افغانستان و حقوق شیعیان
مجله پگاه حوزه 26 مرداد 1381، شماره 62
نویسنده : محسنی، محمد آصف
در گفت وگو با آیت الله محمد آصف محسنی از رهبران افغانستان
با سپاس و تشکر از وقتی که در اختیار هفته نامه ی پگاه قرار دادید، وضعیت کنونی افغانستان را چگونه ارزیابی می کنید؟
من حیث المجموع وضع به سوی خوبی پیش می رود، اگرچه به کندی در حرکت است؛ بازارها رونق یافته، مردم در کابل و قندهار زیاد شده اند و به کار و زندگی مشغول و به آینده امیدوار هستند. شرایط داخلی افغانستان به گونه ای است که دیگر جنگ و درگیری وجود ندارد و اگر هنوز هم ترور و درگیری روی می دهد، باید به حساب استثنا یا آثار باقی مانده از گذشته گذاشت.
با توجه به این که حداکثر 25 درصد از جمعیت افغانستان شیعه هستند، جایگاه شیعه و روحانیت آن را در این تحولات چگونه می بینید؟
البته ما آمار دقیقی در این رابطه نداریم و از روی قراین و شواهد حدس می زنیم که تقریبا 20 درصد از جمعیت افغانستان را شیعیان تشکیل دهند. اگر بعدها آمار دقیق علمی، به شکل امروزی آن به وجود آمد و تعداد شیعیان کمتر از این بود، ما تقاضای خود را کم می کنیم و اگر بیشتر بود تقاضای مان را بیشتر می کنیم. فعلاً بنا را بر 20درصد گذاشتیم و به همین میزان نیز حضور سیاسی را در دولت افغانستان مطالبه می کنیم. در کابینه ی فعلی و قبلی این 20درصد تأمین شد، اما حضور ما در وزارتخانه ها و در ولایات یعنی استانداری ها و در سفارت ها متأسفانه حتی 5 درصد هم نیست، لذا از این نظر عدالت وجود ندارد. هرکس که قدرت دارد، حرف اول را می زند، البته ما جنگ را محکوم می کنیم، ولی حقوق شیعیان را در همه ی زمینه ها در حد 20درصد خواهانیم.
مسأله ی دیگری که ما به دنبال آن هستیم، به رسمیت شناختن مذهب جعفری در کنار مذهب حنفی در قانون اساسی است و برادران سنی و مسئولین کشور هم این قضیه را قبول دارند. در ملاقاتی که با آقای کرزای رئیس دولت فعلی داشتیم، این مسأله را مطرح کردیم و ایشان نیز پذیرفت. ما نیز امیدواریم که در لوی جرگه آینده به این آرزوی شیعه جامه ی عمل بپوشانیم و مذهب جعفری در کنار مذهب حنفی در قانون اساسی به رسمیت شناخته شود.
در گروه های شیعه تشتّت هایی وجود داشت. در حال حاضر اوضاع چگونه است؟
در کره ی زمین همه نمی توانند یک جور شوند، بلکه باید به همراه اختلافات سلیقه ای أ دنبال هدف واحد باشیم تا ان شاءالله موفق شویم.
نقش روحانیت را در آینده افغانستان چگونه ارزیابی می کنید؟
اکنون هم علمای اهل سنت و هم علمای شیعه خواهان یک نظام رسمی اسلامی هستند، لیکن به دلیل افراط طالبان، روحانیت کمی احتیاط می کند تا متهم به طالبان نشود.
آینده ی شیعیان افغانستان را چگونه می بینید؟
این مسأله یک مسأله ی طبیعی نیست که مانند این که هوای فردا را چگونه می بینید تا شما آن را پیش بینی کنید، زیرا امور اجتماعی احتمالات فراوانی دارد و به اراده ی اشخاص وابسته است. باید ببینیم اراده ی ما چیست و این مانند مسایل طبیعی از اراده ما بیرون نیست. اگر شیعیان برای خود برنامه ریزی کنند، در آینده شیعه به عنوان یک اقلیت هوشیار و بیدار مطرح خواهد بود، اما اگر احساس مسئولیت نکند و به فکر اهداف شخصی و کوتاه مدت خود باشد، آینده ی تشیع نامعلوم است. به هرحال ما می خواهیم اخوت خود را با برادران سنی خود حفظ کنیم، زیرا ما مشترکات زیادی داریم، ما باید به مذهب حنفی احترام بگذاریم و آن ها نیز باید به مذهب جعفری احترام بگذارند تا اسلام را حفظ کنیم و راه پیشرفت کشور را طی کنیم.
در لوی جرگه بنا بود، اسلام حذف شود و برای این کار وقت زیادی صرف شده بود. من رفتم و 20 دقیقه صحبت کردم و اسلام دو مرتبه به افغانستان بازگشت. الان نام رسمی دولت ما دولت انتقالی اسلامی افغانستان است. من در صحبت های خود گفتم: دولت باید اسلامی شود تا خون شهدای ما از بین نرود. اسلام استقلال سیاسی کشور ما را تأمین کرد و حافظ وحدت ملی ما است. پس از این سخن من، مردم همه تکبیر گفتند، بیشتر از شیعیان برادران سنی ما تکبیر گفتند. سپس گفتم آن ها که به این امر راضی هستند، بایستند که عده ی کثیری ایستادند و این مسأله تصویب شد. اگر این همکاری های مشترک بین شیعه و سنی وجود داشته باشد، به نفع شیعه و سنی است.
اصولاً شما آمادگی همگرایی در گروه های شیعه را تا چه میزان می بینید؟
در حال حاضر در بین گروه های شیعه بدبینی وجود ندارد، اما آن همکاری لازم و مفید نیز وجود ندارد. به هرحال وضع فعلی از دوران جهاد بهتر است.
با توجه به این که بسیاری از طلاب افغانی در ایران به سر می برند و همین ها نیز می توانند پتانسیلی بسیار قوی برای تأثیرگذاری بر فرهنگ افغانستان باشند، شما برای بازسازی حوزه های دینی در افغانستان چه تمهیدی اندیشیده اید؟
هم اینک در افغانستان کارهایی صورت دادیم، حدود 37 هزار متر مربع زمین که شاید یک تا دو میلیون دلار قیمت داشته باشد، را از دولت گرفتیم و می خواهیم یک مدرسه ی علمیه 1500 نفری برای پسران و یک مدرسه ی علمیه ی برای خواهران احداث کنیم.
یک مرکز تحقیقاتی برای استادان دانشگاه و علمای شیعه و سنی در نظر گرفتیم که می خواهیم ابتکار این کار را به دست بگیریم تا به کشور خود خدمتی کرده باشیم. هم چنین قصد داریم یک کتابخانه ی بزرگ و یک چاپخانه کامپیوتری راه اندازی کنیم. علاوه بر این قصد داریم یک مسجد با گنجایش دوهزار نفر به همراه یک سالن سخنرانی دو طبقه ی دوازده هزار نفری که طبقه ی بالا برای خواهران و طبقه ی پایین برای برادران باشد، بسازیم. در این مرکز خانه هایی را برای اشخاصی که می خواهند در آن مراکز تدریس کنند، در نظر گرفته ایم.
به نظر من سیستم درسی قم ناقص است که باید تغییر کند. یکی از نواقص درسی قم 100 تا 110 روز درس در طول یک سال است که از قمار بدتر است؛ در قمار انسان پول خود را می بازد، ولی در این تعطیلات جوانی و عمر خود را.
نکته ی دیگر این که باید در بین این علوم، علوم روز را نیز بیاموزیم. روانشناسی و مقداری از علوم انسانی را بخوانیم یا ریاضیات و هندسه در بحث قبله، خمس یا میراث و... خیلی به درد ما می خورند. طلبه های ما تا زبان دانشجویان و دانشگاهیان را نفهمند و آن ها زبان طلبه ها را نفهمند، ما هیچ کاری نمی توانیم انجام دهیم. ما باید با آن ها تماس داشته باشیم و این کار فقط با آموختن مقداری از علوم روز مؤثر است که ان شاء الله ما این را در حوزه ی کابل جای خواهیم داد. این حوزه باید در شهرستان های افغانستان نیز مدارسی را تحت پوشش خود قرار بدهد تا یک مرکزیت واحد به وجود آید. من برای برادران اهل سنت کتابی را نوشتم که الان زیر چاپ است که مشخص شود، آن ها چه کار کنند و ما چه کاری انجام دهیم. ما باید بر روی مشترکات کار کنیم تا این دوری میان علمای شیعه و سنی و روحانیت و دانشگاهیان از بین برود تا ما هم برای سرنوشت علمی کشور خود قدمی برداشته باشیم.
در نواحی دیگر شیعه نشین چه کارهایی صورت گرفته است؟
اگر این کاری که عرض کردم، صورت بگیرد و مرکزی به وجود آید، انسجامی حاکم خواهد شد. در حال حاضر در مدارس دروس سطوح کفایه، رسایل، مکاسب و فلسفه تدریس می شود، قبل از دوران جهاد نیز درس خارج گفته می شد. امیدواریم این دروس به بهترین صورت برگزار شود و این از مسئولیت های مهم اهل علم افغانی است؛ آن ها که درس خارج را خوانده اند یا یک مقدار از درس خارج را خوانده اند و از نظر فکری و ذهنی در حد متوسط به بالا هستند، باید به افغانستان برگردند و حوزه باید مقدمات این امر را فراهم کند. در این چند سال که طالبان حضور داشتند، علمای اهل تشیع تحت فشار بودند و نمی توانستند تبلیغ کنند، ولی الان هیچ فشار و مشکلی وجود ندارد و همه آزاد هستند. بنابراین این اشخاص باید برگردند تا مدارس، منابر و مساجد فعال شوند و یک حرکت تبلیغی فعال روی دهد.
شما ظرفیت بالقوه ی افغانستان را با توجه به جمعیت دانش پژوهان دینی که در ایران اقامت دارند، چه میزان می بینید؟
از نظر کمیت طلاب افغانی زیاد هستند، ولی باید ببینیم که آیا کیفیت هم بالا است یا خیر. من نمی دانم که چند نفر از این طلاب در آن جا مفید واقع می شوند. روزبه روز سطح فکری مردم بالاتر می رود. مردم به منبرهای گذشته و طرز فکر گذشته توجه نمی کنند. مردم منبرهای خوب و مطالب جدید می خواهند و از مکررات خسته شده اند. ما در قرن بیست و یکم واقع هستیم. این نقص در عراق هم بود؛ یعنی در عراق هیچ تبلیغی نبود، فقط روضه خوانی بود، به همین دلیل شیعیان عراق مسایل خیلی ضروری خود را نیز نمی دانستند.
در افغانستان منبرها معمولاً شبیه منبرهای ایران است، ولی باز هم به تحول نیاز دارد؛ یعنی شرایطی که در ایران پیش آمد، برای طلاب افغانی بسیار مفید بود و آنها باید از این شرایط مفید استفاده کنند. در افغانستان نیز شرایط ذهنی و فکری خیلی تغییر کرده. در این سال های جهاد عده ای در اروپا بودند و عده ای هم در کشورهای همسایه زندگی می کردند. الان همه ی آن ها با فرهنگ ها و ذهنیت های مختلف باز می گردند و دیگر کسی با مکررات سر منبر قانع نمی شود. اگر کسی می خواهد خدمت کند، باید تمام این جهات را در نظر بگیرد.
در اخبار چند ماه اخیر اعلام شد که یکی از بازارهای کالاهای فرهنگی هند (یعنی فیلم های سینمایی) افغانستان است و به خصوص از هرات نام برد.
شکی نیست که آن ها کار می کنند، در حال حاضر مبتذل ترین فیلم ها در کابل، مزار و قندهار و... وجود دارد و منحصر به هرات نیست. آن ها فیلم های سکسی وارد می کنند. بنابراین باید دو جهت را در نظر داشت یکی این که طالبان افراط کردند، طبعا واکنش مقابل افراط تفریط است و دیگر به حد اعتدال نمی رسند. مردم از دست طالبان زندانی بودند، همه ی کارها جبری بود، نماز جماعت جبری بود، ریش گذاشتن جبری بود، نحوه ی لباس جبری و... طالبان به دلیل نادانی خود بسیار زیاده روی کردند. من گمان می کنم که به تدریج جامعه ی افغان از نظر روانی دوباره به سوی تعدیل شدن می روند.
جهت دیگر این که هر کس که بخواهد وارد یک کشور شود، طبعا فرهنگ خود را به همراه می آورد. این فرهنگ غیراسلامی در اوج خود وارد افغانستان شده، بنابراین ما هم نباید ساکت بنشینیم، اگر آن ها کار می کنند، ما هم باید کار کنیم تا بالاخره به یک سطح اعتدال برسیم. نه آن ها صددرصد کامیاب می شوند نه ما صددرصد کامیاب می شویم؛ «لیس للانسان الا ما سعی». خداوند به کفار هم توفیق می دهد، به ما هم توفیق می دهد، رحمت تکوینی خداوند شامل حال همه است، لیکن وظیفه ی ما این است که ناامید و مأیوس نشویم و مبارزه بکنیم.
به نظر می رسد که یک روحیه ی لیبرالی بر دولت افغانستان حاکم است. به نظر شما آیا این مسأله موجب نمی شود که به جداسازی دیانت از سیاست سوق پیدا کنید؟
درباره ی مسأله ی فرهنگ ما نه از آن جا انتظار داریم که صددرصد اسلامی شود و نه می گذاریم که صددرصد غیراسلامی شود. تلاش می کنیم که به هر حال بر روی قانون عینیت عامه و سویت عمومی که خداوند تکوینا اجازه داده، پیش رویم و زحمت می کشیم و امیدواریم که آینده ی ما بهتر از گذشته باشد.
در پایان اگر توصیه ای برای مهاجران افغان در ایران دارید بیان بفرمایید.
من می خواهم به دو قشر بیشتر سفارش کنم؛ دسته ای اول به متخصصین، چه متخصصین علوم تجربی یا علوم بشری و چه فضلای حوزه، می خواهم بگویم که در افغانستان تخصص وجود ندارد و افغانستان به وجود آن ها بسیار محتاج است. آن ها باید فداکاری کنند، منتظر این نباشند که زمینه ی کار برای آن ها فراهم شود و ما از افغانستان بهشت درست کنیم که این آقایان بیایند. آن ها خودشان باید بیایند و افغانستان را به بهشت تبدیل کنند. علمای دینی باید برگردند و بیایند، زیرا وضع فرهنگی و دینی مردم بسیار ضعیف شده و روز قیامت این مسئولیت به صورت مستقیم بر دوش علما است.
در کافی روایتی است که می گوید: «یغفر للجاهل سبعون ذنبا قبل ان یغفر للعالم ذنب واحدٌ»؛ یعنی یک گناه عالم در مقابل هفتاد گناه جاهل است. در بحار نیز روایتی است که می گوید: روز قیامت حساب 200 نفر تمام می شود، ولی حساب یک عالم تمام نمی شود. پس مسئولیت ما 200 برابر مردم عوام است. البته در ایران مسایل رفاهی بهتر است.
در آن جا انسان گرفتار مشکلات می شود، ولی انسان باید مشکلات روز قیامت خود را نیز در نظر داشته باشد.
عده ی دیگری که حتما باید بیایند کسانی هستند که کمی سرمایه دارند، و می توانند کارخانه های کوچک از ایران بخرند و همراه خود بیاورند تا هم برای خودشان و هم برای چند نفری که کار می کنند و در مجموع برای کل کشور ما مفید باشند و مسأله ی اقتصادنیز رونق پیدا کند و مردم برای خود کاری پیدا کنند.
بنابراین خواهش من این است که کسانی که پول دارند و کسانی که علم دارند، چه علم دینی و چه علم مادی، باید به کشور برگردند و چرخ های اقتصادی و فکری کشور را به راه بیندازند.
در پایان از وقتی که در اختیار ما قرار دادید، متشکریم.
گفتگو: علی اقلیدی نژاد
نظر شما