هربرت اسپنسر: اعجوبهای ناشناخته
معرفی هربرت اسپنسر
هربرت اسپنسر، فیلسوف، جامعهشناس و نظریهپرداز بزرگ قرن نوزدهم، چهرهای تأثیرگذار در عصر ویکتوریا بود. او با شخصیت جدی و دور از رفتارهای رمانتیک، به تدوین و تشریح نظریههای مهمی در زمینههای تکامل زیستی، اجتماعی و سیاسی پرداخت. اسپنسر، که همپای چارلز داروین در توسعه نظریه تکامل تلاش کرد، نظریه بقای اصلح را مطرح کرد؛ مفهومی که بعدها در سایه شهرت داروین و نظریه انتخاب طبیعی او کمرنگ شد.
با این حال، حتی خود داروین نیز اذعان داشت که نظریه بقای اصلح متعلق به اسپنسر است و آن را برتر از نظریه انتخاب طبیعی میدانست. این دو اندیشمند بزرگ، تأثیرات متقابلی بر یکدیگر داشتند و مطالعات اسپنسر در زمینه تکامل نهادهای اجتماعی پس از انتشار کتاب تکامل انواع داروین، شتاب بیشتری گرفت.
نظریه تکامل اجتماعی اسپنسر
اسپنسر نظریه تکامل اجتماعی خود را بر پایه حرکت تدریجی و طبیعی از سادگی به پیچیدگی بنا نهاد. او معتقد بود که تکامل اجتماعی از طریق تغییر و تبدیل اجزای درونی جامعه و بدون دخالت دولت یا قانونگذاران رخ میدهد. به عبارت دیگر، اسپنسر بر این باور بود که:
- جامعه مانند یک ارگانیسم زنده است که اجزای آن باید بهطور طبیعی و بدون دخالت خارجی تکامل یابند.
- دخالت دولت در امور اجتماعی و اقتصادی، مانعی برای تکامل طبیعی جامعه است.
- برنامهریزی و قانونگذاری توسط دولت یا قدرت مرکزی، نه تنها کارآمد نیست، بلکه آزادی افراد را تهدید میکند.
دیدگاه اسپنسر درباره دولت و قانونگذاری
یکی از مهمترین جنبههای اندیشه اسپنسر، بدبینی او به ماهیت دولت است. او دولت را موجودی شرور و شیطانی میدانست که گسترش اختیارات آن، آزادی فردی را محدود میکند. به همین دلیل، اسپنسر به شدت با حضور حداکثری دولت در امور اجتماعی و اقتصادی مخالف بود.
مخالفت با حمایت از فقرا و نیازمندان:
اسپنسر با استناد به نظریه بقای اصلح، معتقد بود که کمکهای دولتی به فقرا و نیازمندان، فرایند طبیعی تکامل اجتماعی را مختل میکند. او بر این باور بود که تنها کسانی که توانایی سازگاری با محیط را دارند، باید در جامعه باقی بمانند.
انتقاد از قوانین موضوعه:
اسپنسر بر این باور بود که قوانین متعدد و افزایش مالیاتهای اجباری، آزادی افراد را تهدید میکند و جامعه را از مسیر طبیعی تکامل منحرف میسازد.
بدبینی به پارلمانها و قانونگذاری:
او معتقد بود که مدیریت امور توسط پارلمانها و قانونگذاران، به جای حل مشکلات، موجب پیچیدگی بیشتر و کاهش آزادیهای فردی میشود.
این نگاه بدبینانه اسپنسر به دولت، گاه او را تا مرز آنارشیسم پیش میبرد.
نظریه بقای اصلح و تأثیر آن بر نگاه اجتماعی و سیاسی اسپنسر
نظریه بقای اصلح، که از مهمترین دستاوردهای اسپنسر است، تأثیر عمیقی بر دیدگاههای اجتماعی و سیاسی او داشت. اسپنسر معتقد بود که:
- در جامعه، مانند طبیعت، تنها افراد یا گروههایی که توانایی سازگاری دارند، باقی میمانند.
- دولت نباید در این فرایند دخالت کند، زیرا دخالت دولت موجب حمایت از افراد ناصالح و مختل شدن تکامل طبیعی جامعه میشود.
- رقابت آزاد و طبیعی، بهترین ابزار برای پیشرفت جامعه است.
چالشهای نظریات اسپنسر
با وجود شهرت و تأثیرگذاری اسپنسر در قرن نوزدهم، نظریات او در اوایل قرن بیستم و با آغاز تلاطمهای سیاسی، نظامی و اقتصادی، به تدریج به دست فراموشی سپرده شد. اریکسون در این باره میگوید:
«اسپنسر را میتوان تنها روشنفکر برجسته دهههای پایانی قرن نوزدهم دانست که شهرت او با شروع قرن بیستم به سرعت رو به زوال گذاشت.»
یکی از دلایل این فراموشی، بدبینی شدید اسپنسر به دولت و مخالفت او با هرگونه دخالت در امور اجتماعی و اقتصادی بود. این دیدگاه، در دورهای که دولتها نقش بیشتری در مدیریت جوامع به عهده گرفتند، مورد انتقاد قرار گرفت.
جمعبندی: جوهر اندیشه اسپنسر
جوهر اندیشه اسپنسر را میتوان در بدبینی به دولت و تأکید بر آزادی فردی خلاصه کرد. او معتقد بود که:
- دولت باید حداقل نقش ممکن را در امور اجتماعی و اقتصادی ایفا کند.
- رقابت آزاد و طبیعی، بهترین ابزار برای پیشرفت جامعه است.
- قوانین و مقررات دولتی، مانعی برای تکامل طبیعی جامعه هستند.
این نگاه اسپنسر، اگرچه در زمان خود تأثیرگذار بود، اما به دلیل تغییر شرایط سیاسی و اقتصادی جهان، در قرن بیستم به حاشیه رانده شد. با این حال، نظریات او همچنان به عنوان یکی از پایههای لیبرالیسم اقتصادی و داروینیسم اجتماعی مورد توجه قرار میگیرند.
کتاب «انسان در برابر دولت»
کتاب «انسان در برابر دولت» یکی از مهمترین آثار اسپنسر است که در آن، دیدگاههای او درباره دولت، آزادی فردی و تکامل اجتماعی به طور جامع مطرح شده است. این کتاب به تازگی با ترجمه نجات بهرامی منتشر شده و علاقهمندان میتوانند آن را از طریق انتشارات دنیای اقتصاد تهیه کنند.
نتیجهگیری
هربرت اسپنسر، یکی از برجستهترین اندیشمندان قرن نوزدهم، با نظریات خود در زمینه تکامل اجتماعی، بقای اصلح و لیبرالیسم اقتصادی، تأثیر عمیقی بر فلسفه و جامعهشناسی گذاشت. او با تأکید بر آزادی فردی و مخالفت با دخالت دولت، به یکی از پیشگامان لیبرالیسم تبدیل شد. اگرچه نظریات او در قرن بیستم کمرنگ شد، اما همچنان به عنوان یکی از بنیانگذاران داروینیسم اجتماعی و نظریه تکامل اجتماعی مورد توجه قرار دارد.
نظر شما