درآمدی بر علم لغت
مجله مقام امین سال اوّل، شماره اوّل، پاییز 1392
نویسنده : محمودی، حمید
چکیده
این مقاله مدخل علم لغت را در پنج فصلِ:
1. رؤوس ثمانیه علم لغت؛
2. جایگاه علم لغت در گذشته،
3. چگونگی پیدایش معاجم عربی به عربی؛
4. چگونگی پیدایش و تدوین معاجم عربی به فارسی؛ 5ـ معرفی بزرگانِ این علم، مورد بررسی قرار داده است. در فصل اوّل به بررسی تعریف، موضوع، غرض، فایده، عناوین، مؤلف و رابطه علم لغت با علوم تفسیر، ادبیات عرب، اصول فقه، اجتهاد پرداخته شده است.
در فصل دوم جایگاه علم لغت در دوره عباسی و در قرن چهارم بررسی شده است. در فصل سوم و چهارم چگونگی پیدایش و تدوین معاجم عربی به عربی و عربی به فارسی بررسی شده و در قسمت واژه نامه های عربی به عربی دو عامل به عنوان سبب پیدایش معاجم معرفی شده که آن ها عبارتند از:
نیاز عرب به حفظ و صیانت زبان خویش و دوم نیاز ملل غیر عرب اسلامی به زبان عربی که زبان دین است و در قسمت واژه نامه های عربی به فارسی، مهم ترین علت پیدایش، حفظ زبان آن قوم معرفی شده است.
در بخش پایانی به اساتید فن در این علم از قبیل خلیل بن احمد مؤلف «العین»، الحاق بن مِرار مؤلف« الجیم»، ابن سکیت و ابن الاعرابی اشاره شده و به بعد علمی، اساتید و آثار ایشان پرداخته شده است.
مقدمه
مدخل شناسی از مسائلی است که از گذشته های دور، علمای هر علم به آن می پرداخته اند و حتی کتب مجزایی در این زمینه نوشته اند اما به این مسأله در علم لغت به طور متمرکز پرداخته نشده و آن هم به خاطر این است که علمای ادبیات عرب به این علم با دیدی همچون علم حرف و نحو، ننگریسته اند و فقط در لابلای کتب نحوی و صرفی این بحث بررسی شده که این مقاله به حل این مشکل و به طور دقیق و متمرکز توجه کرده است.
رؤوس ثمانیه علم لغت
اصطلاح «رؤوس ثمانیه» یا «مبادی هشتگانه» عبارت است از: 1. تعریف علم؛ 2. موضوع علم؛ 3. غرض علم؛ 4.فایده علم؛ 5. عنوان یا فهرستی از ابواب و فصول علم؛ 6. تعیین مؤلف آن؛ 7. مرتبه علم در رابطه آن با علوم دیگر؛ 8. انحاء تعلیمیه یعنی تقسیم و تحلیل و تحدید؛ و در علم لغت نیز باید این هشت امر مورد بررسی قرار گیرد که در ذیل به آن ها پرداخته می شود:
1ـ تعریف علم لغت
علم لغت علمی است که از جواهر و مواد و هیئات مفردات بحث می کند (النیسابوری،1386: ص 5) به عبارت دیگر به واسطه این علم به مدالیل کلمات و معانی آن ها علم و آگاهی پیدا می کنیم.
2ـ موضوع علم لغت
موضوع علم لغت، جواهر و مواد و هیئات مفردات است (النیسابوری،1386: ص 5).
3ـ غرض علم لغت
غرضی که باعث شد که این علم ایجاد شود، حفظ و صیانت از لغات عرب فصیح بود(نظری،1384: ص 7).
4ـ فایده علم لغت.
فایده علم لغت، آشنایی غیر عرب با زبان عربی است (نظری، 1384: ص 7) برای اینکه یک فرد بتواند زبانی را فراگیرد، نیازمند فراگیری قواعد و اصول جمله بندی آن زبان و همچنین دانستن لغات و معانی آن زبان می باشد و تا این دو نیاز فراهم نشود شخص به یادگیری آن زبان موفق نخواهد شد و علم لغت برای پاسخگویی به نیاز دوم ایجاد شده است.
5ـ عنوان یا فهرستی از ابواب و فصول
در علم لغت دو نوع کتاب نوشته شده، یکی معاجم که به گردآوری لغاتِ عرب پرداخته اند و دیگری کتب فقه اللغه که به بحث از ابواب و فصول این علم از قبیل راه های شناخت لغات عربی از غیر عربی، فصیح و غیر فصیح، معرَّب، مولَّد و... پرداخته اند.
در کتب فقه اللغه ابواب و فصول متعددی برای علم لغت ذکر شده تا جایی که جلال الدین سیوطی در «المزهر» هشت باب و 50 فصل بیان می کند اما از آن جایی که بنای ما بر اطاله کلام نیست فقط به چهار باب که اهم مباحث کتب فقه اللغه می باشد اشاره می کنیم:
1) مباحث عام لغت
در این بخش به بحث از تعریف لغت، توقیفی یا اصطلاحی بودن، تطور علم لغت، حجیت اجماع اهل لغت، واضع این علم؛ رؤوس ثمانیه پرداخته می شود.
2) مباحث الفاظ
مباحث این فصل، موارد زیر می باشد:
شناخت لغت فصیح، ضعیف و منکر و متروک، شناخت لغت مطرد و شاذ، شناخت لغت مهمل و مستعمل، شناخت لغت معرَّب، شناخت الفاظ اسلامی.
3) مباحث معنا
این فصل متضمن مباحث ذیل می باشد:
شناخت خصائص اللغه، اشتقاق، شناخت حقیقت و مجاز، اضداد، مترادف، مشترک.
4) مباحث مربوط به لغویون
در این فصل به بحث از آداب لغوی، کتابت لغت، شناخت لغویونی که ثقه یا ضعیف هستند، القاب و اسماء و کنیه و انساب آن ها پرداخته شده است (النادری،1429 ق: ص 59).
6ـ تعیین مؤلف آن
در بحث مؤلف کتب لغت باید گفت که برخی معاجم لغوی فقط الفاظ قرآنی را شرح داده اند که از آن به «غریب القرآن» یا «مفردات القرآن» یا «مجاز القرآن» تعبیر می کنند و برخی به شرح و تفسیر تمامی الفاظ عرب پرداخته اند. در زمینه غریب القرآن اولین معجم نویس«ابان بن تغلب» متوفای 141 قمری از اصحاب امام باقر و امام صادق (علیهما) صاحب کتاب «معانی القرآن و غریب القرآن» می باشد که به بررسی واژه های قرآن اقدام کرده است
اما اوّلین معجمی که تمامی لغات عرب را جمع آوری کرده، کتاب «العین»، نوشته خلیل بن احمد عمر بن تمیم ابو عبدالرحمن الفراهیدی می باشد (سیوطی،1425: ص 1896). اگرچه در اینکه العین نوشته خود خلیل هست یا نه اقوالی وجود دارد که طالبین این بحث به کتاب «بغیه الوعاه» سیوطی در قسمت خلیل بن احمد رجوع کنند.
7ـ مرتبه علم در رابطه آن با علوم دیگر
مفسّر قرآن کریم برای اینکه بتواند از دریای بیکران این کتاب عظیم با وجود الفاظ مشترک و الفاظی غریب و مشکل و لازم به شرح آن بهره ببرد به ناچار باید بر معانی الفاظ قرآن و علم لغت آشنا باشد.
زمخشری در این زمینه می نویسد: «ان العلماء کما بینوا فی التفسیر شرائط بینوا فی المفسِّر ایضاُ شرائط لایحل التعاطی لمن عربی عنها او هو فیها ضایع و هی ان یعرف خمسه عشر علماً علی وجه الاتقان و الکمال: (1) اللغه؛ (2) النحو؛ (3) التصریف؛ (4) الاشتقاق؛ (5) المعانی؛ (6) البیان؛ (7) البدیع؛ (8) القراآت؛ (9) اصول الدین؛ (10) اصول الفقه؛ (11) اسباب النزول و القصص؛ (12) الناسخ و المنسوخ؛ (13) الفقه؛ (14) الاحادیث المبینه لتفسیر المجمل و المبهم؛ (15) علم الموهبه و هو علم یورثه الله تعالی لمن عمل به ما علم» دانشمندان شرایطی را برای تفسیر و مفسّر بیان کرده اند که هرکس آن ها را نداشته باشد صلاحیت تفسیر ندارد
آنان می گویند مفسِّر باید در پانزده علم متخصص باشد. این علوم عبارتند از: لغت، نحو، صرف، اشتقاق، معانی، بیان، بدیع، قرائت، اصول دین، اصول فقه، اسباب نزول و قصص قرآنی، ناسخ و منسوخ، فقه، احادیثی که مجملات قرآن را واضح می کند وعلوم الهامی که در نتیجه عمل به آنچه آموخته شده برای شخص حاصل می شود (طبرسی،1388: 1/ 16).
راغب اصفهانی نیز در مقدمه کتاب «مفردات الفاظ قرآن» می گوید: نخستین دانش از دانش های قرآنی که برای درک و فهم قرآن لازم می نماید علوم الفاظ است که بخشی از آن تحقیق در الفاظ و مفردات قرآن است
در حقیقت نخستین یاری کننده برای کسی که می خواهد معانی قرآن را بفهمد فراهم نمودن معانی واژه های قرآن و شناخت آن ها است همچنان که تهیه و بدست آوردن وسایل بنّایی برای سازنده ساختمان، از نخستین وسایل کار می باشد. شناخت مفردات قرآن نه تنها برای دانش پژوهِ قرآن سودمند و مفید است بلکه در هر علمی از علوم شرعی مورد استفاده است.
اعتماد فقها و حکما در احکام و حکمت هایشان بر آن ها است. شعرا و نویسندگان ماهر و زبردست، خطیبان و بلیغان در نظم و نثرشان از آن الفاظ یاری می جویند.» (راغب اصفهانی،1427 ق: ص 54).
لغت و اصول
یکی از علومی که در برخی از مباحث از علم لغت کمک می گیرد علم اصول فقه می باشد به عنوان نمونه در بحث علامات حقیقت و مجاز یکی از راه های شناخت معانی حقیقی و مجازی کلمه، تنصیص و تصریح اهل لغت می باشد به این صورت که اگر شخص لغوی مانند خلیل بن احمد فراهیدی تصریح کند که فلان معنا، معنای حقیقی یا مجازی کلمه می باشد
اصولیون کلام او را در تشخیص معانی حقیقی و مجازی، حجت قرار می دهند پس یک اصولی نیز به مقداری آشنایی با علم لغت نیازمند می باشد. البته به صرف اینکه در کتاب لغت، معنایی در برابر لفظی نوشته شده نمی توان استفاده کرد که معنای ذکر شده معنای حقیقی است
زیرا معمولا فرهنگ نویسان فقط در صدد بیان معانی الفاظ هستند اگرچه در این راستا علماء لغت همچون «محمد بن فارسی بن زکریا» کتابی در تشخیص معنای حقیقی از مجازی به عنوان «مقائیس اللغه» نوشته اند (سبحانی،1386: ص 18).
لغت و ادبیات عرب (صرف)
با مطالعه کتب لغوی و صرفی و وجود مباحث مشترکی مثل جمع مکسر، تصغیر، اسم فاعل، اوزان ثلاثی مزید و... ممکن است این سؤال مطرح شود که فرق علم صرف و لغت چیست؟
در پاسخ باید گفت: دانش علم صرف از علوم مهم ادبی است که فراگیری آن برای فهم زبان عربی و تفسیر قرآن و درک کلمات معصومین (ع) ضروری است زیرا به وسیله آن، چگونگی تغییر کلمات و نیز وزن آن ها را می شناسیم، تغییر کلمه و وزن دو عامل مهم برای فهم معناست.
البته درست است که با علم لغت، معنای کلمه را می فهمیم ولی چون معنا با تغییر کلمات و وزن مخصوص آن ها تغییر می کند لازم است کیفیت تغییر و وزن الفاظ را بفهمیم برای این کار باید با علم صرف آشنا شویم؛ زیرا صرف به معنای تغییر است مثلاً با علم لغت می فهمیم (رجل) به معنای (مرد) است ولی اینکه (رجلان) به معنای دومی، می باشد به وسیله علم صرف دانسته می شود
چون ما با این علم می فهمیم که آمدن الف و نون در آخر کلمه آن را به صورت تثنیه در می آورد پس اوزان در علم صرف، همچون قالب های ریخته گری است که مواد مذاب را در آن ها می ریزیم و شکل های گوناگون و معانی متفاوت را از آن ها می فهمیم (شیرازی، 1385: 2/7).
از سوی دیگر افرادی که می خواهند مکالمه زبان عربی را یاد بگیرند باید به علم صرف آگاهی داشته باشند تا بتوانند در هر حالت کلمه را متناسب با کلام و معنا، تغییر دهند و علم لغت به تنهایی کافی نیست.
همچنین لازمه استفاده از معاجم لغوی چون لسان العرب، العین و. .. آگاهی از علم صرف می باشد و به خاطر همین نیاز می باشد که علمای این علم، در ابتدای کتب خود، چکیده و اهم مباحث صرفی را برای پاسخ به این نیاز، مطرح می کنند.
حال در پایان بحث، به رابطه لغت و اجتهاد می پردازیم:
در اینکه در اجتهاد به چه علومی نیاز می باشد بین فقها و علما اقوال مختلف می باشد که برخی از علما شش علم را لازم می دانند همان طور که شهید ثانی در شرح لمعه می فرماید:
یتحقق (الاجتهاد) بمعرفه المقدمات الست و هی الکلام و الاصول و النحو و التصریف و لغه العرب و شرائط الادله (اَی المنطق)؛ یعنی اجتهاد تحقق می یابد به دانستن مقدمات ششگانه که عبارتند از علم کلام و اصول فقه و نحو و صرف و لغت و منطق.
و در بیان میزان لازم از علم لغت در اجتهاد می فرماید:
و [المعتبر] مِن اللغه ما یحصل به فهم کلام الله و رسول الله و نوابه (علیهما) بالحفظ اَو الرجوع الی اصل مصحَّح یشتمل علی معانی الألفاظ المتداولهَ فی ذلک.
یعنی از علم لغت آن قدری لازم است که معنای کلام خدا و ائمه اطهار (ع) را بفهمد به این قسم که یا لغت را حفظ داشته باشد و یا اینکه رجوع به یک کتاب لغت صحیحی که مشتمل بر معانی الفاظ متداول در روایات است بنماید و به کمک آن معنای کلام خدا و رسول و ائمه را بفهمد (عاملی،1388: 4/430).
انحاء تعلیمیه
در بخش انحاء تعلیمیه باید گفت که راه فراگیری و تسلط به علم لغت و مسائل لغوی همان طور که شهید ثانی در« الروضه البهیه فی شرح اللمعه الدمشقیه» گفته دو راه می باشد یکی رجوع به لغت نامه صحیح و دیگری حفظ لغت.
جایگاه علم لغت در گذشته
در این فصل به بحث از جایگاه علم لغت در دوره عباسی و قرن چهارم خواهیم پرداخت:
الف) علوم در عصر عباسی
از جمله علومی که مورد مطالعه علمای اسلام در عصر عباسی قرار گرفت علم لغت بود. کار لغت شناسی در دو شهر بصره و کوفه آغاز گردید. بصره که نخست یک پادگان نظامی بود به شهر اندیشه و تبادل علمی به ویژه در عصر عباسی تبدیل شد و در اواسط قرن دوم هجری به خاطر وجود ادیبان بزرگ در مطالعات لغوی و نحوی مرکزی برای طالبین این دو علم شد.
رقیب بصره، شهر کوفه بود که در ابتدا از نظر لغت شناسی به پیشکسوت خود بصره وابسته بود اما زود اساتید و آرائی خاص خود یافت و سپس رقابتی نخست و فشرده میان این دو گروه شروع شد که در پایان این بغداد بود که به این نزاع علمی پایان داد (آذرتاش،1377: ص 89).
ب) قرن چهارم
در قرن چهارم به سبب رواج شعر، فن لغت شناسی بیش از پیش مورد احتیاج و مراجعه بود. بزرگانی از قبیل ابن العمید، ابوبکر خوارزمی، ابواسحاق صابی، بدیع الزمان همدانی، خود از عوامل تکمیل این فن بودند و شیوه هر یک، شاگردان را برتتبع لغات و اصطلاحات عربی تحریض می کرد و اغلب احتیاج خود را به فرهنگی جامع تر و کامل تر و ساده تر از کتاب العین احساس می کردند.
مشهورترین لغت شناسان این دوره عبارتند از ابن دُوَید (مؤلف جمهره) ابوعلی قالی (مؤلف بارع)، ابومنصور ازهری (مؤلف تهذیب اللغه)، ابوبکر زبیدی (تلخیص کنندنه العین)، صاحب بن عبّاد (مؤلف محیط اللغه)، جوهری فارابی (مؤلف صحاح اللغه)؛ (نظری، 1384: ص 11).
چگونگی تدوین واژه نامه های عربی به عربی
یکی از عللی که قرآن کریم به زبان عربی فصیح و بلیغ نازل شد این است که در دورانی که اسلام ظهور کرد فصاحت و بلاغت عرب به اوج خود رسیده بود و برای این فصاحت و بلاغت اهمیت بسزایی قائل بودند و به آن افتخار می کردند و برای اینکه فرزندانشان را فصیح و بلیغ بار بیاورند آن ها را به درون قبایلی می فرستادند که فصیح و بلیغ هستند؛
اما با مرور زمان و گسترش فتوحات اسلامی دو نیاز به وجود آمد؛ یکی ارتباط با ملل مغلوب که باید با زبان آن ها آشنا می شدند و دیگری نیاز ملل مغلوب به آشنایی با زبان قرآن و دین که عربی بود. این دو نیاز باعث اختلاط زبان ها و لهجه های ملل مغلوب با زبان عربی شد و آن را دچار تغییراتی ساخت که به آن لحن می گفتند و علما بیم آن داشتند که واژه های عربی دستخوش دگرگونی قرار گیرند و بالتبع همکیشان از فهم قرآن کریم و حدیث محروم بمانند
از این رو شروع به تألیف کتب صرف و نحو و لغت کردند تا زبان خود را از تباهی حفظ کنند. در قرن اوّل کتب ادیبان شامل هر سه علم حرف، نحو و لغت بود اما از نیمه قرن دوم به بعد، این سه علم از هم جدا شدند.
چگونگی پیدایش واژه نامه های عربی فارسی
دکتر حسین مضار در فصل فرهنگ های چند زبانه (المعاجم المتعدده اللغه) می نویسد:
«انتشار» زبان عربی در کشورهایی که مسلمانان گشودند موجب ضعف بسیاری از زبان ها گردید برخی از این زبان ها زبان دینی بود و کتب مقدسی به آن زبان ها وارد شده بود مانند زبان سریانی و زبان عربی،
دانشمندان این زبان ها بر زبان خویش بیمناک گشتند و برای حفظ و صیانت آنان در مقابل زبان عربی به تألیف معاجمی پرداختند که شامل لغات زبان عربی و زبان خود آنان بود.
این فرهنگ ها برای کسانی که عربی به زبان آن ها چیره شده بود و بیم آن می رفت که زبان مادری خویش را فراموش کنند مفید افتاد. مهم ترین فرهنگ لغت از این قبیل که در آن عصر نوشته شده، کتاب «بربهلول»است به دو زبان سریانی و عربی (بر بهلول در نیمه دوم قرن چهارم زندگی می کرده است) (نظری،1384: ص 11).
در این بخش به معرفی برخی از لغویون بزرگ می پردازیم:
1ـ خلیل بن احمد بن عمر بن تمیم ابوعبدالرحمن فراهیدی که در سال 105 (و به نقلی 100) ق در بصره به دنیا آمد، درباره سال وفاتش اختلاف است؛ برخی می گویند در قرن دوم سال 170 یا 175 ق درگذشته و برخی گویند در قرن سوم و در سال 215 ق وفات کرده است.
بنابر قول علامه حلّی(ره) شیعه بوده است، در بعد علمی ایشان باید گفت که وی اولین جامع نگار لغات عربی به نام «العین» است.
خلیل بن احمد، در علومی مثل موسیقی و ریاضیات تسلط داشته و دارای تألیفاتی از قبیل العین، النغم، العروض، شرح صرف الخلیل، فی المعانی الحروف است. وی مبدع علم عروض و موسیقی و نوعی قاعده در علم حساب بود (سیوطی،1425: ص 896).
2ـ اسحاق بن مِرار ابوعمرو شیبانی کوفی، کنیه اش ابوعمرو بوده و اهل کوفه. وی از اهالی شیبان نبوده اما به خاطر تربیت فرزندان این قریه، به این شهر نسبت داده شده است.
وی در حدیث مورد اعتماد بود و به کلام عربع شعر و لغت آگاهی داشت. کتاب های النوادر، الجیم، الخیل، غریب المصنّف، غریب الحدیث، النوادر الکبیر، اشعار ابقائل، خلق الانسان از تالیفات اوست. درباره سال وفات ابوعمرو اختلاف وجود دارد، منابع به تاریخ های 206 ق، 213 ق و نیز 210 ق اشاره کرده اند.
3ـ ابن سکیت، یعقوب بن اسحق ابویوسف بن سکیت در سال 246 ق متولد شد و نحو را از علمائی چون فراء، ابوعمرو شیبانی، الأثرم و ابن الاعرابی فرا گرفت، از جمله تالیفات ایشان می توان از «اصلاح المنطق»، «الاضداد»، «القلب و الابدال» را نام برد.
نقل شده که متوکل او را برای تربیت دو فرزندش المعتز و المؤیّد دعوت کرد. او با وجود مخالفت دوست خود، عبدالله بن عبدالعزیز، دعوت وی را پذیرفت، روزی متوکل در حالی که دو پسرش نیز در مجلس حاضر بودند از ابن سکیت، پرسید:
یعقوب، بگو ببینم آیا تو پسران مرا بیشتر دوست داری یا پسران علی (ع) را (امام حسن و امام حسین)؟ ابن سکیت پاسخ داد: قنبر خادم علی از دو پسر تو بهتر است. پس از این سخن متوکل دستور داد زبان او را بریدند و بعد از یک روز وفات کرد (سیوطی،1425: ص 919).
4ـ ابن اعرابی، محمد بن زیاد از اهالی کوفه بود. وی در سال 150 ق متولد گردید و در سال 231 ق وفات یافت. از تألیفات وی می توان النوادر، الأنواء، صفه المحل، الالفاظ را نام برد.
ثعلب در باره جایگاه علمی وی گفته که بیش از ده سال در درس او حاضر بودم و کتابی در دستش ندیدم و او مشکلات علوم زمان را بدون کتاب، املاء و تدریس می کرد و در پای درسش قریب به 100 نفر از بزرگان عصر خود، حاضر می شدند (سیوطی،1425: ص 873).
نتیجه
در میان علوم ادبی سه علم صرف ونحو ولغت حایز اهمیت است اما به علم لغت به طور شایسته وکافی پرداخته نمی شود در حالی که در علم لغت سه بحث مطرح می باشد:
1-رؤوس ثماتیه علم لغت 2- نحوه ی کار با لغت نامه ها 3- فغه اللغه، که در این رساله به بحث از رؤوس ثمانیه پرداخته شد ودر رساله ی جداگانه ای به بحث از نحوه ی کار با لغت نامه ها پرداخته شده و بحث فقه اللغه از مباحثی است که نیاز به تحقیق دارد
کتابنامه
1. آذرتاش، آذرنوش، (1377)، تاریخ زبان وفرهنگ عربی، تهران: علمی وفرهنگی، چ ا.
2. اصفهانی راغب، (1427)، مفردات فی الفاظ القرآن، قم: طلیعه النور، چ 2.
3. سبحانی، جعفر، (1386)، الموجز فی اصول الفقه، قم: موسسه امام صادق، چ 12.
4. سیوطی، جلال الدین، (1425)، بغیه الوعاه، بیروت: دار الفکر، چ 1.
5. شیرازی، احمد امین، (1385)، صرف روان، قم: بوستان کتاب، ج 2، چ 4.
6. طبرسی، ابی علی الفضل الحسن، (1388)، مجمع البیان، قم: نور وحی، ج 2، چ 4.
7. عاملی، زین (الدین،1388)، الروضه البهیه فی شرح اللمعه الدمشقیه، قم: منشورات دار التفسیر، بی جا.
8. ملکی نهاوندی، محمد، (1387)،فقه اللغه، قم: وثوق، چ 2.
9. نظری، ادیب، (1384)، دستور اللغه، مشهد: آستان قدس رضوی، چ 2.
10. نیسابوری، حسن، (1386)، شرح النظام، قم: مکتب العزیزی، چ 7.
حمید محمودی
نظر شما