موضوع : پژوهش | مقاله

نهضت تولید علم: بایدها و نبایدها

مجله  رواق اندیشه  رواق اندیشه، شماره 33، شهریور 1383 

نویسنده : رضایی مهر، حسن
حسن رضایی مهر[1]

چکیده:
ضرورت تحول علمی و نهضت نرم افزاری، برای جامعه اسلامی ما امروزه بیش از پیش احساس می شود. شایسته است پژوهشگران جامعه علمی نسبت به بایسته ها، پیش نیازها و آسیب شناسی این جنبش مهم، توجه خاصی مبذول دارند. نوشتار حاضر که تلاشی در همین باب می باشد، در صدد است تا ضمن تأکید مجدد بر ضرورت نهضت تولید علم، شرایط، معدّات و چالشهای فرا روی آن را مورد بحث و بررسی قرار دهد.

مقدمه
در جهان کنونی، ضرورت ارتقای علمی جوامع اسلامی امری غیر قابل انکار است. ایجاد زمینه های تبادل علمی با سایر جوامع به منظور بهره برداری بجا از دست آوردهای آنها و نیز ترویج آرا و اندیشه های علمی خویش در محافل علمی جهان، یکی از گزینه های تحقق جنبش نرم افزاری و تولید اندیشه است. رکود علمی حاکم بر جوامع اسلامی که پس از دوران شکوفایی تمدن اسلامی اتفاق افتاد، زمینه را برای پیشرفت و استفاده جوامع غربی از پتانسیل های علمی مسلمین فراهم آورد؛ به گونه ای که بلافاصله پس از این رکود، شاهد بالا گرفتن پیشرفتهای علمی در غرب بودیم؛ از این رو، بی جا نیست اگر بگوییم رکود مسلمین در زمینه های علمی، یکی از علل عمده تسلط جوامع غربی بر آنها بود.

بدیهی است نجات از این وضعیت - به گونه ای که ملل اسلامی بتوانند در پیشرفت جهان علم و اندیشه، دخیل بوده و نقش بسزا داشته باشند و حتی بسان دوران شکوفایی تمدن اسلامی، دیگران را سفره نشین علم خویش کنند - در گرو بها دادن به علم و اندیشه در حوزه های مختلف آن و در یک کلام، تحقق یک نهضت و خیزش عمومی در راستای تولید علم است.

جنبش نرم افزاری و نهضت تولید علم که این روزها، توجه اهل نظر را به خود جلب کرده است، طرحی است در همین راستا؛ یعنی ارتقا و بالندگی علمی جوامع اسلامی بویژه ایران در صحنه های بین المللی.

نوشتار حاضر نگاهی است اجمالی به ضرورت تحول علمی در جامعه اسلامی، امکانات و راهکارهای کارآمدی این تحول و نیز بررسی آسیب هایی که می تواند تحقق جنبش نرم افزاری را تحت الشعاع قرار دهد.

مراد از نهضت علمی و جنبش نرم افزاری
نرم افزاری، اصطلاحی است که به نوع اطلاعات و داده ها، اطلاق می شود. البته این داده ها می تواند در قالبهای مختلف نوشتاری، تصویری و گفتاری ارائه گردد. بر این اساس، نهضت نرم افزاری را می توان جنبش و خیزشی همگانی در عرصه تولیدات نرم افزاری و زایش اندیشه ها دانست و البته نباید فراموش کرد که تعابیری از قبیل «نهضت» و «جنبش» به یک دسته حرکتهایی گفته می شود که حالت جمعی داشته و منشأ آنها فرد نباشد؛ بلکه تحقق آن ناشی از اراده و عقل جمعی باشد.

بنابراین می توان گفت اقدامات فردگرایانه در تولید علم، هر چند حرکت علمی اند؛ اما جنبش علمی به آنها اطلاق نمی گردد؛ در عین حال، منشأ نظری یک نهضت علمی می تواند فردگرایانه باشد؛ یعنی بیان اصول و ساختارها و راهکارها می تواند از ناحیه فرد تأمین گردد؛ اما تحقق آن در هر صورت، متوقف بر یک حرکت عمومی است.

پس می توان گفت نهضت نرم افزاری یک حرکت جمعی به سوی تولید علم و اندیشه است. با توجه به آنچه گذشت در می یابیم که نسبت بین حرکت و جنبش، عموم و خصوص مطلق است؛ زیرا هر حرکتی جنبش به معنای خیزش عمومی نیست؛ اما هر جنبشی بالضرورة حرکت است.

تحول نرم افزاری
یکی از مؤفه های جنبش نرم افزاری تحول علمی است. از این رهگذر است که توجه به معنا و مفهوم تحول نرم افزاری و نیز بررسی این که متعلق تحول در این بحث چه چیزهایی می تواند باشد، امری لازم به نظر می رسد و در این باب باید گفت:

تحول در عرصه نرم افزاری و تولید علم را می توان نگاه دوباره و جدیدتر به مبانی، ساختارها، روشها، مقدمات، مؤفه ها و برداشت مفهومی از مفاهیم علمی دانست. بدیهی است در نگاه دوباره و بازخوانی روشهای متداول در عرصه علم و اندیشه، ممکن است به ناکارآمدی روشی در خصوص موضوعی، یقین حاصل شود و به بررسی علل و عوامل ناکارآمدی آن پرداخته شود و چه بسا در این نگاه دوباره ساختارها مورد نقد و انتقاد قرار گیرد و در اثبات و ثبوت مؤفه ها و یا مبانی بحث، تغییر دیدگاه ایجاد شود.

به هر حال، تحول نرم افزاری، تحول در راستای اینگونه امور است. بدیهی است اینگونه بازخوانی ها می تواند مفید نتایج و نوآوریهای مهمی در عرصه تولید علم باشد؛ مثلاً در مباحث کلامی و در بحث توحید، به طور معمول، عمدتاً از اثبات وجود خدا و سپس صفات او در جهت اثبات توحید، استدلال می شود؛ ولی اگر در اثبات وجود خدا، وجود و ماهیت انسان را مورد مطالعه قرار داده و از طریق انسان شناسی به اثبات وجود خدا بپردازیم؛ - البته اگر قائل نباشیم که تاکنون از این طریق به اثبات وجود خدا پرداخته شده است - می توان گفت به نوعی نوآوری در ساختار و روش اثبات وجود خدا دست یافته ایم.

در هر صورت، تأمل در روشهای متداول تحقیق در حوزه علم و اندیشه، امری مهم است. گاهی ممکن است برای اثبات مدعای خویش، از روشی خاص استفاده کنیم؛ هر چند معتقد به سلامت و درستی آن هم نباشیم؛ اما از این رهگذر که چنین روشی مورد تأیید طرف مقابل است، در مقام اسکات خصم می توانیم از آن بهره برداری کنیم؛ یعنی در روش گفتمان، نوآوری داشته باشیم؛ به عنوان مثال، هرمنوتیک فلسفی غرب، روشی خاص در حوزه معرفت شناسی است که جز به نسبیت معرفتی نمی انجامد؛ اما استفاده از آن با هدف اسکات خصم، امری صحیح است؛ هر چند معتقد به آن نباشیم.

نکته قابل توجه در زمینه تحول علمی آن است که تحول در ناحیه علم، لزوماً به معنای تغییر در اصول قطعی و ثابتی که به مرتبه قطعیت عقلانی رسیده است و یا در متون دینی به عنوان اصول ثابت، مطرح می باشد، نیست و همچنین تحول در احکام عقلی - چه عملی و چه نظری آن - مورد ندارد؛ زیرا تحول در حکم عقلی مثلاً استحاله اجتماع نقیضین، به معنی اثبات ضد آن (امکان اجتماع نقیضین) می باشد و روشن است چنین تحولی نه تنها علمی نیست؛ بلکه صبغه عقلانی هم ندارد.

ضرورت تحول علمی و تولید اندیشه
همه می دانیم که شکوفایی تمدن اسلامی تا قرن پنجم زبانزد جهانیان بود؛ تمدنی جامع در همه عرصه های فرهنگی و علمی که به اعتراف دانشمندان غربی، هر چه اروپا دارد از فرهنگ و تمدن غنی اسلامی بوده است. واشنگتن ارومتینگ می گوید:

کاخ تمدن ما را دستهای توانای با علم و فن مسلمین بنا نمود و ملل اروپایی و مسیحی هر کجا هستند، مدیون مسلمین می باشند.[2]

اما، متأسفانه این دوره شکوفایی دیری نپایید و کم کم به افول گرایید و غرب که سفره نشین تمدن اسلامی بود، بر شرق اسلامی پیشی گرفت که بررسی علل و عوامل این افول و ارائه راهکارهای مناسب جهت جبران این عقب افتادگی، می تواند از مقدمات شکل گیری دوباره آن تمدن عظیم اسلامی باشد.

نکته قابل تأمل در اینجا آن است که چه چیزی تحول علمی و نهضت نرم افزاری را برای ما ضروری می سازد؟ در بررسی این پرسش و ارائه پاسخ به آن، باید گفت که تحقق تحول علمی برای جوامع اسلامی بویژه جامعه دینی ایران از جهاتی به شرح ذیل ضرورت دارد.

1- جهانی شدن اسلام که هدف عالیه حضرت رسول صلی الله علیه و آله و ائمه هدی علیهم السلام است، متوقف بر اموری است: یکی از مهمترین آنها، این است که جوامع اسلامی بتوانند در حوزه های مختلف علمی از غرب سبقت گرفته و در علوم مختلف، صاحب رأی و نظر نوین گردند. بدیهی است یکی از نتایج عمده این توسعه علمی در سطح بین المللی، جهانی شدن اسلام است.

زمانی مسلمین می توانند در محافل علمی جهان، خود را نشان دهند و توجه جهان غرب را به خود جلب کنند، که از یک نشاط علمی به روز و کارآمد برخوردار باشند و به حدی از تعالی علمی برسند که نیازمندی جهان غرب به علم و فکر مسلمین احساس گردد.

آنجاست که اسلام می تواند به عنوان دین جامع و پیشرو در تمام شؤنات بشری، خود را جاودانه به دنیا معرفی کند و شاهد قدرت واقعی خود در جذب انسان ها به سوی خود، باشد؛ در غیر این صورت در، بر پاشنه سابق - یعنی دوران رکود تمدن اسلامی - خواهد چرخید.

2- فرهنگ مدرن غرب بر بنیادهای اومانیستی و سکولاریستی مبتنی بوده و به دنبال ساختن تمدنی با همان صبغه و نگاه خاص خویش است. بدیهی است که لازمه جهانی سازی این فرهنگ و تمدن که از اهداف غرب نیز به شمار می آید، ورود آن به جامعه دینی ماست وچه بسا هویت دینی و فرهنگی ما را تحت الشعاع قرار داده و باعث جذب نخبگان به سوی خود شود.

قهراً نتیجه چنین بحران هویتی که متوجه جامعه ما می شود از دو حال خارج نیست: یا استحاله نخبگان در این فرهنگ وارداتی است و یا گرفتار آمدن آنها در دام تردید و انزوا نسبت به فرهنگ دینی و ملی خود است.

از این رهگذر است که ارتقای کیفی علم و اندیشه و غنی سازی فرهنگ و تمدن اسلامی جهت صیانت مسلمین از انفعال پذیری نسبت به فرهنگ و تمدن غرب، در قالب نهضت تولید علم که منتهی به احیای تمدن فراگیر اسلامی باشد، امری ضروری خواهد بود.

بنابراین، نقش جنبش نرم افزاری در تولید علم و خاتمه دادن به رکود علمی نباید مورد غفلت قرار گیرد. بدیهی است هرگاه یک خیزش عمومی در راستای توسعه علمی و فرهنگی تحقق یابد و در سایه آن، اندیشمندان و نخبگان به جای پرداختن به شرح و بسط مطالب وارداتی و تقلید از آنها به تولید علم و نظریه جدید بیندیشند و از ساحت گزاره ها به ساحت نظریه پردازی و تولید گزاره پیش بروند، شاهد انقلابی عظیم در حوزه های مختلف علمی خواهیم بود.

شرایط و معدّات نهضت تولید علم
ایجاد شرایط لازم برای تحقق هر امر، نکته ای عقلانی و غیر قابل انکار است. در زمینه جنبش نرم افزاری نیز همین قاعده جاری است؛ یعنی وقتی پیدایش کوچکترین امری، متوقف بر وجود مقتضیات و عدم موانع است، تولید علم در سطحی وسیع به گونه ای که منتهی به تمدن سازی شود، به طریق اولی مستلزم وجود شرایط و لوازم تحقق آن است. اکنون، به برخی از این شرایط اشاره می گردد.

الف) ایمان و اعتقاد به ضرورت تولید علم: یکی از لوازم مهم برای تحقق نهضت علمی، اعتقاد به ضرورت چنین نهضت و خیزش علمی است؛ زیرا اگر ضرورت نیاز به جنبش نرم افزاری از یک باور اساسی نشأت نگیرد، نمی توان شاهد کمترین حرکتی در جهت تولید علم بود.

چون در این صورت، علم و اندیشه در هر سطحی که وجود دارد، امری کافی تلقی می گردد و بدین ترتیب، جنبش علمی امری ممتنع خواهد بود. به همین دلیل است که ما باید اول این نیاز را احساس کنیم و به این باور دست یابیم که انقلاب علمی در جامعه دینی امری ضروری و لازم است.

ب) آزادی در بیان آرا و اندیشه ها: مسلم است که خیزش عمومی نرم افزاری در فضای تضارب آرا میسور است. اگر یک حرکت عمومی و مشارکت جمعی از سوی اهل نظر، پشتوانه نهضت نرم افزاری نباشد، تحقق چنین مطلوبی مشکل و حتی ممتنع خواهد بود.

اگر در زمینه های مختلف علمی از اصحاب علم و اندیشه، مشارکتی در تحقیقات و ارائه نتایج و دیدگاه ها احساس نشود، همچنان شاهد رکود علمی خواهیم بود؛ هر چند تحقیقات انفرادی خود، نتایجی را به دنبال دارد؛ اما چه بسا منسجم نباشد.

از این رو، تضارب آرا در تحقق جنبش تولید علم، امری لازم است؛ اما لازم تر از آن، ایجاد فرصت مناسب برای بیان نظریات و اندیشه های تولیدی است. وجود آزادیهای مطلوب در این زمینه و استقبال از نظریات و نوآوریهای علمی یکی از عوامل مهم جنبش نرم افزاری است.

ج) استقبال از نقد اندیشه و تقویت قوه انتقادپذیری نخبگان، یکی دیگر از شرایط لازم برای تولید علم است و هر چند در پیمودن طریق علم، اتکا به قواعد منطقی و عقلانی و نیز اصول موضوعه در هر حوزه علمی، مورد تأکید است و از همین رهگذر است که یک نظریه از حیث ارزیابی به درجه مطلوبی از بیان واقع و پذیرش عمومی می رسد، اما در عین حال، تقویت روحیه انتقادپذیری و تحمل نظر مخالف، امری مقبول و حتی لازم به نظر می رسد.

بدیهی است که برخورداری از قوه انتقاد و نقدپذیری بدین معنا نیست که بدون ارائه دلیل متقن، از جانب منتقد، نظریه پرداز از نظریه علمی خویش دست بردارد؛ چنانکه اصرار بر یک نظریه علمی که از سوی صاحب آن ارائه می گردد، تا زمانی که با دلیل متقن به اثبات نرسیده و شواهدی از موفقیت را در مرحله آزمون پذیری در نیافته باشد، نیز امری ناصواب است.

آنچه مهم می نماید آن است که، در طرح یک نظریه، راه نقد و انتقاد نسبت به معنا و محتوای آن باز باشد و صاحب نظریه از انتقادهای موجه و مدلّل در جهت تکامل و ارتقای کیفی نظریه علمی خویش استقبال نماید. روشن است که در چنین صورتی می توان شاهد تحقق یکی از مؤفه های نهضت تولید علم بود.

د) عمومی بودن حرکت در تولید علم: از جمله شرایط کیفی نهضت نرم افزاری، مشارکت عمومی نخبگان در عرصه نوآوری علمی است. چنانکه گذشت، اصطلاح «جنبش» بر آن دسته حرکتهایی اطلاق می شود که جنبه عمومی و همگانی داشته باشد و چنانچه حرکت مورد نظر، حرکت علمی باشد، مشارکت عموم اهل علم در آن لازم است.

خلاصه، جنبش در هر حوزه ای مشارکت عمومی اهل علم در همان حوزه را لازم دارد. از این رو، در تحقق نهضت تولید علم نیز لازم است همه نجبگان علمی اقدام کنند و هر کس در رشته تخصصی و مورد تحقیق خویش به پژوهش و تولید اندیشه بپردازد.

ه) لزوم تحقیق در حوزه های مختلف علمی: شایان ذکر است که بر مراکز تولید علم لازم است که همه حوزه ها و عرصه های علمی را مورد توجه قرار دهند؛ یعنی با توجه به تناسب مطالعات مورد نظر در آن مراکز، هم در عرصه علوم تجربی و طبیعی و هم علوم انسانی و دینی به مطالعه بپردازند؛ زیرا بناست نهضت تولید علم، به تولید علم و فرهنگ پرداخته و پس از آن تمدن سازی نماید. این امر با تشکیل کمیته های متعدد در حوزه های مختلف علم و بر اساس برنامه ریزی کارشناسانه و مدوّن امکان پذیر است.

یکی از علل عمده در شکوفایی تمدن اسلامی در قرون اولیه اسلام آن بود که همه علوم متداول در آن زمان، رونق داشت و جوامع اسلامی نه تنها در فلسفه و الهیات و علوم انسانی وطبیعی گوی سبقت را از غرب ربوده بودند، بلکه در هنر و فن آوری نیز، حرف اول را می زدند؛ همین امر بود که در تعالی و شکوفایی تمدن و فرهنگ اسلامی نقش عمده را ایفا کرد. از این رو، تحقیق در زمینه های متنوع علم در باب جنبش نرم افزاری امری لازم و غیر قابل انکار است.

و) توجه اکید به آموزه های متون اسلامی در باب فرا گیری علم: علم، در نگاه اسلام از جایگاه رفیعی برخوردار است و این واقعیتی است که بر هیچ متتبّعی پوشیده نیست؛ زیرا با کمترین تتبع در متون اسلامی می توان به فضیلت و جایگاه بلند علم و نیز ترغیب و تشویق نسبت به تحصیل آن، از نظر اسلام پی برد.

از باب اشاره، آیات آغازین سوره علق بر همین مطلب دلالت دارد؛ آنجا که می فرماید: «اقْرَأْ وَ رَبُّک الأَکرَمُ الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ عَلَّمَ الإِْنْسانَ ما لَمْ یعْلَمْ»[3] که به تعبیر شهیدثانی رحمه الله خداوند در این چند آیه آغازین وحی، سخن از ایجاد عالم و آدم به میان آورده است و بلافاصله پس از آن نعمت علم را متذکر شده است و این که علم را علت شرافت آدمی دانسته است؛ زیرا اگر چیزی غیر از علم، ملاک برتری و شرافت انسان به شمار می رفت، می بایست بلافاصله پس از ذکر آفرینش جهان و انسان، از آن چیز یاد می کرد.[4]

از آیه شریفه: «هَلْ یسْتَوِی الَّذِینَ یعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یعْلَمُونَ إِنَّما یتَذَکرُ أُولُوا الأَْلْبابِ»[5] نیز، برتری اهل دانش از حیث رتبه نسبت به جاهلان، استفاده می شود.

در موضعی هم خداوند نام اندیشمندان را در کنار نام خود و ملائکه قرار می دهد و یا به عنوان شاهد و گواه بر نبوت، نام آنها را در کنار نام خویش می آورد.[6]

در روایات نیز، فضیلت علم و ترغیب نسبت به آن در موارد متعدد مورد توجه اکید قرار گرفته است؛ از آن جمله، حدیث شریف نبوی است که: «طلب العلم فریضةٌ علی کل مسلم الا و ان الله یحب بغاة العلم»؛ یعنی: تحصیل دانش بر هر مسلمانی واجب است؛ همانا خداوند دانش جویان را دوست دارد.[7]

استاد مطهّری در باب توجه قرآن به علوم می نویسد:

«قرآن صریحاَ مسائلی را به عنوان موضوع مطالعه و تفکر پیشنهاد می کند؛ این موضوعات همانهاست که نتیجه مطالعات آنها، همین علوم طبیعی، ریاضی، زیستی، تاریخی و غیره است که امروز در دنیا می بینیم.»[8]

گوستاولوبون، اسلام را از هر دینی برای اکتشافات علمی مناسب تر و ملایم تر دانسته است.[9]

از آنجا که تاریخ، آینه تمام نمای حوادث ریز و درشت گذشتگان است، می تواند برای همگان کلاس درس عبرت باشد. لزوم توجه به آموزه های متون اسلامی برای بازگشت به تمدّن بزرگ اسلامی و تولید علم و اندیشه نیز، درسی است که از عملکرد مسلمین در بهره گیری از آموزه های دینی برای ایجاد تمدّن اسلامی باید فرا بگیریم. بدیهی است چنین امری نه تنها همت اندیشمندان را در تحصیل و تولید علم تعالی می بخشد، بلکه موجب می شود تا نخبگان علمی به این مسأله به عنوان یک وظیفه دینی بنگرند.

ی) ایجاد مقدمات و امکانات لازم برای تحقیق: توقف وجود ذی المقدّمه بر مقدّمه، از بدیهیات اولیه عقلی است. از همین رهگذر است که ایجاد امکانات لازم برای پژوهش و تحقیق، از مقدمات عقلیه جنبش نرم افزاری به شمار می آید. ایجاد فضا و مکان مناسب برای مطالعات و پژوهشهای علمی، ارج نهادن به مقام و منزلت علم و عالم، چنان که رویه کتاب و سنّت بر آن است، تامین نیازهای مالی اهل علم، استقبال از تحقیقات و فعّالیتهای محققان وتشویق مالی و معنوی آنها، حتی در صورتی که به کیفیت مطلوب هم نرسیده باشد، به منظور ایجاد انگیزه بیشتر برای فعالیتهای علمی، برخی ازمقدّمات و امکانات لازم در امر پژوهش و بالاخره تولید علم است. بدیهی است فقدان هر یک از موارد یاد شده می تواند چرخه تولید علم را با مشکل روبه رو کند.

چالشهای فراروی نهضت تولید علم
هر چند حرکت در جهت تولید علم و ایجاد زمینه نهضت علمی، امری لازم و ضرورت جامعه ما به شمار می آید، اما در این مجال توجه به نکته ای ضروری است و آن اینکه برای هر حرکت و انقلابی، به اعتبار مبدأ و مسیر آن دو مرحله قابل تصور است:

الف) به نهال نشستن و تحقق آن با مؤفه ها و مشخصه هایی که بیانگر ماهیت آن است و به تعبیری، اصول و آرمانهایی که چنین حرکتی را ساختارسازی کرده است.

ب) حفظ آن حرکت با تحفظ بر ارکان و آرمانها و عدم عدول از اهداف و غایات. قهراً چنین گزینه ای هر چند از حیث وجودی در طول گزینه اول قرار دارد، اما از جهت اهمیت، می تواند مسبوق بر آن باشد؛ زیرا در این مرحله، معضلات و آسیبهایی، بدنه این حرکت و استمرار آن را تهدید می کند که در مرحله اول با چنین چالشهایی مواجه نیستیم و بدیهی است که وجود همین چالشها و پذیرش آنهاست که منتهی به توقف و انسداد یک حرکت می گردد.

از این رو، آسیب شناسی هر حرکتی و اعمال راهکارهای مناسب جهت مقابله با آنها، عنصر اساسی در تداوم و بقای آن است و از آنجا که نهضت تولید علم نیز، علاوه بر ماهیت و تحقق آن، از این آسیبها در امان نیست، بررسی چالشهای فراروی آن، جهت اعمال راهکارهای مناسب در برخورد با آنها، امری لازم است. اکنون به بیان برخی از آسیبهایی که می تواند این حرکت علمی را تهدید نماید، اشاره می شود.

1- یکی از آسیبهایی که می تواند نهضت تولید علم را متزلزل کند، سطحی نگری در تحقیقات است. اتکای به مطالب سطحی و تکراری دیگران که صورت کلیشه ای به خود گرفته، قطعاً نمی تواند ره آورد نوینی در تحقیقات علمی در پی داشته باشد، گفته های دیگران را که خودشان گفته اند، نیازی به اعاده و استفاده کلیشه ای از آنها نیست.

البته این بدین معنا نیست که نظریه های گفته شده را باید به دور انداخت و نسبت به آنها توجه و اهتمام نداشت؛ بلکه مراد آن است که این نظریات پایان علم و پژوهش قلمداد نگردد. بدیهی است در پاره ای از موارد، بیان نظریات دیگران به منظور استفاده و یا نقد و بررسی، امری مطلوب و معقول است و نیز گاهی ذکر نظریه ای از آن جهت که صاحب آن نظریه از موقعیت علمی والایی برخوردار است، به منظور بهره برداری استنادی از آن، مورد توجه قرار می گیرد و مسلم است چنین اموری غیر از سطحی نگری در تحقیقات و عدم نوآوری علمی است.

آنچه مانع تولید علم است اتکای مطلق به آورده های دیگران است؛ به گونه ای که موجب انسداد راه پژوهش برای دیگران گردد. بدیهی است چنین رویه ای می تواند کار تولید اندیشه را متزلزل سازد.

2- یکی از آسیبهایی که اغلب مربوط به مراکز علمی موجود است، درون گرایی است. عدم برخورداری از یک رویه شفاف در زمینه ارتباط مراکز علمی و تحقیقاتی با یکدیگر و به تبع آن عدم وجود ارتباط بین آنها، زاینده روحیه درون گرایی و خودتأییدی است که مفاسد چنین روحیه و رویه ای هم کم نیست و یکی از آنها اتکا به فراورده های علمی خاص خود است که چه بسا منتهی به غرور و خودبزرگ بینی علمی نیز بشود. معلوم است که اگر یک مرکز علمی نسبت به فراورده ها و تولیدات علمی خود، مقدمات ارتباط با دیگر مراکز همسو را جهت ارائه تولیدات و نیز نقد و بررسی و یا تأیید آنها، فراهم نیاورد و یافته های خود را بر بام حقیقت ببیند، به نوعی خودبزرگ بینی کاذب گرفتار آمده است و به نظر می رسد که چنین آسیبی متأسفانه اگر نگوییم در اغلب مراکز علمی موجود است، در برخی از آنها قطعاً رایج است. این که غالباً برخی مراکز علمی که در حوزه تحقیقات مشترک نیز هستند، حاضر به تأیید تولیدات علمی یکدیگر نیستند، هر چند فی الواقع حق باشند، خود نتیجه حاکمیت چنین رویه نامبارکی بر این تشکلات علمی است.

3- یکی دیگر از آسیبهای فراروی نهضت تولید علم، جایگزینی آموزش محوری به جای پژوهش محوری است. در تحقیقات علمی آنچه مهم است پذیرش است. هر چند پژوهش متوقف بر آموزش است؛ اما آموزش فقط فراگرفتن است و مقدمه تحقیق و پژوهش. آموزش با هدف تولید علم و فرهنگ و تمدن صورت می پذیرد؛ پس قهراً نباید محور اصلی و هدف قرار گیرد، که اگر چنین باشد، همچنان شاهد نوعی رکود در عرصه های مختلف علمی خواهیم بود. از این رو، توجه به پژوهش محوری، و نه آموزش محوری امری لازم در راستای تحقق جنبش نرم افزاری به شمار می آید.

4- عدم هماهنگی تحقیقات علمی از حیث زمان با رقیبان نیز یکی از آسیبهای جدی در این مسأله است. اگر بنای ما بر آن است که در جامعه جهانی حرف نو داشته باشیم، به گونه ای که نگاه جهان را شیفته خود کنیم، نه تنها از علم روز و جهان اندیشه نباید عقب بمانیم، بلکه باید در موقعیتی بالاتر قرار گرفته و منزلتی فراتر را درک کنیم؛ در غیر این صورت، همیشه سفره نشین علم دیگران خواهیم بود.

متأسفانه، در حال حاضر این آسیب به طور جدی دامن گیر برخی از نظریه پردازان ما شده است. گاه مشاهده می شود یک نظریه ای که در یکی دو قرن پیش طرح شده و حتی با فاصله ای نه چندان دور، از اعتبار علمی ساقط و رد شده است، تازه مورد استناد و ترویج برخی از روشنفکران قرار می گیرد؛ به عنوان مثال، نظریه داروین و «انتخاب طبیعی» او، سالهاست که به عنوان یک نظریه ای که نتوانسته است خود را به اثبات رساند، مورد اعتنای عمده اندیشمندان غرب - که زادگاه این نظریه نیز همان جاست - قرار نگرفته است و از جانب خود آنها مهر تأیید نخورده است.

در عین حال، متأسفانه می بینیم که هنوز در برخی محافل علمی ما، به دفاع از این نظریه پرداخته می شود و مصرانه بر آنند تا به واسطه اثبات آن، تعارض بین علم و دین را ثابت کنند؛ چیزی که خود غرب از آن روی گردانده است؛ بدین معنا که از قرن بیستم دوباره دانه های احیای دین و پشت پا زدن به نغمه ها و دعاوی دین ستیزی به طور قابل توجهی، شکوفه زده است.

آنچه نیاز جامعه علمی ماست، برخورداری از علمی است که بتواند با علم روز و تکنولوژی حاکم بر جهان ارتباط برقرار کرده و خود را به مرتبه ای از علم و فن آوری و تمدن سازی برساند که همچون دوران شکوفایی تمدن اسلامی، غرب را سفره نشین علم خویش نماید. بدیهی است چنین امری جز با ایجاد مؤفه ها و راهکارهای هماهنگ کردن تولیدات علمی خود با جهان علم و نیز پیشرفت آنها در تشکلات علمی جوامع اسلامی، امکان پذیر نیست.

البته، آسیبهای دیگری نیز برای نهضت و تولید علم از قبیل عدم همت و انگیزه لازم در امر تحقیقات علمی متصور است که بیان آنها فرصت دیگری را می طلبد.

پی نوشت ها:

[1] مدرس حوزه، محقق و نویسنده.

[2] زین العابدین قربانی، تاریخ و فرهنگ و تمدن اسلامی، ص 318، به نقل از: جهانبخش ثواقب، نگرش تاریخی بر رویارویی غرب با اسلام، ص 53، در پاورقی.

[3] علق / 5-1.

[4] ر.ک.: شهید ثانی، منیه المرید فی آداب المفید والمستفید، نشر مجمع الذخائرالاسلامیه، قم،1402 ه.ق، صص 20-19.

[5] زمر / 9.

[6] آل عمران / 16.

[7] شیخ کلینی، اصول کافی، نشر فرهنگ اهل بیت، ج1، ص36.

[8] شهید مطهری، انسان و ایمان، انتشارات صدرا، به نقل از: نامه علم و دین، سال اول، شماره اول، ص33.

[9] گوستاو لوبون، تاریخ تمدّن اسلام و عرب، ترجمه سیدهاشم حسینی، ص143.

نظر شما