موضوع : پژوهش | مقاله

مظاهر کبر در میان اهل علم

مجله  بلاغ عظیم  شماره هشتم و نهم، تابستان و پاییز 1391 

نویسنده : رازگردانی شراهی، سجاد
چکیده
رذیله کبر(خود را از دیگران بالاتر دیدن) که نزد قرآن و عترت بسیار مذموم می باشد، وقتی که ظاهر می شود، « تکبّر» نامیده می شود. این گناه درجاتی دارد و با «عجب» متفاوت است. مظاهر (محل های ظهور) کبر را می توان از جهاتی تقسیم نمود؛ از جمله:

1- الف) مظاهر مربوط به امور دنیا: مثل عیادت کسی نرفتن و سلام نکردن به دیگران

ب) مظاهر مربوط به امور آخرت: مثلاً در مقامات، خود را اعلی از دیگران دیدن و...

2-الف) مظاهر مختصّ به علما و معلّمین: مثلاً رد کردن نظرات صحیح دیگر علما و اعتماد افراطی به علم و نظر خود، هم سفره نشدن با شاگردان و....

ب) مظاهر مختصّ متعلّمین: مثل جدل در مباحثات علمی و....

3-الف) مظاهر کبرِ اهلِ علم نسبت به یکدیگر؛ مانند موارد بالا.

ب) مظاهر کبر اهل علم نسبت به همه مردم مانند اجابت نکردن دعوت بی​نوایان، توقّع تکریم از دیگران و...

مقدمه
پژوهش مختصر پیش رو، در مورد محلهای ظهور و بروز رذیله کبر در میان اهل دانش است. در کتب و منابع مهمّ علم اخلاق به این رذیله پرداخته شده است.

امّا در هیچکدام با این عنوان و به شکلی که در این مقاله دسته بندی شده، اشاره نشده است. سئوالات اصلی این تحقیق عبارتند از: ماهیّت کبر چیست؟ منظور از مظاهر چیست؟

کبر در میان اهل علم به چه اَشکالی بروز و ظهور می کند؟ ضرورت پرداختن به این موضوع از این جهت است که اگر کبر در میان اهل علم یافت شود، آثار خانمان سوز و عواقب دنیوی و اخروی شدیدی دارد، لذا بر اهل علم لازم است که آنها را شناخته و از آن پرهیز کنند. امیدوارم این تحقیق مختصر مورد تأیید حضرت حق قرار گیرد.

ماهیّت کبر و تکبّر
برای تبیین مظاهر کبر، خوب است که ابتدا به شناسایی اصل رذیله کبر و جایگاه پست آن بپردازیم تا تفهیم مطلب بهتر صورت گیرد. در علم اخلاق، «کبر» عبارت است از: حالتی نفسانی که انسان خود را بالاتر از دیگری ببیند و اعتقاد بزرگی و برتری بر غیر داشته باشد.

این صفت در نفس و باطن است و اثرش اَعمالی است که از انسان صادر شده و در خارج بروز می کند که به این آثار «تکبّر» گویند(نراقی،238:1386).

کبّر با «عُجب» فرق می کند و تفاوتش در این است که در کبر باید پای غیر در میان باشد تا شخص، خود را بالاتر از او بداند، ولی در رذیله عُجب(خود پسندی) پای دیگری در میان نیست (امام خمینی،1373: 80؛ نراقی،470:1388).

همچنین صفت کبر از آثار و نتایج عُجب میباشد؛ عُجب هم به تبع، از اسباب آن است(امام خمینی80:1373؛ نراقی،470:1388). تکبّر گاهی نسبت به خداوند متعال می باشد.

مثل تکبّر نمرود و فرعون که این از همه انواع آن بدتر است. و گاهی نسبت به انبیا و اولیای الهی و گاهی هم در مورد سایر مردم و بندگان خدا می باشد (فیض کاشانی،91:1409؛ نراقی،241:1386).

البته امام خمینی(ره) قسم چهارمی هم می شمارند که نسبت به اوامر الهی بوده و در اهل معصیت نمایان می شود. نکته قابل ذکر، این است که کبر یا تکبّر صفت مختصّ خدای متعال است؛ چنانکه در سوره مبارکه حشر «المتکبّر» جزء اسماء الهی شمرده شده است.

کبر و تکبّر درتعدادی از آیات شریف قرآن کریم و نیز در کلام معصومین(ع)تحریم وتقبیح شده و همواره مذموم است. از جمله این که پیامبر اعظم(ص) می فرمایند: «لاید خل الجنه من فی قلبه مثقاُل ذرهٍ من کبرٍ» «هر کس به وزن ذرّه ای در دلش کبر باشد، وارد بهشت نمی شود» و نیز حضرت فرمود:« اکثر اهل جهنم المتکبِّرون» (صدوق،563:1383).

ظهور و بروز رذیله کبر در میان اهل علم
با توجّه به تعریفی که در ابتدا از کبر و تکبّر مطرح شد، می توان گفت: رذیله کبر که یک حالت باطنی است، وقتی در سلسله اعمالی بروز می کند، تبدیل به مظاهر کبر می شود. ممکن است سؤال شود که اهل علم به طور دقیق، شامل چه کسانی می شود؟

به طور کلّی اهل علم، اهالی علوم از دانش های طبیعی و تجربی مثل شیمی و فیزیک گرفته تا علوم دینی مثل فقه و کلام و اصول را شامل است.

همچنین مقصود همه افراد از دانش آموختگان، متعلّمین، صاحب نظران و علمای علوم می باشد. البته از آنجایی که از کلام معصومین(ع) استفاده می شود که اصل علم، علم دین است(کلینی،1:89) و نیز بنا به قول علما، مهمترین و حسّاسترین علوم، علوم دینی است(دستغیب،485)، لذا طرف اصلی بحث ما، بیشتر حوزویان، معلّمین و متعلّمین علوم دینی می باشد.

تقسیم بندی کلّی مظاهر کبر
سلسله مظاهرِ رذائل و حتی فضایل نفسانی(که کبر از جمله آن رذائل است) را میتوان از جهات گوناگون تقسیم نمود که در اینجا به ذکر تعدادی از این اقسام می پردازیم:

1. مظاهر مربوط به امور دنیایی، امور اخروی و معنوی.

2. مظاهر عمومی و مظاهر مختصّ به اهالی علم.

3. مظاهر کبر علما و بزرگانِ علمی و در مقابل، تکبّر دانش آموختگان.

4. مظاهر اهل علم نسبت به یکدیگر و در مقابل نسبت به عموم مردم.

نکته: منظور از مظاهر، سلسله اعمالی است که یک متکبّر از خود بروز میدهد و این همان تکبّر ورزیدن است.

فایده بررسی مظاهر کبر برای اهل علم
هر شخصی( چه عالم و چه متعلّم ) نباید خود را صاحب ملکه تواضع و عاری از کبر بداند؛ زیرا بسیار میشود که آدمی ادّعای خالی بودن از کبر می کند، در حالیکه وقتی مورد امتحان قرار می گیرد، معلوم می شود که این مرض در خفایای نفس او پنهان بوده و وی فریب نفس امّاره را خورده و بدین جهت از معالجه و مجاهده دست کشیده است(نراقی،245:1386).

بنابراین، شناسایی علامات و مظاهر کبر، به متعلّم کمک می کند تا برای یادگیری به سراغ کسی که دارای آن علامات است، نرود. همچنین برای عالم دینی و به خصوص معلّم اخلاق مفید است، از این جهت که با تشخیص آنها هم درصدد اصلاح خویش بر می آید و هم شاگردانش را درست تربیت کرده و متواضع می گرداند. حال با دانستن فایده و اهمیّت آن، موشکافانه و به طور دقیق به ذکر آن مظاهر میپردازیم.

مظاهر کبر اهل علم درامور دنیایی و درامور اخروی
به طور کلّی، اهل علم به خصوص عالِم متکبّر، بیدرنگ به قدرت علمی خود تکبّر می کند، کمال علم را در خود احساس مینماید و نفس خود را بزرگ و مردم را کوچک می شمارد. ولی این تکبّر وی گاهی در مصادیق و موارد دنیایی، ظاهری و مادّی وگاهی هم در امور اخروی یافت می شود.

قائل به این نوع تقسیم ملّا محسن فیض کاشانی در کتاب شریف «محجّه البیضاء»میباشد. اهل علم به واسطه تکبّری که دارند نه تنها مردم را کوچکتر از خود می پندارند، بلکه همچون حیوانات بدانها می نگرند، آنها را نادان و خود را عالِم می دانند و همچنین انتظار دارند که اوّل به او سلام دهند.

بنابراین اگر او ابتدا سلام نماید، این عمل را احساس ترحّم نسبت به دیگران و نعمتی که سپاس گزاریاش لازم است، می شمارد. مردم او را هنگام بیماری ملاقات و عیادت می کنند، ولی او غالباً به عیادت ایشان نمی رود؛ اگر هم برود گویی آنان بندگان یا مزدوران او هستند.

اگر به کسی چیزی می آموزد، گویی این علم آموزی احسان و مرحمتی از او به مردم است و با آن عمل، حقّی بر ایشان پیدا میکند. اینها مظاهری از امور دنیایی است که ملّامحسن فیض(ره) می شمارد. امّا تکبّر اهل علم بر مردم در مورد امور آخرت این است که خود را نزد خداوند بالاتر و برتر از مردم می پندارد

در نتیجه بر آنان بیشتر از مقداری که بر خود ترسان است، بیم دارد و برای آنها طلب بخشش کرده و ایشان را گناهکار و خویش را صاحب صفات حمیده می داند. او برای خود امیدوار است بیش از آن چه برای آنها امید دارد(فیض کاشانی،1403: 235/6). اینها بیشتر در علمای علوم دینی(از جمله اخلاق) و اساتید آن علوم، یافت می شود که شاگردانی را پرورش می دهند.

مظاهر کبر دانشمندان و بزرگان علمی و دانش پژوهان و متعلّمین
گونه ای از مظاهر کبر در اهل علم مختص به آموزگاران علوم، علما و صاحب نظران و دستهای دیگر مختصّ به دانشجویان، محصّلین علوم و البته تعدادی هم مشترک بین آن دو است که در بین روابط بین آنها ملاحظه میشود. حال به ذکر تعدادی از این مظاهر می پردازیم:

الف) مظاهر کبر در عالم: : عالِم و دانشمندی که دارای رذیله خبیثه کبر است، در مواردی کبرش ظاهر می گردد که عمده آن موارد را حضرت امیرالمؤمنین(ع) در روایتی ذکر می نمایند: «اِنّ الجاهل من عدَّ نفسه بما جهل من معرفه العلم عالماً و برأیه مکتفیاً، فما یزال  للعلماء مباعداً و علیهم زاریا  ولِمَن خالَفه مخطّئاً، و لما لم یعرف من الامور مضللاً فاذا ورد علیه من الامور مالم یعرفه انکره و کذّب به وقال بجهالته:

ما أراه کان، و ما أظن أن یکون، و أنی کان؟ و ذلک لثقته برأیه و قله معرفته بجهالته! فما ینفک بما یری مما یلتبس علیه رأیه مما لا یعرف للجهل مستفیداً و للحق منکرا و فی الجهاله متحیرا و عن طلب العلم مستکبّرا»(محمدی ری شهری،872:1384)؛

«نادان کسی است که خود را به آنچه نمی داند، دانا شمارد و به رأی و نظر خود بسنده کند و پیوسته از دانشمندان دوری کند و از آنان عیب و ایراد گیرد و مخالفان خود را بر خطا داند و آنچه را نفهمیده گمراه کننده شمارد، هرگاه به مطلبی بر خورد که آنرا نمیداند، منکرش شود و آنرا دروغ شمارد و از روی نادانی خود گوید: من چنین چیزی را نمی شناسم و فکر نمی کنم که وجود داشته و گمان نمی کنم وجود داشته باشد و کجا چنین چیزی است؟

و این از آن روست که به نظر و رأی خود اعتماد دارد و از نادانی خود بی خبر است! از اینرو به سبب نادانی خویش پیوسته از جهل بهرهمند شود و حق را انکار کند و در نادانی سرگشته ماند و از طلب دانش تکبّر ورزد»(ترجمه آیت الله ری شهری).

در روایت مذکور، حضرت امیر(ع) حدود ده مورد از مظاهر کبر عالِم که بنا به فرموده حضرت، در اصل جاهل است را بر شمردند. از دیگر موارد ظهور کبر عالِم این است که با شاگردان و زیر دستان خود بر سر یک سفره نمینشیند و برای او سخت است که با آنها، هم غذا شود.

وقتی شاگردان وی از او سؤالی می کنند که او جوابش را نمیداند، آن سؤال را نقد کرده یا از آن اشکال می گیرد و یا سؤال کننده را محکوم می کند به اینکه: «این چه سؤالاتی است که تو می پرسی؟»

خلاصه بکار بردن عبارت«نمیدانم» بر او گران است؛ این در حالی است که یکی از معصومین(ع) میفرماید: «لا أدری نصف العلم» نمیدانم نیمی از علم است.

چنین عالِم نمای متکبّری، تنها نظر خود را قبول داشته و از پذیرش نظرات دیگران خودداری میکند و وقتی دانشمند و عالمی دیگر-حتی اگر از او بالاتر باشد-نظر شاذ و نوینی را ارائه می دهد، او را مردود شمرده و محکوم به خطا می کند.

چنین افرادی در تاریخ کم نبودند؛ چنانکه خداوند متعال در این راستا درآیهای شریف از قرآن کریم می فرماید:فَلَمَّا جَاءتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَیِّنَاتِ فَرِحُوا بِمَا عِندَهُم مِّنَ الْعِلْمِ وَحَاقَ بِهِم مَّا کَانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُون(غافر/83)

هنگامی که رسولانِ ایشان با دلایل روشن به سویشان آمدند، به آن چه از علم در نزد خودشان بود شادمان شده و [سرانجام] آنچه را که آنها به مسخره می گرفتند، بر ایشان فرود آمدند.

انسان متکبّری که میتوان گفت ماسک عالمیّت را به صورت زده، در زمان خطابه، موعظه و یا تدریس، اگر مخاطبین سخن او را نپذیرفتند، خشمگین شده و با آنان درشتی می کند(مشکینی،243:1382).

حال به ذکر تعدادی از مصادیق تکبّر دانشمندان در علوم مختلف میپردازیم: برای مثال در علمای عرفان کسی که متکبّر است، خود را از اهل معارف وشهود داند و از اصحاب قلوب و سابقه حُسنی انگارد و بر دیگران لاف ترفّع و تعظّم میزند و حُکما و فلاسفه را، قشری و فقها و محدثین را ظاهربین و سایر مردم را چون بهایم داند و به همه بندگان خدا به نظر تحقیر و تعییر نگاه می کند.

بیچاره خود لاف از فنای فی الله و بقای بالله میزند در حالیکه معارف الهیّه، خوشبینی و خضوع به موجودات را اقتضا می کند و یا مثلاً در «حُکماً» کسی که متکبّر است، چون خود را دارای برهان و علم به حقایق می داند، به سایرین به نظر حقارت نگاه کرده و سایر علوم را جزو علم، حساب نمی کند و تمام بندگان خدا را در علم و ایمان، ناقص می داند.

همچنین در فقها و علمای حدیث شخصی که متکبّر است، توقع دارد که همه مردم از او اطاعت کنند و هرچه می گوید، چون و چرا نکنند؛ اسم هر طایفه از اهل علم در میان آید، به آن طعن می زند و جز علمِ خود را نسنجیده طرد کرده و از اسباب هلاکت می داند و علمای سایر علوم را از روی جهل، طرد می کند و چنین ارائه می دهد که دیانتش موجب شده که اینها را تحقیر کند.(امام خمینی:82)

همچنین است احوال سایر علوم و دانشمندان متکبّر؛ از طبّ، ریاضیات و طبیعیات گرفته تا علوم صنعتی و جدید مثل: مکانیک، برق و... هر کدام به تناسب خود، دارای مظاهری از کبر هستند.

ب) مظاهر کبر در متعلّمین: از آنجایی که متعلّمین به طور طبیعی، علمشان به حد اساتید و علما نرسیده، لذا کمتر مظاهر کبر در آنها دیده می شود، ولی به هر حال در حدکم هم خانمان سوز و برای آینده آنها مخرّب است.

از جمله تکبّرِ آنها این است که وقتی با امثال و اقران و دوستان خود در مسئلهای از مسائل علمی، گفت وگو و مباحثه می کنند، اگر حق بر زبان آن ها جاری شود و آنچه خود می گویند مطابق واقع نباشد، از آنها قبول حق نکرده و اعتراف برای آنها سخت می باشد و اظهار خرّمی هم نمی کنند(نراقی،245:1386 ).

از دیگر محل های ظهور کبرِ یک متعلّم و دانش پژوه این است که خود را عالم و دانشمندی فرهیخته فرض کرده و چون خود را نسبت به هم کلاسی ها و هم درسی هایش بالاتر می داند، گوش به سخنان آنها نداده، از یادگیری علم از ایشان استنکاف می ورزد و حتی گاهی به مواعظ بزرگتر از خود و به تدریس یک استاد هم گوش فرا نداده، وانمود می کند که این مطالب برایش تکراری است.

چنین شخصی که آنقدر مغرور و متکبّر است، هیچ گاه عالِم نمیشود. زیرا حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) میفرماید: «لایَتَعَلَّم من یتکبُّر» (محمدی ری شهری،1384: 5094/11)؛

کسی که تکبّر دارد عالِم نمی شود. اینها مواردی از تکبّر مختصّ به عالِم و متعلّم بود که شاید بتوان بیشتر از این موارد هم دراخلاق و رفتار آنها یافت. امّا موارد مشترک بین آن دو را در تقسیم بندی بعدی ذکرمیکنیم تا از تکرار جلوگیری شود.

مظاهر کبر اهل علم نسبت به یکدیگر و نسبت به عموم مردم
الف) تکبّر اهل علم به یکدیگر
تقریباً تمام مواردی که در قسم قبلی گفته شد، تکبّر اهل علم در فضاهای علمی بود.حال مواردی غیر آن که بین تمام اقشار علمی یافت می شود را ذکر می کنیم:

زمانی که نزد متکبّر از همطراز و قرین علمی او تعریف میشود یا اثر علمی شخص غایب را به او نشان میدهند، نه تنها از آن تمجید نمیکند، بلکه ایرادهای اثرش را بیان و آن را رَد می کند. همچنین در مباحثات علمی و در نظردهیهای فنّی نظر غیر خود را رد کرده و یا آن را ضعیف می شمارد.

این مسئله معمولاً منجر به توهین، تهمت و مراء میشود. همچنین وقتی به محافل و مجامع وارد میشود، بر او سخت است که امثال وی مقدم نشسته و او فروتر از ایشان بنشیند(شبر،292:1383) و نیز در وقت راه رفتن مضایقه میدارد که عقب همه راه رود. در اینجا بعضی از افراد میگویند که علم را نباید خوار کرد. این از فریب شیطان است.

این عذر در جایی مسموع است که صاحب علم در مجمع فساد و ظلمه باشد و گاهی در راه رفتن، وقتی میسّر نیست که مقدّم بر همه شود کمی خود را پس میکشد تا فاصله ای میان او و پیش افتادگان بوجود بیاید(نراقی،245:1384).

ب) تکبّر اهل علم نسبت به همه ی مردم:
دستهای از مظاهر کبرِ اهالی علم، مشترک بین آن است که نسبت به خود اهل علم باشد یا نسبت به غیر خودشان. این موارد به طور خلاصه عبارتند از:

1- بر متکبّر اهل علم، پیشی گرفتن در سلام سخت است.

2- وقتی فقیری بی نوا او را دعوت میکند، او را اجابت نمیکند و به عیادت مریض و درمانده نمیرود و برای رفع حاجات دوستان و نزدیکان به بازار نمیرود(نراقی،1388: 2470/2؛ فیض کاشانی،1403: 235/6 )

3- در مجامع، اقوالی را که سبب تحقیر و سرکوب دیگران میشود، به کار میبرد.

4- با دیگران همنشینی و رفاقت نمیکند و آنها را از خود دور مینماید.

5- به بقیه همچون بهایم نگاه کرده و مردمان را نادان مینامد.

6- توقّع دارد دیگران جلوی پای او بایستند و وی را تکریم کنند (شبر،293:1383).

7- برای او پوشیدن جامه های سبک و درشت و کهنه و چرک صعب است(همان).

8- تنها در کوچه و بازار راه نمیرود و میخواهد که دیگری همراه او باشد و اگر کسی را نیابد، سواره راه میرود(نراقی،247:1384).

یک اشکال و پاسخ آن: در آخر، لازم میدانم که اشکالی را که بعضی متکبّرین توجیه کننده در توجیه تکبّرات خود می گویند مطرح کنم و آن هم این است که: «عالم، آن هم عالم مؤمن باید با وقار و سنگین باشد و نباید علم را خوار کند. همچنین در هر حال، عالم با جاهل متفاوت است و سزاوار نیست که او به یک جاهل تواضع کند»

در پاسخ به توجیه این افراد باید گفت: اولاً اگر شما طالب عزّت علم و عالم هستند پس چرا وقتی ذلّت هزار مسلمان و عالم را میبینید آن چنان متغیّر نمی شوید؟

ثانیاً، فرق است بین وقار و اظهار کبر؛ زیرا معصومین(ع)که در نهایت طُمأنینه و وقار بودند و در ضمن عالمترین انسانها هم بیهوده اند، نه تنها اصلاً این مظاهر کبر در رفتار آنان دیده نمی شد، بلکه نقطه مقابل کبر که تواضع است را همیشه در سیره عملیشان به کار می گرفتند.

برای مثال از پیغمبر اسلام(ص) مروی است که فرمود: « این است و جز این نیست که من بندهای هستم که بر روی خاک می نشینم و چیزی میخورم، جامه پشمین می پوشم و شتر را می بندم و انگشتان خود را می لیسم و چون بنده ای مرا بخواند، اجابت می کنم. پس هر که طریقه مرا ترک کند، از من نیست» (نراقی،284:1384).

همچنین حضرت صادق(ع) فرمود: « انّ التّواضع اَن یجلس الرّجل دون شرفه»(نراقی،1388: 486/2 )، همانا تواضع این است که انسان در مجلس پایینتر از شرف و مقامش بنشیند. پس این خدعه شیطان است که به هر طریق کبر را خصوصاً در اهل علم توجیه می کند.

برای مثال، توقع سلام از دیگران هم جزء مظاهر مربوط به امور دنیا و هم جزو مظاهر مشترک بین اهل علم و غیر آن است.

نتیجه
منظور ازمظاهر کبر در میان اهل علم، همان اعمال و رفتارهای خارجی است که یک متکبّر اهل علم (اعم از عالم و متعلّم) از خود نشان می دهد. پس با مشاهده این اعمال می توان به وجود رذیله کبر در آن شخص پیبرد. تکبّر اهل علم اثرات ظاهری یک توهّم باطنی و ذهنی است. این اعمال و مظاهر را اگر از جهات مختلف تقسیم کنیم، متوجه میشویم بعضی از آنها در تقسیمات مختلف مشترک می باشند.

کتابنامه
*قرآن کریم.

1. دستغیب، سیّد عبدالحسین،(1388)، قلب سلیم، قم: دارالکتب الاسلامی،چ11.

2. شبر، سیّد عبدالله، (1383)،اخلاق، مترجم محمّد رضا جباران، قم: انتشارات هجرت، چ 10.

3. شیخ صدوق ( ابن بابویه )،محمّد بن علی،(1383)،ثواب الاعمال و عقاب الاعمال،مترجم مجاهدی، قم: نشر سرور، چ2.

4. شیخ صدوق، محمّدبن علی،(1362) امالی الصدوق، بیروت: نشر اعلمی،چ5.

5. کلینی محمّد بن یعقوب بن اسحاق، کوه کمره ای (مترجم) اصول کافی، قم: نشراسوه چ5.

6. محمّدی ری شهری، محمّد،(1384)،میزان الحکمه، مترجم حمید رضا شیخی،تهران:دار الحدیث، چ5.

7. مشکینی،علی(1382)، علیرضا فیض( مترجم )درس های اخلاق، قم:پارسیان، چاپ سوم.

8. ملّا فیض کاشانی، محمّدبن مرتضی،(1409)، الحقایق فی محاسن الاخلاق،قم: دارالکتب الاسلامی، چ1.

9. موسوی خمینی(ره)، روح الله، (1373)، چهل حدیث، تهران:موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)،چ4.

10. مولی فیض کاشانی، محمد بن مرتضی،(1403)، المحجه البیضاء فی تهذیب الاحیاء،بیروت: موسسه الاعلمی، چ2.

11. نراقی، احمد، (1386) معراج السعاده، قم: دارالفیض، چ1.

12. نراقی، مهدی، (1388)،کریم فیض ( مترجم) جامع السعادات،قم: انتشارات قائم آل محمد(ص)، چ2.

سجاد رازگردانی شراهی

نظر شما