اسرائیل و استراتژی فعال هسته ای
مجله پگاه حوزه 20 مرداد ماه 1383 شماره 138
نویسنده : پیمان ثابتی
آنچه که اکنون تحت عنوان »پرونده هسته ای ایران« معروف شده، تصادفی به نظر نمی رسد بلکه بر عکس این روندی است که طی پروژه ای حساب شده و برنامه ریزی شده به وجود آمده و تمام نشانه ها و هزینه هایی که در طی این مدت بر ایران تحمیل شده، در چارچوب اهدافی است که امریکا در خاورمیانه به دنبال آن بوده و مطامعی که اسرائیل در داخل منطقه به آن چشم دوخته است.
امریکا به عنوان بزرگ ترین کشور هسته ای جهان و اسرائیل به عنوان تنها کشور هسته ای منطقه(براساس اسناد رسمی و غیر رسمی) تلاش می کنند در جرهر نظام سیاسی ایران تغییراتی در راستای اهداف و مطامع خود به وجود آورند و در واقع بزرگ ترین ترس آنان از این واقعیت ملموس از نگاه آنان است که نظام که به دنبال صدور انقلاب و دستاوردهای خود به بیرون از مرزهایش می باشد، در صورت تجهیز به سلاح ها و توان های هسته ای موفقیت و اطمینان بیشتری را متوجه خود خواهد کرد و از این حیث برای همسایه ها می تواند مخاطره آمیز باشد.
بویژه آنکه فاصله جغرافیایی بین ایران و ایالات متحده هم اکنون به کمترین میزان خود رسیده و امریکا به نزدیک ترین همسایه ایران تبدیل شده است و مهم تر این که تاکنون هیچ تلاشی در راستای تفاهم با ایران بر سر آنچه که مناقشه برانگیز بوده به عمل نیاورده و اسرائیل نیز اصولاً چنین تفاهمی را به سود خود ندیده و از طریق کانال های سیاسی و امنیتی و اطلاعاتی خود پیوسته این رابطه را تعقیب می کند که مبادا چنین تفاهمی حتی در حداقل میزان خود به وجود آید.
لذا به نظر می رسد تلاش ها و نقش های دیپلماتیک ایران که در چارچوب منافع ملی کشور فعال است، اسرائیلی ها را به شدت نگران ساخته و در این صورت و ضرورت اولویت نخست این است که ببینیم اقدامات و واکنش آنها نسبت به این دیپلماسی فعال چه می تواند باشد؟ هم اکنون اخبار ریز و درشتی که از حضور سرکرده ها و عوامل اطلاعاتی اسرائیلی ها در مرزهای غربی ایران و مناطق شمال و جنوب شرقی عراق و فعالیت آنها به گوش می رسد. مؤید این احتمال است که اسرائیلی ها در این منطقه فعال بوده و این احتمال تقویت می شود که دامنه این تلاش ها و اقدامات به سطح مذاکره با برخی از کشورهای تأثیر گذار منطقه نیز گسترده شده باشد. همانطور که آریل شارون اخیراً از مذاکره پشت پرده و محرمانه برخی از سران منطقه خبر داد و گفت که آنها برای حفظ و حمایت از منافع اسرائیل قول همکاری به وی داده اند بی آنکه نامی از آنها ببرد.
برخی از تحلیل گران سیاست با نظری به مجموعه حوادث منطقه، برنامه سفر جک استراو به روسیه متعاقب سفر هفته گذشته ایوانف به ایران و دیدارها و گفت وگوهای بین سران روسیه و ایالات متحده در حاشیه و متن اجلاس G8 (گروه 8) را در راستای خواسته های هسته ای اسرائیل ارزیابی می کنند.
برخی دیگر سفر هفته گذشته بشار اسد رئیس جمهور سوریه، و معاون وی به تهران را نیز در همین چارچوب تحلیل می کنند.
از این گذشته، اسناد مهمی که اخیراً در نشریات اسرائیلی ها فاش و منتشر شده، از یک استراتژی فعال و سابقه و دیرینه هسته ای در برخورد اسرائیل با سرنوشت هسته ای منطقه حکایت دارد.
حدوداً شش ماه پیش یکی از مهم ترین اسناد اسرائیلی که صرفاً در زمینه موضوعات امنیتی نوشته شده، به نخست وزیر و وزیر دفاع اسرائیل تسلیم شد. تعجب آور این بوده که این سند که تحت عنوان »آینده استراتژیکی اسرائیل« به رشته تحریر در آمده و زیر نظر مرکز »آریل« آماده و تهیه شده است، از تیغ سانسور در امان مانده و اجازه انتشار کامل یافته است. تعجب آور از این جهت است که خیلی مفصّل سیاست هسته ای اسرائیل و سیر تحوّل آن توجیه »ضربه دوم هسته ای« را بررسی می کند.
عبارت ها و اسلوب نگارش این سند نه تنها پیچیده نیست بلکه در قالب حقایق و توصیه ها و نتیجه گیری هایی است که نقطه کانونی آن این نکته است که اسرائیل دارای مخازن و انبارهایی از سلاح های هسته ای است.
با وجود اینکه تهیه کنندگان این سند از شخصیت های دانشگاهی بوده اند امّا حضور چهار تن از نظامیان بلند پایه سابق که سمت های مختلفی در دستگاه امنیتی اسرائیل بر عهده داشته اند به این سند اهمیت بیشتری بخشیده است.
این چهار نفر نظامی از 6 نفر تهیه کننده سند عبارت اند از: 1- سرلشگر احتیاط پروفسور اسحاق بن اسرائیل که تا چندی پیش رئیس اداره تحقیقات و توسعه سلاح ها و توان تکنولوژیکی وزارت دفاع بود. 2 - دکتر آدیر فریدور یکی از بزرگترین محققان در هیأت گسترش سلاح های ستاد 3 - نعمان بلاکند معاون سابق قائم مقام وزیر دفاع در زمینه سلاح های خاص و یواش سیرون سرهنگ بازنشسته و عضو سابقه کنیسه. دو نفر دیگر عضو گروه تهیه کننده این سند از چهره های دانشگاهی امریکا بوده اند.
با توجه به اینکه این سند مسائل بسیار مهم در باره امنیت اسرائیل را بررسی می کند و احتمالاً پایه و اساس ساختار سیاست اسرائیل قرار بگیرد. طبیعی است که تصمیمات برآمده از این سند نگران کننده باشد. زیرا توصیه های مربوط به همسایه های اسرائیل و آینده درگیری ها به گونه ای است که گویی همچنان در دهه 50 به سر می بریم. به عنوان مثال تهیه کنندگان سند اظهار داشته اند که درگیری ها و تنش ها در خصوص برخی از دولت های منطقه به نظر می رسد نتیجه ای در حد صفر داشته باشد یعنی تنشی است که تنها هدف آن از بین بردن حکومت و دولت اسرائیل و این در حد پیش بینی آنها تصوری است که در دوران ما هرگونه احتمال برای رسیدن به یک راه حل و تحقق مصالحه را غیر ممکن می سازد. در این گزارش و سند مهم آمده است که دولت ها و حکومت های یاد شده چون به عنوان دولت های انتحاری به شمار می آیند تمام خطر به معنای واقعی کلمه را تشکیل می دهند و در صورتی که به سلاح های هسته ای دست پیدا کنند، حتماً این سلاح ها را علیه اسرائیل به کار خواهند گرفت. این تحلیل به معنای این است که سران این کشورها کاملاً غیر عقلانی بوده و بازدارندگی آنها حتی به وسیله سلاح های هسته ای غیر ممکن است. در حالی که تاریخ ثابت کرده است که سران منطقه از عقلانیت بزرگی برخوردار بوده و به ویژه اگر موضوع به سلاح های غیر سنتی مربوط باشد. به عنوان مثال صدام همچنین در سال 1991 موشک های شیمیایی خود را به سوی اسرائیل پرتاب نکرد زیرا از واکنش هسته ای اسرائیل هراس داشت.
بنابراین تهیه کنندگان سند این گونه نتیجه گیری کرده اند که این کشورها باید از دستیابی به سلاح های هسته ای بازداشته شوند اگر چه این کار با ضربه های بازدارنده به اماکن و ساختمان هایی که برای توسعه سلاح هی هسته های به کار گرفته می شود.
همچنین این سند تصفیه برخی نخبه های حاکم در این کشورها و کشتن دانشمندان هسته ای فعال در این کشورها را توصیه کرده است.
بر پایه این توصیه ها اگر چنانچه اسرائیل در تلاش برای بازدارندگی این کشورهای منطقه از مسلح شدن به سلاح های هسته ای بازبماند ناچار خواهد بود که به سیاست علنی و عملی بازدارندگی هسته ای روی آورد که آن خود نیازمند اقدامات دقیق است که تشخیص آن برای اقناع کردن آنها نسبت به اینکه اسرائیل کاملاً توانایی به کارگیری سلاح های هسته ای علیه آنها را دارد سهل و آسان خواهد بود. این سند اضافه می کند که بر این اساس می بایست توجیهاتی برای دومین قدم علنی هسته ای خود پیدا کرده و قدرتی را به کار بگیرد که بتواند حدود 15 شهر از کشورهایی را که دشمن می پندارد، در وسعتی از ایران تا لیبی ویران سازد. در مقابل این اقدام اسرائیل همچنین می بایستی بتواند دفاع ضد موشکی بالستیک قاره پیمای چند را تشکیل بدهد، به طوری که در کنار مجموعه موشکی خود سیستمی را با کمک هواپیماهای بدون سرنشین در اختیار داشته باشد که پایگاه های موشکی کشورهای مقابل خود را در عمق این کشورها هدف قرار دهد.
این سند جدای از پشتوانه تکنولوژیکی دشوار و هزینه های مالی گزاف به منظور توسعه این سیستم های دفاع ضد موشک های هسته ای، توصیه می کند که این سیستم ها به عنوان عنصر اصلی توانائی های اسرائیل مطرح شود و این در حالی است که با منطق استراتژیکی اسرائیل در عصر هسته ای که می بایست تفکر آن را در این عصر توجیه کند در تعارض است.
تهیه کنندگان این سند در موارد بسیاری به سیاست های امریکا اشاره و استناد کرده اند در حالی که بهتر آن می بود که در موضوع دفاع موشکی از امریکایی ها درس می گرفتند امریکائی ها در پایان دهه 60 به این نتیجه رسیدند که یک احتمال بیشتر در زمینه رویارو شدن با موشک های هسته ای وجود ندارد و آن احتمال بازدارندگی است. تنها با درک این موضوع، شوروی ها و روس ها را قانع کردند که تلاش برای دفاع از خودشان در مقابل این موشک های طرف مقابل جز به بی ثباتی و تزلزل جایگاه دو کشور به چیز دیگری منجر نخواهد شد.
تهیه کنندگان این سند درباره اتفاقات و تحولات مثبت منطقه تجاهل کرده و در پیش بینی های بدبینانه خودشان در ضمیمه ای که ماه گذشته پس از خارج شدن عراق از دایره تهدیدات اسرائیل و پس از تصمیم لیبی به عدم مبادرت به سلاح های مدرن، به این سند اضافه کردند هیچ تغییراتی صورت ندادند.
کارشناسان مسائل سیاسی و امنیتی اسرائیل معتقدند که این منطق آنها که باور ندارند واکنش های سیاسی می تواند به تهدیدات عینی تبدیل شود، یک مشکل بزرگی است چرا که این مبنای فکری نیازمند سرمایه گذاری های کلان برای کسب توانائی ها در مقابله با تهدیداتی است که اکثراً هم وجود ندارد. از سوی دیگر مشکل در این است که این سند بطور کامل با فکر و اندیشه نخست وزیر و وزیر دفاع و حتی بقیه سیاستگزاران فعلی اسرائیل مطابقت دارد که هیچ اعتقادی به راه حل های سیاسی نداشته و افزون بر تهدیدات خیالی را ترجیح می دهند و همچنان در صدد جذب منابع مالی هنگفت برای بودجه دفاعی هستند.
این گونه تفکر اسرائیلی ها در پروراندن خیالی تهدیدات و همی مربوط به حالا نبوده و منحصر به زمان فعلی نمی شود بلکه سند دیگری که جدیداً روزنامه اسرائیلی آحارنوت منتشر کرده، حکایت از یک سابقه قدیمی و دیرینه قابل تأملی در این زمینه داشته و پرده از همکاری های هسته ای و اتمی اسرائیل و شوروی سابق در دهه 60 میلادی برمی دارد:
روزنامه اسرائیلی یدیعوت آحارنوت گزارشی را منتشر کرده که در آن به جزئیات یک سند محرمانه و سری درباره همکاری های روسیه با اسرائیل در سال 1966 برای ساخت و توسعه بمب های هسته ای پرداخته است.
این سند که قید خیلی محرمانه روی آن حک شده، یکی از سندهای شعبه خاورمیانه دولت خارجه روسیه است که در 23 فوریه 1966 تهیه شده و گویای آن است که اتحاد شوروی سابق اهتمام بسیار زیادی درتوسعه و گسترش هسته ای اسرائیل داشته است. این سند اخیراً در چارچوب اسناد وزارت خارجه که اجازه قرائت آنها اخیراً صادر شده، کشف شده است.
در این سند آمده است: در 13 دسامبر 1965 موشیه سنیه سفیر ما (روسیه) در تل آویو از مذاکرات خود با ایسر هرئیل مشاور نخست وزیر اسرائیل خبرداده که هرئیل در این مذاکرات به وی گفته است که اسرائیل قصد توسعه یک بمب اتمی را دارد.
شایان ذکر است که هرئیل در آن زمان رییس دستگاه امنیتی اسرائیل و مشاور امور اطلاعاتی نخست وزیر موشیه سنیه رهبر حزب کمونیست اسرائیل (ماکی) بوده است.
این دو همدیگر را خوب می شناخته اند، هرئیل پیش از آن رییس اطلاعات سازمان افتادگان و همزمان سنیه نیز به ریاست هیأت منطقه ای این سازمان انتخاب شده بود وی در یکی از کتاب های خود می گوید که وی به صورت خصوصی سنیه را از اینکه بابی ها در سال 1946 می خواسته اند وی را دستگیر کنند، آگاه کرده است.
هرئیل در این کتاب خود یک فصل کامل را به این سؤال پرداخته که »آیا موشیه سنیه یک مزدور روس ها بود؟ برخی از همکاران سنیه این شبهه را مطرح کرده اند که او در سال 1940 موفق به آزادی از اسارت شوروی ها شده و به اسرائیل پیوسته بود، در حالیکه هرئیل این شبهات را رد می کند.
هرئیل می نویسد که سنیه به عنوان رهبر حزب کمونیست اسرائیل نمی توانست درخواست ارائه اطلاعات از سوی شوروی ها را ردکند و به این مفهوم حزب سنیه و خود او به مزدوران مسکو بودند.
روزنامه آحارنوت در گزارش خود می نویسد: »می توانیم بگوییم که هرئیل کاملاً به این مسئله آگاه بود که سنیه آنچه را که وی به او می گوید، منتقل خواهد کرد و به نظر می رسد که روس ها هم به این فکر کرده بودند.
در یادداشت و سند وزارت خارجه اسرائیل آمده است: هرئیل عهده دار شده بود که رهبران شوروی سابق را از طریق سنیه از دیدگاه لوی اشکول نخست وزیر خود دولت اسرائیل درباره یکی از مشکلات بسیار مهم یعنی سطح گسترش و توسعه سلاح های اتمی آگاه کند.
اهتمام شوروی برای گسترش طرح های هسته ای اسرائیل بسیار زود آغاز شد و در ماه اوت 1992 ایوان ددیوله معاون اول سفارت شوروی به تل آویو رفت در حالیکه وی در واقع رییس شعبه اطلاعات شوروی سابق (ک.گ.ب) بود.
ایوان در کتاب خاطرات خود که در مسکو چاپ کرده اعتراف نموده که یکی از وظایف اصلی وی این بوده است که درباره آنچه که در خصوص گسترش و توسعه سلاح های هسته ای اسرائیل گفته می شود تحقیق کند. او می دانسته که دستگاه اطلاعاتی و امنیتی اسرائیل وی را تحت نظر دارد چرا که این دستگاه امنیتی تمام دیپلمات های کشورهای شرقی را مزدور می دانسته است و در واقع هم بیشتر آنها همین گونه بوده اند.
ایوان سطح این اهتمامات و اقدامات شوروی را در گفت وگویی که در زلمان شووال نخست وزیر وقت و در مراسم جشن استقبال از وی صورت گرفته توضیح می دهد و می گوید که کاردار سفارت شوروی در از نخست وزیر اسرائیل درباره برنامه های اتمی آنها پرسید به وی پاسخ داد: بمب های اتمی در حوزه اسرائیل وجود ندارد و تهدیداتی که متوجه آن می باشد فقط در حد سلاح های سنتی است و در حد سلاح های اتمی نمی باشد و اسرائیل پرچم صلح را برافراشته و ندای چیدن سلاح های کشتار جمعی را سرداده است.
وی همچنین گفت که اسرائیل اولین دولتی نیست که سلاح های هسته ای را وارد منطقه می کند.
این سند سال 1966 به یک گفته دیگر در مذاکرات بین نخست وزیر وقت اسرائیل در گفت وگو با سفیر وقت شوروی در اسرائیل اشاره می کند که سفیر شوروی گفت: اتحاد جماهیر شوروی تلاش می کند که اعلام کند خاورمیانه منطقه ای عاری از سلاح های هسته ای است.
و در ادامه نظر اسرائیل را در این زمینه خواست که نخست وزیر اسرائیل خود را در این دام نینداخت و حرف قبلی خود را تکرار کرد.
روزنامه آحارنوت این سؤال را مطرح می کند که پس چه چیزی باعث شد که هرئیل با سنیه درباره این موضوع مذاکراتی داشته باشد؟
در سند فوریه 1966 آمده است که مأموریت سفیر شوروی در اسرائیل در پی مذاکره و گفت وگویی سنیه با هرئیل مشخص شد و به او گفته شد که اطلاعاتی که درباره گفته های هرئیل منتقل می کند، تلاش وسیعی را در مسکو برانگیخته است.
و در همین حال این گفته ها بسیاری از علامت سؤال ها را نیز بوجود آورده است. در سند گفته های نخست وزیر وقت اسرائیل و فرستاده او را مقابل هم قرار داده و می گوید که این گفته ها با تصریحات هرئیل تناقض دارد.
این روزنامه اسرائیلی یادآور می شود که وضعیت مذکور فهم آن را برای شوروی سابق دشوار کرده بود که اسرائیل از طرفی سعی دارد آنها را و جهان را قانع کند که قصد توسعه و گسترش سلاح های هسته ای را ندارد و از طرف دیگر فردی چون هرئیل به عنوان نماینده دولت اسرائیل می آید و بسیاری از اسرار محرمانه خود را در اختیار موشیه سنیه قرار می دهد در حالیکه می داند سنیه حتماً این اطلاعات را به شوروی انتقال خواهد داد پس آیا این منطقی به نظر می رسد؟
آحارنوت سپس می نویسد که دراین باره یک تفسیر وجود دارد که در عین اینکه کلاً منطقی به نظر نمی رسد اما می گوید که هرئیل می خواسته طرح هسته ای اسرائیل را تخریب کند.
این روزنامه ادامه می دهد: آنهایی که معتقد به حیله های سیاسی هستند می توانند در کتاب اسرائیل و بمب اتمی نوشته پروفسور کوهن به دلائلی که این رویکرد هرئیل را تقویت می کند برخورد کنند.
این کتاب می نویسد که هرئیل در دهه 50 یکی از مخالفان تلاش های شیمون پرز در فرانسه برای دستیابی به برنامه های هسته ای بوده است و اضافه می کند که هرئیل در سال 1965 به شدت عصبانی و آزرده بوده و فکر می کرده که به وی ظلم شده و لذا با جانشین خود در موساد (مائیر عمیت) خصومت شدیدی داشته است.
نظر شما