جایگاه علوم انسانی، چالش ها و راهکارها
مجله ژرفا شماره اول، سال اول، بهار 1391
نویسنده : رحمانی، محمد
چکیده
یکی از فلسفه های مضاف مطرح در غرب امروز، فلسفه ی علم می باشد که به تازگی در دانشگاه ها نیز بسیار مورد توجه قرار گرفته است. اما متأسفانه منابع مطالعاتی در این زمینه، همگی بیان گر نظرات فیلسوفان غربی و احیاناً نقد آراء آن ها می باشد و نگرشی به فلسفه ی علم اسلامی تاکنون نشده است. در این تحقیق، ابتداً به نقد نظرات مطرح، مانند پوزیتیویسم و ابطال گرایی پرداخته شده و سپس با استخراج سؤالات اساسی در این رشته سعی شده که پاسخی براساس مبنای فلسفه ی اسلامی به این پرسش ها داده شود. ادعای این پژوهش، تطبیق کامل با مبانی فلسفه اسلامی نیست، بلکه تلاشی است برای شروع این امر مهم.
مقدمه
تحول علوم در زمانهای مختلف تاریخ نشان می دهد که این تحول، وابسته به پرسش از موانع و دشواری های آن بوده است. ما هم برای برداشتن موانع راه، باید به خود و آنچه بر سر فهم و عقل مان آمده است، بازگردیم و بدانیم که برای هموارشدن راه علم و ورود به مرحلهی تحقیق در علوم انسانی، فهم باید آزاد شود.
مسأله ی علوم انسانی در شرایط فعلی کشور، بسیار ضروری و حیاتی به نظر می رسد. از آن رو که شصت درصد دانشجویان کشور، در رشته های علوم انسانی تحصیل می کنند و بیش از نیمی از مجلات علمی-پژوهشی کشور، در حوزهی علوم انسانی است و هم چنین بیشترین آمار بیکاری، در فارغ التحصیلان این رشته ها است. این آمار نشان می دهد که مشکلات کشور، بیشتر ریشه در علوم انسانی دارند و به همین دلیل برای رشد و بالندگی کشور، باید به آن توجه ویژه کنیم.
مشکل علوم انسانی در کشور ما، ناکارآمدی آن است. علی رغم اینکه بیشترین نیازهای کشور، مرتبط با علوم انسانی است و از طرفی بیشترین فارغ التحصیلان هم در علوم انسانی هستند، برقراری نسبت بین نیاز و امکانات، یک مدیریت توانا می طلبد. چنین به نظر می رسد که هزینه های بسیاری که در حال حاضر برای علوم انسانی صرف می شود، اثربخشی مناسب ندارد.
مشکل علوم انسانی از حیث محتوا این است که متناسب با فرهنگ و اندیشهی ایرانی- اسلامی نیست. به واسطهی ذخایر و فعالیت های فکری داخلی به خصوص در دو دههی اخیر، این انتظار وجود داشت که تفکرات ناب انقلابی، دینی و میهنی ما، مجال بروز یابند که متأسفانه چنین نشد.
ایراد به رشته های تحصیلی علوم انسانی وارد است. اینکه رشته های علوم انسانی، روزآمد نیستند. معنای فعالیت های آموزشی و پژوهشی کشور در رشته های علوم انسانی، سرفصل ها و منابع رشته های علوم انسانی است که اغلب آنها، بیش از بیست سال است که تغییر نکرده اند.
مطابق آمار، رشتهی مدیریت مشاوره، بیست ونه سال است که مورد بازنگری قرار نگرفته است. حساب داری بیست وهشت سال، تاریخ بیست وشش سال، زبان و ادبیات فارسی بیست وسه سال، فلسفه بیست وسه سال، امور تربیتی و مشاوره بیست ودو سال، علوم اجتماعی در تمام زیرشاخههایش بیست ویک سال، زبان و ادبیات انگلیسی بیست ویک سال، روزنامه نگاری بیست ویک سال، روابط عمومی، معارف اسلامی، علوم تربیتی و حقوق نزدیک به پانزده سال، مطالعات خانواده و علوم اقتصادی چهارده سال و علوم سیاسی چهارده سال است که تغییر نکرده اند.
مسائلی از این دست نشان میدهد که ما تقریباً هیچ گونه تحول و کار مداومی در رشته های علوم انسانی نداشته ایم. در حالی که در دنیا، هر پنج سال یک تحول عظیم در حوزهی علوم انسانی رخ می دهد، ما از این مسائل دور هستیم. این در حالی است که تلاش ده سال اخیر اندیشمندان ایران اسلامی برای ادبیات و پیشینهی ارزشمند فرهنگ و انقلاب، نتوانسته جایی در منابع و سرفصل های علوم انسانی پیدا کند.
در چنین شرایط ایستایی، وقتیکه منابع علوم انسانی مورد بازنگری قرار نمی گیرند، اندیشه های نو و تازه نیز مجال طرح و بسط نمی یابند.
اهمیت تحول علوم انسانی
سالیانی است که رهبر انقلاب، سخن از علوم انسانی و بومیسازی آن را به شیوه ی اسلامی بیان می کنند. الزام بومی سازی و نگاه ویژه ی رهبری انقلاب به علوم انسانی اسلامی، از این جهت مهم جلوه می کند که از ابتدای انقلاب تاکنون و از شروع انقلاب فرهنگی، این نیاز کاملاً محسوس بوده و امروز نتیجه ی آن را در سطح دانشگاه ها شاهد هستیم.
نگاه غرب زده ی پنهان شده در پشت اندیشه ی برخی افراد همانند «سروش» که خود، از جمله افراد مؤثر در روند انقلاب فرهنگی بوده و بسیاری از اساتید وقت، به دستور وی اخراج و همینطور محتوای بسیاری از متون زیر نظر وی نگاشته شدند، انتظار بیشتری از وضعیت کنونی علوم انسانی را برای ما به جا نمی گذارد.
تعداد دانشگاه های علوم انسانی و تعداد دانشجویان و هیأت علمی، امروزه با توجه به هزینه ی مادی کم راه اندازی واحدهای دانشگاهی علوم انسانی، شاید انواع آنها از دولتی و آزاد گرفته تا پیام نور و غیرانتفاعی، قریب به دویست واحد بالغ شود. هم چنین براساس برآوردها، حدود یک میلیون وهشت صدهزار دانشجوی علوم انسانی و یک صدهزار عضو هیأت علمی و مربی در این رشته ها فعالند.
بررسی جایگاه علوم انسانی در نظام ارزش گذاری و سیستم آموزشی ایران، از اهمیت خاصی برخوردار است. آنان که در سیستم آموزشی ایران تحصیل کرده اند، سپس سیستم آموزش عالی یکی از کشورهای پیشرفته را نیز آزموده اند، به خوبی درمی یابند که از مهم ترین وجوه تمایز بین دو سیستم، تفاوت جایگاه و ارزش علوم انسانی است. البته بی توجهی به علوم انسانی در ایران، پدیدهی نوینی نیست و متعلق به دهه های اخیر هم نیست و بسیاری منشأ اصلی مشکلات و ضعف اساسی کشورمان را، در همین نقطه ارزیابی می کنند.
عدم بروز و ظهور آثار علوم انسانی، از آن جا که محصولات علوم انسانی برخلاف پزشکی و مهندسی، مادی و دیدنی نیست، طبعاً ظهور بسیار کم تری در جامعه دارد. البته کوتاهی در ارائه ی این علوم در قالب های مخاطب پسند و نیز درگیرکردن جامعه با آن، این نقیصه را تشدید کرده است.
با گذشت چندین سال و به رغم انجام شدن فعالیت ها و پژوهش های مختلف در کشور، این تلاش ها ظهور چندانی در جامعه نیافته است. علت آن است که اطلاع رسانی مناسب از این گونه پژوهش ها در جامعه نشده و از سوی دیگر، این موارد در کنار هم ارائه نشده و به صورت جزیره های جداگانه درآمده است. با این حساب، متأسفانه جایی برای جمع آوری نتایج تحقیقات مختلف یا دست کم خلاصه و اشاره ای به آن ها وجود ندارد که همین امر از یک سو، باعث برداشت عدم انسجام علوم انسانی در کشور شده است و از سوی دیگر، حضور یک میلیون و هشت صدهزار دانشجوی علوم انسانی و بیش از چهارمیلیون فارغ التحصیل و یک صدهزار عضو هیأت علمی و مربی این رشته، موجب شده است تا علوم انسانی به مهم ترین دانش در عرصه ی اجتماع، در مقایسه با رشته های فنی و علوم طبیعی تبدیل شود. اما با وجود این ظرفیت، خدمات مناسب اطلاع رسانی در رشته های علوم انسانی در کشور ما انجام نمی شود و همین امر باعث شده حق این بخش عظیم، از دانش ها و پژوهش های انجام شده در کشور ادا نشود و علوم انسانی از رسیدن به جایگاه رفیع و مطلوب خود باز بماند.
آسیب شناسی
جدای از محتوای علوم انسانی که بدان اشاره شد، از ظرفیت فعلی تفکر و اندیشه در حوزهی علوم انسانی نیز به طور مناسب بهره گرفته نمی شود. در واقع در به کارگیری علوم انسانی و تشریک مساعی با اندیشمندان این امر، برخی نقایص از حیث نحوهی عمل وجود دارد:
اولین نقد این است که اندیشه ها، تولیدمحور هستند نه محصول محور و توزیع محور. یعنی اندیشه ای تولید می شود و مورد حمایت نیز قرار می گیرد. اما اینکه این اندیشه چگونه باید مورد استفاده قرار گیرد، مورد توجه قرار نمی گیرد. مجله را تولید می کنیم، اما اینکه این مجله چقدر می تواند اشاعه پیدا کند، مورد توجه قرار نمی گیرد.
ضعف اساسی در انتشار اندیشه ها، عدم تعامل با اندیشه ی جوانی است که می تواند وضعیت بسیار خوبی برای کشور به وجود بیاورد. ما می توانیم به جای اینکه جنبهی تدافعی داشته باشیم، جنبهی تهاجمی داشته باشیم. غلبه ی نگرش حذفی و سلبی به جای راه حل های ایجابی.
برخی بهترین کار را این می دانند که صورت مسأله را پاک کنند. رشتهی مطالعات زنان را به خاطر اینکه یک سری فیمینیست از آن استفاده کرد ه اند، حذف می کنند. رشتهی فلسفه ی دین را بهخاطر اینکه یک سری افراد ناباب در آن بوده اند، حذف می کنند. برخی چنین تصور کردند که با حذف رشتهی فلسفهی غرب، مشکلی از کشور حل می شود.
اصول دینی علوم انسانی
برای اسلامی کردن علوم انسانی، باید از منابع محکم استفاده کنیم. برای اینکه جایگاه اصلی خود را در علوم انسانی پیدا کنیم، باید آموزههای دینی متقن را پایه و اساس کار قرار دهیم.
درحقیقت، شرط اول در اسلامی سازی علوم انسانی، استفاده از منابع محکم و متقن دینی است و اگر در این راه کوتاهی کنیم، در آینده اصل دین زیر سوأل خواهد رفت. همانطور که در یک فرع فقهی، روایات را کاملاً بررسی کرده و رجال و دلالت آن را زیر و رو میکنیم، در استناد علوم انسانی به دین هم باید با دقت عمل کنیم. اگر درعلوم انسانی از یک روایت مرسله استفاده کردیم که بعد ضعف آن معلوم شد، کاری کردهایم که ضرر آن، بیشتر از سود آن است. برای پیشبرد علوم انسانی، باید با استفاده از منابع غنی اسلامی، پایههای محکمی ایجاد کنیم. منابع دینی را خوب بشناسید و سند و منابع را بررسی کنید تا بین خود و خدا حجت داشته باشید.
مسئولیت کنونی علما، از وظیفهی همه علما در طول تاریخ بیشتر است. چون انحراف در شرایط فعلی، موجب انحراف میلیونها نفر و درگیری و نزاعها میشود. معنای علم در علوم دینی، مساوی با ساینس و علم تجربی نیست. بلکه کشف واقعیت و درک حقیقت از هر راهی است. باید منظور خود را به درستی بیان کینم تا معلوم شود دینهای باطل مثل بودیسم مقصود نیست. بلکه باید حداقل سه عنصر مبدأ، معاد و رابطه ی انسان و خدا در آن دینی باشد که مصداق کامل آن اسلام است.
وقتی از دین صحبت میکنیم منظور ما چیزی است که به زندگی رنگ میدهد و انسان را در تمام جزئیات با خدا مرتبط میکند، نه اینکه دین، یک مسئلهی شخصی باشد و انسان هر روز بتواند آن را تغییر دهد. بهترین تعریف این است که بگوییم معلوماتی که از منابع اختصاصی دین استفاده میشود، علم دین است. یعنی در علم دین، ما از منابع اختصاصی یا معلمان وحی استفاده میکنیم. البته ما در دین، دلیل عقلی را قبول داریم و عقیده ی به خدا را با عقل اثبات میکنیم. اما هرچه عقل ثابت کرد، دین نیست. مثل معادله دو مجهولی. تهیه یک نقشه ی اجرایی در کنار کارهای علمی، در زمینه اسلامیسازی علوم انسانی ضروری است.
انتخاب مبانی فلسفی برای تحول در علوم انسانی، یک شروع منطقی است که بعد از فهم صحیح این مسیر، باید راههای عملیاتی شدن این مباحث، در یک طرح اجرایی در نظر گرفته شود. تهیه ی یک نقشه ی اجرایی که دارای قابلیت های عملیاتی است، بسیار پراهمیت است. دانشگاه ها از عهدهی اسلامی شدن علوم انسانی برنمی آیند. زیرا معلومات آنها منحصر در علوم غربی است.
کسانی می توانند در فرایند تحول در علوم انسانی و اسلامی شدن آن نقش مؤثری داشته باشند که در کنار آشنایی کافی با علوم اسلامی، با تاریخچه، نظریات و نظریههای علوم انسانی هم، آشنا باشند. بعد از انقلاب اسلامی در حوزه های علمیه این احساس نیاز پدید آمد که طلاب با علوم انسانی آشنا شوند.
در کنار کارهای علمی در راستای اسلامی کردن علوم انسانی، باید کار فرهنگی مناسب هم انجام شود تا ضرورت تحول در علوم انسانی و ضرورت استفاده از فرهنگ اسلامی، در جامعه تثبیت شود.
در مغرب زمین قرن ها است که علوم انسانی پیشتاز بوده است. تا حدی که امروز دیگر مقوله ی تعامل علوم ریاضیات و علوم طبیعی از بین رفته و هرکدام حرفی برای گفتن دارند. درحالی که متفکران غربی، کالبدشکافی مدرنیته و علوم انسانی را آغاز کرده اند، در کشور ما طرفداران علوم اجتماعی، از غرب الگوبرداری می کنند و توجه خاصی به مبانی علوم اسلامی ندارند.
در واقع می توان گفت که اسلام، یکی از قربانیان توسعهی علوم انسانی در غرب است. در یادگیری و مطالعهی علوم انسانی، تعصبی به غربی یا شرقی بودن آن نداریم. مهم بصیرت است تا حین آموزش، از دین خارج نشویم که بارها مقام معظم رهبری در این مورد توصیه و هشدار داده اند.
اینکه ما بخواهیم در مورد رفتار انسانی، نظریاتی را بیان کنیم، در ابتدا باید انسان را به درستی بشناسیم و شناخت انسان از راه دین و آموزه ها و تعالیم دینی و ارتباط انسان با جهان، بهتر و شفاف تر است. نباید در تحول علوم انسانی افراط کنیم. زیرا در علوم قبلی، تلاش های زیادی انجام شده است و باید از بسیاری از مبانی و تجربیات قبلی استفاده کرد.
یک تلقی نادرست از ورود دین و اسلام به علوم انسانی این است که می گویند باید ریاضیات یا فیزیک را از درون قرآن درآوریم؛ در حالی که اشتباه است. زیرا استفاده از تعالیم دینی در تحول علوم انسانی، راهکارها و شیوه های خاصی دارد. مثلاً یک روانشناس مسلمان نماز می خواند، روزه می گیرد و خدا را هم قبول دارد و روانشناس موفقی هم است. باید تلاش کنیم بفهمیم مقصود ما از اسلامی کردن علوم انسانی چیست و چه چیزی را می توانیم در آن تصرف کنیم. ما نمی خواهیم نقل را به جای عقل بگذاریم. نگاه ما به بازسازی علوم انسانی، توجیه معقولی دارد و آن این است که ما ایمان به دینی داریم که دارای آموزه های متنوع در زمینه های مختلف مانند حقیقت انسان، جهان و رابطه ی بین این دو است. طبیعی است که ما بیندیشیم چنین دینی نسبت به علوم انسانی صاحب نظر باشد. تفکرات ما در یک علم، پیش فرض دارد و مهم این است که آنان را برجسته کنیم.
به گفتهی ناظران بر این علوم، بسیاری وقت ها این پیش فرض ها برجسته نیستند. مثلاً جامعه شناس و روانشناس در این زمینه کار می کنند، ولی نمی دانند پیش فرض ها چیست و خیلی وقت ها پیش فرض وارد علم نمی شود. بسیاری از علوم ما دارای پیش فرض هایی هستند که مرتبط با آن علم نیستند.
مسیر دیگر بحث هدف در علوم است. چه بسیار افرادی که می گویند ما کاری به این نداریم که هدف از علم و دستاوردها چیست و مدعی هستند علم بی طرف است. حال آنکه این تز، سال ها بر جهان سیطره داشت.
یکی از مسائل مهم برای ما که به دین اسلام اعتقاد داریم، اعمال و رفتاری است که انجام می دهیم. معلوم شده است که تز بی طرفی، حرف نامعقولی است و نمی شود عالم، وارد حیطه ای شود و اعلام کند که بی طرف است.
یکی از دغدغه های مقام معظم رهبری که در سخنرانیهای مختلف به ویژه در چند سال اخیر بر روی آن تأکید ورزیدهاند، مسئله «علوم انسانی» و مشکلات آن میباشد. ایشان بارها گلایه ی خود را در مورد وضعیت موجود این علوم، ابراز داشته و تحول اساسی در محتوای درسی رشتههای مختلف این علوم را لازم شمردهاند.
برای روشن شدن حوزه ی این علوم، همین مقدار اشاره می شود که علومی مانند: جامعه شناسی، روانشناسی، روانشناسی اجتماعی، علوم سیاسی، اقتصاد، مردم شناسی، تاریخ، جغرافیا، علوم ادبی، فلسفه، هنرهای زیبا و.. ذیل عنوان علوم انسانی قرار میگیرند.
کلیات راهکارهای اصلاح علوم انسانی
• اهمیت علوم انسانی
علوم انسانی به اندازهی علوم صنعتی و پزشکی، مهم است و پیشرفت و نظریه پردازی در آنها، از اهمیت ویژهای برخوردار است. مقام معظم رهبری بسیاری از حوادث و اتفاقات دنیا را، ناشی از نظریه پردازیهای دانشمندان این رشتهها میدانند و میفرمایند:
«بسیاری از حوادث دنیا حتّی در زمینههای اقتصادی و سیاسی و غیره، محکومِ نظرات صاحب نظران در علوم انسانی است. در جامعهشناسی، در روانشناسی، در فلسفه. آنها هستند که شاخصها را مشخص می کنند. در همین علوم انسانی مثلاً: تاریخ، جامعهشناسی و روانشناسیای که میدانید، حقیقتاً بدانید ارزش ما در جامعه و در سطح بین المللی، از یک پزشک پیشرفته، یقیناً کم تر نیست؛ بلکه بیشتر هم هست. شما الان نگاه کنید، ببینید در این چهرههای علمی معروف دنیا چند تا پزشک هستند. چند تا جامعه شناس یا مورخ وجود دارند. میبینید که تعداد و برجستگی این دومی بیشتر است. منتها باید کار کنید تا پیش بروید.»
از دیدگاه ایشان علوم انسانی، جهت دهنده و فکرساز است و مسیر و مقصد حرکت جامعه را تعیین می کند. میتوان گفت یکی از دلایل مهم تأکید ایشان بر علوم انسانی این است که ایران کشوری در حال پیشرفت است و برای پیشرفت و توسعه، الگوی کاملی لازم است که مقصد و مسیر، براساس آن روشن شود. تعیین این الگو و معیارها و شاخصهای پیشرفت، برعهدهی علوم انسانی میباشد.
چگونگی تفسیر هستیشناسانه از انسان و اینکه او را موجودی تک ساحتی و یا دوبعدی بدانیم، تأثیر عمیقی بر نظام اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی دارد و برهمین اساس، الگوی پیشرفت تعیین می شود.به همین دلیل رهبر بزرگوار میفرمایند:
«اسلام انسان را موجودی دوساحتی میداند؛ دارای دنیا و آخرت. این پایهی همهی مطالبی است که در باب پیشرفت باید درنظر گرفته شود. شاخص عمده این است. فارقِ عمده این است. اگر یک تمدنی، یک فرهنگ و آئینی، انسان را تک ساحتی دانست و خوشبختی او را فقط در زندگی مادیِ دنیائی به حساب آورد، طبعاً پیشرفت در منطق او، با پیشرفت در منطق اسلام که انسان را دو ساحتی میداند، به کلی متفاوت خواهد بود. کشور ما و جامعهی اسلامی، آن وقتی پیشرفته است که نه فقط دنیای مردم را آباد کند، بلکه آخرت مردم را هم آباد کند. پیغمبران این را میخواهند: دنیا و آخرت.»
• وضعیت تأسف بار علوم انسانی
علی رغم اهمیت و تأثیر گسترده علوم انسانی بر ساحتهای مختلف زندگی فردی و اجتماعی، وضعیت گذشته و حال این علوم در ایران، بسیار ناگوار است. این علوم از طریق ترجمه ی متون غربی و به شکل کاملاً وارداتی، وارد کشور شده است. و از آنجا که واردکنندگان آنها، از علوم و اندیشههای اسلامی بی بهره یا کم بهره بودهاند، آن چه را در متون غربی بوده کاملاً پذیرفتهاند و به شکلهای مختلف وارد کشور کردهاند. بدیهی است که نتیجهی این علوم، بیاعتقادی یا سستی در باورهای دینی می باشد. چون اساساً بر مبانی مادی گرایی و تجربه گرایی استوار میباشند.
رهبر معظم انقلاب، در موارد متعددی به این وضعیت ناگوار اشاره میفرمایند:
«بسیاری از مباحث علوم انسانی، مبتنی بر فلسفههائی هستند که مبنایش مادی گری است. مبنایش حیوان انگاشتن انسان است. عدم مسئولیت انسان در قبال خداوند متعال است. نداشتن نگاه معنوی به انسان و جهان است. خوب، این علوم انسانی را ترجمه کنیم، آن چه را که غربیها گفتند و نوشتند، عیناً ما همان را بیاوریم به جوان خودمان تعلیم بدهیم. در واقع شکاکیت و تردید و بیاعتقادی به مبانی الهی و اسلامی و ارزشهای خودمان را، در قالبهای درسی به جوانها منتقل کنیم. این چیز خیلی مطلوبی نیست.»
ایشان با ابراز گلهمندی از تعارض علوم انسانی در دانشگاهها، با آموزههای دینی و قرآنی میفرمایند:
«من دربارهی علوم انسانی گلایهای از مجموعههای دانشگاهی کردم. بارها، این اواخر هم همین جور. ما علوم انسانیمان بر مبادی و مبانی متعارض با مبانی قرآنی و اسلامی بنا شده است. علوم انسانی غرب مبتنی بر جهان بینی دیگری است. مبتنی بر فهم دیگری از عالم آفرینش است و غالباً مبتنی بر نگاه مادی است. خوب، این نگاه، نگاه غلطی است. این مبنا، مبنای غلطی است. با این همه تأکیدی که بر علوم انسانی شده، تقریباً علوم انسانی هم، به همان شکلِ علوم پایه اداره میشود و باز هم چنان همان اشکال به قوّت خودش باقی است. ما آغوشمان را باز کردهایم و حرفهایی که الآن در زمینههای جامعهشناسی، روانشناسی، تاریخ و حتّی فلسفه و ادبیات مطرح است، از خارج برای ما دیکته میشود.»
«در بین این مجموعهی عظیم دانشجوئی کشور که حدود سه میلیون و نیم مثلاً، دانشجوی دولتی و آزاد و پیام نور و بقیهی دانشگاههای کشور داریم، حدود دو میلیون اینها، دانشجویان علوم انسانی اند! این به یک صورت، انسان را نگران میکند. ما در زمینهی علوم انسانی، کار بومی، تحقیقات اسلامی چقدر داریم؟ کتاب آماده در زمینههای علوم انسانی مگر چقدر داریم؟ استاد مبرزی که معتقد به جهان بینی اسلامی باشد و بخواهد جامعهشناسی یا روانشناسی یا مدیریت یا غیره درس بدهد، مگر چقدر داریم که این همه دانشجو برای این رشتهها میگیریم؟ این نگران کننده است.»
• آسیب شناسی علوم انسانی
در آسیب شناسی از وضعیت فعلی علوم انسانی باید گفت گرچه هم محتوا و هم متن و هم بسیاری از استادان این دروس، دارای مشکل می باند. ولی از دیدگاه مقام معظم رهبری، مشکل اصلی از ناحیه ی استادان ضعیف النفس میباشد که قدرت تحلیل نظریههای دانشمندان غربی را ندارند و مقهور اقتدار علمی غرب شدهاند. ایشان میفرمایند:
«امروز غربیها یک منطقهی ممنوعهای در زمینهی علوم انسانی به وجود آوردهاند. در همهی بخشهای مختلف از اقتصاد و سیاست و جامعهشناسی و روانشناسی بگیرید تا تاریخ و ادبیات و هنر و حتی فلسفه و حتی فلسفهی دین. یک عده آدم ضعیف النفس هم دل باختهی اینها شدهاند و نگاه میکند به دهان این-ها که ببینند چه میگویند. هرچه آنها گفتهاند، برایشان میشود وحی مُنزل! این است که بد و غلط است. مثلاً چند تا فکر دارای اقتدار علمی، در یک نقطهی دنیا به یک نتیجهای رسیدهاند. این معنایش این نیست که هر آن چه که آنها فهمیدهاند، درست است!»
شیفتگی و تبعیت تام این استادان نسبت به اندیشههای غربی به اندازهای است که رهبر فرزانه انقلاب از آن، با تعبیر بتپرستی یاد میکنند و می فرمایند:
«اساتیدی هستند که فرآوردههای اندیشههای غربی در علوم انسانی، بت آنهاست. در مقابل خدا میگویند سجده نکنید؛ اما در مقابل بتها به راحتی سجده میکنند. دانشجوی جوان را دست او بدهی، بافت و ساخت فکری او را همان طوریکه متناسب با آن بت خود او است، می سازد. این ارزشی ندارد و درست نیست. بنده به اینطور افراد، هیچ اعتقادی ندارم. این استاد هرچه هم دانشمند باشد، وجودش نافع نیست بلکه مضرّ است».
مشکل این گونه استادان این است که علاوه بر اینکه تقلید کورکورانه از غرب میکنند، از دستاوردهای جدید علمی هم بی اطلاع هستند و در واقع فقط با نظریههای منسوخ غربی آشنا هستند.
«درهای بسیاری از این دانشها، بر روی کشورهایی مثل کشور ما و غیردارندگانش بسته است و وقتی اجازه میدهند دانش منتقل شود که کهنه و دست مالی شده است و از نویی و طراوت افتاده است. البته در همهی زمینهها همینطور است. در زمینههای علوم انسانی هم همینطور است. من آن روز به دوستانی که در زمینههای اقتصاد و مدیریتهای گوناگون کشوری کار میکنند و در اینجا بودند، گفتم که مطالبی را امروز بعضیها در اینجا دنبال میکنند که منسوخ شده است. نظریات برتر آنها به بازار آمده و مورد عمل قرار گرفته و آنها مشغول کار هستند، ولی تعدادی در اینجا – کسانیکه مجذوب حرف آنها هستند - تازه دارند آن دنبالهها را مطرح میکنند! آن طوری که مؤمنین نسبت به قرآن و کلام خدا و وحی الهی اعتقاد دارند، اینها به نظرات فلان دانشمند اروپایی، همان اندازه یا بیشتر اعتقاد دارند! جالب اینجاست که آن نظریات کهنه و منسوخ میشود و جایش نظریات جدیدی میآید؛ اما اینها همان نظریات پنجاه سال پیش را، به عنوان یک متن مقدس و یک دین در دست میگیرند. اینها دو عیب دارند: یکی اینکه مقلدند، دوم اینکه از تحولات جدید بیخبرند؛ همان متن خارجی را که برای آنها تدریس کردهاند، مثل یک کتاب مقدس در سینهی خود نگه داشتهاند و امروز به جوانهای ما میدهند. کشور ما مهد فلسفه است، اما برای فهم فلسفه به دیگران مراجعه میکنند. البته باید توجه داشت این فکر مقلدانه، خود به خود به وجود نیامده است و نمیتوان همهی تقصیر را بر عهدهی این گونه اساتید گذاشت. عقب ماندگی علمی جهان سوم و تعبد در مقابل نظریههای غربی، یک برنامهی استعماری است که توسط کشورهای غربی طراحی و اجرا شده است.»
از دیدگاه مقام معظم رهبری این مسئله، از ابعاد و لایههای پنهان و عمیق تهاجم فرهنگی است.
«من که میگویم تهاجم فرهنگی، عدهای خیال میکنند مراد این است که مثلاً پسری موهایش را بلند کند. خیال می کنند بنده با موی بلند مخالفم. مسئلهی تهاجم فرهنگی این نیست. البته بی بندوباری و فساد هم یکی از شاخههای تهاجم فرهنگی است؛ اما تهاجم فرهنگی بزرگتر از این است که این ها در طول سال های متمادی، به مغز و باور ایرانی تزریق کردند که تو نمیتوانی؛ باید دنباله رو غرب و اروپا باش. نمی گذارند خودمان را باور کنیم. الآن شما اگر در علوم انسانی، در علوم طبیعی، در فیزیک و در ریاضی و غیره، یک نظریهی علمی داشته باشید، چنان چه برخلاف نظریات رایج و نوشته شدهی دنیا باشد، عدهای می ایستند و میگویند حرف شما در اقتصاد، مخالف با نظریهی فلانی است؛ حرف شما در روانشناسی، مخالف با نظریهی فلانی است».
از همین رو ایشان هشدار می دهند که باید مراقب تئوریهای وارداتی غربی باشیم.
«من میخواهم محیط دانشگاه و جوان دانشجوی خودمان را توجه بدهم که مواظب تئوریهای وارداتی غربی که هیچ هدفی جز حفظ آن روابط تحکم آمیز غرب با کشورهایی از قبیل کشور ما را ندارند، باشید. دستهای فعال در سیاستهای بین المللی، روی این مسئله کار کردهاند که کشورها را به همین خرج روزانه سرگرم کنند تا آنها را از کارهای سیاسی و از آن چیزهایی که میتوانند جهت آنها را مشخص کند و فرهنگ مستقل آنها را بارور کند، معرض کنند. لذا داخلی ها هیچ گونه همتی نکردند. تلاشی نکردند. آن ها هم دیدند زمینه این است، عمل کردند. بنابراین باید مسئولان هم اهمیت علوم انسانی را بفهمند. وقتی این معرفت و باور به وجود آمد، کار شما آسان خواهد شد.»
کارشکنی غربیها نسبت به توسعهی علمی ملتهای دیگر تا جایی است که رهبر معظم میفرمایند:
«برخلاف مبانی خودشان دموکراسی و آزادی بیان، از چاپ مقالات تا آنجا که بتوانند اجتناب میورزند. حجم مقالاتی که از ما چاپ شده، خوب است. اما من اطلاع دارم، به خصوص در زمینهی علوم انسانی که بعضی از مجلات I.S.I، اصلاً مقالهی محقق ما را چاپ نمی کنند. چرا؟ به خاطر اینکه با مبانی آنها سازگار نیست. بله ممکن است ما دربارهی فلسفه، روانشناسی، تربیت و دیگر مباحث، حرفهایی داشته باشیم، پژوهش گر ما تحقیقی کرده و به نقطهای رسیده همان چیزی که ما میخواهیم و مرزی را باز کرده که با خاستگاه این دانش که غرب است و با ارزشهای آن هماهنگ است، سازگار نیست. لذا مقاله را چاپ نمیکنند! این هم پاسخ سادهلوحیِ بعضیها که خیال میکنند دنیای لیبرال دموکراسی، به معنای واقعی کلمه باز است و هرکس هرچه میخواهد، میتواند بگوید. نه، آنها حتی پژوهش علمی را هم، با میزان کار می کنند! این، از جملهی چیزهای هشدار دهنده و عبرت انگیز است. اگر شما اطلاع ندارید، تحقیق کنید. به آن چه من عرض می کنم، خواهید رسید.»
ایشان پیشنهاد میدهند یک مرکز I.S.I اسلامی، با حضور کشورهای مختلف مسلمان تشکیل شود تا پژوهش گران مسلمان، علاوه بر رابطه با مجلات I.S.I جهانی، وابستگی کم تری به آنها داشته باشند.
• بایستههای علوم انسانی
1. تولید علم و نظریه پردازی:
اهمیت استقلال در این علوم، اگر بیشتر از علوم پزشکی و فنی نباشد، یقیناً کمتر از آن نیست. زیرا این علوم نقشه راه و الگوی توسعه را مینمایاند. بنابراین تأکیدات مقام معظم رهبری در زمینهی تولید علم و نهضت نرم افزاری که نیازمند بحث مستقلی است، شامل علوم انسانی نیز میشود. ایشان در دیدار با استادان و دانشجویان دانشگاههای کردستان در سال جاری، به همین نکته اشاره میفرمایند:
«وقتی از علم صحبت می شود، ممکن است در درجهی اوّل، علوم مربوط به مسائل صنعتی و فنّی به نظر بیاید که در این دانشگاه هم بیشتر مورد توجّه است. اما من به طورکلّی و مطلق این را عرض میکنم. علوم انسانی، علوم اجتماعی، علوم سیاسی، علوم اقتصادی و مسائل گوناگونی که برای اداره ی یک جامعه و یک کشور به صورت علمی لازم است، به نوآوری و نواندیشی علمی یعنی اجتهاد، احتیاج دارد.»
معظم له در دیدار با اساتید و دانشجویان دانشگاه های شیراز میفرمایند:
«تحقیق کنید. به فکر نظریهسازی باشید. الگوگرفتن بیقید و شرط از نظریه پردازیهای غربی و شیوهی ترجمهگرائی را، غلط و خطرناک بدانید. ما در زمینهی علوم انسانی به نظریهسازی احتیاج داریم.»
• دوری از تحجر علمی:
بدیهی است که از مهم ترین مقدمات نواندیشی علمی این است که محقق، بر نظریههای گذشتگان جمود نداشته باشد تا بتواند در فضایی باز و بدون تعصب، به تحقیق علمی بپردازد. چنان چه نظریههایی ارائه شده در هر علمی، به عنوان پیشفرض تلقی شود، راه هرگونه رشد علمی بسته میشود. همانگونه که گذشت، رهبر معظم انقلاب یکی از مصائب علوم انسانی را، پذیرش بی چون و چرای نظریههای دانشمندان غربی دانسته و از آن، به نوعی بت پرستی نام بردند. ایشان هم چنین میفرمایند:
«یکی از وظایف مهم دانشگاهها عبارت است از نواندیشی علمی. مسأله ی تحجّر، فقط بلای محیط و افکار دینی نیست. در همهی محیطها تحجّر، ایستایی و پایبندبودن به جزمی گراییهایی که بر انسان تحمیل شده، بدون این که منطق درستی به دنبالش باشد، یک بلاست. آن چه برای یک محیط علمی و دانشگاهی وظیفه آرمانی محسوب میشود، این است که در زمینه ی مسائل علمی، نواندیش باشد. معنای واقعی تولید علم این است. تولید علم، فقط انتقال علم نیست. نوآوری علمی در درجه ی اوّل اهمیت است.»
• شهامت علمی:
از آنجا که نواندیشی علمی و دوری از جمودگرایی، نیازمند ساختارشکنی است، این امر علاوه بر داشتن معلومات گسترده، نیازمند جرأت و شجاعت علمی است. رهبر معظم انقلاب میفرمایند:
«البته برای نوآوری علمی که در فرهنگ معارف اسلامی، از آن به اجتهاد تعبیر میشود، دو چیز لازم است: یکی قدرت علمی و دیگری جرأت علمی. البته قدرت علمی چیز مهمی است. هوش وافر، ذخیره-ی علمی لازم و مجاهدت فراوان برای فراگیری، از عواملی است که برای به دست آمدن قدرت علمی، لازم است. اما این کافی نیست. ای بسا کسانی که از قدرت علمی هم برخوردارند، اما ذخیرهی انباشته ی علمی آنها، هیچ جا کاربرد ندارد. کاروان علم را جلو نمیبرد و یک ملت را از لحاظ علمی، به اعتلاء نمیرساند. بنابراین، جرأت علمی لازم است.»
• فرهنگ سازی:
در فضای کنونی دانشگاهها که علم بیشتر حالت تقلیدی دارد، نظریهپردازی بسیار دشوار است. این مسئله نیازمند ایجاد یک نگاه خاص به علوم انسانی، در همه ی سطوح استادان و دانشجویان است. رهبر معظم به دنبال تأکید بر نواندیشی و پرهیز از تحجر میفرمایند:
«این را من از این جهت میگویم که باید یک فرهنگ بشود. این نواندیشی، فقط مخصوص اساتید نیست. مخاطب آن، دانشجویان و کلّ محیط علمی هم هست.»
• استفاده از دانشهای روز با نگاه نقادانه:
انتقادی که به شیوهی اخذ علوم از غربیها وجود دارد، به معنای نفی کامل این علوم نمیباشد. ارتباط با علوم روز لازم است، ولی هشداردهنده است که این رابطه، به شکل یک طرفه و پذیرش تام نباشد. بنابراین باید با نگاه نقادانه آنها را، ارزیابی کرد تا معلوم شود قابل پذیرش هستند یا خیر و در صورت پذیرش، آیا نیازمند اصلاح هستند یا خیر.
«بنشینید، فکر کنید؛ نظریه پردازی کنید؛ از موجودی این دانشها در دنیا استفاده کنیم؛ برآن چیزی بیفزاییم و نقاط غلط آن را برملا کنیم. این از جملهی کارهائی است که جزو الزامات حتمی پیشرفت است.»
این تذکر استفاده از علوم غربی همراه با نقد آنها، سالهاست که توسط مقام معظم رهبری مورد تأکید می باشد. ایشان در سال 1378، در دیدار با نخبگان علمی کشور چنین میفرمایند:
«آن چیزی که در فضای علمی ما مشاهده میشود که به نظر من، یکی از عیوب بزرگ محسوب می گردد، این است که دهها سال است که ما متون فرنگی و خارجی را تکرار میکنیم، میخوانیم، حفظ میکنیم و براساس آنها تعلیم و تعلّم میکنیم. اما در خودمان قدرت سوأل و ایجاد خدشه نمییابیم! باید متون علمی را خواند و دانش را از هرکسی فرا گرفت؛ اما علم باید در روند تعالی خود، با روحهای قوی و استوار و کارآمدی که جرأت پیشبرد علم را داشته باشند، همراه شود تا بتواند پیش برود. انقلابهای علمی در دنیا اینگونه به وجود آمده است.»
ایشان هم چنین تأکید میورزند که رابطه ی ما با غرب در حوزهی علوم نیز، باید یک رابطهی دوسویه باشد. یعنی همانگونه که برخی از نظریههای آنان را میپذیریم، آن قدر قوی باشیم که بتوانیم نظریههایی مطرح کنیم و آنان بپذیرند.
«رابطهی بین کشورها در زمینهی علم باید رابطهی صادرات و واردات باشد؛ یعنی در آن تعادل و توازن وجود داشته باشد. هم چنانی که در باب مسائل اقتصادی و بازرگانی، اگر کشوری وارداتش بیشتر از صادراتش شد، ترازش منفی میشود و احساس غبن میکند، در زمینهی علم هم باید همینجور باشد. علم را وارد کنید، عیبی ندارد؛ اما حداقل به همان اندازه که وارد میکنید، صادر کنید. باید جریان دو طرفه باشد. والّا اگر شما دائماً ریزه خوار خوان علم دیگران باشید، این پیشرفت نیست.»
• استفاده از میراث علمی فرهنگی داخلی:
از دیگر اموری که باید مورد توجه قرار گیرد، مواریث گرانبهای علمی گذشتگان ایرانی و اسلامی است. البته چگونگی استفاده از این منابع عظیم علمی و فرهنگی و به روزکردن آنها، فعلاً موردنظر نمیباشد و باید در جای خود به تفصیل بررسی شود. آن چه در اینجا مهم است، اصل توجه به این سرمایه ی ملی اسلامی ارزشمند است. این مسئله بسیار مهم بارها مورد تأکید رهبری معظم قرار گرفته است.
«ما در بخشی از رشتههای علوم انسانی، قرنها جلوتر از دنیا هستیم. خیلی جلوتر از کسانی هستیم که امروز در این رشته در دنیا سرآمد به حساب میآیند. چرا اینها را دنبال نکنیم؟ در رشتههای گوناگون علوم انسانی، ادبیات، فلسفه، تاریخ و هنر، ما خیلی سابقه داریم. بعضی از علوم انسانی دیگر هم هست که اگرچه از غرب آمده، اما اگر درست دقت کنیم، خمیرمایهی آن که عبارت از عقلانیت و تجربه گرائی است، از تفکر و روح ایرانی-اسلامی است. اروپای خرافاتی نمیتوانست زیست شناسی و اقتصاد و مدیریت و روانشناسی و جامعهشناسی را به این شکل تنظیم کند. این سوغات تفکر علمگرایی و تجربه-گرائی شرق و عمدتاً ایران اسلامی بود که رفت در آنجا و به این تحول منتهی شد.»
ایشان پس از انتقاد از تقلید کورکورانه از دستاوردهای علمی غرب در زمینهی علوم انسانی، میفرمایند:
«شما به مبانی خودتان نگاه کنید؛ ما تاریخ، فلسفه، فلسفهی دین، هنر و ادبیات، و بسیاری ازعلوم انسانی دیگری که دیگران حتی آنها را ساختهاند و به صورت یک علم درآورده اند - یعنی یک بنای علمی به آن دادهاند - مواد آن در فرهنگ و میراث علمی، فرهنگی و دینی خود ما وجود دارد. باید یک بنای این چنینی و مستقل بسازیم. شکی نیست که بسیاری از علوم انسانی، پایهها و مایههای محکمی در اینجا دارد. یعنی در فرهنگ گذشتهی خود ما.»
• توجه ویژه به آموزههای قرآنی:
از توصیههای اکید مقام معظم رهبری، انجام پژوهشهای قرآنی در زمینهی علوم انسانی و پایه گذاری این علوم، بر مبانی قرآنی است. ازآنجا که قرآن کتاب هدایت انسان است، او را از جهات مختلف مورد توجه قرار داده است. بنابراین توجه به آموزههای قرآنی و ابتناء نظریههای مربوط به علوم انسانی بر قرآن، نه تنها ممکن، بلکه بسیار ضروری میباشد. ایشان در دیدار با بانوان قرآن پژوه کشور میفرمایند:
«این علوم انسانی را ما به صورت ترجمهای، بدون اینکه هیچ گونه فکر تحقیقی اسلامی را اجازه بدهیم در آن راه پیدا کند، میآوریم تو دانشگاههای خودمان و در بخشهای مختلف، اینها را تعلیم میدهیم. در حالیکه ریشه و پایه و اساس علوم انسانی را، در قرآن باید پیدا کرد. یکی از بخشهای مهم پژوهش قرآنی، این است.»
«باید در زمینه های گوناگون، به نکات و دقائق قرآن توجه کرد و مبانی علوم انسانی را، در قرآن کریم جستجو و پیدا کرد. این یک کار بسیار اساسی و مهمی است. اگر این شد، آن وقت متفکرین و پژوهندگان و صاحب نظران در علوم مختلف انسانی، میتوانند بر این پایه و اساس بناهای رفیعی را بنا کنند. البته آن وقت می توانند از پیشرفتهای دیگران، غربیها و کسانیکه در علوم انسانی پیشرفت داشتند، استفاده هم بکنند، لکن مبنا باید مبنای قرآنی باشد.»
براساس این سخن، استفاده از نظریات دیگران متوقف بر این است که پیش از آن، پژوهشهای قرآنی صورت گرفته باشد و نظر قرآن اخذ شده باشد. این تأکید گاهی به شکل عمومیتر و با نگاه به آموزههای اسلامی از سوی معظم له صورت گرفته است:
«ما در زمینهی علوم انسانی احتیاج به تحقیق و نوآوری داریم. مواد و مفاهیم اساسیای هم که براساس آن میتوان حقوق، اقتصاد، سیاست و سایر بخشهای اساسی علوم انسانی را شکل داد و تولید و فراوری کرد، به معنای حقیقی کلمه، در فرهنگ عریق و عمیق اسلامی ما وجود دارد که باید از آن استفاده کنیم.»
• اعتماد به پژوهش گران داخلی:
«انجام چنین کار بزرگی یعنی تولید علم و نظریهپردازی علمی، متناسب با نیازها و فرهنگ ایرانی و اسلامی و باید توسط پژوهش گران ایرانی انجام شود و طبیعتاً نمیتوان انتظار داشت فلان پژوهش گر خارجی بیاید و این کار را برای ما انجام دهد.»
مقام معظم رهبری، با تأکید بر اینکه پژوهشگران ایرانی، بهره ی کافی هوش را دارند و میتوانند چنین کاری انجام دهند. میفرمایند:
«عقب ماندگی ما از دنیای پیشرفته از لحاظ علمی، عقب ماندگی زیاد و قابل توجهی است. این را میدانیم و میفهمیم و از آن رنج میبریم. علت هم این است که ملت ما، یک ملت دارای هوشِ زیرمتوسط نیست که بگوید این حال حق ماست. ملت ما ملتی است که دارای هوش بالای متوسط جهانی است. این حرفی است که ثابت شده و همه میگویند. خیلی ها ذکر میکنند، میگویند، آثارش هم مشاهده میشود. امروز خوشبختانه ما دانشمندان جوانِ مؤمن و تحصیل کردههای باایمان داریم که میتوانند یک حرکت علمی فراگیر و به معنای واقعی کلمه، در عرصهی علوم انسانی به وجود آورند. از اینها باید استفاده بشود.»
• توجه به هدف اصلی (مرجعیت علمی):
مقصود از نواندیشی علمی در علوم انسانی، صرفاً ارائه ی چند نظریه در کنار نظریههای دیگران نیست. از دیدگاه ایشان، هدف اصلی این حرکت باید فتح قلههای علمی جهانی و رسیدن به مرجعیت علمی باشد. یعنی به جایی برسیم که حرف اول را در جهان علم بزنیم و دیگران به سراغ ما بیایند و استفاده ببرند.
«کشور باید به عزت علمی برسد. هدف هم باید مرجعیت علمی باشد در دنیا. همینطور که بارها عرض کردهایم. یعنی همینطور که شما امروز ناچارید برای علم و دستیابی به محصولات علمی، به دانشمندانی و به کتابهایی مراجعه کنید که مربوط به کشورهای دیگرند، باید به آنجا برسیم که جویندهی دانش، طالب علم، مجبور باشد بیاید سراغ شما، سراغ کتاب شما؛ مجبور باشد زبان شما را یاد بگیرد تا بتواند از دانش شما استفاده کند. هدف باید این باشد.»
«این یک آرزوی خام هم نیست. این چیزی است که عملی است. اینجایی هم که ما امروز از لحاظ علمی و فناوری قرار داریم، این هم یک روزی جزو آرزوهای خام به حساب می آمد.»
• حرکت بی وقفه و شتابان:
بدیهی است برای رسیدن به این هدف عالی مرجعیت علمی، نمیتوان به دستیابی به برخی افتخارات هرچند بزرگ غره شد، بلکه برای وصول به این مقصود بزرگ، حرکتی سریع، مستمر و شتابان لازم است.
«در این سالهای اخیر که مسئلهی تولید علم و نهضت تولید علم، نهضت نرم افزاری، بازگشت به خود، اهتمام به تحقیق در دانشگاهها مطرح شده، یک حالت جهشی در این حرکت به وجود آمده است. آن چه مهم است این است که این جهش، باید ادامه پیدا کند. ما در زمینهی مسائل علمی دچار عقب ماندگی مزمن هستیم. آن چه که اهمیت دارد، مسئلهی ادامهی حرکت سریع است. ما باید این سرعت و شتابی را که در حرکت علمی ما وجود دارد، سال ها ادامه بدهیم. هیچ جایز نیست که ما اندکی توقف کنیم.»
• ضرورت برنامهریزی و سرمایهگذاری:
انجام چنین حرکتی، نیازمند برنامهریزی از سوی مسئولین ذی ربط میباشد. سرمایهگذاری برای انجام پژوهشهای بنیادین، ساماندهی پژوهشها، جذب و تربیت پژوهشگران ویژه و...، از جمله اموری است که اجتناب ناپذیر است. مسئول اصلی این حرکت نیز از دیدگاه مقام معظم رهبری، شورای عالی انقلاب فرهنگی است. ایشان در سال 1384، در دیدار اعضای این شورا، با لحنی گلایه آمیز، مسئولیت اصلی را متوجه آنان کرده و میفرماید:
«ما باید در زمینهی علوم انسانی یک کار اساسی بکنیم و این حرف، حرفی نیست که امروز به ذهن کسی رسیده باشد؛ نه. این حرف سالهاست که گفته شده و باید تحقق پیدا کند. چه کسانی باید این کار را بکنند؟ این مجموعهی حاضر و همان مجموعههایی که ما إن شاءالله پیش خدای متعال، با آنها احتجاج خواهیم کرد و امیدواریم از عهدهی احتجاج هم بربیایند؛ اگر خدای متعال سوأل کرد.»
ایشان در همان سال، در دیدار با اساتید و دانشجویان دانشگاه امام صادق(علیه السلام) می فرمایند:
«من در جلسهی شورای عالی انقلاب فرهنگی هم به آن آقایانی که مؤثرین در فرهنگ هستند، گفتهام که شماها جایگاه مهندسی فرهنگی را در این کشور دارید. در آن جلسه گفتهام که دو تا شاخهی اصلی وجود دارد: علوم انسانی و علوم پایه؛ هرکدام به جای خود. اگر ما اینجا روی علوم انسانی تکیه میکنیم، معنایش این نیست که روی ریاضی و فیزیک و شیمی و علوم زیستی تکیه نمیکنیم، چرا؛ آنجا هم بنده یک تکیهی صددرصدی دارم؛ آنها هم برای خودشان مردانی و کسانی دارند. علوم انسانی هم بایستی مردان و کسانی برای خودشان داشته باشد. باید روی این دو اصلی، یعنی علوم انسانی و علوم پایه در کشور، سرمایه گذاری فکری، علمی، پولی و تبلیغی بشود تا اینکه پیش بروند. علم را بایستی درحدّ اعلا دنبال کنید.»
سالیانی است که رهبر عزیز انقلاب، سخن از علوم انسانی و بومیسازی آن را به شیوه ی اسلامی بیان می کنند. الزام بومیسازی و نگاه ویژه ی رهبری انقلاب به علوم انسانی اسلامی، از این جهت مهم جلوه می کند که از ابتدای انقلاب تاکنون و از شروع انقلاب فرهنگی، این نیاز کاملاً محسوس بوده و امروز نتیجه ی آن را در سطح دانشگاه ها شاهد هستیم.
• نتیجه گیری:
به چند راه حل رسیدیم که طبق نظریات حضرت آقا، مشکل اصلی این علوم رایج در دانشگاههای کشور میباشد:
1- اندیشه ها تولیدمحور هستند نه محصول محور و توزیع محور. یعنی اندیشه ای تولید می شود و مورد حمایت نیز قرار می گیرد، اما اینکه این اندیشه چگونه باید مورد استفاده قرار گیرد، مورد توجه قرار نمی گیرد. مجله را تولید می کنیم، اما اینکه این مجله چقدر می تواند اشاعه پیدا کند، مورد توجه قرار نمی گیرد؛
2- ضعف اساسی در انتشار اندیشه ها، عدم تعامل با اندیشهی جوانی است که می تواند وضعیت بسیار خوبی برای کشور به وجود بیاورد؛
3-مشکل دیگر علوم انسانی از حیث محتوا، این است که متناسب با فرهنگ و اندیشه ایرانی- اسلامی نیست؛
4-باید حداقل سه عنصر مبدأ، معاد و رابطه ی انسان و خدا در علوم انسانی، دینی باشد که مصداق کامل آن اسلام است؛
5-یک نقشهی اجرایی در کنار کارهای علمی در زمینه اسلامی سازی علوم انسانی، ضروری است؛
6-منطقی است که یک انتخاب مبانی فلسفی برای تحول در علوم انسانی، برای شروع داشته باشیم؛
7-کسانیکه در فرایند تحول در علوم انسانی و اسلامی شدن آن نقش مؤثری دارند، در کنار آشنایی کافی با علوم اسلامی، با تاریخچه، نظریات و نظریه های علوم انسانی هم، آشنا باشند؛
8- افکار مسؤولان و اساتید دانشگاهی را، با تبادل علمی هم گرا کنیم؛
9- بایستههای علوم انسانی عبارتند از:
تولید علم و نظریه پردازی، دوری از تحجر علمی، شهامت علمی، فرهنگ سازی، اعتماد به پژوهش گران داخلی، استفاده از میراث علمی فرهنگی داخلی، توجه به هدف اصلی(مرجعیت علمی)، حرکت بی وقفه و شتابان، ضرورت برنامه ریزی و سرمایه گذاری.
منابع:
1) نگاه نو، آیه الله مصباح یزدی؛
2) کتاب و من، آیه الله خامنه ای؛
3) سخنرانی مقام معظم رهبری در جمع اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی؛
4) سخنرانی مقام معظم رهبری با اساتید دانشگاه شیراز؛
5) سخنرانی مقام معظم رهبری در جمع دانشجویان و مسئولین دانشگاه تهران؛
6) سخنرانی مقام معظم رهبری در جمع طلاب حوزه ی علمیه ی قم؛
7) جریان شناسی ضد فرهنگ ها، عبدالحسین خسرو پناه؛
8) مطالعات نظریه های دانشمندان علوم دانشگاهی، آیه الله محمدتقی مصباح یزدی، آیه الله صادق آملی لاریجانی، دکتر آیت اللهی، حجه الاسلام والمسلمین خسرو پناه
محمد رحمانی
نظر شما