بازیافت کلیشه ها در بستر اجتماعی
مجله پگاه حوزه 16 شهریور 1381، شماره 65
نویسنده : حمد، امیر
فیلم «نان، عشق و موتور 1000» یک اثر کمیک است، و پرفروش در دوران رکود و بحران. و این مؤلفه ها خود به خود به آن اعتبار می بخشد. چرا؟
اولاً سینمای کمدی در ایران وضع اسفناکی دارد. ما هرگز به طور وسیع یک سینمای کمیک اندیشمندانه با طنز قوی و تفکربرانگیز نداشته ایم. گرچه اولین فیلم بلند سینمای ایران «حاجی آقا اکتر سینما» اثر مشهور آوانس اوگانیانس، فیلمی کمدی و اندیشگون بود، و گرچه اصلاً اولین اثر سینمای ایران «آبی و لابی» فیلمی کمدی به تقلید از پات و پاتشون دانمارکی بود که همان اوگانیانس آن را ساخته و اگر چه پس از سال ها غفاری با «شب قوزی» یک اثر کمیک ارزشمند را تولید کرد و جلال مقدم با «سه دیوانه» و «زیر درخت سنجد»، «صمد و فولاد زره دیو»، آثاری در خور توجه ساخت و مهرجویی شاهکارهای سینمای کمیک ایران «آقای هالو» (قبل از انقلاب) و «اجاره نشین ها» (پس از انقلاب) را پدید آورد و...
و اگر چه «ناصرالدین شاه آکتور سینما»ی مخملباف دارای روحیه ایی طنز آلود و ارزشمند و تلخ بود، و فیلم «هنرپیشه» او هم با ارزش های ویژه اش از یادنرفتنی است، با همه این ها آثار کمیک سینمای ایران عموماً سرشار از لودگی های بی مزه و حرکات سخیف و مسخره کردن لهجه ها بوده است، و کمتر ما آثار کمیک ارزشمند تولید کرده ایم. از این منظر «نان، عشق و موتور 1000» دارای اهمیت ویژه است و در کنار همان چند اثر مهم کمیک قرار می گیرد.
اما پرفروش شدن فیلم هم در دوران رکود و ورشکستگی سینما و عدم علاقه مردم به فیلم دیدن در سینماها، خود اتفاقی خجسته است. هر چند این رویداد نمی تواند بحران سینمای ایران را حل کند و این بحران دلایل ریشه ای خود را دارد، اما هر فیلم پرفروش لااقل به معنای ممانعت از ورشکستگی یک تهیه کننده و موفقیت مالی یک گروه فیلم سازی است.
«نان و عشق و موتور 1000» آخرین اثر آقای ابوالحسن داوودی است. ایشان بیشتر گرفتار مسایل خانه سینماست و کمتر به فیلم سازی می پردازد و متأسفانه آثار او تاکنون چندان پرفروش نبوده اند که موفق ترین شان «سفر جاودیی» بود.
فیلم آخر او ظاهر یک داستان شیرین و سرگرم کننده دارد و او به خوبی داستانش را تعریف می کند. یک خانواده پولدار، همه ثروتش در دستان «خان عمو»ی سخت گیر گرفتار ماند؛ زیرا بنا به وصیتِ پدر، او همه ارث و میراث و ثروت را اداره می کند و حال سه روز به برادرزاده اش اجازه داده که ازدواج کند و گرنه ثروت از دست او بیرون می رود. از آن طرف یک مکانیک و تعمیرکار اتومبیل با دیدن دختر، عاشق او می شود. این الگوی کلیشه ای عشق دختر ثروتمند و دختر فقیر از فیلمفارسی گرفته شده است و با ماجراهایی فرعی که رنگ و بوی سیاسی طنزآلودی دارد، آمیخته است.
ابوالحسن داوودی با فیلمی مثل «بوی خوش زندگی» شکست سختی خورد و با فیلم های «سفر جادویی» و «جیب برها به بهشت نمی روند» توفیقاتی به دست آورد. او با درس آموزی از شکست «بوی خوش زندگی» که به نظر داوری فیلم سختی بود، توانست نان، عشق و موتور 1000 را به فیلمی موفق تبدیل کند. فیلم بدون آن که به لودگی برود، موقعیت کمیک این خانواده اشرافی و این دختر و جوان فقیر عاشق و ازدواج مصلحتی او، عدم توجه زن به شوهر و نگاه نوکر و اربابی به او، توجه زن به مردی جذاب و شیاد که خود را بسیار پولدار معرفی می کند، دعوای حاشیه ای جوانان حزب اللهی و دوم خردادی ها را به نمایش می نهد و به افشای کلاهبردار بودن خواستگار ثروتمند و شکفتن عشق بین زن و شوهری که تازه همدیگر را کشف می کنند، می پردازد.
این ها همه و همه از نظر سوژه کلیشه ای اند؛ اما فیلمنامه از همین کلیشه ها، موقعیت های شیرین می آفریند و فیلمساز با درک درست از متن، به روانی و سلامت قصه اش را پیش می برد و ضمن دادن یک پیلام اخلاقی (عدم توجه به ظاهر آدم ها و بها دادن به عشق واقعی) کلی تماشاگر را می خنداند و سرگرم می کند؛ بدون آن که به سمت لودگی رایج رود. در این میان جز کارگردان، اکبر عبدی و سروش صحت نقش مهمی ایفا می کنند، و البته بازی بهاره رهنما هم پذیرفتنی است و نمره قبولی می گیرد.
یکی از علل موفقیت فیلم، آن است که علی رغم کمدی بودن، شخصیت عاشق جوان و مکانیک باورناپذیر نیست. نوعی بازی کاریکاتورگونه قابل پذیرش نقش سروش صحت را پررنگ می کند و مدل های اشرافیت در رفتار عبدی و افراد خانوده اصلاً اغراق آمیز در نیامده است. بازی عبدی و شوخی های فیلم واقعاً شیرین است.
اصلاً اکبر عبدی بازیگر کمدی منحصر به فردی است. او یک بازیگر درجه یک حرفه ای در زمینه کارش محسوب می شود. شهادت برادرش نیز بر سلامت او در سینما افزوده است. عبدی هرگز به ابتذال در نغلتیده و در «نان، عشق و موتور 1000» هم با خلاقیت از پس نقش خود برآمده است.
نوجوانان دیروز، نقش اکبر عبدی را در «باز هم مدرسه ام دیر شد» به یاد دارند. سریال های تلویزیونی او واقعاً شیرین بود. بذله گویی و حاضرجوابی، لحن صحبت او هرگز موهن و مبتذل نبوده، بلکه به ویژگی بازی کمیک او بدل شده است. خوش ساخت بودن «نان و عشق و موتور 1000» به درخشش بازی عبدی در این فیلم کمک کرده است.
به جز بازی خوب عبدی و صحت، نان و عشق وموتور 1000 از یک پیرنگ و طرح اولیه منسجم برخوردار است. مشکل بزرگ سینمای کمدی ما، فیلمنامه است. خوشبختانه این فیلم علی رغم استفاده از کلیشه های کهنه و الگوی عامه پسند، دارای طرح اولیه سرراستی است و عناصر نوی به آن اضافه شده و لحنی انتقادی به آن داده و در لابلای فرمول ها و داستان کلیشه ای، به هجو وجوه منفی مردم، ظاهربینی و جریانات سیاسی روز با لحنی مفرّح پرداخته است.
در این دورانِ عبوس و روزگار فراوانی مشکل های متعدد اقتصادی، آوردن لبخند بر لبان مردم و اقعاً کار درست، اما سختی است، و به نشاط روحیه اجتماع کمک می کند. شخصیت های «نان، عشق و موتور 1000» کسانی هستند که اگر پوسته کمیک شان را بشکافیم، در دور و اطراف ما حضور دارند. هجو سیاست زدگی در این فیلم دلنشین است، و ما را از یک بیماری مزمن بازداشته، با چهره سطحی مان آشنا می کند و آینه ای می شود در برابر چشم های ما تا خود را بهتر بنگریم و از این همه سیاست زدگی شرمنده باشیم. پس کلیشه ها و شوخی های این فیلم در یک بستر اجتماعی جاری می شود و تأثیر خود را بر تماشاگر می گذارد و برای همین فیلم پرفروش از آب در آمده است.
کاربرد اندیشه در ساختن فیلمی با ظاهری ساده، عامل موفقیت ابوالحسن داودی شده که خواسته همه مهارت هایش را به کارگیرد تا حالت پوچی و بیهودگی ارزش های کاذب و معیارهای نادرست و سیاست زدگی و غیره را نشان دهد و تنها عشق را معتبر اعلام کند. بهره وری از محیط اجتماعی همان نکته ای است که او خود در مصاحبه با روزنامه همشهری (شنبه / 19 مرداد) به آن اشاره کرده است و بلای سیاست زدگی را در زندگی ما نشان داده: «در طول سه چهار سال گذشته، نوعی سیاست زدگی حادی که درجامعه ما خودش را نشان داد و باعث شدکه ما در روابط و ارتباطات، خودمان را مهم تر از آن چیزی که هستیم جلوه بدهیم و در کارهای مهم و تصمیمات مهم بازبینیم و به مسایل و چالش های سطحی تر و روزمره تر بپردازیم.
این ها زمینه ساز دنیای طنز آلود عمیقی شده است که اتفاقاً اگر کسی بخواهد به این روابط نگاه بکند، هزاران و شاید ده ها هزار شوخی ناب مختلف پیدا می کند. این می تواند بر مبنای همین شخصیت ها شکل بگیرد. پس اگر قرار است یک کلیشه خوب را در یک بستر اجتماعی بگذاریم، چه بستری بهتر از این روابطی که درعین حال که در شرائط جامعه وجود دارد و کاملاً عینی است و همه آن را با پوست و گوشت و استخوان حس می کنند، در عین حال یک هجویه بزرگ هم با خود به همراه دارد. یعنی یک جور فضای آبسوردی (= پوچ و مهمل) که خیلی اتفاقات را شبیه نمایشنامه های بکت و یونسکو می کند؛ در حالی که شما همان اتفاقات را، همان شخصیت ها را در اطراف خودمان هم می بینید.
خوب این دو مسئله قرار است در فیلمنامه تنیده شوند. من براساس شرائطی که در اجتماع وجود داشت، سعی کردم تا آن جا که می توانم از نتیجه گیری یا برخورد یک طرفه در فیلم بپرهیزم. یعنی اصلاً نگاه موضع گیرانه ای نداشته باشم. حتی اگر تمایلی هم به یک نوع نگاه و یا دیدگاه اجتماعی دارم، سعی کنم که آن دیدگاه را در فیلم بروز ندهم. بلکه به عنوان یک شخص سوم، حضور داشته باشم؛ طوری که انگار یک بازی شطرنج را از بالا نظاره و داوری کنم. نه خیلی طرفدار مهره های سیاه باشم و نه مهره های سفید. این مهره ها در نهایت باید در کنار هم و در یک جعبه قرار بگیرند و آن جعبه هم جایی جز مملکت خودمان نیست.»
داوودی اضافه می کند: «اگر قرار است اتفاقی در طول یک فیلم بیفتد، باید همان اتفاق ایده آلی باشد که در یک کشور قرار است بیفتد. یعنی انسان ها سلیقه ها، عقاید و ارزش های خودشان را حفظ کنند؛ اما درنهایت بتوانند به یک همزیستی و ارتباطی برسند: مدنیت، تمدن و یا هر چیز دیگر. این همان چیزی است که در هسته اصلی مفهومی فیلمنامه، مدنظر بود.»
از نظر ساختاری فیلم داوودی، ریتم خود را از اول تا آخر به خوبی حفظ می کند و به نفس نفس و لکنت نمی افتد. بازی ها یکدست پیش می رود. فیلم دارای پراکندگی نیست. ارجاعات فیلم به موسیقی و فیلم های قبل از انقلاب و آثار عامه پسند خوب از آب در آمده است. شیوه های جدید تصویری را برای معرفی شخصیت ها به درستی به کار گرفته و از عهده آن بر آمده است و فیلم پس از همه ماجراهای کمیک و بازی ها و درگیری ها، ما را دعوت به یک تجربه معنوی نو و همزیستی تازه می کند.
بدینسان فیلم «نان، عشق و موتور 1000» اثر موفقی در سینمای کمدی ایران است که در همین محیط آشنا با شخصیت ها و ماجراهای ملموس می گذرد. تیپ های فیلم از درون زندگی بر آمده اند و با ادغام هجوآمیز و کمیک تبدیل به شخصیت های جزئی و تازه ای شده اند. عباس و برزو و ارشک و فلور، آدم هایی اند با این ترکیب خلاق، که قطعه ای با مزه و خودمانی را برای ما تعریف می نمایند و در عین حال قرینه ای می شوند از روزگار زندگی ما. فیلم به زبان ساده و دلنشین به نقد وجوه منفی زندگی و روابط ما برمی خیزد و ما را تشویق به بازگشت به الگوی شرم و حیا و عشق و سادگی و صفا و همبستگی و دوستی می کند و از ظاهرپرستی و نیرنگ و شیادی و تخاصم بر حذر می دارد. «نان، عشق و موتور 1000» سزاوار فروش خوب خود بوده است.
نظر شما