واژه شناسی اصلاحات
مجله رواق اندیشه رواق اندیشه، شماره 10، مهر 1381
نویسنده : روحی، ابوالفضل
چکیده:
در این مقاله، نویسنده ابتدا به معنای لغوی واژه «اصلاحات» می پردازد و در ادامه تفاوت آن را با اصطلاحاتی همچون «انقلاب» و «کودتا» بررسی می کند. بیان کاربردهای این اصطلاح و تقسیم اصلاحات از نظر نوع عملکرد و هدفی که به دنبال دارد، از دیگر دغدغه های این مقاله به شمار می رود. نویسنده در پایان نوشتار به جنبش اصلاح طلبی در ایران اشاره می کند و بر شفاف نبودن مقصود حقیقی برخی از مدعیان اصلاح طلبی تأکید می ورزد.
1. اصلاح
اصلاح واژه ای عربی و مصدر باب افعال از ریشه «ص ل ح» است. و دارای دو معنی می باشد: یکی به معنی«آشتی دادن» و «برقراری رابطه بین دو نفر یا دو گروه که میانشان اختلاف و جدایی ایجاد شده است.» و دیگری در برابر فساد است. بنابراین «اصلاح» به معنی برطرف کردن فساد و تباهی و انجام کار شایسته است.[1]
در قرآن کریم نیز اصلاح هم به معنی اول آمده است: «لا خَیرَ فِی کثِیرٍ مِنْ نَجْواهُمْ إِلاّ مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلاحٍ بَینَ النّاسِ...؛ در بسیاری از رازگویی های آنان خیری نیست. مگر آن کس که به صدقه ای یا به کار نیکی یا اصلاح میان مردم فرمان دهد.»[2] و هم به معنی دوم: «وَ لا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِها...؛ و در زمین پس از به سامان آوردنش تباهی مکنید...»[3]
در بسیاری از روایات نیز این واژه به هر دو معنای لغوی به کار رفته است. علی علیه السلام می فرماید: «من اصلح ما بینه و بین اللّه اصلح اللّه ما بینه و بین الناس و من اصلح أمر آخرته اصلح اللّه أمر دنیاه؛ هر کس رابطه بین خودش و خداوند را اصلاح نماید خداوند [نیز ]رابطه او با مردم را اصلاح می نماید و هر که امر آخرتش را سامان دهد، خداوند دنیای او را سامان می بخشد».[4]البته، چنان که خواهد آمد، معنای اصطلاحی اصلاح در علوم سیاسی با این معنا تفاوت دارد.
2. تفاوت بین «اصلاح» و «انقلاب»
اصطلاحا اصلاح (Reform) اقدام برای تغییر و تعویض برخی از جنبه های حیات اقتصادی و اجتماعی و سیاسی، بدون دگرگون نمودن اساس جامعه است. «مهندسی اجتماعی» یا نقشه کشی اجتماعی یکی از انواع اقدامات اصلاحی است که معمولا برای جلوگیری از نهضت انقلابی صورت می گیرد.[5] ولی انقلاب (Revolution) در لغت به معنی برگشتن از حالی به حالی و دگرگون شدن است و در اصطلاح شورشی است عمومی برای از بین بردن حکومت و ایجاد حکومتی نو، به منظور تغییرات اساسی، سریع و بنیادین در تمام نهادها، مناسبات، ساختار سیاسی و اجتماعی و جایگزینی سازمان نوین و مطلوب در چارچوب اهداف و آرمان های ویژه.
در ادبیات سیاسی اعراب، «انقلاب» به معنی کودتا است. ولی واژه «ثوره» کنایه از تحولات اساسی و به معنی انقلاب در فارسی است. اصول انقلاب عبارتند از: تغییر بنیادها و نظام اجتماعی، نوگرایی، آرمان خواهی، خشونت سیاسی یا نظامی در مقابل نظام حاکم. در کاربردی عام، انواع انقلاب عبارتند از: «انقلاب فرهنگی»، «انقلاب اداری»، «انقلاب سیاسی» و «انقلاب اجتماعی».[6]
3. کاربرد اصلاح در مفهوم رایج فرهنگ امروزی
الف - اصلاح دینی: این جنبش برای اولین بار در سال 1517 م توسط مارتین لوتر (Martin Luther) آلمانی به وجود آمد. کلیسا بر آن بود که هر شخصی می تواند با پرداخت مقداری پول خود را از مجازات باز خرید نموده و نجات دهد. مارتین لوتر با این ایده به مخالفت برخاست و با ارائه اعلامیه ای مشتمل بر 95 ماده در برابر کلیسا و پاپ قیام نمود. یکی از اصول مهم او این بود که «نجات» و «رستگاری» تنها از راه ایمان به دست می آید. و «کتاب مقدس» تنها منبع ایمان مسیحی است.
هدف لوتر این بود که کلیسا را بر اساس تعالیم اصلی کتاب مقدس اصلاح نماید. بدین سبب نهضت وی «اصلاح انجیلی» نام گرفت. لوتر حاکمان آلمان را تشویق نمود که در برابر پاپ ایستادگی نموده و مردم را به پذیرش اصلاح انجیلی مجبور نمایند. قیام لوتر به پیدایش کلیساهای مختلف «پروتستانی» در کشورهای اروپای شمالی نظیر «آلمان»، «نروژ»، «سوئد»، «دانمارک» و «فنلاند» انجامید. زیرا دیری نپایید که وحدت بین لوتری ها از هم پاشید و با این جدایی حرکت اصلاح نیز از هم گسست.
و برخی از پیروان او کلیساهای خاصّی را ایجاد نمودند. به عنوان مثال، زوینگلی، (zwingli) م. 1531، در مساله حضور حضرت مسیح علیه السلام در عشای ربانّی با لوتر اختلاف پیدا نمود. و در سال 1519م کلیسای ویژه ای را در «زوریخ» تأسیس نمود. نهضت اصلاحی لوتر و شاخه های جدا شده آن در طول قرن شانزدهم تأثیرات زیادی در کلیساهای «سویس»، «فرانسه»، «انگلیس»، «آفریقای جنوبی» و در نهایت «ایالات متحده آمریکا»، به وجود آورد. به گونه ای که هم اکنون بسیاری از مسیحیان آمریکا، پروتستان هستند.
جنبش اصلاحی دیگری که در برابر «اصلاح انجیلی» به وجود آمد «اصلاح کاتولیکی متقابل» نام گرفت. کلیسای کاتولیک چون بسیاری از اشکالات وارده توسط مصلحان را به جا می دانست، و از طرفی مصلحان بر اثر انگیزه اصلاحی خود عناصر مهمی از ایمان مسیحی را به فراموشی سپرده بودند، تحول جدیدی را به وجود آورد که هدف آن اصلاح کلیسای کاتولیک از درون بود. این اصلاح که بعد از دعوت پاپ برای برگزاری شورایی در شهر «ترنت» بوجود آمد، به بیشتر تخلفات مورد سرزنش لوتریان، پایان بخشید. و بر تعالیم کاتولیکی سنّتی تاکید ورزید. این نهضت در کشورهایی مانند: «اسپانیا»، «لهستان» و «ایرلند» که اکثریت آنها کاتولیک بودند، ادامه یافت.[7]
سومین جنبش اصلاحی بنام «اصلاح رادیکالی» (Radical Reformation) بعد از اصلاح کاتولیکی و پروتستانی به وجود آمد که برخی آن را «اصلاح سوم» گویند. در این جنبش به جای نصوص انجیل بیشتر به اجتهاد در بحث و دخالت نکردن کلیسا در امور سیاسی تکیه می شد. البته با توجه به این که کلیساهای ارتودکسی طرفداری خود را نسبت به سنت های مسیح اعلام کردند، از این رو نزدیکی دیدگاه آنان به کاتولیک ها و توجه به متن انجیل و محور قرار دادن آن به عنوان منبعی موثق و معتبر روشن می شود و ادعای روی آوری به اجتهاد در بحث را ضعیف می کند.[8]
ب: اصلاحات ارضی (Land Reformation) به معنی اصلاح نظام های نگاهداری زمین برای تقسیم املاک بزرگ و توزیع حداکثر مالکیت و تثبیت مالکیت های خُرد. رژیم های اصلاح طلب و نیز رژیم های انقلابی اصلاحات ارضی را به عنوان یک گام ضروری به سوی اشتراکی کردن و شکستن قدرت دهقانان به کار گرفته و از آن بهره برده اند.
ج. اصلاحات ساختاری (Structural Reformation) به معنی فرایند کمک به آن بخش هایی از صنعت کشاورزی است که غیر اقتصادی اند، تا بتوانند شرایط قابل قبولی برای زندگی فراهم آورند. البته چون کشاورزان چیز زیادی برای عرضه و فروش ندارند، اقداماتی هم که در زمینه اصلاح قیمت های فرآورده های کشاورزی صورت می پذیرد نمی تواند مشکلات آنان را کاملا حلّ نماید. لذا برخی از کشورها برای مبارزه با این پدیده به اقداماتی از قبیل بازنشستگی زودرس کشاورزان و تشویق آنان به ادغام و تلفیق مزارع دست زده اند.[9]
4. اصلاح طلبی (REFORMISM)
امروزه در علوم سیاسی و اجتماعی آنچه که به عنوان «اصلاحات» از آن سخن به میان می آید بیشتر به «اصلاح طلبی» یا «رفورمیسم» تعبیر می شود. این اصطلاح غالبا در مقابل دو اصطلاح قرار می گیرد:
الف: «ارتجاع» یا «گذشته گرایی» و «واپس گرایی» (Reactionarism) این واژه در لغت به معنای بازگشت است. و در اصطلاح به گرایشی گفته می شود که در برابر هرگونه دگرگونی سرسختی نشان داده و در صدد آن است که زمان را به عقب برگرداند. مرتجعان و واپس گرایان در هر نظامی، راستی های افراطی هستند، که به روابط و نهادهای اقتصادی و اجتماعی کنونی یا گذشته وابسته اند. و در برابر هر گونه دگرگونی ایستادگی می کنند. ارتجاع با هر گونه سلب قدرت و ثروت از دست طبقات یا گروه زبردست و سپردن آن به طبقات یا گروه های فرودست مخالفت می ورزد.
ب: محافظه کاری (Conservatism) به معنی مجمو عه ای از اندیشه ها و نگرش های سیاسی است که در نظم اجتماعی و سیاسی عقاید کهنه و ریشه دار را بر عقاید نو و ناآزموده ترجیح می دهد. از این رو طرفداران آن بر اهمیت قانون و نظم، استمرار عرف، احتیاط در نوآوری، سنت، تنّوع و اهمیت قراردادهای اجتماعی، تأکید نموده و منکر از بین رفتن رذائل بشری و پستی ها از روی زمین اند. زیرا آنان معتقدند، طبیعت بشری و ذات انسانی ناقص است.
واژه «محافظه کار» (Conservative) نخستین بار در سال 1835م در انگلستان به کار رفت. مهم ترین ویژگی محافظه کاری این است که در برابر تندروی (رادیکالیسم) و انقلابی گری است. به نظر یک محافظه کار، انقلابی ها و تندروها بر اساس هدف های صرفا تئوریک و مکتبی می خواهند بسیاری از نهادهای ارزشمند اجتماعی را نابود نمایند.
برطبق این نظریه جامعه تار و پود پیچیده ای از روابط بشری است که طرح های اصلاحی بزرگ و شتاب کارانه به آسانی نظم آن را به هم می زند. بنابراین محافظه کاران بر دیرینگی و ماندگاری اهمیت فراوان قایلند و هر چه نهادهای اجتماعی دیرینه تر باشند، ماندگاری آنها برای محافظه کاران دلیل اصالت و عمق آنهاست.
در نظر آنان دخالت دولت و کمک های مالی آن هم برای افراد و هم نهادهای اقتصادی باید فقط در حداقل آن صورت گیرد.[10] جنبش اصلاح طلبی خود را نهضتی می داند که در برابر دیدگاه مرتجعانه و محافظه کارانه می ایستد و خواهان تغییر در این دو دیدگاه است. بنابراین، اصلاح طلبی با هیچ یک از این دو قابل جمع نیست. اصلاح طلبی دارای شکل های گوناگونی است که به برخی از آنها اشاره می کنیم:
اصلاح طلبی در جنبش سوسیالیستی: (که می گوید: جامعه باید بر ابزار تولید مانند سرمایه، زمین، اموال و غیره نظارت داشته باشد و سود حاصل از آن نیز به همگان برسد.) به گرایشی اطلاق می شود که هدفش دست برداشتن از اندیشه قهر انقلابی و به جای آن تکیه بر تبدیل آهسته نهادهای اجتماعی از راه های دموکراتیک و مسالمت آمیز است.
اصلاح طلبی در مکاتبی مانند فابیانیسم (fabianism) بریتانیایی (جنبشی سوسیالیستی که در انگلستان پدید آمد و هواداران آن در سال 1884 م در جامعه «فابیان» گرد آمدند): فابیانیسم جنبشی مسالمت جو است. و نام خود را از «فابیوس» سردار رومی گرفته است که با استراتژی پر شکیب و جنگ و گریزها «بنیبال» سردار کارتاژی را شکست داد.
فابیان ها معتقدند، سوسیالیسم از راه واکنش آشتی جویانه و تدریجی جامعه در مقابل مالکیت انحصاری و در نتیجه پیشرفت دموکراسی سیاسی و کاربستِ اصولِ دموکراسی در اقتصاد و توسعه مالکیت ملّی و دگرگونی دید نسبت به اخلاق اجتماعی و احساس مسئولیت در برابر سود همگان پدید می آید.
اصلاح طلبی در نهایت به عنوان خط مشی بین المللی «سوسیالیستی» شد. و ایجاد بین الملل کمونیست شکافی میان دیدگاه های انقلابی و اصلاح طلب کارگری پدید آورد، که به رویارویی اساسی سوسیالیست ها و کمونیست ها به شکلِ دموکراسی، انجامید. برخی از احزاب سوسیالیست مانند حزب کارگر انگلستان هرگز مارکسیسم را نپذیرفتند. و برخی دیگر، مانند سوسیال دموکرات های آلمانی، بعدها از آن روی گردان شدند.
تغییرات بعدی جنبش سوسیالیستی اختلاف فزاینده ای میان تندروان و میانه روها پدید آورد. از این رو میانه روان عنوان «سوسیال دموکرات» را برای خود برگزیدند و تندروان عنوان «سوسیالیست» را. در برخی کشورها مانند ایتالیا و ژاپن این تقسیم بندی به تأسیس احزاب سوسیالیست و سوسیال دموکرات جداگانه ای منجر شد. و در کشورهای دیگر شکاف فزاینده ای بین جناح میانه رو و چپ رو، پدید آورد.[11]
جنبش اصلاح طلبی در ایران
اصولاً جنبش اصلاح طلبانه به معنی ایجاد تحول و حرکت در میان ملل مسلمان از نیمه دوم قرن سیزدهم هجری در هندوستان، ایران، بین النهرین، مصر و سودان پیدا شد. (اگر چه زمینه تاریخی جنبش اصلاح طلبی شیعی به سال 61 ق و قیام امام حسین علیه السلام باز می گردد:.. .خرجت لطلب الاصلاح فی امة جدّی...)
عوامل پیدایش این گونه جنبش ها در میان مسلمانان بسیار زیاد است که این مقاله به بررسی آن نمی پردازد ولی آنچه مهم است این است که این جنبش ها در دوران گوناگون تاریخ کشورمان به شکل های متفاوتی و به وسیله رهبران دینی یا سیاسی در جریان بوده اند و مصلحان بزرگی مانند: سید جمال الدین اسد آبادی (1245-1315ق)، میرزا محمد حسین نائینی غروی (1277-1355ق)، سید حسن مدرس (1287-1356ق)، آیت اللّه سید محمود طالقانی (1290 - 1358ش) و در صدر همه آنها حضرت امام خمینی رحمه الله تلاش زیادی در این راه مبذول داشتند که در نهایت به بزرگ ترین اصلاح تاریخ شیعه یعنی انقلاب اسلامی منجر گشت.[12]
اما آنچه که بیشتر به عنوان یک جنبش جدید در ایران مطرح گردیده است، اصلاح طلبی بعد از انتخابات دوم خرداد 1376 می باشد. اصولاً اصلاح طلبان و نظریه پردازان علم سیاست برای این حرکت خود حد و مرز مشخصی را بیان ننمودند. به همین دلیل، برداشت های متفاوتی از این واژه مبهم صورت گرفته است.
ولی به طور کلی جنبش اصلاحات در این محدوده زمانی را به دو دسته می توان تقسیم نمود: 1- اصلاحات اسلامی که مورد تأیید رهبر معظم انقلاب نیز می باشد و عبارت است از ریشه کن کردن فقر و فساد و تبعیض در جامعه و سر و سامان دادن به وضعیت اقتصادی و فرهنگی کشور و فراهم نمودن شرایط زندگی سالم برای تمامی افراد جامعه؛ 2- اصلاحات آمریکایی: این جنبش اصلاحات را در نفی دین، تعطیل نمودن احکام اسلامی و حذف برخی از اصول قانون اساسی - که بقای اسلام را لازم شمرده و بر حفظ آرمان های انقلاب و بنیان گذار آن، حضرت امام خمینی رحمه اللهتأکید نموده - می داند. این جنبش که هدفی جز جلب رضایت سردمداران غربی و لیبرال های مال اندوز ندارد مورد تأیید و حمایت مخالفان جمهوری اسلامی قرار گرفته است و حتی از طرف آنان کمک های مالی و تبلیغاتی زیادی نیز دریافت می نماید[13] تا به شیوه های گوناگون حکومت دینی را از کشوری که 2/98 مردم به آن رأی داده اند برانداخته و حکومتی سکولار جایگزین آن نماید.
پی نوشت ها:
[1] محمدمرتضی الزبیدی، تاج العروس، منشورات دار مکتبة الحیاة، بیروت، بی تا، ج 2، ص 182.
[2] سوره نساء، آیه 114.
[3] سوره اعراف، آیه 56.
[4] نهج البلاغه، حکمت 86.
[5] علی آقا بخشی، فرهنگ علوم سیاسی،، نشر چاپار، تهران، 1379، ص 494.
[6] ع. پاشایی ویراستار، فرهنگ اندیشه نو، انتشارات مازیار، تهران، 1369، ص 131؛ احمد صدر حاج سیدجوادی و دیگران، دائره المعارف تشیع، نشر شهید محبّی، تهران، چاپ چهارم، 1380، ج 2، ص 562.
[7] توماس میشل، کلام مسیحی، ترجمه حسین توفیقی مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، 1377، ص 110. همچنین ر.ک: ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج 6، اصلاح دینی.
[8] عبدالوهاب الکیالی، موسوعة السیاسة، المؤسسة العربیة للدراسات و النشر، بیروت، 1990، ج 1، ص 207
[9] ع. پاشایی، پیشین، ص 87.
[10] داریوش آشوری، دانشنامه سیاسی، مروارید، تهران، چاپ چهاردهم، 1368، ص 138.
[11] داریوش آشوری، دانشنامه سیاسی، مروارید، تهران، چاپ چهاردهم، 1368، ص 125.
[12] احمدصدر حاج سید جوادی، پیشین، ج 2، ص 235 - 238.
[13] هفته نامه پرتو سخن، شماره 36، چهارشنبه 15 تیر 1379.
نظر شما