موضوع : نمایه مطبوعات | پگاه حوزه

جامعه، حکومت و اعتماد

مجله  پگاه حوزه  03 مرداد ماه 1383 شماره139 

نویسنده : محسنی فرد فرزانه
یکی از مفاهیمی که به صورت همزمان در رشته های مختلف جامعه شناسی، روانشناسی و علوم سیاسی مطرح شده، اعتماد اجتماعی (Social trust) است که مفهومی کلیدی بوده و در طی دو دهه گذشته، مباحث مربوط به این مفهوم، به خصوص در علم جامعه شناسی، از جایگاه خاصی برخوردار بوده است. طرح این بحث از آنجا که بُعد مهمی از فرهنگ مدنی را تشکیل می دهد و به عنوان شاخص سرمایه اجتماعی و فرهنگی با اجتماع متجانس شهروندان و تعهد و وفاداری آنها به اقتدار سیاسی، و نیز با ارزش های فرامادی پیوند نزدیکی داشته و به عنوان یکی از عناصر صلاحیت و کفایت تمدنی، پیش نیازی برای مشارکت سیاسی و آمادگی برای اخذ فناوری جدید است، موج جدیدی را در حیطه اندیشه اجتماعی و سیاسی امروز به وجود آورده است و می توان گفت که امروزه کیفیت زندگی و بهزیستی روانی، پیوستگی محکمی با اعتماد تعمیم یافته دارد.

یک استاد دانشگاه و کارشناس مسائل اجتماعی، با ارائه دیدگاهی مبتنی بر برخی یافته های تحقیقی و پژوهشی، معتقد است که بین این مفهوم با اهمیت و متغیرهایی از قبیل پنداشت از عدالت ارزش های اخلاقی، عام گرایی، کارایی حکومت احساس رفاه و آسایش و احساس آزادی و امنیت، و حتی متغیرهایی از قبیل جنس، سن، وضعیت تحصیلی تأهل و تعلق طبقاتی نوعی رابطه معنا دار وجود دارد.

مارتین البرو (martin ,Albrow) در اثری که به عنوان پایه مفاهیم واصول جامعه شناسی به رشته تحریر در آورده است (sociaology the basics)، اصطلاحی را در جامعه شناسی معاصر مطرح می کند که به لحاظ مفهومی در نقطه مقابل اعتماد قرار می گیرد که با وی از نا ایمنی هستی شناختی یا (ontogical Insecurity) سخن می گوید و به این نکته توجه می دهد که در جامعه، همواره تردیدی درباره وجود برخی از حقایق وجود دارد و این ناایمنی هستی شناختی، یعنی فقدان اعتماد به واقعیت پیرامون که از ناایمنی در نتیجه نداشتن کار یا سلامت که اغلب در حوزه محدوده تأمین اجتماعی در نظر گرفته می شود، بنیادی تر است. اوسیس یادآور می شود که بسیاری استدلال می کنند که »ناایمنی هستی شناختی« به دلایل بسیاری، از جمله تأثیر رسانه های همگانی، مهاجرت و بازارهای جهانی، در جامعه معاصر افزایش یافته است.

البرو افزایش این تصور و احساس در جامعه را زمینه دعوت برای بازگشت به اجتماع محلی می داند که افراد در آن می دانند کجا قرار گرفته اند و انتظار می رود که بیشتر از آنکه فراهم کننده خدمت رفاهی باشد، چارچوبی برای روابط اجتماعی در نظر گرفته شود. وی سپس با بیان اینکه همتای موضوع »ناایمنی هستی شناختی« موضوع اعتماد است، با نگاهی نسبی و مبتنی بر نوعی نسبیت، به نتیجه ای دست می یابد که آن را اعتماد بی ضرر می نامد.«

او می نویسد »اعتماد بی ضرر، در مقابل همکاری، مشکل نه چندان آشکاری از یکپارچگی اجتماعی است و تاکید کمتری بر مرز بین گروه های اجتماعی دارد.... در زندگی اجتماعی که ما همه افراد گروه خودمان را نمی شناسیم و هر کسی می تواند وارد یا از آن خارج شود، نمی توان مطمئن بود که چه کسی دوست است و چه کسی دشمن؛ اساسی ترین روابط بین نوع خاص، روابط اجتماعی بی ضرر به دیگری است؛ یعنی نه هر کس و نه به فرد خاصی. براساس آن می توان به امکانات همکاری، توافق با دشمنان و نعمت رقابت در تعقیب هدف های مشترک اندیشید«.

این نتیجه گیری مارتین البرو به حدی ساده و پراگماتیستی به نظر می رسد که حتی در حیطه روابط فراتر از روابط اجتماعی نیز دارای کاربرد می شود و نه محدود و منحصر به یک اجتماع خاص، بلکه در روابط بین الملل امروز نیز به عنوان یک اصل مد نظر دولت و حکومت ها قرار می گیرد؛ دولت ها در روابط دیپلماتیک و حتی روابط اقتصادی که بر پایه سودانگاری محض بنا می شود، احتمالاً از این مفهوم، یعنی اعتماد بی ضرر، به عنوان یک تضمین درونی بهره برده و بر آن تکیه می کنند.

با این حال، خود البرو در کارآمدی این اصل، چندان قاطع نیست و خود در جایی به تردید می افتد و می گوید: اما تصور اینکه اعتماد به تنهایی تضاد را حل خواهد کرد یا صلح و آرامش و حسن نیت به ارمغان خواهد آورد، خوش بینی نسنجیده ای است. در نظر او، شواهد کافی وجود دارد که نشان می دهد محرک روابط مردم، حرص و آزمندی و ولع کسب قدرت نیز هست؛ به این ترتیب مفهوم اعتماد در نقطه مقابل بسیاری از مفاهیم دیگر اجتماعی قرار می گیرد و رابطه خود با این مفاهیم را در تضاد و تباین تعریف می کند؛ یعنی با تعریفی که به آن اشاره شد، اعتماد در نقطه مقابل حرص، آزمندی و ولع کسب قدرت است و بنا بر همین تعریف، اعتماد یا اثر نتیجه اعتماد را می توان با صلح، آرامش و حس نیت مترادف گرفت.

بنابراین، ابتدا ناگزیر از آن هستیم که پیش از تبیین این مفهوم، به تعریف اعتماد اجتماعی بپردازیم.

تعریف اعتماد اجتماعی از دیدگاه دکتر »غلامرضا غفاری« استاد دانشگاه تهران چنین است:
عباراتی چون اعتماد، نمودن، اتکاکردن، پذیرش اعتبار، ایمان، اعتقاد، وثوق، درستی، وفاداری و داشتن انتظارات مطمئن را مترادف با مفهوم اعتماد دانسته اند. وقتی ما نسبت به آینده اطمینان قطعی داریم، به اعتماد نیاز نداریم؛ اعتماد با عدم قطعیت و عدم کنترل آینده پیوند می یابد. به همین دلیل، آن را منبعی بنیادی برای عمل کردن دانسته اند. اعتماد انتظارات مناسب در مورد کنش های دیگران است؛ کسانی که نسبت به انجام کنش خود تعهد دارند. رابطه متقابل، انتظارات و اقدامات به کنش مساعد، جوهر و محتوای اعتماد را تشکیل می دهند؛ به گونه ای که نوع انتظاراتی که باید برآورده شوند، محتوای اعتماد را تغییر می دهند و به آن خصلت نسبی بودن را اعطا می نمایند. انتظارات مربوط به اعتماد، با توجه به ماهیت موضوعاتی که معطوف به اعتماد هستند، تغییر می یابد. انتظار از حکومت با انتظار از یک شرکت تجاری متفاوت است و حتی در درون دستگاه حکومت، نوع انتظار از بخش های مختلف، صورت یکسانی ندارد؛ البته این تفاوت، عمدتاً ناشی از وجود انتظارات مختلفی است که هر کدام با اعتماد ویژه ای هستند. در طبقه بندی انتظارات، آنها را به انتظارات ابزاری، چون انضباط، استدلال و کارایی که با اعتماد ابزاری ارتباط می یابد، انتظارات اخلاقی چون احساس مسئولیت، عطوفت، صداقت و انصاف که در قالب اعتماد ارزش گرایانه بیان می شوند و انتظارات اعتباری، مانند رجحان منافع جمعی بر منافع فردی، خدمت به دیگران، خیر خواهی و سخاوت در قالب اعتماد اعتباری تقسیم بندی نموده اند.

اعتماد را می توان نوعی انتظار نتایج دانست که از یک طرف می تواند بر مبنای اقدام مورد انتظار و از طرف دیگر، در یک تعامل که مشخصه اصلی آن عدم اطمینان است، فهمید. بر این اساس، اعتماد عمومی، یعنی انتظار عموم از دریافت پاسخ مثبت به خواسته هایشان از طرف متولیان امور عمومی؛ لذا اعتماد به عنوان مبنایی برای نظم اجتماعی در رشته هاو سطوح تحلیلی مختلف است. اعتماد نوعی نگرش مثبت یا حسن ظن نسبت به افراد و نهادهای اجتماعی است و با توجه به موارد مطرح شده در خصوص بیان فضای مفهومی اعتماد اجتماعی، می توان عنوان نمود که در اعتماد اجتماعی در خصوص موارد زیر اشتراک وجود دارد.

1. اعتماد در شرایط و وضعیت مخاطره آمیز وجود دارد.

2. اعتماد نوعی رابطه اجتماعی است.

3. اعتماد متضمن نوعی انتظار است.

4. اعتماد واقعیتی اجتماعی و فرهنگی است.

5. اعتماد بیشتر معطوف به نتایج مثبت است، زیرا مبتنی بر حسن ظن است.

6. اعتماد مانند دیگر واقعیت های اجتماعی خصلتی نسبی و متغیر دارد.

رهیافت هایی که به آن اشاره شد، مبنایی برای ارائه یک تقسیم بندی از نوع اعتماد است؛ بر این اساس می توان گفت که اعتماد خود دارای انواع و اقسام متعددی است که هر کدام از این اقسام، به لحاظ مفهومی و نظری روابط خاصی را در جامعه شکل می دهد.

اعتماد بنیادی میان شخص تعمیم یافته و اعتماد به نظام های تخصصی از مهم ترین اقسامی است که مطرح شده است. اما کارکردهای اعتماد اجتماعی به عنوان یک واقعیت اجتماعی و فرهنگی در زمینه ها و تجارب اجتماعی تاریخی یک جامعه ریشه دارد کدام است؟

براساس دیدگاهی که دکتر غفاری ارائه می دهد، زمانی که در یک جامعه، فرهنگ اعتماد ظهور می کند و در نظام هنجاری جامعه ریشه می دواند، به عامل توانمندی تبدیل می شود که آثار و کارکردهای زیادی را در سطوح مختلف از خود بر جای می گذارد. اعتماد اجتماعی منبع عمومیت یافته ای است که عمل سیاسی مردم سالارانه را حفظ می کند و آن همکاری و تعاون سیاسی را در میان شهروندان تسهیل می کند. اعتماد یکی از پیش شرطهای مهم برای همکاری با مقامات دولتی است؛ اگر شهروندان به مقامات دولتی اعتماد داشته باشند، فرصت بهتری برای توسعه هنجارهایی که موجب ترویج و هدایت تعاون و همکاری می شود، فراهم خواهد شد. اگر مقامات دولتی به شهروندان اعتماد داشته باشند، قوانین و مقررات الزام کننده کاهش خواهند یافت و فضای بیشتری برای هنجارهای اخلاقی که بر تصمیمات شهروندان مؤثرند فراهم خواهد شد. اعتماد ساز و کار انسجام بخشی است که تجانس را در روابط اجتماعی و نظام ها ایجاد و حفظ نماید؛ همان خمیر مایه نظم در جامعه مدنی است که روابط و معاشرت های متقابل را در میان اشخاصی که به طور رسمی آزاد هستند، تجویز می نماید.

اعتماد عاملیت انسان را آزاد و بسیج می نماید و موجب خلاقیت، نوآوری و عمل گرایی کارفرمایانه معطوف به دیگران می شود. اعتماد به دیگران موجب افزایش و بسط تعامل اجتماعی با دیگران می شود و از اضطراب، تعلل و مراقب یکدیگر بودن می کاهد، افراد اختیار و آزادی بیشتری کسب می نمایند و مانع انفعال، انزوا و رفتار خصمانه می شود و نظم اخلاقی مبتنی بر خویشتن داری و متعهد دانستن خود به قول و قرارها و هنجارهای اجتماعی را تقویت می نماید.

در سطح فرافردی، اعتماد مشارکت با دیگران را در قالب انجمن ها و نهادهای جمعی را به تقویت شبکه پیوندهای بین شخصی و محلی می انجامد، بسط می دهد و زمینه را برای ارتقای سرمایه اجتماعی فراهم می نماید واز غفلت و بی تفاوتی جمعی که مانع کنش های جمعی است می کاهد. بازشناسی تفاوت های فرهنگی و سیاسی را ترغیب می نماید که خود موجب کاهش بیگانه هراسی و مهار و کنترل نزاع های جمعی در مقیاس های بین کشوری و بین تمدنی می شود. پیوستگی های جمعی که مانع بیگانگی اجتماعی می شوند گسترش می دهد و فرصت تعاون و همکاری را افزایش می دهد و هزینه انجام کنش های جمعی را به حداقل می رساند و در نهایت، زمینه را برای تحقق فرهنگ اعتماد فراهم می نماید.

در مجموع، با الهام از ابعاد نظری مربوط به اعتماد و داده های در اختیار، می توان عنوان نمود که اولاً بین انواع مختلف اعتماد که در اشکال و مقیاس های متعدد مطرح شده اند، رابطه متعامل و متقابل وجود دارد. ثانیاً متغیرهای عام گرایی، پنداشت نسبت به وجود ارزش های اخلاقی (مثبت و منفی) در جامعه، رفاه و آسایش اجتماعی، عدالت اجتماعی، کارایی حکومت و آزادی و امنیت اجتماعی، می تواند متغیرهای تبیین کننده اعتماد اجتماعی و اشکال چند گانه باشند که در قالب مدل های گرسیونی چگونگی رابطه درونی این متغیرها با یکدیگر و نیز با متغیر وابسته و در نهایت، توان تبیین آنها مورد بررسی قرار گرفته است. ثالثاً، میزان اعتماد اجتماعی در ارتباط با متغیرهای زمینه ای جنسیت، سن، وضعیت، تاهل، تحصیلات، فعالیت شغلی و نیز متغیرهای اجتماعی هویت طبقاتی، تصور از ساخت طبقاتی جامعه، عدالت قومی و جنسیتی می پذیرد.

بالاخره از اعتماد اجتماعی، علاوه بر ابعاد نظری آن، به صورت یک بررسی اجتماعی مورد توجه پژوهش های اجتماعی و پژوهشگران زیادی بوده است و صاحب نظرانی چون پاتنام زتومکا روزنبرگ، آرنولد اروگان، باریالت مانینگ، کولاک، سلیگمن، پالگسون کلمن، فوکویاما، اینگهارت و دیگران در این زمینه سهم قابل توجهی در ادبیات اعتماد اجتماعی دارند.

همچنین در ادبیات علوم اجتماعی ایران نیز، استادان، محققان و پژوهشگران بسیاری به این مفهوم عنایت داشته و به سنجش وضعیت آن در جامعه ایرانی پرداخته اند.

به طور کلی، برایند تحقیقات و پژوهش یاد شده در این زمینه گویای نگرش و داوری اعضای جامعه در سه شکل اعتماد بین شخصی، اعتماد تعمیم یافته، اعتماد به دستگاه حکومتی است که در مجموع تصویری از اعتماد اجتماعی را در جامعه ایران نشان می دهد. به اعتقاد دکتر غفاری، اعتماد بین شخصی Interpersonal trust بر روابط بین خودی استوار است و با وجود روابط مستقیم و چهره به چهره شناخته می شود.

اعتماد بین شخصی در ارتباط با تعامل و روابط میان دوستان، همکاران، معلم و دانش آموزان، کارکرد سه گروه، بیمار و پزشک، مشتری و فروشنده، و دیگر موارد مشابه تجلی پیدا می کند، اعتماد بین شخصی را صورتی از اعتماد اجتماعی دانسته اند که تفاوت بنیادی شدیدی با دیگر صور اعتماد ندارد. در حقیقت آنها دو ابر متحد المرکزی از اعتماد را تشکیل می دهند که به تدریج از عینی ترین روابط بین شخصی به سمت روابط انتزاعی تر معطوف به موضوعات اجتماعی هستند، بسط می یابد. محدودترین شعاع این دوایر به اعتماد میان اعضای خانواده مربوط می شود که در بر دارنده بیشترین میدان محبت و نزدیکی است.

ویژگی مهم اعتماد بین شخصی بر روابط چهره به چهره و انضمامی استوار است. به عبارت دیگر، اعتماد بین شخصی در یک فضای تعاملی نسبتاً محدود صورت می گیرد. اعتماد بین شخصی به لحاظ تجربی در قالب اعتماد به اعضای خانواده، خویشان، اقوام و دوستان مورد سنجش قرار گرفته است. در مجموع اعتماد بین شخصی در جامعه ایران به میزان قابل توجهی و در سطح نسبتاً بالایی قرار دارد؛ به گونه ای که به نسبت بین کسانی که در سطح اعتماد به اعضای خانواده، اعتماد خویشان و اقوام و نیز اعتماد به دوستان اعتماد را زیاد و خیلی زیاد کاملاً ارزیابی نموده اند. اگر به کسانی که اعتماد را کم، خیلی کم و اصلاً ارزیابی نموده اند، توجیه نماییم، می بینیم که این نسبت ها به ترتیب 52، 26 و 2 می باشند و تفاوت ها نیز تفاوت های مثبت و قابل توجهی هستند.

آمارهایی که پژوهش مورد نظر ارائه داده، گویی حاکی از وجود نوعی خاص گرایی شدید و به قول بنفیسلد، خانواده گرایی ضد اخلاقی است که اعضای جامعه نسبت به اعضای خانواده خود وفاداری و اعتمادی شدیدی نشان می دهند، ولی نسبت به اعضای بیرون از خانواده و قبیله فاقد اعتماد هستند؛ چه بسا آنها را غریبه و بیگانه تلقی می کنند، در نتیجه به موازات اعتماد بین شخصی، اعتماد بین خانواده وجود ندارد و اعتماد از سطح اعتماد خاص گرایانه به سطح اعتماد عام گرایانه، به عنوان لازمه توسعه اجتماعی تمایل پیدا نمی کند.

نوع دیگری از اعتماد که حاصل شبکه های موجود در سطح فرافردی است، اعتماد اجتماعی تعمیم یافته (Society Trust Generalized) است که حوزه تعامل و ارتباطی در آن، از سطح روابط و تعامل درون گروهی به تعامل بین گروهی و نهادی ارتقا می یابد و اعتماد اعضای جامعه به نهادها و اصناف اجتماعی مورد توجه قرار می گیرد. نقش های اجتماعی نیز موضوعات انتزاعی فرا اجتماعی هستند.

دکتر غفاری در پژوهش خود آورده است: اعتماد به گروه ها و اصناف اجتماعی مختلف در سطح یکسانی قرار ندارد؛ چنان که 16 گروه و صنف مطرح شده را به چهارده تقسیم نماییم، در رده نخست، معلمان، اساتید دانشگاه، پزشکان و ورزشکاران قرار می گیرند که به ترتیب، بیشترین اعتماد اعضای جامعه را با خود دارند، در دوره دوم به ترتیب ارتش ها، پلیس های راهنمایی، کارگران و هنرمندان قرار می گیرند، در دوره سوم به ترتیب نیروی انتظامی، روحانیون، قضات و روزنامه نگاران قرار گرفته اند و در دوره چهارهم رانندگان تاکسی، کسبه، تجار و بازاریان و بنگاه دارها قرار می گیرند که به ترتیب کم ترین اعتماد نسبت به آنها وجود دارد.

برای پیدا کردن میزان اعتماد تعمیم یافته در مقیاس کلی در جامعه مورد بررسی، میزان اعتماد به گروه ها و اصناف مختلف اجتماعی به عنوان گروه ها و اصناف اصلی و مهم حوزه اجتماعی با یکدیگر ترکیب شده اند و نسخه اعتماد تعمیم یافته محاسبه شده است که این سنجش در قالب سه مقوله کم، متوسط و زیاد طبقه بندی شده است که 9/9 درصد سخن گویان در مقوله اعتماد تصمیم نامه کم، 59/8 درصد در مقوله متوسط و زیاد طبقه بندی شده است که 2/3 درصد در مقوله زیاد قرار گرفته اند.

در مرتبه ای فراتر از این دو سطح از اعتماد اجتماعی، اعتماد به حکومت قرار گرفته که بیشتر مورد عنایت متخصصان علم سیاست بوده و با مفهوم مشروعیت نیز پیوند نزدیکی دارد.

در تحقیقی که این استاد دانشگاه و کارشناس مسائل اجتماعی ارائه نموده، اعتماد جامعه نسبت به حکومت، باید متعادل و متوسط باشد. 12/1 درصد جامعه مورد مطالعه، دارای اعتماد به حکومت به میزان کم، 67/8 درصد متوسط و 20/1 دارای اعتماد به حکومت به میزان زیاد هستند.

در همین پژوهش و تحقیق آمده است، پیوستگی میان متغیرهای زمینه ای و اجتماعی مورد بررسی با متغیر میزان اعتماد به حکومت نشان می دهد که به استثنای متغیر سن، مابقی متغیرهای مطرح شده در سطح اطمینان 99 درصد، دلالت بر داشتن پیوستگی معنا دار با میزان اعتماد به حکومت دارند؛ به گونه ای که به لحاظ متغیر جنسیت، اعتماد به حکومت در میان زنان بیشتر از مردان است، در حالی که به لحاظ اعتماد بین شخص، عکس این وضعیت وجود دارد و رابطه بین اعتماد اجتماعی تعمیم یافته و جنسیت رابطه معنا داری نیست. از حیث سنی اعتماد به حکومت درمیان کهنسالان و جوانان نسبت به میانسالان از میزان بیشتری برخوردار است. افراد غیر شاغل، از اعتماد به حکومت به میزان بیشتری نسبت به افراد شاغل برخوردار هستند و نیز میزان اعتماد به حکومت در میان متأهلین بیشتر از مجردین است. در خصوص هویت طبقاتی نیز کسانی که خود را متعلق به طبقه بالا و متوسط دانسته اند و نیز کسانی که بر این باورند که بیشتر اعضای جامعه در طبقات بالا و متوسط جامعه قرار دارند، اعتماد حکومت در میان آنها بیشتر است، تا کسانی که خود را از طبقه پایین جامعه می دانند و معتقدند که بیشتر افراد در طبقه پایین قرار می گیرند.

پنداشت از عدالت، ارزش های اخلاقی، احساس زمان، احساس آزادی و امنیت و در نهایت کارایی حکومت، از جمله متغیرهایی است که با وجود اعتماد اجتماعی رابطه معناداری دارد.

به اعتقاد کارشناسان، وجود و بسط ارزش های اخلاقی منفی، چون دو رویی و تظاهر، تقلب و کلاهبرداری و چاپلوسی در جامعه، زمینه را برای تضعیف و اعتماد اجتماعی و گسترش بی اعتمادی فراهم می نماید.

همچنین نگرش عمومی نسبت به متغیرهای دیگری که در بالا به آن اشاره شد، بیان کننده وجود سطوح مختلفی از اعتماد و میزان ضعف و قوت آن در میان نگرش های موجود جامعه هستند.

در نتیجه گیری ارائه شده در تحقیق و پژوهش مورد نظر، چنین آمده است که اعتماد اجتماعی صورتی از روابط اجتماعی است که مقوم تعامل و کنش های اجتماعی جمعی اعضای جامعه در عرصه های مختلف اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی است. و مانند دیگر واقعیت های اجتماعی تغییرناپذیر است و متأثر و اثرگذار بر بافت اجتماعی و فرهنگی جامعه است. این اعتماد تسهیل کننده فرایندهای کنش مشارکتی و جمعی، تعاون اجتماعی مدارای اجتماعی، وفاق و انسجام و در نهایت تثبیت بخش نظم اجتماعی است. این اعتماد در قالب اعتماد بین شخصی، اعتماد اجتماعی تعمیم یافته و اعتماد به حکومت ونیز اعتماد به نظام های انتزاعی مورد توجه قرار گرفته است. این قالب ها با یکدیگر دارای ارتباط متعامل هستند، آن چنان که یافته های این بررسی نیز نشانگر رابطه ای معنادار میان اشکال اعتماد بین شخصی، اعتماد تعمیم یافته و اعتماد به حکومت است که مجموعه آنها تحت اعتماد اجتماعی مورد بررسی قرار گرفته اند. اعتماد اجتماعی میان شخصی تحت شرایط خاص گرایانه از سطح اعتماد درون گروهی، خانوادگی و قبیله ای فراتر نخواهد رفت و نه تنها مانع شکل گیری و تقویت اعتماد تعمیم یافته است، بلکه زمینه ساز انسداد اجتماعی است، زیرا تعامل و اعتماد درون گروهی مانع تعامل و اعتماد بین گروهی است که زمینه ساز اعتماد تعمیم یافته می شود؛ تحت چنین وضعیتی مرز بندی های اجتماعی زمینه را برای فردگرایی خودخواهانه فراهم می کند که محل وفاق و نظم اجتماعی است.

عوامل وعناصر تأثیرگذار بر اعتماد، علاوه بر اینکه از زمینه های خود و شخصیتی مربوط به بافت و ساختار اجتماعی و فرهنگی جامعه مایه می گیرند، از عوامل کلان اجتماعی نیز تأثیر می پذیرند؛ عناصری چون شکاف های تمدنی و فرهنگی آن گاه که نسبت به یک دیگر از تزاحم برخوردار می شوند، به جای تکمیل به تهدید همدیگر می پردازند.

اعتماد بین شخصی هر چند که ممکن است اعتماد درون گروهی را تقویت نمایند، لیکن مانع اعتماد فراگروهی و فرقه ای خواهند بود؛ به گونه که نزاع های قومی، قبیله ای و گروهی را در قالب ها و مقیاس های مختلف، چون نزاع بین سنت و مدرنیته و با تفکیک نیروهای اجتماعی سهیم در فرآیندهای توسعه ای به نیروهای خودی و غیر خودی را تقویت خواهد نمود که برآیند آن کاهش اعتماد اجتماعی در سطح ملی است.

به اعتقاد دکتر غفاری، متغیرهای پنداشت از وجود عدالت اجتماعی، احساس امنیت و آزادی، و ارزش های اخلاقی و کارایی حکومت، متغیرهایی هستند که بیشترین نقش را در اعتماد اجتماعی دارند؛ به گونه ای که هر چه اعضای جامعه بیشتر احساس عدالت کنند، برای جامعه و نظام مقبولیت و مشروعیت اجتماعی و سیاسی بیشتری را قائل خواهند بود و برای آنها حرکت در مسیرهای پذیرفته شده و مورد اجماع اهمیت بیشتری خواهد داشت و بی نظمی در روابط اجتماعی ظهور کمتری یافت. صداقت، روحیه تعاون و همکاری، رجحان منافع جمعی بر منافع فردی، رضایت اجتماعی، پایبندی به هنجارها و رعایت قوانین و تعهد کاری و دیگر ارزش های اخلاقی مثبت، مقوم اعتماد اجتماعی به عکس ارزش های اخلاقی منفی، چون کلاهبرداری، دروغ، تقلب و نفاق اجتماعی تضعیف کننده اعتماد اجتماعی هستند. علاوه بر این، متغیرهای عام گرایی و احساس رفاه و آسایش نیز با اجزای مربوط به اعتماد اجتماعی رابطه ای معنادار نشان داده اند. همچنین متغیرهای هویت طبقاتی و تصور از ساخت طبقاتی جامعه که با پنداشت عدالت اجتماعی بی ارتباط نیستند، با اعتماد اجتماعی رابطه معناداری را نشان داده اند.

این استاد دانشگاه، در پایان نتیجه گیری خود برمبنای یافته های بررسی مورد نظر بیان می دارد که تلاش در جهت بسط عدالت اجتماعی و ارتقای کارایی حرکت و بسط ارزش های مثبت که به خصوص به لحاظ علمی زمینه ساز تقلیل و کاهش شکاف بین اخلاق نظری و عملی است، و نیز اطمینان خاطر دادن به اعضای جامعه از حیث حفظ امنیت و آزادی، و تسهیل نمودن رفاه اجتماعی آنها تقویت کننده اعتماد اجتماعی است.

نظر شما