چراهمخوان نیست
جلوه های رفتار نوکیسه ها نوکیسه ها از نظر داشتن ثروت در سطوح بالای جامعه و از نظر فرهنگ در سطوح پایین جامعه قرار دارند
پیامدهای تحولات آنی ,برنامه ریزی نشده و از پیش اعلام نشده برای
اکثریت مردم یک جامعه در عرصه های گوناگون که با هدایت و حمایت دولت
پدیدار می شوند, ناشناخته و بعضا متناقص با هدفهای سیاستگذاران
است.
هر تحول اقتصادی که در عرصه اقتصاد از سوی دولت سامان می یابد,
موجب بهره مندی گروهی می شود که به شکلهای مختلف در مسیر این تحولات
قرار گرفته و زودتر از دیگران به آن آگاهی یافته اند در چنین شرایطی ,
این گروه به منابع درآمدی نویی دست می یابند که میزان آن بسیار بیشتر
از لیاقت حرفه ای و شغلی آنان است که عموما به این گروه نوکیسه لقب
داده اند.
رفتار این گروه در جامعه به دلیل اینکه درکسب ثروت مراحل طبیعی
رانپیموده اند, غالبا نابهنجارو متناقض است.
گزارش حاضر اشاره ای است به بعضی از رفتارهای این دسته از افراد که
با کمترین زحمت توانسته اند درآمدهای بادآورده را به چنگ آورند.
او را می شناسی و بسیار می بینی: در خیابان, مغازه, میهمانی و. . .
تک تک اجزای لباسش غالبا گران بهاست; اماتناسب و سنخیتی با همدیگر
ندارد. بلند بلند حرف می زند و در گفتارش متانت دیده نمی شود. معمولا
سوابق خانوادگیش را می پوشاند یا برعکس بسیار بزرگنمایی می کند.
در فخرفروشی وچشم و هم چشمی راه افراط در پیش می گیرد و درحرفهایش
این جمله ها بسیار شنیده می شود: ما هم یکی از اینها داشتیم, اما
فروختیم یاقرار است یکی بخرم یا. . .
به گفته جامعه شناسان, مردم دگرگونی در تکنولوژی (بخشی ازفرهنگ
مادی) را به آسانی می پذیرند; اما کمتر احتمال می رود که هنجارها,
ارزشها, باورداشتها یا سازمان اجتماعی شان را به همان سرعت تعدیل
کنند. نتیجه این ناهماهنگی منجر به پیدایش اختلال فرهنگی می شود, زیرا
عناصر غیرمادی فرهنگ نمی توانند پابه پای عناصر مادی آن و به همان
سرعت دگرگون شوند و پیش بروند.
به واقع همین تمایز میان مادیات و معنویات این گروه است که به
آنها لفظنوکیسه یا به اصطلاح تازه به دوران رسیده را اطلاق کرده
است.
بدتر از غربزدگی !می گوید: از دست زنم خسته شدم.
می پرسم: چرا
هربار که مجبورم برای انجام کارهای بازرگانی به خارج کشور بروم,
مرتب بهانه می گیرد و خلاصه دست آخر با گرفتن یک میلیون تومان برای
خرید یک سرویس طلا یا جواهر به سفر من رضایت می دهد. هربار که
می خواهیم به میهمانی برویم, یک دست لباس می خرد و دائما با زنهای
فامیل چشم و هم چشمی می کند.
آقا پسر نازک نارنجی که همه اش به فکر سروپزش است, از زیربار
سربازی شانه خالی کرده ومی خواهد برود خارج. . .
می گویم: یک مغازه دو دهنه توی پاساژ خودم به اسمش کردم که بایستد
و کار کند. تازه در پاساژ همه مخلص و چاکرش هستند; البته فقط به
خاطر من. گفتم روی پایش بایستد یک گالانت گذاشتم زیر پایش. یک طبقه
از خانه ویلایی خیابان. . . را به اسمش کردم. معافی برایش خریدم. آخه
دیگه چی می خواهد از این زندگی. . . .
مادرش هم مرتب می گوید: بچه ام آرزو داره بره خارج. . . .
می پرسم: حالا حتما می خواهی بروی خارج
راستش, بیشتر رفیق هام حتی برای یک بار هم شده یک سفررفته اند و
مرتب می آیند وسفرشان را به رخم می کشند. به بابام گفتم, ژاپن و
ترکیه و دوبی و. . . اینها نمی خوام بروم.
برادر کوچکترش طفلک هیچ وقت پدرش را نمی بیند. فقط ازمامانش شنیده
که پدر یک بنزو یک موبایل داره و قرار است تابستان همه شان را به
خارج ببرد. طفلک چون در خانه مرتب از مادر, خواهر و برادرهایش
فخرفروشی می بیند, او هم یاد گرفته و زنگ های تفریح در مدرسه به
همکلاسی هایش می گوید: بیایید از این شکلات ها بخورید, دیگر گیرتان
نمی آید. شکلاتهایش خارجیه ها. . . .
چه خبر است واقعیت اینکه چند سالی است جامعه ما درگیر ناهنجاری
اجتماعی کمابیش بزرگی شده است, درگیر گروهی نوکیسه که از برخی جهات
شبیه غربزده های نوشته جلال آل احمد هستند; اما از برخی جهات دیگر با
غرب زده ها متفاوتند. به واقع خصوصیاتی دارند که شاید یک چیزی بدتر
ازغرب زده هاست. چون حتی ازباورها و اعتقادات غرب نیز چیزی
نمی شناسند و به علاوه از فرهنگ ملی ایران بی اطلاع بوده و خلاصه اینکه
از نظرثروت متعلق به طبقه بالا هستندو از نظر فرهنگی بسیار سطح
پایین; به گونه ای که برخی کارشناسان علوم اجتماعی, اینگونه افراد را
متعلق به طبقه بالای سطح پایین می دانند.
این گروه تنها خاص کشور مانیستند; بلکه در بسیاری جوامع صنعتی
پیشرفته نیز حضوردارند.
. بروس کوئن در کتاب درآمدی به جامعه شناسی می نویسد: طبقه بالای سطح
پایین, از خانواده های تازه به دوران رسیده ترکیب می شود, یعنی
خانواده هایی که به تازگی ثروت و نفوذ به دست آورده اند و.. . بسیاری
از اعضای طبقه بالا سطح پائین ممکن است در واقع متعلقات مادی با ارزش
و ثروتی بیشتر از اعضای طبقه بالای سطح بالا داشته باشند, اما از آنجا
که در خانواده هایی سرشناس به دنیا نیامده اند, معمولا به طبقه بالای
سطح بالا راهی ندارند.. . . از دیگر ویژگی های این گروه آن است که
دردسر برای خودشان نمی تراشند. به راحتی شانه هایشان را بالا می اندازند
و سوار اتومبیل آخرین مدل خود می شوند. هنگام دور زدن با خودرو,
راهنما نمی زنند و فکر می کنند که خیابانها فقط برای گذر آنها ساخته
شده است; چون او که می آید, همه باید کنار بروند و احیانا اگر
پیکانی یا وانتی جلویش سبز بشود و لحظه ای راه را بر او سد کند, زیر
لب می گوید: عمله !
ببینیم مردم چه ویژگی هایی ازاین گروه سراغ دارند و نظر کارشناسان
چیست.
خانواده اش را پنهان می کند!. ایرج صارمی, فوق لیسانس ادبیات
فارسی نوکیسه ها رااینگونه توصیف می کند: این گروه صفات خاصی
دارند: برای تظاهر گوشت گوسفند نمی خورند ومی گویند بو می دهد یا در
مجالس و محافل برای یک دیزی با گوشت کوبیده می میرند. اما غذای مورد
علاقه شان را میگو یا استیک بیان می کنند. او ادامه می دهد: نوکیسه در
طراحی لباسهایش اغراق می کند.
آدم نوکیسه; همیشه می کوشدخانواده اش را پنهان کند و هیچوقت
فامیل هایش را در میهمانی ها دعوت نمی کند; چون ممکن است لو برود; از
فامیلی اش که معمولا طولانی است, یک قسمت کوتاه و خوش آهنگ آن را
انتخاب کرده و دوست دارد دیگران آنجوری صدایش کنند و دست آخر اینکه
اگر نوکیسه ای دارای یک نقش مهم اجتماعی بشود, معمولا رفتار
تحقیرآمیزی با زیردستانش خواهد داشت.
. خسرو رضامنش, کارشناس علوم اجتماعی درباره ویژگی های این گروه
می گوید: این افراد چون یک شبه به ثروت رسیده اند,معمولا از
قانونمندیهای روابط اجتماعی بی بهره و بی خبرند. بنابراین سعی دارند
از هر راه ممکن این ضعف خود را بپوشانند.
معمولا مجموعه ای ا اشیای قدیمی و عتیقه چون ساعت شماطه دار قدیمی ,
بوفه ها وویترین های عتیقه, قالی های کهنه ,تابلوهای قدیمی و.. . را
درخانه های خود گرد می آورند.
. رضا منش, دراین باره می گوید: به آسانی می شود این گروه را
غافلگیر کرد, چون آداب اجتماعی را درست اجرا نمی کنند. مثلاهنگام
صرف غذا یا هنگام گفت وگو و برقراری ارتباط با دیگران, آنجا که
می کوشند مبادی آداب باشند, کافی است آنها را عصبانی کنید. آن وقت
چهره پنهانشان را نشان می دهند.
او ادامه می دهد: خلاصه فرهنگ نوکیسه ای در همه ابعاد زندگیشان قابل
دیدن است, اما از همه مهمتر اینکه حضور اینگونه فرهنگ و افراد,
جامعه را تهدید می کند.
فرهنگ است که می ماند!. فریبرز بیات می گوید: نوکیسه ,مارکی
است که مردم به طبقات ثروتمند جدید می زنند.
او ادامه می دهد: نوکیسه نمایانگر این است که در طبقات بالا و مرفه
جامعه دگرگونی ها و جابجایی هایی صورت می گیرد; منتهاطبقات بالای قبلی
ظاهرا این جابه جایی را نمی پذیرند; چون معتقدند که نوکیسه ها در
فرایند منطقی کار و تلاش به اینجا نرسیده اند و بیشتر براثر تصادف ,
اقبال و بحرانهای مقطعی به ثروت بادآورده و هنگفت رسیده اند. نه برای
آن زحمت کشیده اند و نه راه حفظ و استفاده از آن را می دانند.
یک کارشناس اقتصادی درباره علل پیدایش نوکیسه ها می گوید: نوکیسه ها
گروهی هستند که برحسب تصادف یا از طریق ارث یا.. . به مال و منالی
رسیده اند.
او ادامه می دهد: البته بیشترآنها در شرایطی در جامعه ای رشد
می کنند که اقتصادها دچارناهنجاری و تنگنا شده باشد. یک جامعه
سالم از طریق کاربرد نظام سالم مالیاتی, نظارت بر تولید وتوزیع
ثروت و. . . باید از رشد اینگونه گروهها جلوگیری بکند.
حضور نوکیسه ها برای هیچجامعه ای مفید نخواهد بود.
زمانی که افراد از یک طبقه به طبقه ای دیگر بالا می روند, باید
نقش های تازه ای را فراگیرند: شیوه های تازه گذران اوقات فراغت و
طرز لباس پوشیدن و صحبت کردن را تغییر بدهند; از نوعی واژه های جدید
استفاده کنند و فرزندانشان را به شیوه ای متفاوت از تربیت خودشان
پرورش دهند.
. شهریار شمسائی, کارشناس علوم ارتباطات در این زمینه می گوید:
فرزندان نوکیسه ها معمولا در روابط اجتماعی سطحی اند و اطلاعاتشان
ژرف نیست. خودشان را با انواع و اقسام کلاسها خفه می کنند و حتما
باید برای پز دادن سفری به اروپا داشته باشند.
حضور نوکیسه ها منجر به ظهورخرده فرهنگی شده است که شاید نه تنها از
میان نرفته, بلکه با رشد نوکیسه ها دوام و بقا بیابد. فرهنگها بسیار
دیرپاتر از تحولات اقتصادی هستند.
چه بسا, ممکن است ظرف مدت یک نسل یک طبقه اجتماعی ثروتمند پدید
بیاید; اماتغییر فرهنگی همین نسل (طبقه) شاید حتی در پنج نسل هم
ممکن نباشد.
حقیقت اینکه نوکیسگان, در میان مدت راهی جز استحاله فرهنگی و جذب در
فرهنگ ملی ندارند. درغیراین صورت, می بایست بارهاوبارها فرهنگهای
هر ملت, در کوران تاخت و تاز نوکیسگان, به باد فنا رفته باشد.
هاله مجرد
نظر شما