتر مهران خویی, دکتر مصطفی صادقی وی
را همراهی می کنند. فضای اتاق عمل دیگر گنجایش این هم آدم را ندارد,
یک گروه تصویربرداری نیز از شبکه چهارم در صدد هستند تا از لحظات
مرگ و زندگی تصویرهایی را تهیه کنند. عکاس روزنامه آرام و قرار
ندارد و پی در پی از مراحل جراحی عکس تهیه می کند.

ساعت 6,30 عصر اتاق عمل دکتر ماندگار با تشریح قلب نبی الله
صالحی, عوارض بزرگ شدن قلب او را تشریح می کند, در اتاق دیگر, دکتر
غلامرضا پورمند سرپرست تیم جراحی بیمارستان سینا باهمراهی دستیارانش
کلیه های اهدایی کاغذچی را از بدن او خارج می کنند.
دکتر عالی نژاد می گوید: پس از تائید جراحان مغز و اعصاب وتائید
نماینده پزشک قانونی, هماهنگی های لازم برای آزمایش خون, گیرندگان قلب
و اعضا آغاز شد, سه نفر از سه نقطه ایران عازم تهران شدند, تا اینکه
پس از بررسی مشخص شد که وضعیت فعلی قلب و سایر اعضای نبی الله صالحی ,
از نظر بافتی با مرحوم کاغذچی مشابهت دارد. دکتر ماندگار با
خونسردی و اعتماد به نفس به آرامی قلب از کار افتاده نبی الله را خارج
می کند. دستگاه قلب و ریه مصنوعی از مدتها قبل فعالیت های بیمار را
انجام می دهد. قلب نارسا داخل سینی فلزی قرار داده می شود, هنوز عضلات
آن حرکت دارند, وضعیت عجیبی است, قلبی محتضر در داخل سینی, منقبض و
منبسط می شود و لحظه ای پس از حرکت می ایستد. قلب متوفی, داخل محلول
شیمیایی, به اتاق دوم منتقل می شود. دکتر کریمی برای جلوگیری از
ضربان مداوم قلب در حین عمل جراحی, پارچ آب سردی را میان قفسه سینه
نبی الله خالی می کند, دیگر خبری از آن همه هیاهوی قبلی نیست. دکتر
ماندگار با نخ بخیه مشغول دوختن قلب اهدایی است.
ضربان قلبم شدت گرفته, باور کردنی نیست! او قلب تپنده ای را دوباره
به تپش وامی دارد, نگاهم به چشمان کنجکاو و بهت زده حاضرین گره
می خورد, صدای غژغژ کولرگازی و تهویه مانع از شنیدن تپش قلب حاضرین
است.
پزشکان چه جراتی دارند, قلب پیوندی مانند ماهی لغزان داخل قفسه سینه
بالا و پایین می پرد, بار دیگر پارچ آب سرد خالی می شود, دکتر ماندگار
با عدسی بزرگ نما (لوف) بافت های ریز قلب را با دقت و وسواس به هم
می دوزد. صدای دستگاه قلب و ریه مصنوعی در فضای کوچک اتاق طنین انداز
است. کلیه های مرحوم کاغذچی داخل کیسه نایلونی محتوی مواد شیمیایی
قرار داده می شود, از چهره دکتر پورمند می توان خستگی یک روز پرتلاش را
مشاهده کرد, کاغذچی با مرگ خود به 4 بیمار محتضر زندگی دوباره
بخشید, تصویربردار گروه صدا و سیما لحظه ای از شلیک تصویر دست
برنمی دارد, عکاس روزنامه نیز در پی یافتن زاویه های عکاسی است ,
ثانیه ها از پی هم سپری می شوند.
صدابردار شبکه چهارم, توان دیدن خون و جراحی و اطاق عمل راندارد,
او از اتاق سبز می گریزد, یکی از دستیاران دکتر پورمند, محلول
شیمیایی نگهدارنده را وارد کیسه نایلونی حاوی کبد می کند, گروه پزشکی
دانشگاه شیراز منتظرند تا کبد اهدایی به شیراز انتقال یابد.
خانم رامیار مسئول اتاق عمل با واسواس خاصی وسایل موردنیاز جراحی
را به دکتر ماندگار می دهد, او در عین کار تلاش دارد تا از نزدیک شدن
افراد دیگر به محوطه استریلیزه لوازم جراحی جلوگیری کند. عکاس
روزنامه سعی کرد چند بار از نزدیک تصویر لحظه ها را ثبت کند, اما هر
بار با نگاه نگران او مواج می شد.

ساعت 7,30 عصر اتاق عمل کلیه ها داخل کلمن حاوی یخ قرار می گیرند,
دکتر عالی نژاد مسئول هماهنگی تیم جراحی قلب, با وسواس کلمن حاوی کبد
را با نوارچسب کاغذی می چسباند, او لحظه ای درنگ نمی کند, آمبولانسی
قرار است او را به فرودگاه منتقل کند, همکاران او در شیراز درصدد
هستند به بیمار جوانی زندگی دوباره بخشند. دکتر پورمند و دستیارانش
به همراه کلیه های اهدایی به سوی بیمارستان سینا به راه می افتند, به
هر طرف می نگری, سرعت, دقت و وسواس کار را در وجود آنان می یابی.
دکتر ماندگار کم کم به مراحل پایانی پیوند قلب نزدیک می شود, نبی الله
با آرامش خاطر, خود را به این گروه پزشکی سپرده تا بار دیگر آفتاب ,
ساحل, دریا و جنگل را تجربه کند. مونیتور, ضربان هماهنگ قلب پیوندی
را نشان می دهد, دستگاه ریه و قلب مصنوعی بتدریج در حال خارج شدن از
سیستم پمپاژ مصنوعی است, همه چیز آرام آرام به پایان می رسد.
دکتر جاویدی و دکتر کریمی همچنان با خونسردی و طیب خاطر درکار
پیوند یاری دهنده دکتر ماندگار هستند, سرنگ محتوی سرم 9 درصد نمکی
برای خیس کردن محل بخیه ها تزریق می شود, باندهای آغشته به خون یکی پس
از دیگری از قفسه سینه بیمار خارج می شود. عقربه های ساعت با گذر زمان
به پرواز درآمده اند, صدای یکنواخت تهویه و کولر همچنان شنیده می شود.

همه چیز سبز است و آدمی با دیدن فضای سبز اتاق عمل به وجدمی آید,
یکی از کارکنان اتاق عمل متوجه سر برگ یادداشت خبرروزنامه می شود,
او به نوعی سعی دارد شکایت خود را از تعویق واگذاری تلفن به گوش
مسئولین برساند. به لبخندی بسنده می کنم.
پرستار کیسه خون جدیدی را روی پایه نصب می کند, دستگاه کونر رگ های
کوچک پاره شده محل جراحی را می سوزاند تاخونریزی قطع شود.
دو دکتر تازه وارد با پوشیدن لباس استریلیزه به کمک دستیاران دکتر
ماندگار می آیند, قرائن حاکی از آن است که کارهای مهم پیوند قلب به
اتمام رسیده است.
اولین شوک برقی به قلب پیوندی داده می شود, قلب آرام آرام به راه
می افتد, خون در شریانهای زندگی جریان پیدا می کند,تبسمی بر لبان
گروه جراحی نقش می بندد.

ساعت 8 عصر اطاق عمل دکتر ماندگار پس از انجام مراحل نهایی
پیوند و خارج کردن دستگاه ریه و قلب مصنوعی از مدار جراحی, از گروه
جدامی شود, آثار خستگی سه ساعت کار مداوم در چهره اش نمایان است.
عکاس روزنامه سعی دارد از لبخند همیشگی او تصویری جاودانه ثبت کند.

تصویربردار و مجری شبکه چهارم دست بردار نیستند و از اوتقاضای
مصاحبه می کنند. دستیاران او همچنان مراحل پایانی عمل را دنبال
می کنند. از هیاهوی اتاق عمل خارج می شویم. حالا پس از سه ساعت تلاش
مستمر چایی داغ, مزه ای دیگر دارد, تبسم و خنده گروه جراحی نشان دهنده
پایان موفقیت آمیز یک روز پردغدغه و هیجان است, صدای اذان از دوردست
شنیده می شود.
گزارش از: ه. صدفی

 

نظر شما