موضوع : نمایه مطبوعات | پگاه حوزه

تصویری روشنگرانه از حاشیه های امریکا

مجله  پگاه حوزه  20 مرداد ماه 1383 شماره 138 

نویسنده : تقی دخت محمدرضا
مقدمه
در عرف جهان سینما، این عجیب و قابل توجه است که فیلمِ برنده بزرگترین جایزه جهانی از معتبرترین جشنواره سینمایی جهان یعنی جشنواره »کن« برای توزیع، پیشقدمی نداشته باشد.

در آخرین ساعات روز شنبه دوم خرداد ماه (22 ماه مه2004)، فیلم جنجال برانگیز »911« درجه فارنهایت اثر مستندساز معروف امریکایی یعنی »مایکل مور« نخل طلایی جشنواره کن را ربود و بعد از 48 سال، بار دیگر این جایزه مشهور و معتبر را به آثار مستند سینما اختصاص داد. پیش از آن، این جایزه در سال1956 به مستند »دنیای ساکت« اثر »ژاک کاستو« رسیده بود.

»911 درجه فارنهایت« که 1300 تماشاگر تالار »اومیر« بعد از پایان آن، 15 دقیقه پیاپی برای »مور« و فیلمش کف می زدند، مستندی شدیداً سیاسی است. »مور« سال پیش نیز به خاطر مستند »بولینگ برای کلمباین« جایزه اسکار گرفته بود و نام خود را تیتر اول اخبار سینمایی ساخته بود. اما شهرت اصلی »مور«، نه به سبب »بولینگ برای کلمباین« و نه به دلیل »911 درجه فارنهایت« است. »مور« بیشتر به دلیل مواضع ضد آمریکایی و به خصوص ضد بوش، به عنوان یک منتقد تند سیاسی مشهور و معروف است و این موضوع است که از این مردِ چاق، عائله مند و وفادار به خانواده، چهره ای متفاوت را ترسیم می کند.

شاید اینکه شرکت امریکایی »دیزنی« از توزیع فیلم خودداری کرده است و سایر توزیع کنندگان نیز اشتیاقی به این کار نشان نداده اند، تصویر نزدیک تری از »مور« را در ذهن ما بنشاند، اما اصرار او بر این که تصمیم دارد فیلم را قبل از انتخابات ریاست جمهوری امریکا به نمایش عموم برساند، این تصویر را آن قدر نزدیک می کند که در چهره این فیلمساز، دشمنی روشنی را با کاخ سفید و سیاست های خاص شخص »بوش« تماشا کنیم.

به یاد داریم که در مراسم اسکار، »مور« با چه حرارت و جدّیتی، آن سخنان تند را علیه جورج بوش بر زبان آورد و اکنون باید منتظر بمانیم تا شهرت تجدید و تقویت شده »مور« به دلیل انتخاب »911 درجه فارنهایت«، مجدداً بوش و کاخ سفید را با مشکل روبه رو سازد. با وجود این موارد، شاید ادعای »مور« مبنی بر این که »کاخ سفید می خواهد مانع اکران فیلم شود« پذیرفتنی تر باشد.

اما استدلال رئیس شرکت معروف »دیزنی« مبنی بر این که »عدم پخش فیلم، تصمیم قبلی کمپانی زیر مجموعه آن یعنی »میراماکس« بوده است و »مور« دارد از این موقعیت و اعلام دیرهنگام این موضوع، سوء استفاده می کند«، نمی تواند نفی کننده این موضوع باشد که کاخ سفید و شخص بوش از مخالفان سر سخت و جدّی »مور« هستند و به احتمال قوی، بخشی از عدم اقبال به پخش فیلم از سوی توزیع کنندگان، به دلیل مخالفت آنان با تفکرات انتقادی و تند »مایکل مور« است؛ تفکری که دولت فعلی امریکا را با چالش جدّی مواجه ساخته است.

دمای جهان: 911 درجه فارنهایت!
»911 درجه فارنهایت« که نام آن در زبان اصلی (فارنهایت 911)، از عنوان یازده سپتامبر اقتباس شده است، مستندی است که سلسله ای از وقایع را در یک خط طولی ارزیابی و تحلیل می کند و می کوشد به استناد این همه، دولت امریکا را جنگ طلب و مدافع سلطه گری تصویر کند.

نخستین موضوع فیلم، انتخاب سال 2000 ریاست جمهوری امریکاست. »مور« تلاش می کند به بیننده بقبولاند انتخابات این سال که سرانجام با 537 کارتِ رأی، بوش را به کاخ سفید فرستاد عادلانه نبوده است. فیلم یکی از کارکنان شبکه خبری Fox را معرفی می کند که ظاهراً پسر عموی بوش است و تصمیم دارد بوش را به صورت غیرمنتظره ای در این شبکه برنده انتخابات فلوریدا بخواند؛ در حالی که بیشتر خبرگزاری ها »ال گور« را برنده انتخابات این ایالت معرفی کرده اند.

پرده برداشتن از این توطئه، می تواند برای »مور« شروع جالبی در یک ماراتن مستند باشد؛ موضوعی که »صحیح یا نادرست، پیش از این فیلم، کسی از آن مطلع نبوده و به آن نپرداخته است. فیلم در چنین فضایی، به مرور اسنادی می پردازد که نشان دهنده رابطه »بوش« با شبکه »بن لادن« است.

تصاویر شکسته و هراس آوری از انفجار برج های دوقلو و فریادهای مردم و جیغ و دادِ زنان و کودکان در خیابان های اطراف، به این ماراتنِ مستند، رنگ فاجعه بار و تأسف آوری می دهد. تصاویر مستند و عادی از بوش، که با وجود اطلاع از موضوع برخورد هواپیمای دوم با برج های دوقلو، در کلاس درسی نشسته و برای دانش آموزان کتاب می خواند، رنگ فاجعه را بیشتر می کند و سؤال بزرگی را درذهنِ بیننده فیلم ایجاد می کند؛ سوالی که »مور« نیز می خواسته در ذهن بیننده ایجاد شود.

این تصاویر، که به گفته »مور« بدیع ترین تصاویر فیلم است و تا زمان نمایش فیلم، کسی از ضبط آن با » هندی کم« توسط آموزگاران مطلع نبوده است، مسیر فیلم را به سمت اتهامات »مور« علیه »رئیس جمهور متقلّب« هدایت می کند؛ اما تصویر این »پدرخوانده مهربان« دانش آموزان، با نمایش سندی که حاوی نام افرادی خاص است، بیشتر به یک تروریست شبیه می شود.

لیست، حاوی فهرست نام کسانی است که به ادعای »مور«، از اعضای خانواده »بن لادن«اند و در حالی که تمامی فرودگاه های امریکا در حال تعطیلی و وضعیت فوق ویژه بوده اند، با اجازه مخصوص رئیس جمهور و با یک هواپیمای مسافربری از آمریکا خارج می شوند.

پس زمینه حکایت شده برای این سند نیز، که در ظاهر می تواند به کشف رابطه بوش بإ؛ ری خانواده »بن لادن« بیانجامد، داستانِ ظاهرا واقعی خدمت بوش در ارتش و آشنایی او با افسری است که ادعا می شود بعداً در فروش اسلحه به گروه »بن لادن« نقش داشته است. این مرد، که در زمان اوج کار و تلاش خانواده بوش برای ارتقاء رتبه در تجارت جهانی نفت( به خصوص در منطقه تگزاس)، از سوی خانواده »بن لادن« مأمور سرمایه گذاری در شرکت های نفتی آمریکایی بوده است، در شرکت وابسته به خانواده بوش سرمایه گذاری می کند و بدین سان، شرکت های بی رونق خاندان بوش، به لطف این فرد و دلارهای خانواده سعودی رونق می یابد.

اسناد نظامی ای که »مور« در این فیلم معرفی وافشا می کند، اسنادی قابل توجه اند و نشان دهنده سلسله پیچیده ای از روابط پشت پرده قدرت سیاسی و نظامی امریکا.

ادامه این ماراتنِ افشاگرانه، با سخنان رئیس سابق »برنامه مبارزه با تروریسم امریکا«، یعنی »ریچارد کلارک«، مبنی بر نتیجه گیری بوش از حملات 11 سپتامپر در خصوص اقدام علیه افغانستان و عراق به عنوان مبادی تروریسم، دریچه دوربین را به سمت این دو کشور می چرخاند. سؤال اصلی »مور« در این قسمت، این است که چرا بوش، به این سرعت متوجه این دو کشور خاورمیانه ای شد.

جنگ افغانستان، که روایت آن در این فیلم، با تصاویری از وضع نظامیان و زندگی جاری مردم همراه است، صرفاً تلاشی دانسته می شود برای احداث یک خط لوله گاز و شاید کسب جایگاهی ژئوپولتیک در افغانستان.

شاید پرداخت کمتر »مور« به موضوع افغانستان، به این دلیل باشد که موضوع عراق، از اهمیت و اولویت بیشتری برخوردار است؛ چراکه نبرد امریکا در عراق، نبردی نفس گیر، طولانی،دامنه دار و دارای حاشیه های فراوان سیاسی و اجتماعی بوده است و نیازمند واکاوی بیشتری از دید یک مستندِ انتقادی است.

فیلم، بیشتر به صحنه هایی از وقایع پس از متن جنگ می پردازد. گفت وگوهایی با سربازان امریکایی، تصاویری از مشکلات، شکنجه ها و برخورد امریکاییان با مردم غیر نظامی، صحبت های تکان دهنده والدین سربازان مستقر در عراق، به همراه آلبومی از تصاویر دلخراش از سوزاندن اجساد سربازان امریکایی، کشیدن اجساد در پشت خودروها و آویزان کردن آن ها از پل ها و تیرهای چراغ برق.

فیلم در چنین فضای تألم انگیز و تأسف آوری از وضع سربازان امریکایی در عراق، مأموران سربازگیری ارتش آمریکا را در یکی از شهرهای ایالت »میشیگان« به تصویر می کشد که تلاش دارند جوانان این شهر فقیرنشین را،که زادگاه »مور« است، به استخدام ارتش درآورند.

البته، فیلم سربازانی را نیز نشان می دهد که به ماموریت خود در عراق معتقدند، اما تصویر کلی و جریان اصلی فیلم، »مور« را در چهره یک منتقد جدّی ضد جنگ و ضد کاخ سفید نشان می دهد؛ چهره ای که »مور« معتقد است آن را مدیون »لیبریایی«هاست که در صنعت چاپ، دستی وسیع دارند و باعث شدند کتاب او با موضوع » 11سپتامبر و فراموش کردن آن«، که با مخالفت جدّی ناشران برای توزیع روبه رو شده بود و به دلیل اتهامات فراوان علیه بوش، برای توزیع می بایست تا 50 درصد سانسور می شد، به بازار عرضه شود و بیش از صد هزار نسخه از آن به فروش برسد.

به هر روی، تصویر کلّی ای که فیلم پیش چشم بیننده می گشاید، ترکیبی در نگاه اول ناهمخوان از وقایع خاص است که به لطف اسنادی که »مور« در فیلم انتشار می دهد، چهره ای کاملاً ضد جنگ را از این کارگردان ارایه می کند و اتهامات فراوانی را نیز به سمت کاخ سفید و مسئولان آن سرازیر می سازد. شاید گفته خبرنگار شبکه خبری »بی بی سی« از جشنواره »کن« که گفته بود »اگرتماشاگران، این فیلم را به همان صورت که هست بپذیرند، به این نتیجه خواهند رسید که رئیس جمهور آنها (جورج بوش) یک کلاهبردار و احتمالاً رئیس جمهوری فاسد است که با انگیزه های نه چندان اساسی، از جمله کینه توزی، حرص، طمع و عشق به قدرت، به جنگ رفته است، نه مبارزه با تروریسم و گسترش صلح در جهان«.

از کلمباین تا مانهاتان؛ جامعه بسته و جامعه باز
»بولینگ برای کلمباین« ساخته قبلی »مور« که مستندی اجتماعی است، پرده از واقعیتی بر می دارد که تا روزگار خود به زبان رسمی آمار منتشر نشده است. »مور« در حاشیه داستان حمله مسلحانه یک دانش آموز به دبیرستان »کلمباین« در امریکا، آماری مقایسه ای و تکان دهنده را از میزان سالانه قتل با اسلحه در کشورهای جهان ارایه می دهد. مقایسه این آمار بسیار جالب است: فرانسه 225 نفر، کانادا 165 نفر، انگلیس 68 نفر، استرالیا 65 نفر و سرانجام امریکا، که دارای رتبه نخست است با 11127 نفر.

افشای واقعیت تباهی و فساد اجتماعی رایج در جامعه آمریکا از زبان آمار، »مور« را به سمت تکمیل فرضیه اش در فیلم می برد. او می گوید که تا پیش از سفر به کانادا، تصورش این بوده که کشتار با اسلحه در امریکا، به دلیل تعداد فراوان اسلحه در امریکاست، اما بعد فهمیده است مردم کانادا، با آن که اسلحه زیادی در اختیار دارند، درهای خانه خود را قفل نمی زنند و میزان قتل در آن جا بسیار پایین تر از امریکاست.

این شرح و بسط، بستر اصلی فرضیه »مور« را برای تأیید هموار می سازد. »مور« معتقد است امریکاییان از اساس عاشق اسلحه هستند و این عشق، نه به دلیل یک مؤلفه ذاتی و ذهنی، بلکه به دلیل وحشتی عارضی است که از محیط اطراف و شخصیت های پیرامون خود دارند.

مستندِ تا حدی اغراق آمیز »بولینگ برای کلمباین«، که آن نیز جایزه »اسکار« را برای »مور« به ارمغان آورد، می توان مقدمه و تصویر کوچک تر و محدودتری از »911 درجه فارنهایت« دانست.

دیدگاه مبنایی »مور«، مبنی بر کشف این حقیقت در فیلم »بولینگ برای کلمباین« که »امریکایی ها از مردم اطراف خود هراس دارند«، در »911 درجه فارنهایت« توسعه می یابد. در این فیلم، نظام سیاسی امریکا، طوری تصویر می شود که در پناه وحشت خودساخته ای که برای مردم ایجاد کرده است، در پی مطامع اقتصادی و سیاسی خود است.

»مور« می گوید: »ایجاد وحشت و هراس از توسعه و تقویت تروریسم در میان مردم پس از 11 سپتامبر، تنها به دلیل حفظ و نگهداشت فضای ذهنی مردم در هراس از ساکنان نقاط دیگر جهان بود«. او می افزاید: »در حادثه 11 سپتامبر، سه هزار امریکایی کشته شدند. این در حالی است که 290 میلیون امریکایی وجود دارند. با این وصف، احتمال کشته شدن هر کدام از ما در حوادث تروریستی، بسیار بسیار اندک است«.

مبنای انتقاد اصلی و اساسی »مور«، این است که فضای روانی و اجتماعی ساخته شده توسط دولتمردان و به خصوص دولت اخیر امریکا، تنها و تنها ایجاد روحیه ای است که در شأن جامعه امریکا و مردمان آن نیست. »مور« تصریح می کند »ما می توانیم بهتر از این باشیم«، اما سیاست مداران ما نمی گذارند.

از نگاه دیگر، »مور« اتفاقات وبزهکاری های اجتماعی فراوان و تأسف آوری را که هر روز در اجتماع امریکا اتفاق می افتد، معلول و محصول نگاه ابزاری سیاست مداران به انسان می داند و البته ریشه تاریخی این سیاست کلان را نیز (در کشتار سرخپوستان) انکار نمی کند.

»مور« معتقد است جنگ، مبارزه با تروریسم و سایر ادعاهای بوش، هیچ کدام بر پایه صداقت نبوده است. او عقیده دارد: »بوش فردی است که سیاست هایش به شدت طمع کارانه است. او به صلح و استقرار آن نمی اندیشد، بلکه جهان را از منظر مطامع فردی خود می نگرد. سیاست او سیاستی است خودخواهانه نه واقعی«.

از همین منظر است که »مور«، هنگام دریافت جایزه »نخل طلایی کن«، مخالفت دولت فرانسه با حمله به عراق را، مبتنی بر عقیده صلح طلبانه آن ها می داند و آن ها را دوست واقعی امریکا می شمارد. او پس از دریافت جایزه می گوید: »بسیاری از امریکایی ها، اکنون می فهمند که فرانسوی ها دوستان خوبی برای امریکایی ها هستند. دوستانی که سعی می کنند خودشان کار درست انجام دهند و ما را نیز به راه اشتباهی که در پیش گرفته ایم واقف کنند. ما به مردم این کشور و آنچه به خاطر مخالفتشان با جنگ عراق در رسانه هایمان به آنها نسبت دادیم، یک عذرخواهی بدهکار هستیم«.

»مور« همانطور که در سخنانش در مراسم دریافت جایزه »کن« گفت، خواهان آن است که سیاست مداران با مردم صداقت داشته باشند. او می گوید: »روزی یکی از رییس جمهوران بزرگ جمهوری خواه گفت اگر صرفا حقیقت را به مردم بگویید، ملت امریکا نجات خواهد یافت«.

»مور« اگر چه ممکن است در میان سینماگران حرفه ای (فیلمسازان غیر مستند)، یک کارگردان درجه اول سینما محسوب نشود، اما منتقدی به شدت صادق و بی تعارف است. کانون حمله های انتقادی او، نه سیاست مداران درجه سوم یا دوم، که شخص »بوش«، یعنی مرد اول سیاست امریکا و بلکه جهان است.

»مور« اعتقاد دارد بوش درک عمومی دنیا را آنچنان که می خواهد می پروراند و پیش می برد و وظیفه فیلمسازی مثل او، مبارزه با رشد چنین تفکری است؛ تفکری که »بوش« صرفاً به دلیل مطامع شخصی، ذهن اقتصادی بیمار و روانِ قدرت طلب اش به آن رسیده و از آن دفاع می کند.

جامعه شناسی ناخواسته امریکایی
سؤال اصلی »مور« در »بولینگ برای کلمباین«، که به صورت گسترده تری در »911 درجه فارنهایت« تکرار می شود، این است که: چرا امریکاییان این اندازه تمایل دارند دیگران را با اسلحه به قتل برسانند؟ به بیان ادبی خودِ وی، »رمز عشق فراوان امریکاییان به اسلحه چیست«؟

روایت »مور« از جامعه امریکا، علاوه براین که نشان می دهد دولت ها و سیاست مداران امریکایی، در پی نگهداشتن جامعه در چنین فضای ذهنی ای هستند، به این موضوع نیز اشاره دارد که ترس ایجاد شده توسط سیاست مدارانِ امریکایی و سردمداران دولت امریکا، در جانِ جامعه امریکا نیز نشسته و رسوب کرده است.

جامعه امروز امریکا، خواسته یا ناخواسته در مقابل این ترس، مرعوب و مغلوب شده است و این همه، نمی تواند به مدد چند سخنرانی یا چند مستند سینمایی از بین برود. »مور« می گوید: »ترسی که ابتدای آن سیاست بود اکنون توسعه یافته و به ترس از همدیگر و جهان تبدیل شده است«. او می افزاید: »من فکر می کنم ما به یک بیماری روحی پیوسته که بین همه ما تقسیم شده مبتلاییم. این بیماری هنگامی که ما به اطراف خودمان و دیگرانی که در پیرامونمان هستند نگاه می کنیم، به طور غیر منتظره ای ظهور می یابد«.

»مور« معتقد است جامعه امریکا به شدت از سیاست های مخرّب کاخ سفید آسیب دیده است و حادثه یازده سپتامبر، تنها پلکانی برای صعود »بوش« بر بامِ سیاست و کسب قدرت بیشتر نبوده است. وی می گوید: »شما شاهدید که بوش از حادثه 11 سپتامبر چه اندازه در راه توهین به ملت ها استفاده کرد. استفاده از مرگ حدود سه هزار امریکایی برای افزایش آزادی عمل و اختیارات مدنی رئیس جمهور، تغییر قوانین اساسی کشور و. .. نمی تواند اهداف مقدس و درستی باشد. ما با استفاده از مرگ آنها، برای گسترش (مثلاً ) آزادی در کشور خود، به آنها احترام نگذاشته ایم«.

»مور« با »911 درجه فارنهایت«، در واقع به تشریح هراسی می پردازد که سیاست مداران جامعه امریکا، از ابتدا آن را در جان مردم انداخته اند و اکنون به یک اپیدمی تبدیل شده است؛ ترسی که جامعه را بر آن می دارد با سیاست های توسعه طلبانه و قلدرمأبانه بوش، که با شعارِ ظاهر فریب مبارزه با تروریسم پوشش می یابد، موافقت کند یا حداقل مخالفت نورزد.

از نگاه »مور«، جامعه امریکا یک »جامعه به شدّت بیمار« است و بیماری آن، نه یک بیماری طبیعی که یک بیماری عارضی است. »مور« صراحتا می گوید: »من کسانی را جلوی دوربین می کشم که زندگی را برای میلیون ها نفر سخت کرده اند و باعث شده اند آنها خودشان به خودشان اهانت کنند و یا خود را تحقیر نمایند«.

برای او، ساختن فیلم، نه تنها دفاع از یک عقیده و ایده، بلکه مبارزه در راه روشنگری است؛ روشنگری برای مردمی که در حجم وسیع تبلیغات رسانه ای، حتی خود نیز نمی دانند که بیماری آنها درحال شدت یافتن است و طرفه تر آنکه، سلامت خود را در حدّ اعتدال می دانند.

آیا جامعه ای که در آن، هنگام افتتاح حساب در بانک، به شما اسلحه هدیه دهند، جامعه سالمی است؟ این سؤال اصلی »مور« در ماراتن های گزنده سینمایی اش است.

نتیجه گیری
»911 درجه فارنهایت«، اگر چه به عنوان فیلمی مستند که بر اسناد اطلاعاتی و نظامی ظاهراً تأیید شده ای هم تکیه دارد، می تواند قابل توجه باشد، اما از آن جهت که نگاهی کامل و روشنگرانه از درون جامعه امریکا به این جامعه داشته است، به عنوان زاویه دیدی امریکایی در شناخت بحران های اجتماعی این کشور می تواند مورد توجه جدّی تری قرار گیرد.

فیلم، هم می تواند مجموعه مستنداتی محکم (یا حتی سست) از ادعاها و اتهام های سیاسی اجتماعی علیه دولتمردان کاخ سفید دانسته شود و هم می تواند تصویری تیره و تار و در عین حال، روایتی ساده و صادقانه از زد و بندها و پنهان کاری های رایج سیاسی باشد که بر زمینه سیاست جهانی امریکا در حال جریان است.

همچنین می توان »مایکل مور« را هم در یک نگاه، منتقدی سرسخت، جسور و پی گیر در مبارزه با جریان شومِ سیاستْ بازی جهانی دانست و هم در نگاهی بدبینانه، جزیی از پروژه فریب بین المللی به شمار آورد که از زمینه ای مخالف، به تبلیغ و پنهانکاری دیگری در این سیاستِ آلوده به ننگ و فریب می پردازد.

به هر حال، فیلم هرچه هست و »مور« هر که هست، تصویری است از جهانی که امروز امریکا در برابر چشمان ما گشوده است. کشوری که با قدرت نظامی غالبی که دارد، جهان را به نظمی تازه می خواند و سعی در دستکاری های گسترده در نظام بین الملل دارد.

این که »مور« جایزه دریافتی اش در جشنواره »کن« را به »دختر خود و تمام کودکان امریکا، عراق و سرتاسر جهان که در جریان جنگ رنج برده اند«، تقدیم می کند، نمادی است که به این زودی از ذهن ها محو نخواهد شد.

هم چنین این موضوع که فیلمسازی از درون جامعه آمریکا، به تصویرکردن آنچه سیاست زورگویانه این کشور بر جهان تحمیل کرده است پرداخته، خواه فیلمساز یاد شده مخالف باشد و خواه موافق، اتفاقی است که تأثیر فراوانی بر ذهن جهانیان می گذارد و شاید روشنگری ای که »مایکل مور« در گفته هایش، آن را رسالت اصلی خود می داند، صرفاً از این رپرتاژِ طولانی و مستندِ پر سر و صدا، ساده تر برآید تا نقل آن در مصاحبه ها و نطق های تند و تیز »مور«.

جهان در روزگار پس از یازده سپتامبر، برای جنگ، خونریزی، آدمکشی، جنایت، سیاست بازی و دروغ و فریب به مردم جهان، تصویری موفق تر از »911 درجه فارنهایت« ندیده است. هر چه هست، فارغ از علایق و سلایق کارگردان پر حرارتِ فیلم، »911 درجه فارنهایت« تصویری است از دوره ای تازه از سیاست جهانی، که با رپرتاژی متبحّرانه از سرهای بریده، بدن های بالا رفته بر پل ها و تیرهای چراغ برق و سربازانی که جنازه شان در عقب خودروها کشیده می شود، منادی نظمی تازه در عرصه بین الملل است؛ نظمی که در بی نظمی مطلق آغاز شده و ادامه یافته است.

اکنون باید منتظر باشیم تا ببینیم »911 درجه فارنهایت«، با گفت وگوهای شدیداً متأثر کننده با والدین سربازان کشته شده امریکایی، گفت و گوهای درد آور و تأثیرگذار با سربازان مجروح و تصاویر مدارک مستند و نامستندش از زد و بندهای پشت پرده سیاست جهانی امریکا، در پیشبرد این نظم نوین چه اندازه مؤثر خواهد بود.(1)

پی نوشت:
1. منبع نقل قول های این مقاله، اصل گفت و گوی شبکه C.B.S با »مایکل مور« و سخنان وی، هنگام دریافت »نخل طلایی جشنواره کن« است.

نظر شما