دیدگاهی پیرامون جنگ و ضد جنگ
مجله پگاه حوزه 30شهریور 1381، شماره 67
نویسنده : فیاض، ابراهیم
1. انقلاب شناسان می دانند انقلاب، زمانی که به وجود می آید، نیروی عظیمی تولید می کند که از کشورِ خاستگاه می گذرد و به منطقه و جهان ره می یابد. این تجربه، در انقلاب هایی چونان انقلاب فرانسه، روسیه و... نمایان شد. شعارهای انقلاب فرانسه، به شرق و غرب گیتی رسید. انقلاب روسیه نیز چنان شد.
انقلاب ایران، انقلابی بر بنیاد سنت اسلامی بود که سخنی جهانی داشت، و مدرنیسم تعین طلب و انحصار گرا را به چالش کشاند. بیهوده نبود که مدرنیسم راست و چپ متحد شده، جنگ مشترک به وسیله پایگاه مدرنیسم چپ (یعنی عراق) علیه انقلاب نوپا به وجود آوردند.
2. این جنگ، گرچه تجاوز عراق علیه ایران بود، اما حکومت جهانی با آن موافق بود. سازمان ملل، در برابر تجاوز سکوت کرد و در ابتدای جنگ که اوضاع به سود متجاوز بود، هر دو سوی جنگ را به بردباری دعوت می کرد؛ اما با ظهور تفوّق ایران، کشور تجاوز دیده را مورد فشار قرار داد. دولت های بزرگ نیز با عراق همراه بودند؛ امریکا، دولت های اروپایی، شوروی و.... امریکا در همراهی با عراق، چنان پیش رفت که هواپیمای مسافربری ایران را سرنگون کرد، سکوهای نفتی را هدف قرار داد و... .
در داخل کشور نیز گروه هایی که از آبشخور مدرنیسم می نوشیدند در ابتدا سکوت و یا شبه سکوت اختیار کردند، اما پس از آن که شرایط دگرگون شد و اوضاع به نفع ایران انقلابی رقم خورد، باب انتقاد و حرکت های تبلیغی را گشودند.
3. بنی صدر که برخاسته از مدرنیسم چپ یا سوسیالیسم اروپایی (از نوع فرانسوی آن) بود، از جنگ مدرن دفاع می کرد؛ یعنی جنگ براساس سازمان های تخصّصی، نه جنگ فراگیر مردمی. او این اعتقاد را پنهان نمی کرد. تا در فرماندهی کل قوا بود، ایران پیشرفت محسوس در میدان های نبرد نداشت. چه این که طرف مقابل نیز از تاکتیک ها و ابزارهای جنگ مدرن به خوبی مطلع بود و ارتش مدرن ایران را می شناخت.
با شکست و فرار بنی صدر، جنگ مدرن به کناری نهاده شد و نیروهای مردمی از سراسر کشور به سوی جبهه های جنگ شتافتند. سرنوشت نبرد دگرگون شد؛ فتح المبین، فتح خرمشهر و... اتفاق افتاد.
با این تغییر در روش، جنگ لایه های جامعه را در بر گرفت، اقشار اجتماعی به سوی دفاع و نبرد رهسپار گردیدند: باسواد و بی سواد، روستایی و شهری، نوجوان و جوان و پیرمرد، مرد و زن، تهیدستان و طبقات متوسط و گاه طبقات مرفّه و... .
بدین گونه جنگ، از کلّ ایران - چه از نظر معنوی و چه از نظر مادی - بهره مند می شد. با ورود این نیروهای برخاسته از انقلاب، عملیات های بزرگ شکل گرفت.
4. در 8 ساله نبرد، ایران در دو جبهه برون و درون درگیر بود. در بیرون از مرزها، مدرنیسم راست و چپ جهانی علیه ایران بودند: تحریم تسلیحاتی، محاصره تجاری و... امریکا و شوروی و اروپا در این جنگ نابرابر یک پارچه و متحد به نفع عراق وارد شدند.
در داخل کشور نیز برخی از عالمان غیر زمان شناس با جنگ به صراحت و یا کنایه به مخالفت می پرداختند. از جنگ میان مسلمانان سخن می گفتند و خوارج گونه از برادرکشی یاد می کردند و حضور در میدان های نبرد و کشته شدن در آن را، هدر دادن خون و سرمایه های ملی می شمردند. آنان که در آن زمان به نام متحجّران و مقدس نمایان شناخته می شدند، با اسلام گرایان امریکایی یا لیبرال های تکنوکرات همنوا شده بودند.
5. پس از خاتمه جنگ و با فروپاشی مدرنیسم چپ، روشنفکران لیبرال در قالب فلسفه، ادبیات و... در متن مباحث نظری پیش آمدند و با طرح مقولاتی چون نسبیت معرفت دینی و مسایل دیگر، به تضعیف مبنای جنگ 8 ساله پرداختند. همچنین تکنوکرات هایی که مدیریت کشور را در اختیار گرفته بودند، با شعار بازسازی، محو آثار و ارزش های آن دوران را مورد اهتمام قرار دادند.
بدین گونه تفکر فلسفی لیبرالیستی در خدمت فعالیت های عملی تکنوکرات ها قرار گرفت و «امریکا» قبله آمال هر دو گروه شد؛ چه این که ایالات متحده، کانون تکنوکراسی و بزرگ ترین الگو و تجسّم لیبرالیسم به شمار می آید.
6. فضای بازسازی، ضد جنگ بود. مردم کشور، با صداقت زمان جنگ به رهبران بازسازی اعتماد کردند. اما آنان سیاست تعدیل اقتصادی را به صورت مکانیکی اجرا کردند؛ سیاستی که جامعه را دچار بحران ارزش ها کرد و فاصله طبقاتی جامعه را افزایش داد. اختلال در ارزش های موردتوافق جامعه در دوران جنگ، مردم را به تعارض ولجبازی کشاند.
7. ناهمسازی و لجبازی با دستاوردها و نتایج بازسازی تکنوکراتیک، مقدمات دوم خرداد را پدید آورد. هر چند پیام مردم درک نشد و به جای تکنوکراس امریکایی، مدرنیسم چپ اروپایی سوار موج شد، ولی آیا آنان در برابر تکنوکرات های لیبرال (مدرنیست های راست) به همان سرنوشتی دچار نخواهند شد که سوسیال دموکرات های اروپایی در برابر لیبرال های محافظه کار گرفتار آمدند؟
نظر شما