موضوع : پژوهش | مقاله

انقلاب وابستگی ها را قطع کرد

واقعیتهای تلخ ایران قبل از پیروزی انقلاب
هر ملتی به تناسب موقعیت و هدفها و همّتهای بلند یا کوتاهی که دارد، در این جنگ به نحوی درگیر می شود. شما ملّت ما را درنظر بگیرید! ما ملتی هستیم که حدّاقل از اوایل قرن گذشته ی میلادی - یعنی از صد سال پیش به این طرف - سیاستها و اداره ی امورمان تحت تأثیر خواست و اراده ی قدرتهای بیرون از مرزهای ما قرار گرفته بود. البته قبل از آن هم به نحو دیگری بود؛ اما از حدود صدوبیست سال پیش، اداره ی این کشور و همه ی دستگاههایی که در پیشرفت کارهای این کشور نقش داشتند، به طور مشخّص و واضح تحت تأثیر سیاستهایی قرار گرفتند که در بیرون از این مرزها تعریف می شد و منافعی برای آنها درنظر گرفته می شد و آنها دنبال منافع خودشان می آمدند و از شاه یا از وزرا و نمایندگان مجلسها و دیگران استفاده می کردند. این، یک بخش از واقعیّتهای جامعه ی ما قبل از پیروزی انقلاب؛ یعنی بخش وابستگی و در اختیار بیگانگان قرارداشتن عمده ی منابع انسانی و مادّی ماست.
البته یک بخش دیگر از واقعیّتهای جامعه ی ما قبل از پیروزی انقلاب، ریشه ی قدیم تری دارد و آن مسأله ی حاکمیت استبداد و اشرافیّت بر این کشور بود. قرنهای متمادی کسانی بر این ملّت با این فرهنگ و سابقه و استعداد، حکومت می کردند که مملکت را متعلّق به خودشان می دانستند؛ یعنی مثل اربابی که یک مزرعه یا یک ده یا یک ملک دارد و یک عدّه هم در آن مشغول کار و زندگی هستند. مسأله ی او، مسأله ی آن مردم نیست، بلکه مسأله ی خودش است. ملک، ملک اوست، درآمدهایی دارد، طبعاً زحماتی هم دارد، برای آن مردم باید زحماتی هم بکشد؛ مثلاً یک وقت بایستی پزشکی را خبر کند تا بیاید، یا اگر دینی باشند، مسأله گویی را خبر کند تا برایشان مسأله بگوید، یا مسجدی برایشان بسازد و یا چشمه ای برایشان راه بیندازد. اصلاً رابطه دستگاههای حکومتی با مردم چنین رابطه ای بوده است. مردم مطلقاً به عنوان صاحبان اصلی کشور مطرح نبودند. در این ملک بزرگ، ناصرالدّین شاهی حکومت می کرده که همه ی آحاد این مردم را نوکران خود می دانسته؛ اعم از نوکران رسمی اش، از صدراعظم گرفته تا وزرا و درباریان و آحاد مردم که رعیتش بودند و باید روی این ملک کار می کردند؛ یعنی چیزی خودشان می خوردند و منافع این حکومت هم محفوظ می شد. قرنهای متمادی سیاست و ذهنیّت حاکم بر کلّ کشور این بوده است و ملّت نقشی نداشت.
خوب؛ این انقلاب به وجود آمده و در هر دو جنبه، کارهای قاطعانه و اساسی انجام داده است. در زمینه ی بخش دوم، آن طبقه ی اشراف و حاکمان و مالکان و صاحبان کشور را به کلّی قلع و قمع کرده است. امروز در این کشور کسی وجود ندارد که حتّی به ذهنش بگذرد که من صاحب و مالک این کشورم. مالک این کشور، مردم هستند. هر کسی برای این که بتواند قدرتی داشته باشد - اگر اهل قدرت طلبی است - و وظیفه ای را در مسندی انجام دهد - اگر اهل انجام وظیفه است - شرطش این است که مردم او را بخواهند، با مردم رابطه ی خوب داشته باشد و رعایت مصالح مردم را بکند یا تظاهر کند که می کند؛ یعنی درحقیقت همه مجبورند مالکیت مردم را بر این کشور به رسمیت بشناسند. انقلاب ما این است.
در آن بخش دوم، انقلاب همه ی وابستگی های رسمی کشور را نسبت به دستگاههای بیرون از این مرز قطع کرد. این که می گوییم وابستگی ها را قطع کرد، می دانیم که وابستگی اقتصادی یا وابستگی فرهنگی به این آسانی قطع نمی شود. اما نمای بیرونی همه ی این وابستگی ها، وابستگی سیاسی است و با انقلاب اسلامی، حرف شنوی و تملّق گفتن و رعایت مصالح مراکز قدرت جهانی را کردن، به کلّی از بین رفت. این ملّت آرمانها، اهداف، ایده ها و آرزوهایی دارد که می خواهد محقّق کند؛ ملاحظه ی قدرت یا سلطه ی جهانی را هم نمی کند و مقصدش در درجه ی اوّل این است که اهداف بزرگ و بلند مدّت کشور و ملّت را تحقّق بخشد. این اهداف به اعتباری در کلمه ی دین و به اعتبار دیگری در کلمات دین و آزادی و رفاه و امنیت و نظایر آن خلاصه می شود.
بیانات در دیدار مدیران صدا و سیما ـ 14/11/81

قاجاریه ی فاسد، پهلوی فاسدتر
وقتی پهلویها سر کار آمدند، یکی از همّتهای مهمّ خود را تخریب قاجاریه قرار دادند. قاجاریه خیلی بد بودند، اما نه به بدی پهلویها! آنها هم مستبد و وابسته و فاسد بودند، اما پهلویها به مراتب از آنها بدتر بودند. بین آنها هم باکفایت و بی کفایت بود، بین اینها هم باکفایت و بی کفایت بود؛ یعنی نمی شود مقایسه کرد. یقیناً خیلی از کارهایی که آنها در گذشته کرده بودند، از کارهایی که اینها کرده بودند یا نسبت به زمان بهتر بود و یا در همان حدها بود. اما اینها سالهای متمادی وقت صرف کردند برای این که آنها را به کلّی ضایع کنند و خودشان را حق جلوه دهند.
ما یک رژیم بی کفایت، فاسد، وابسته، بی دین، سوءاستفاده چی و خودخواه و دارای دیگر ممیّزات زشت را برکنار کرده ایم؛ ولی به مردم معرفی نمی کنیم که اینها چه کار کردند. بی کفایتی آنها یک کتاب است. وابستگی آنها یک کتاب است. فسادهای اخلاقی و شهوانیشان یک کتاب است. فسادهای اقتصادیشان یک کتاب است. هر کدام از این بخشها یک فصل مشبعی است. خوب؛ اینها باید به نسل جوان داده شود تا آنها دیگر جرأت نکنند نقاط منفی و تاریک خودشان را پنهان سازند و یک تاریخ مجعول و غلط را خلق نمایند و به ذهن جوان ناآشنای ما منتقل کنند.
بیانات در دیدار مدیران صدا و سیما ـ 14/11/81


منبع:  روزنامه  کیهان ۱۳۹۰/۹/۱۲

نظر شما