خودگویه های گاه به گاهِ یک مادر تک فرزند
به نام ربّم
پیشرفت فرزندم با من رقم میخورد. عرصهی رقابت برایش خالیست.
درین تنهایی کُشنده؛ رقیب، مشوق، محرک، عامل حرکتش من میتوانم باشم بلکه فقط من هستم.
باید هرچه زودتر کلاس تندخوانی را شروع کنم تا در رقابتِ با من قرار گیرد.
باید هرچه زودتر آموزش زبان فرانسه را شروع کنم تا در رقابت، آموزشش را از سر گیرد.
باید در پیش چشمان او فقط کتاب در دست بگیرم.
من دارم ذهنیت فرزندم را شکل میدهم از خود، شخصیت و موفقیتهایم.
فقط به یک همت احتیاج دارم و عزم جزم بلکه فقط همت جدی میخواهد، همین.
زمان، به سرعت و شدت رو به پایان است.
زمانِ فرزندم دارد از دست میرود. من دارم زمان فرزندم را میکُشم. او با من است که اعتماد به نفس میگیرد، خود باور میشود، با اراده میشود، او با من اوج میگیرد یا نمیگیرد، صعود میکند یا سقوط.
آیندهی فرزندم در حالِ امروزِ من رقم میخورد.
باید شروع کنم. سعادت فرزندم به شروعِ من گره خورده، به شروعِ اکنونِ من.
هر ساعتی که از دست میدهم سعادت اوست که از دست میرود، به تاخیر میافتد، و اصلاً معلوم نیست که دیگر بشود جبران کرد یا خیر...، اصلاً دیگر جبران میشود؟... جبران شدنییست یا خیر؟...
شروع کن
زود باش
سعادت فرزندت در شروعِ هرچه زودترِ توست.
فائزه ملکی بابهویزی
نظر شما