همه بازیگرند، مختصری درباره بازیگری
بازیگری، رهایی از خود است، تبدیل به دیگری شدن است، دگرگون ساختن موجودیت خویش است و بیان اندیشه و احساسی که شاید مقبول خودش هم نیست و سپس نقشی دیگر، نقشی دیگر و نقشی دیگر.
بازیگر در اجرا تن به هر چیزی میدهد. زمانی خائنی میشود که برادرش را به طمع مقام و ثروت میکشد (کلادیوس در هملت)، زمانی به خاطر حسد تراژدی دیگری میآفریند (یاگو در اتلو)، زمانی تقدیر خوار و ذلیلش میسازد (ادیپ)، در وقتی دیگر با تمامی زمین و آسمان باید یک تنه بجنگد (آژاکس)، گاهی تنها و مأیوس و سرخورده است (ویلی لومان در مرگ فروشنده اثر آرتور میلر)، گاهی دچار شورشی بیدلیل میشود (تام در باغ وحش شیشهای اثر تنسی ویلیامز)، و زمانی در برهوتی رها شده در انتظاری بیفرجام سر میکند (استراگون و ولادیمیر در انتظار گودو اثر ساموئل بکت) و گاهی برعکس زیباترین روحها را به نمایش میگذارد.
بازیگر از خود درمیگذرد تا دیگری را نشان دهد. این گذشت ستودنی است. یک بازیگر خوب آمادگی هماهنگی با هر موقعیتی و هر شخصیتی را در هر زمانی داراست. چنین بازیگری هیچوقت به زور نقشی را ایفا نمیکند، میشناسد، حس میکند و ارائه میدهد. درک صحیح انسانی از نقش اساس کار است. اینکه عضلات صورت یا اجزای بدن به گونهای درآید که به صورت و بدن نقش نزدیک باشد کار سادهای است و باید با کمترین غلو بیشترین حس ارائه شود. خیلی وقتها سکون و لبخندی پنهان، معنایی ژرفتر از تکانهای شدید با خندهای از ته دل ارائه میدهد.
هنر بازیگری از ازل با بشر بوده است، همه بازیگرند. آنان که با آگاهی بازی میکنند حرفه اشان بازیگری است و برخی که بدون آگاهی و فقط براثر سوداگری بازی میکنند بازیگر هنرمند نیستند. هنرمند بازیگر باید از روانشناسی، جامعهشناسی و تاریخ اطلاع دقیق داشته باشد.
نظر شما