موضوع : پژوهش | مقاله

نظریه تعاملی ترنس ثورنبری، ماروین کرون، آلن لیزوت و مارگرات فارن‌ورث: تحلیل و بررسی

نظریه تعاملی که در سال 1987 توسط ترنس پی. ثورنبری، ماروین کرون، آلن لیزوت و مارگرات فارن‌ورث مطرح شد، یکی از نظریه‌های برجسته در حوزه جرم‌شناسی تلفیقی است. این نظریه با ترکیب عناصر کلیدی از نظریه کنترل اجتماعی و نظریه یادگیری اجتماعی، به بررسی علل و فرآیندهای بزهکاری می‌پردازد. برخلاف بسیاری از نظریه‌های دیگر، نظریه تعاملی بر ماهیت متقابل و تکاملی روابط علی در بزهکاری تأکید دارد و به جای ارائه یک مسیر علی یک‌طرفه، به تأثیرات متقابل و بازخوردی میان متغیرهای مختلف توجه می‌کند.

مبانی نظریه تعاملی

نظریه تعاملی با الهام از نظریه کنترل اجتماعی و نظریه یادگیری اجتماعی، به ویژه بر نقش پیوندهای اجتماعی و تعامل با همسالان بزهکار تأکید دارد. این نظریه بیان می‌کند که:

بزهکاری نتیجه تعامل با همسالان بزهکار است: بر اساس این نظریه، ارتباط با همسالان بزهکار یکی از عوامل اصلی در شروع و تداوم رفتارهای بزهکارانه است. این ارتباط، فرصت‌هایی برای یادگیری و تقویت رفتارهای انحرافی فراهم می‌کند.

پیوندهای اجتماعی ضعیف، زمینه‌ساز ارتباط با همسالان بزهکار است: نظریه تعاملی معتقد است که ضعف در پیوندهای اجتماعی (مانند دلبستگی به والدین، تعهد به مدرسه یا مشارکت در فعالیت‌های اجتماعی) باعث می‌شود که افراد به سمت گروه‌های بزهکار کشیده شوند. این ضعف می‌تواند ناشی از عوامل مختلفی مانند نظارت ناکافی والدین، مشکلات خانوادگی یا شکست تحصیلی باشد.

تأثیرات متقابل میان متغیرها: یکی از ویژگی‌های متمایز نظریه تعاملی، تأکید بر تأثیرات متقابل و بازخوردی میان متغیرهای کلیدی است. برای مثال، اگرچه پیوندهای اجتماعی ضعیف می‌تواند منجر به ارتباط با همسالان بزهکار شود، اما این ارتباط نیز به نوبه خود می‌تواند پیوندهای اجتماعی را ضعیف‌تر کند. این چرخه بازخوردی می‌تواند به تشدید رفتارهای بزهکارانه منجر شود.

ویژگی‌های متمایز نظریه تعاملی

نظریه تعاملی دو ویژگی متمایز دارد که آن را از سایر نظریه‌های تلفیقی، به ویژه نظریه الیوت و همکارانش، متمایز می‌کند:

تأکید بر اثرات متقابل و بازخوردی: برخلاف بسیاری از نظریه‌ها که مسیرهای علی را به صورت یک‌طرفه فرض می‌کنند (معمولاً از چپ به راست)، نظریه تعاملی بر این باور است که متغیرهای کلیدی در مدل دارای اثرات متقابل هستند. این بدان معناست که روابط علی میان متغیرها می‌تواند دوطرفه باشد. برای مثال، ضعف در پیوندهای اجتماعی ممکن است منجر به تعامل با همسالان بزهکار شود، اما این تعامل نیز می‌تواند به تضعیف بیشتر پیوندهای اجتماعی منجر شود.

ماهیت تکاملی بزهکاری: نظریه تعاملی بر ماهیت تکاملی و پویا در سبب‌شناسی بزهکاری تأکید دارد. به عبارت دیگر، این نظریه به بررسی فرآیندهای شروع، تداوم و ترک بزهکاری در طول دوره زندگی می‌پردازد. برای مثال:

  • شروع بزهکاری: در مراحل اولیه زندگی، ضعف در پیوندهای اجتماعی (مانند دلبستگی به والدین) عامل اصلی شروع رفتارهای بزهکارانه است.
  • تداوم بزهکاری: در دوران نوجوانی، تعامل با همسالان بزهکار نقش مهم‌تری در تداوم رفتارهای بزهکارانه ایفا می‌کند.
  • ترک بزهکاری: در مراحل بعدی زندگی، تغییر در شرایط اجتماعی (مانند ازدواج، اشتغال یا تغییر محیط اجتماعی) می‌تواند به ترک رفتارهای بزهکارانه منجر شود.

نقش پیوندهای اجتماعی و تعامل با همسالان بزهکار

نظریه تعاملی به طور خاص بر نقش پیوندهای اجتماعی و تعامل با همسالان بزهکار در فرآیند بزهکاری تأکید دارد:

پیوندهای اجتماعی: پیوندهای اجتماعی قوی، مانند دلبستگی به والدین، تعهد به مدرسه و مشارکت در فعالیت‌های اجتماعی، می‌تواند به عنوان یک عامل بازدارنده در برابر بزهکاری عمل کند. اما ضعف در این پیوندها، فرد را در معرض تأثیرات منفی گروه‌های بزهکار قرار می‌دهد.

تعامل با همسالان بزهکار: ارتباط با همسالان بزهکار می‌تواند به یادگیری و تقویت رفتارهای بزهکارانه منجر شود. این تعامل، ارزش‌ها و هنجارهای بزهکارانه را تقویت کرده و فرد را به سمت رفتارهای انحرافی سوق می‌دهد.

تأثیرات متقابل: همان‌طور که پیوندهای اجتماعی ضعیف می‌تواند به تعامل با همسالان بزهکار منجر شود، این تعامل نیز می‌تواند پیوندهای اجتماعی را تضعیف کند. برای مثال، نوجوانی که به دلیل ضعف در پیوندهای خانوادگی به گروه‌های بزهکار می‌پیوندد، ممکن است از خانواده و مدرسه فاصله بیشتری بگیرد و در نتیجه، پیوندهای اجتماعی او ضعیف‌تر شود.

ماهیت تکاملی بزهکاری

یکی از ویژگی‌های برجسته نظریه تعاملی، تأکید بر ماهیت تکاملی بزهکاری است. این نظریه به بررسی تغییرات در علل و فرآیندهای بزهکاری در طول دوره زندگی می‌پردازد. برای مثال:

دوران کودکی: در دوران کودکی، ضعف در پیوندهای اجتماعی، به ویژه دلبستگی به والدین، عامل اصلی در شروع رفتارهای بزهکارانه است. کودکانی که در محیط‌های خانوادگی ناسالم یا بدون نظارت کافی رشد می‌کنند، بیشتر در معرض بزهکاری قرار دارند.

دوران نوجوانی: در دوران نوجوانی، تعامل با همسالان بزهکار نقش مهم‌تری در تداوم رفتارهای بزهکارانه ایفا می‌کند. در این مرحله، تأثیر خانواده کاهش می‌یابد و گروه همسالان نقش پررنگ‌تری در شکل‌گیری رفتارها دارد.

دوران بزرگسالی: در دوران بزرگسالی، تغییر در شرایط اجتماعی، مانند ازدواج، اشتغال یا تغییر محیط اجتماعی، می‌تواند به ترک رفتارهای بزهکارانه منجر شود. این تغییرات می‌توانند پیوندهای اجتماعی جدیدی ایجاد کنند که فرد را از رفتارهای انحرافی دور نگه دارند.

تفاوت با نظریه الیوت و همکارانش

نظریه تعاملی شباهت‌هایی با نظریه الیوت و همکارانش دارد، اما در چند جنبه کلیدی با آن متفاوت است:

استفاده از نظریه فشار: برخلاف نظریه الیوت که از نظریه فشار در توسعه مدل خود استفاده کرده است، نظریه تعاملی از نظریه فشار بهره نمی‌برد و تمرکز خود را بر نظریه‌های کنترل اجتماعی و یادگیری اجتماعی قرار می‌دهد.

تأکید بر تأثیرات متقابل: نظریه تعاملی برخلاف نظریه الیوت، بر تأثیرات متقابل و بازخوردی میان متغیرهای کلیدی تأکید دارد. این ویژگی، نظریه تعاملی را به مدلی پویا و پیچیده‌تر تبدیل می‌کند.

ماهیت تکاملی: نظریه تعاملی به طور خاص به بررسی تغییرات در علل و فرآیندهای بزهکاری در طول دوره زندگی می‌پردازد، در حالی که نظریه الیوت بیشتر بر شروع و تداوم بزهکاری تمرکز دارد.

نتیجه‌گیری

نظریه تعاملی ثورنبری و همکارانش یکی از نظریه‌های برجسته در حوزه جرم‌شناسی تلفیقی است که با ترکیب عناصر نظریه‌های کنترل اجتماعی و یادگیری اجتماعی، به بررسی علل و فرآیندهای بزهکاری می‌پردازد. این نظریه با تأکید بر تأثیرات متقابل و ماهیت تکاملی بزهکاری، درک عمیق‌تری از رفتارهای انحرافی ارائه می‌دهد.

نظریه تعاملی نشان می‌دهد که بزهکاری نتیجه تعامل پیچیده‌ای از عوامل اجتماعی و فردی است و برای پیشگیری از آن، باید به تقویت پیوندهای اجتماعی و کاهش تأثیرات منفی گروه‌های بزهکار پرداخت. این نظریه می‌تواند به عنوان یک چارچوب مفید برای طراحی برنامه‌های پیشگیری و توانبخشی در حوزه جرم‌شناسی مورد استفاده قرار گیرد.

نظر شما