موضوع : نمایه مطبوعات | پگاه حوزه

مسأله زنان در گفتمان نوگرای اسلامی

مجله  پگاه حوزه  23 شهریور 1381، شماره 66 


نویسنده: هبة رئوف عزت

مترجم: حسین مظفری

عرصه جبهه گیری
شرایط فعلی جهان اسلام و عرب، شاهد جبهه گیری شدید و آشکار دو جریان اسلامی و سکولار در قلمرو فکری - فرهنگی، در موضوعات مختلف اجتماعی، اقتصادی و سیاسی است. مسئله زن یکی ازمسائلی به شمار می رود که درگیری این دو جریان و نفی هریک توسط طرف دیگری، در آن متبلور شده است. تردیدی نیست که برای شناخت این وضعیت می باید بر تاریخ معاصر از اوائل قرن گذشته (قرن نوزدهم) اشراف داشته باشیم تا بتوانیم نقطه شروع این جبهه گیری و جدال فراگیر بین طرفداران «تجدد و نوگرایی» و هواداران «سنت واصالت» را دنبال نماییم. اما این مسئله موضوع بحث ما نمی باشد؛ هر چند که گمان می رود بررسی دقیق وضع موجود و سرانجام آن می تواند ما را در شناخت سرچشمه و ریشه های منازعه به شکل عمیق تر کمک کرده، ارزیابی نتایج آن، آگاهی بیش تری را برای ساختن آینده در اختیار ما می گذارد.

نخستین نکته ای که توجه هر پژوهنده ای را در این زمینه به خود جلب می کند، فقدان یک مرجعیت تعیین کننده در این منازعه می باشد.در واقع، اختلاف بین این دو جریان، اختلاف بین جریان هایی نیست که درموضوع یکسانی قرار گرفته و در چگونگی برداشت و اجتهاد خود با یکدیگر اختلافاتی داشته باشند؛ بلکه اختلاف بین دو اردوگاه با جبهه گیری های مبنایی می باشد: اردوگاهی که شعارهای روشنفکری و جنبشِ نوگرایی را با مضامین سکولار مطرح می کند و با وجود اختلافاتی که بین گروه های آن از چپ و راست وجود دارد، همگی به مادی گرایی و زمینی بودن منبع قوانین و وضعی بودن آن عقیده دارند. در حالی که اردوگاه دیگر با همه گروه های متعدد خود، با شعار اسلام و شریعت از سنت و اصالت دفاع می کند.

هر چند اردوگاه نخست در اظهارات خویش، اسلام را دین عدل و مساوات و عقل می خواند و در مقام تعارف بدان عشق می ورزد، هرگز به شکل اصیل بدان نمی نگرد و تلاش های فکری را بر اساس این مفاهیم تدوین نکرده و این اظهارات نیز در صورت لزوم، فراتر از تعارفات گذرنده نیست. اردوگاه دیگر با تأکید بر اهمیت پیشرفت ونهضت علمی، استفاده از دستاوردهای تمدن غرب در زمینه مادی، از خود اتهامات مربوط به عقب ماندگی و ارتجاع را دور می کند؛ اما در اجتهادات و تلاش های علمی خود فاقد یک نظام مدون بوده و برای ارائه الگوی جایگزین، در این خصوص تلاش لازم را از خود نشان نداده است.

شاید بتوان این وضعیت را به «سنگربندی» دو جریان تشبیه کرد که هر گروه با انبوهی از مفروضات، ادعاها، پیشنهادات و اتهامات با طرف دیگر به تبادل آتش می پردازند و از موضع و عملکرد خود خرسند و خشنود است: کل حزب بما لدیهم فرحون. اما به رغم مبادله اتهامات و ادعاها، از دهه چهل میلادی به این طرف، انباشته علمی آن ها هیچ گونه تغییری نکرده است. خواننده این جدال کتبی در می یابد که درباره بسیاری از موضوعات اقداماتی برای تقریب یا تفاهم صورت گرفته و کنفرانس های اسلامی و قومی که برای حل این منازعه برگزار شده است، نه به تسلیم یکی از طرف های درگیری در یکی ازمسائل انجامیده و نه حتی زمینه و میدان تازه ای را برای نزاع دیگری ایجاد کرده است.

مسئله زن
مسئله زن وبررسی وضعیتِ حقوق ومشارکت وی درادبیات عصر روشنگری از اواخر قرن گدشته و اوائل قرن حاضر مطرح گردید. طرح های گروه اسلامی در ابتدای کار توسط نهادهای دینی مطرح گردید. سپس گروه های تشکیلاتی و بعد از آن شخصیت های متفکر و مسلمان درمقام واکنش و مواجهه با خطر، فعالیت های خود را آغاز کردند. شاید بتوان گفتمان هر یک از این اردوگاه را به شرح ذیل مورد بررسی قرار داد:

ویژگی های گفتمان اسلامی درباره زن
سنت گرایی والتزام به نص: هر چند گفتمان اسلامی در موضوعاتی مانند اقتصاد و سیاست به دلیل دلبستگی به قدرت و علاقه مندی به ایجاد تغییر در آن، به اجتهاداتی دست یازیده است، ولی در زمینه مسائل متعلّق به زن همچنان در زندان متون دینی محبوس ماند و با شعار التزام به نص از هر گونه تلاش فکری و اجتهاد در خصوص چگونگی و ضوابط آن یا تطبیق آن شرایط بر واقعیات زندگی از حل مسائل دشوار آن باز مانده است. به عبارت دیگر به جای آن که با پذیرش نص برای ترجمه و تطبیق آن با شرایط زندگی به احیای آن بپردازد، با نگرش متحجرانه به واژه های نص و ارتباط آن با مبنای آرای فقیهان سابق از هرگونه کوششی برای بررسی یا قیاس با معیارهای نص شرعی و شناخت ثابت و متغیر آن در فقه و فتوا باز مانده است.

بنابراین، نص شرعی در چارچوب فهم گذشتگان محصور گردیده و امکان خلاصی از آن را ندارد تا بتواند مبنای اصلاح و جنبش قرار گیرد و به جای آن که از آن به عنوان یک سرمایه علمی و میراث فقهی بهره ببرد و نقشی هدایتگرانه داشته باشد، به کلافِ سردرگمی تبدیل شده که بر دست و پای زن پیچیده است و همچنان بر مسائلی از قبیل فتنه زنان، حجاب، وظیفه زن درخانواده، نقش زن در تبلیغ، فقه عبادات زن و دیگر مسائل مشابه تمرکز یافته است.

دو. تاریخ گرایی و سطحی نگری: گفتمان اسلامی در محدوده تجربه تاریخی عصر نبوی گرفتار آمده و نتوانسته است از این تجربه تاریخی و ریشه های آن به عنوان منبعی برای زایش تجربه های نوین استفاده کند تا بر اساس این تجربه های جدید، در همان مسیر حرکت کرده و نمونه های تازه ای را متبلور سازد. این جریان با بیان تجربه عصر پیامبر(ص) و تکریم پیامبر از زنان ویا مشارکت زنان صحابه، به عنوان مثال هایی راجع به حقوق زن در اسلام مطرح می سازد؛ بی آن که بداند با چه شیوه ای می تواند وضعیت فعلی زنان را جهت دهد یا از این تجربه چگونه می توان به عنوان وسیله ای برای تبیین زندگی روزمره در قرن پانزدهم هجری بهره برد. این سطحی نگری به مسائل و فقدان تعمق و ریشه یابی و تدوین آن ها موجب اخلال به کار زن شده است وبه دو راه حل انجامیده است: کار در زمینه ها و مشاغل معین و یا فراغت کامل برای خانواده؛ بی آن که توانایی های گوناگون زنان و شرایط فرهنگی و اجتماعی آن ها یا تفاوت وضعیت زن روستایی وشهری و مسائل دیگر را مدّ نظر قرار دهد.

شاید استثنای عملی دراین زمینه که درخور توجه می باشد، تجربه زنان فعال در جمعیت «اخوان المسلمین» است. این تجربه نیز در واقع در خارج از تشکیلات اخوان شکل گرفت و پس از شکل گیری به اخوان پیوست و حتی از سوی جریان اسلامی نیز بروز نیافت.

اجتهاد جنبش ها و تحجر متفکران سکولار
از دیر باز جنبش ها و جناح های مسلمان ازسوی اردوگاه سکولار در معرض اتهام به جمود و «تاریک بینی» قرار داشته است؛ در حالی که اگر کسی با دقت موضوع رابررسی کند، در می یابد که با گذشت چند دهه گفتمان سکولار در ارائه طرح ها و اندیشه هایش تغییر نکرده است و هم چنان درحول محور مفهوم مردسالاری دور می زند؛ مفهومی که از دیدگاه اسلامی کاملاً با قوامیت مرد فرق دارد.

منظور از مردسالاری از نظر لغوی حکومت مرد است و ریشه آن به عنوان یک مفهوم به تمدن رم برمی گردد که پدر خانواده بر تمامی افرادی که تحت سرپرستی وی قرار داشتند، اعم از دختران، پسران، زنان و همسران فرزندان حاکمیت مطلق داشت. این سلطه تنها به مرد اختصاص داشت وشکنجه، تبعید و بیع آنان را شامل می گردید. پدر خانواده، مالک و متصرف در اموال خانواده بود و او حق داشت فرزندان دختر و پسرش را بدون اجازه یا مشورت آنان تزویج نماید.

شاید بتوان از خود واژه خانواده به درک اندیشه سلطه مندانه پدر در داخل خانواده پی برد؛ زیرا این واژه در نزد رومیان مزرعه، خانه، اموال، و بردگان یا ماترک و میراثی را که پدر و همسر برای ورثه باقی می گذارند،شامل می گردید. بدین گونه زن به عنوان بخشی از ثروت و دارایی مرد بود.

مفهوم مردسالاری در نوشته های دوران جدید برای نقد سیطره پدر در داخل خانواده به کار برده شد و رابرت فیلمر انگلیسی نخستین شخصی بود که در قرن هفدهم میلادی الگوی خانواده مردسالار را برای تحلیل نظام حکومتی به کار برد؛ زیرا می دید که درحکومت های مستبد، حاکم با اتباعش همان رفتاری را دارد که با زن و فرزندانش دارد. این همان طرحی بود که لاک برای نزدیک شدن به تحلیل پدیده سیاسی، آن را مورد انتقاد قرار داد؛ هر چند با سلطه پدر در داخل خانواده مخالفت نکرد. پس از آن استعمال این مفهوم به ویژه در نوشته های مارکسیستی، رواج یافت؛ چنان که این مطلب یک مفهوم محوری درنقد زن سالاری به نفع سیطره مرد، خانواده، جامعه و دولت به شمار می رود.

به کارگیری مفهوم پدرسالاری در غرب به دو جریان مربوط می شود:

جریان علمانیت که دین را پایه اساسی توجیه کننده اعمال پدرسالاری و ایجاد مبنای شرعی برای آن می داند؛ زیرا خداوند نیز خود دارای ذاتی پدر مآبانه و سلطه گر است. همچنین جریان مارکسیستی در انتقاد از نظام طبقاتی جامعه و دولت از همین مفهوم استفاده می کند و اعتقاد دارد که این دو دارای بنیان های پدرسالاری هستند. دولت، اقتصاد و خانواده ای که از سوسیالیسم اقتباس شده باشد، برای تمامی این امور الگویی نمونه ارائه می کند. به عبارت دیگر مفهوم پدرسالاری در دوران معاصر، برای رد دین و نقض دولت به کار رفته است. در نتیجه با دیدگاه اسلامی که شریعت را حکومت داده وبه وجود دولت به عنوان چارچوبی برای اداره امور سیاسی اعتقاد دارد، کاملا تعارض دارد؛ بی آن که به اختلاف موجود درباره ادوار آن یا حجم و میزان دخالت آن در حاکمیت اصیل امت و جماعت سیاسی بحث کنیم، چنان که معیارها و ضوابطی را در این خصوص وضع می نماید که بافهم دیدگاه غربی نیز در خصوص دولت به همان اندازه متفاوت می باشد.

اختلاف دیدگاه اسلامی از دیدگاه غربی درباره خانواده، به تفاوت نگرش آن ها به دین و رابطه زن ومرد مربوط می شود. چنان که موضع آن ها نسبت به دولت و ماهیت حاکمیت، متفاوت می باشد و در واقع اختلاف بین این دو دیدگاه، معرفت شناسانه و سیاسی است و بدون در نظر گرفتن نظریه سیاسی، آن ها قابل درک نخواهد بود.

وانگهی تلاش های علمی جریان سکولار نزدیک شدن به فهم متون دینی و شرعی به رای و نظر جمهور ملتزم نبوده و یا با روش اجتهادی آنان که بر پایه احترام به اصول تفسیر وعلم اصول می باشد، مخالفت دارد؛ یا آن که با هجوم بر راویان و طعن آنان، صلاحیت نص را برای همه زمان ها و مکان ها، با قرار دادن آن در جایگاهی تاریخی به زمان نزول محدود می نماید. از برجسته ترین نمونه های این جریان، می توان به کتاب الحریم السیاسی، نوشته فاطمه مرنیسی و کتاب های فریده بنانی در باره ضرورت بازنگری در قرائت حدیث اشاره کرد. ملاحظه می شود که در این شیوه، تعامل بانص دینی، از طریق ابزارهای اصول فقه انجام نمی شود؛ بلکه به شیوه ای صورت می گیرد که به گفتمان نزدیک تر است وبه طور خاص بازگشت به نوشته های اسلامی دوران معاصر در این قضیه دارد، بی آن که آن را به دیدگاه نوشونده این نویسندگان مسلمان در مسائل دیگر از جمله راه های تجدید نظر دراصول فقه مرتبط نماییم. بنابراین، پناه بردن این افراد به گفتمان دینی فقط درخصوص مسائل راجع به زن صورت می گیرد؛ در حالی که پیشینه فکری این متفکران در یک نظر اجمالی، زمینه هایی سکولارند.

درمقابل این جریان سکولار، فریادهایی نیز شنیده می شود که خواهان اصلاح گفتمان اسلامی درباره زن است. اینک به دو نمونه بارز این گفتمان اصلاحی، یعنی شیخ محمد غزالی و شیخ یوسف قرضاوی از اندیشمندان معاصر، برای استدلال به نفع ادعای خود اشاره می کنیم:

شیخ محمد غزالی و نگرانی های زنان
شیخ محمد غزالی از ابتدای فعالیت علمی خود، از شریعت اسلامی دفاع کرده، خواننده تألیفات وی، این اخلاص را در دفاع از اسلام در آثار وی درمی یابد.او در مقابل استعمار، سوسیالیسم، سرمایه داری و انتشار سوسیالیسم علمی به دفاع از اسلام می پردازد. همچنین، با اندیشه های ملّی گرایی و افکار رستاخیز عربی (بعث عربی) مقابله کرده، در تألیفات خود با موهومات و گمانه زنی های مستشرقان و حرکت های صلیبی و اتباع آن می ستیزد.

مرحله نخست زندگی وی دراقدامات دفاعی سپری شد ودر دهه های پنجاه، شصت و هفتاد میلادی، درجبهه های فکری و فرهنگی به مقابله پرداخت. با وجود این موضعِ تدافعی، شیخ به زودی به وجود مشکلاتی درخصوص مسائل زنان در جهان اسلام پی برد. در نتیجه از پرداختن به این مسئله غافل نشده، در مقابل آن ایستادگی کرد. وی در کتابی تحت عنوان «اسلام ونیروهای بیکار» که در اوایل دهه شصت میلادی انتشار یافت، به بررسی وضعیت نامطلوب زنان در دنیای اسلام پرداخت. وی دراین کتاب، همگان را به انجام اصلاحات و بازگشت به اصول فرا می خواند. با وجود این، همچنان مقوله های متأثر از رسوبات کهن «ألازهر» را تکرار کرده، می گوید: زن بیکار از زن فاسد بهتر است و زنان محبوس در خانه ها و پستوها و افرادی که خود را درخدمت به همسر و فرزندان محدود کرده اند، از زنانی که در مقابل هر چشمی کشف حجاب کرده و از مصافحه با نامحرمان خود داری نمی کنند، برتری دارند.» در یک کلام به این مطلب عقیده دارد که به طور کلی جنس مرد از زن قوی تر است و برتری برخی از زنان در بعضی از زمینه ها به این حقیقت کلی خدشه نمی رساند. مردان، کارگزاران سازندگی هستند و زندگی بشر بر دوش توانمند آنان قرار گرفته است. جنبش های - به اصطلاح - زنان فقط مولود احساس و دلسوزی و همدردی مردانند که دل های بعضی از آنان را فراگرفته و برای آزادی زن از قید بندهایی که مردان دیگری بر آنان افکنده اند، به اقدام دست یازیده اند.

هر چند شیخ در صفحات بعدی کتاب به نقش زن در دوران نخست جامعه اسلامی می پردازد واین مطلب را می پذیرد که درمقایسه با این صفحه های درخشان از تاریخ اسلام، زن امروزین از نیروهای بیکار محسوب می شود، ولی شیخ از بیم الگوی مسلط و قدرتمند غربی که درصدد است زن را از کانون خانواده اش جدا کرده، بدون تعیین ضوابط وی را به مشارکت در زمینه های عمومی فراخواند، همچنان موضع محافظه کارانه خود را حفظ می کند. در نتیجه، نگرانی اخلاقی و «سدّذرایع» تنها دغدغه ای است که خواننده در دسته اول از آثار شیخ می یابد و در این مرحله وی ادعا می کند که «ما نمی خواهیم خود را در بین دو شر مخیر بیابیم»؛ مطلبی کلی که فاقد ارائه راه حلی تفصیلی و کامل برای ارائه روشی معتدل وجانشین می باشد.

شیخ در کتاب «حقوق بشر بین تعلیم اسلام و اعلامیه ملل متحد» نیز درهمین مسیر حرکت می کند. از طرفی از مشارکت زنان استقبال می نماید و ازسویی قلمرو مشارکت زنان را به شروطی از قبیل داشتن نیاز مالی یا به حرفه های معینی که برای زن مناسب تر است، محدود می گرداند. همچنین مطالبی را در دفاع از قوامیت مرد بیان کرده، متعرض ممارست های سوء مردان در منع زن از مشارکت در امور عمومی نمی شود.

شیخ در سال های بعد به زودی به اهمیت موضوع پی برده، مسائل آن را در قلمرو گسترده تری مطرح می نماید. طرح ها و اندیشه های وی شکل تازه ای به خود می گیرد و برای تعیین میزان درک و فهم اهمیت نقش زن در حیطه امت اسلامی بر اهداف متمرکز می شود. پس از آن به زودی به این نکته پی می برد که بایستی به جای تأکید بر اصل مشارکت و نقش زن، به تعیین ضوابط برای مشارکت پرداخت و می نویسد:

«محرومیت زن از تعلیم وتربیت وعبادات فردی و اجتماعی وسیاسی برای جلب رضایت خداوند و پیامبرش صورت نگرفته است و زنان مسلمان در دوران پیامبر اکرم(ص) و خلفای راشدین و دوره های درخشان بعد از آن، هرگز چنین وضعی نداشتند... بهتر است کتاب خدا و سنت پیامبر و فقه اصحاب و تابعان وامامان مشهور را مطالعه کرده و دین خود را از منابع و سرچشمه های اصیل آن فرابگیریم.»

در دهه هفتاد میلادی شیخ به معرکه معروف دیگری راجع به اصلاح قوانین احوال شخصیه مربوط به تقیید تعدّد زوجات و طلاق وارد می شود. وی برای دفاع از کیان خانواده و مصالح جامعه به این معرکه درآمد و باعث شد از پرداختن به تمامی مسائل دشوار مربوط به زنان باز ماند. با وجود این، در اوایل دهه هشتاد میلادی، گفتمان وافکار وی درخصوص مسئله زن در دامنه گسترده تری شکل گرفته، تکامل یافت. این گفتمان جدید عبارت است ازپاکسازی فرهنگ های موروثی وتأسیس روشی سالم برای مواجهه با اصول، یعنی قرآن و سنت تا از این طریق فهم و درک خود را از نظرات آلوده به هوای نفس یا متأثر از عادت هاو سنت های موروثی، تطهیر نماییم.

در کتاب «دستور وحدت فرهنگی مسلمانان» آنان را به بازگشت به سرچشمه گوارای وحی برای تحقق وحدت مسلمانان و جریان های فکری و فرهنگی در امور مختلف که یکی از آن ها قضیه زن می باشد، فرا می خواند:

«درباره تعیین وضعیت اجتماعی زن به این نکته پی بردم که در این خصوص دو حدیث وجود دارد: یکی صحیح ودیگری ضعیف. حدیث صحیح کنار گذاشته شده است.» در همان دوران بعضی می گفتند: بیعت بامردان کافی است و آنان، زنان خود را از این امر مطلع خواهند کرد.»

شیخ در این بیان خود بر روی ریشه مشکل انگشت گذاشته و پس از اشتغال طولانی به امر دعوت وتبلیغ، دریافت که اسلام دشمنانی درونی دارد و آن قصور فهم و کوتاهی درک و اندیشه آنان می باشد. بسیاری از ایرادات و اشکالاتی که درعصر حاضر به اسلام وارد می شود، بیش از آن که مسئولیتش متوجه دیگران باشد، متوجه فرزندان اسلام است.

تألیفات اخیر شیخ نشان می دهد که برخورد وی با زنان در مجالس فتوا و دانشگاه ها چگونه بر اندیشه وی در زمینه امور زنان تأثیر گذاشته است؛ زیرا از نوشتن و تألیف به شکل نظری و تئوریک و به عنوان یک خواننده تاریخ و اصول خارج شده و به تألیف درباره مشکلات و رنج های کنونی زنان در جامعه اسلامی تغییر جهت می دهد.این مطلب در مثال ها و وقایعی که ذکر می کند، به خوبی آشکار است و می کوشد با پرداختن به واقعیت های موجود در جامعه، گسست فراوان بین تعالیم اسلام و وضعیت زنان را روشن کند. در کتاب «صد پرسش از اسلام» می گوید: «من این سؤال را مطرح می کنم که آیا در جهان اسلام با زنان مطابق تعالیم اسلام رفتار می شود؛گمان نمی کنم چنین رفتاری تحقق یافته باشد، مگر به صورت جزئی و بسیار اندک.» شیخ در پاسخ به پرسش هایی درباره مسائل مربوط به زنان و نقش آنان در جامعه، بر اهمیت آموزش و مشارکت زنان در فعالیت های مساجد تأکید می ورزد و با اشاره به زنان پیامبر اکرم (ص) و زنان صحابی آن حضرت به عنوان سرمشق و الگوی زنان در عبادت و کار و جهاد، به بیان حقوق زن در خانواده و جامعه می پردازد.

البته وی بر این مطلب واقف است که «دینداران فاسد» - به تعبیر وی - از همان دوران رسالت پیامبر(ص) مانع شدند که زن مسلمان درمسیر شکوفایی خود حرکت نماید. ممکن است تصور شود که این نظرات اندیشه هایی است که با تمدن جدید همسویی دارد. وی با رد این گمانه زنی می گوید:

«مایل نیستم که از مطالب من استنباط شود که من خواستار انتقال آثار تمدن غربی به جوامع خودمان هستم. این تمدن مجموعه ای از سنت های خوب و نادرست است. من می خواهم نصوص مکتوب یامفهوم ازسیره و رفتار پیامبر (ص) و سلف اول را اعمال شود.»

بنابراین، موضوع بازگشت به سنت پیامبر اکرم (ص) و فهم دقیق کتاب خدا و فقه آگاه، از سنت های اجتماعی است. وانگهی غزالی، افق دورتری را مد نظر قرار داده، عقیده دارد که آینده اسلام بسته به این است که ما نظر خود را درباره بسیاری از مسائل از جمله موضوع زنان اصلاح نماییم. این تنگ نظری ها موجت می گردد که دشمنان دین از این طریق به جامعه اسلامی نفوذ کنند.

انصاف این است که هجوم رهبران تنصیر بدون زمینه برما وارد نیامده است؛ زیرا رفتار بعضی از مسلمانان و فتاوای برخی از فقیه نمایان، انواع گرفتاری ها را بر اسلام روا داشته است.

در پایان دهه هشتاد میلادی کتاب مهم شیخ محمد غزالی، تحت عنوان «سنت نبوی بین اهل فقه و اهل حدیث» انتشار یافت. وی دراین کتاب اندیشه هاو نظرات خود را درباره موضوعات مختلف و تفسیر بعضی از نصوص سنت و سیره پیامبر (ص) و از جمله موضوع زن گرد آورده است.

وی بخش دوم کتاب را به مسئله زن اختصاص می دهد، که با بررسی مسئله حجاب شروع می شود و در آن جواز کشف قرص صورت را بیان کرده و عقیده ندارد که در این نظر با اجماع فقها مخالفت کرده است؛ بلکه ادّله فقهی را در این مسئله که مباحثات جدلی فراوانی راجع به آن مطرح گردیده است، با نظرش هماهنگ کرده و در جهتی همسو با نظر فقهای چهارگانه سوق می دهد. با پرداختن به این مسئله، می خواهد موضوعی را که احتمالاً می تواند به وسیله ای برای ممنوعیت کلی زن از ورود به امور عمومی می گردد، از سر راه بر دارد و هدفش بازگشت به اصول و احیای فقه اعتدالی است که حواشی بر متون نزدیک دست ما را از دسترسی به آن ها باز می دارد. پس از آن شیخ، به مسائل زن و خانواده وظایف کلی می پردازد. در این جا از زن مسلمان می خواهد که در زندگی عمومی و حیات اجتماعی، مشارکت نماید و در بیان آن، قوت استدلال وی آشکار گردیده و این نظر را ابراز می کند که زن پاکدامن مسلمان می تواند امت را به جنبش درآورد و رسالت دینی خود را همگام و همدوش مردان بر دوش کشد.

در حالی که شیخ در دهه هشتاد، پس از مطالعه فراوان و آگاهی از وضعیت موجود زن مسلمان و نقشی که زنان صحابی صدر اول ایفا کردند، می کوشد بین مسئولیت زن در منزل و تعهد وی در برابر امور امت، موازنه برقرار نماید، در دهه شصت می گوید: «من اشتغال زنان را در تمامی مشاغل درست ندانسته، در تمامی زمینه ها او را با مرد برابر نمی دانم و معتقدم که وظیفه تربیت فرزندان شایسته ترین کار برای زن است. البته بعضی از کارهای هنری است که تنها از عهده زنان بر می آید و دختران بسیاری مجبورند قبل از ازدواج کار کنند. از طرفی شرایط اقتصادی بر شیوه فهم مردم از زندگی تأثیر فراوان دارد و نمی خواهم در صورت فقدان آشکار وضع اسلامی از این زندگی سخت و دشوار به نشر فتاوای جزیی بپردازم.»

مشاهده می شود که در شرایطی که دشمن از نظر سیاسی، اقتصادی، تبلیغاتی و تربیتی در سرزمین هایی نفوذ کرده است، شیخ به این نکته پی برده که در این عصر، امت اسلامی به زنانی احتیاج دارد که از منزل خارج شده، در عرصه های گوناگون جهاد کنند. بنابراین، نظر سابق خود را صیقل داده و در کتاب «سنت نبوی بین اهل فقه و اهل حدیث» ضمن تأکید بر نقش خانواده، بر اهمیت نقش وی در فرصت های اجتماعی نیز تأکید می ورزد:

«زن می تواند هم در منزل و هم در خارج از منزل کار کند؛ هر چند داشتن ضمانت هایی برای حفظ آینده خانواده به نظر مطلوب می رسد؛ چنان که وجود محیطی همراه با تقوی و عفاف که زن بتواند در آن اعمال و وظایفش را انجام دهد، مطلوب می باشد. به هر حال، در جامعه اسلامی این نکته اهمیت دارد که آدابی را که شریعت بدان توصیه کرده و حدود الهی از آن پاسداری نموده است، مقیاس عمل قرار گیرد... مادران دانشمندی را می شناسم که در مدارس، مدیران موفقی هستند و پزشکان ماهری را می شناسم که مایه مباهات خانواده و مشاغل خود می باشند و تدّینِ واقعی، سرچشمه تمامی این موفقیت ها است.

با توجه به این اطمینان فزاینده به توانایی زن مسلمان و ضرورت مشارکت وی درتحول جامعه اش و علاوه بر آن پایبندی به خانواده و منزل بر این مطلب اقرار دارد که دربین زنان، افرادی هستند که به خوبی توان اداره امور جامعه اسلامی را در زمینه های مختلف دارا می باشند. شایسته تر این است که انسان با کفایت و با تقوا اعم از زن ومرد سرپرستی و اداره امور مردم را بر عهده گیرد: «مؤنث یامذکر بودن چه دخالتی دراین امر دارد؟ زن متدین از مرد کافر بهتر است».

تلاش فکری و نظرات عالی شیخ درباره امور امت و وضعیت زنان در کتاب «مسائل زن بین سنت های موروثی و وارداتی» به اوج تعالی خود می رسد. در اوایل دهه نود میلادی و درمقدمه آن می نویسد که انسانیت با دو بال زن و مرد پرواز می کند و شکستن یک بال به معنای توقف و سقوط است. اسلام مبتلا به افرادی شده است که از زبان او سخن می گویند و نه خود سخنان اسلام را.

شیخ در این کتابش از این مسئله به موضوع دیگری منتقل می شود و برای شناساندن نقش زن، به مقایسه بین وضعیت زنان در جامعه اسلامی و جوامع دیگر می پردازد و اندوه خود را از وضعیت زنان آشکار می کند.

در بخش دوم از کتاب، صفحات مفصلی را به بیان تاریخ مشارکت و حضور زن در ایجاد نهضت و تمدن اسلام اختصاص داده و تحت این عناوین بحث خود را دنبال می کند: «یک زن و هزار مرد»و «زن در علم و ادب». در بخش سوم با این عناوین نقش زن را در قلمرو خانواده مورد بحث قرار می دهد: «وظیفه خانه داری را سبک نشمارید» یا «خانه بناشده برعشق» و در بخش چهارم به بیان مفاهیمی می پردازد که می باید درباره آن ها اصلاح صورت گیرد. این مفاهیم عبارتند از: قوامیت، فلسفه مهر، اطاعت، سخت گیری در اجرای طلاق و مشارکت زنان در مساجد. سرانجام مردان و زنان را به آداب پاکیزه جامعه اسلامی تذکر می دهد. شیخ با استفاده از تجربه اش در بسیاری از دانشگاه ها مانند الازهر، ام القری و امیرعبدالقادر در الجزایر، در عرصه های مختلف، فهم و برداشت جوانان متعلق به جنبش های بیداری اسلامی را در خصوص نقش زن مورد انتقاد قرار می دهد.

شاید نقطه اوج تألیفات شیخ درباره زنان مطلبی است که در کتاب «میراث فکری ما در میزان عقل و شرع» بیان می کند؛ زیرا در این کتاب گامی فراتر نهاده و از طریق تخصیص احادیث به زن، به مقام دیگری برای تکریم وی وارد می شود و آن مقام بیان نقشی است که زن در ایجاد «تمدن اسلام و میراث فرهنگی آن» داشته و این که چگونه زن در نهضت دینی، فرهنگی و اجتماعی در دوره های مختلف شرکت داشته است.

زن و خانواده
هرچند شیخ محمد غزالی دیدگاه خود را تکامل بخشید و با استفاده از تجربه اش درباره ضرورت اهتمام به مسائل زنان در جهان اسلام و از دیدگاه معتدل و ثابت اسلامی توانست این دید گاه را صیقل دهد، ولی سیر دایمی وی در تألیفاتش این بوده است که از ابتدا و با درکی زود هنگام، بر اهمیت و محوریت وحدت خانواده از نظر اسلام و چالش هایی که در این عصر با آن مواجه می باشد، تأکید ورزیده است.

این اهتمام در ابتدای کار صبغه و رنگی اخلاقی داشت و در آن رذایلی را که به علت خروج از منزل ممکن است بروز نماید و فجایعی که به زندگی خانوادگی وارد شود، مورد هجوم قرار داد. هنگامی که به حقوق بشر می پردازد، قسمتی از گفتار خود را به خانواده اختصاص می دهد و از این طریق مفهوم اسلامی حقوق را در قالب حقوق جمعی و دو جانبه و در مواجهه با مفهوم سکولار و فردی مطرح می نماید. در این بیان خود تأکید دارد که خانواده قاعده جامعه انسانی را تشکیل می دهد و نظامی متشکل از حقوق و تکالیف است. این برداشتی است که اساس الگوی نظری اسلامی را چه از نظر نگاه به انسان و چه وظیفه ای که در جهان هستی دارد و یا فلسفه حق در اسلام، ارائه می کند.

وی در تألیفات مستمر خود از حقوق زن دفاع کرده، در عین حال، نسبت به ابتذال هایی که با نام مشارکت در زندگی اجتماعی وارد می شود، هشدار می دهد. وی تأکید دارد که التزام به سلوک و آداب اخلاق اسلامی ضرورت داشته و نمی توان حتی به اندازه تار مویی از آن کوتاه آمد؛ در غیر این صورت فساد شایع می گردد. این مطلب را با تعبیر رسا و شیوایی بیان کرده است: «نمی خواهیم که زن از دوران حریم خارج شده و به عصر حرام منتقل گردد.» سپس به شرح این نکته می پردازد که راه وسطی وجود دارد که می تواند راهگشا باشد؛ راهی غیر از پیروی از غرب و یا وضع موجود:

«خانواده اساس و بنیان اجتماع است و هر آنچه کیان آن را تهدید کند، یا اقتدار آن را تضعیف نماید و یا فضا و محیط آن را فاسد گرداند، بایستی با نام اسلام از آن جلوگیری کرد. تمامی افراد اعم از دور ونزدیک به این مطلب پی برده اند که اسلام دارای یک نظام متکامل است و طرح بعضی از تعالیم اسلام با فقدان ابعاد دیگر آن، مانع از تشکیل جامعه ای اسلامی خواهد شد. صدور فتواهایی درباره وضعیت های جدید و خاص، بدون لحاظ شبهه های موجود، می تواند به اسلام و امت یا هر دو آسیب وارد کند.»

همچنین با تأکید برحقوق زن در خانواده، به حق زن در طلاقِ خُلع اشاره کرده و از این طریق هم از حقوق زن مسلمان وهم از شریعت الهی و همبستگی جامعه اسلامی دفاع می کند: «شریعت اسلامی تنها احوال شخصیه نیست که فقط به صاحبان آن مربوط شود، تا چنانچه بخواهند آن را حفظ کنند واگر خواستند، آن ها را تغییر دهند».

شیخ در خطبه های نمازجمعه با صدایی گوشنواز از مردم مسلمان می خواهد که در درون خانواده، روابط خود را بر اساس موازین شرعی تنظیم کنند. او تنها با گروهی از «نخبگان» مواجه نیست که می خواهند قوانین را تغییر دهند؛ بلکه مردم را ترغیب می کند که در زندگی روزمره خود و در کانون خانوادگی و در قوانین اجتماعی به شرع الهی پایبند باشند. با یاد آوری سفارش پیامبر اکرم (ص)در حجة الوداع مبنی بر وصیت خیر برای زنان از امت می خواهد که این توصیه ها را سرمشق زندگی قرار دهند. در جای دیگری «بدعت های آداب و رسوم» که در عرصه روابط زن و مرد و در درون خانواده رواج یافته است، مورد هجوم قرار داده از مردان و زنان می خواهد که تحولی را ایجاد نمایند که به خانواده و خانه راه یابد و از زن مسلمان می خواهد که نقش خود را در این مقام ایفا نماید.

هنگامی که شیخ در معرض پرسش ها و شکایت های مردم قرار می گیرد، از میزان ظلمی که در زمینه اجرای طلاق وجود دارد و ستم هایی که در استفاده از این حق، توسط برخی ازمردان صورت می گیرد، آگاه می گردد. البته راه علاج را در وضع قوانینی برای مقید کردن طلاق نمی داند بلکه راه حل را در آموزش و بالا بردن سطح آگاهی مردم می داند.

با وجود آن که شیخ در موضع گیری های خود از مشارکت زنان در فعالیت های عمومی امت اسلامی حمایت می کند، ولی همزمان بر اهمیت کانون خانواده ونقش زن در داخل آن تأکید می ورزد و می داند که باگفتار و حسن نیت نمی توان به رفع اشکال پرداخت. بنابراین، می کوشد که یک راه حل عملی ارائه نماید که بتواند بین این دو وظیفه موازنه ایجاد کند. یکی از پیشنهادات وی این است که مشاغل نیمه وقت برای بانوان فراهم گردد، تابتوانند بین حضور در کانون خانواده و فعالیت در عرصه اجتماع جمع کند.

همچنین، عالمان دینی را به مطالعه دقیق این موضوع فرا می خواند که «چگونه در صدر اول اسلام روابط بین زن و مرد تنظیم شده بود و چگونه تمامی افراد خانواده می توانستند در صحن مسجد اجتماع نمایند... و چگونه تمامی فقها بر این مطلب اجماع دارند که اگر میهن اسلامی مورد هجوم همگانی واقع شود، هر مسلمانی اعم از مرد و زن وظیفه دارد که با مال و جان خود از سرزمین اسلامی خود دفاع کند. در پرتو این روابط که توسط شرع تنظیم گردیده است می توان محیطی را تصور کرد که خانواده درآن شکل گرفته، شکوفایی و حمایت یافته و رسالت خود را ایفا نماید.

پی نوشت ها در دفتر مجله موجود می باشد.

نظر شما