آبادان از حصر تا حصر!
آبادان، ایستاده از دهانه خلیجفارس تا اروند و بهمنشیر، جزیرهای از حیات جاوید دین و میهن که در تهاجم تمام قد با ارادهای ملکوتی زیر مرگبارترین آتش دشمن هزار زخم بر دل مردانش مینشانند؛ اما با صلابت مرزبان غیور مرزهای خود باوری، باقی میماند تا دستاوردهای پدرانش را در آزمونی سخت و جانگیر پاسداری کند؛ دفاع از حیات و عزت انقلاب اسلامی.
اینجا آبادان است؛ شهری مقدس، به جای، کفش خود را درآورید؛ شهری مرزی، دیده بان اروند میراث نیاکان، شهری صنعتی با مردمانی خونگرم، دلیر و مهربان که عصاره ایران است و حدود یک قرن بزرگترین ناحیه صنعتی ایران بوده است. اینجا آبادان است؛ سرزمینی پوشیده از نخلستان، بستر سبز بهمنشیر و اروند حیات بخش که صادرات خرما، تولیدات نفتی و جذب توریست، پرورش ورزشکار و هنرمند و کار و تولید شاخصهای برخورداری و رفاه آن بوده اند.
اینجا آبادان است؛ شهری که در مهر ماه سال 1359 در و دیوار و آسمان و زمینش به آتش کشیده شد، به بهانه ای ابلهانه و شیطانی، فرهنگیان در آموزش و پرورش، کارگران و تکنیسینها در پالایشگاه، پتروشیمی، بندر و گمرک و شهرداری، دانش آموزانش در مدرسه، کودکان و زنانش در صفای خانه، همه و همه سوختند و آواره شدند، ولی حسرت تسلیم را بر دل و جان و روح دشمن همچون کوهی تحمیل کردند. اینجا آبادان است شهری که مردمش در دشوارترین شرایط جنگی خانواده و بستگان را فرو گذاشتند و به فرای مقاومت و چکاندن زهر در کام دشمنان از تنها دروازه در حال سقوط جلوگیری کردند؛ مردمی که در برههای از زمان در جزیره آبادان، یکی از ارزشمندترین و حماسیترین افتخارات ملی را رقم زدند.
اینجا آبادان است و این فرمان مقتدای مصلح صالحان که ندا در داد «حصر آبادن باید شکسته شود» ـ آبان 1359 ـ هیچکس نگفت و نپرسید با چه ابزاری و با چه امکانات جنگی، اما همه میدانستند که این مقتدا به مردان خویش ایمان دارد و میتوانند در کمتر از یک سال حصار 330 درجه ای آبادان را که هزاران زخم بر پیکر داشت بشکنند.
ساعت یک بامداد پنجم مهر ماه سال 1360 مردمی که با گذشتن از خود ستاره شدند و تا آسمان قد کشیدند، امتی را به بازخوانی نصر من الله و فتح القریب به میهمانی شرف، عزت و خود باوری دعوت کردند به نام معصوم مهربان دیار، که طوس، مشهدش شد.
اینجا آبادان است. دشت و صحرا، باتلاق و رودخانه، شب و ستاره اسیر صلابت ایمان، از خود گذشتگی مردانی شدند که جز خیر و برکت برای سرزمین، مردم و دینشان نمی خواستند. وقتی دل به خدا سپردند، تیغ و خنجر و آتش گلستان شد و همه مردان ابراهیمی خلیل الله.
اینجا آبادان است، حصر شکسته شده صدامیان ذلیل، اسیر و شکست خورده. اما تا پایان جنگ، آبادان زیر آتش، و آبادانی در حسرت آبادان تا بعد از قطعنامه سال 1367.
اینک شهر در دست ماست، حصر شکسته شده، جنگ نظامی خاموش و دشمن تار و مار. به همت و غیرت پهلوانان و به بهای خون و ما مانده ایم و تنهایی فرزندان شهدا که در رویای صادق، دست در دست پدر به مدرسه و خرید میرفتند و همسرانی که کمتر از شهدا ایثار نکردند و چه ایثار بزرگی که پدران و مادران شهدا و جانبازان به ملت و تاریخ تقدیم کردند.
و اینک مردمی زجر کشیده و بازگشته از مهاجرتی اجباری و مردمی مانده در غربت و حسرت و جمعیتی فراوان که با اکراه تن به حاشیه نشینی و بیکاری داده اند. هر سه گروه در حصری شکسته امیدوار بودند و در حصرهای پس از آن گرفتار و نالان، چرا چنین شد؟ خوب است بپذیریم که دچار خطای استراتژیک شدیم، پس از شکست حصر، سادهلوحانه تصور کردیم جنگ تمام شد، بر ارابه عافیت سوار شدیم و چشم و گوش و عقل و هوش را بر اراده و کارآمدی دشمن شکنان آرام آرام فرو بستیم؛ غافل اینکه جهاد بزرگتری در راه است و حصرهای دیگر!
حصر دفاع از حقوق مردم سیلی خورده برای و بخاطر دفاع از جمهوری اسلامی، حصر پاسداشت حقوق مرزداران، حصر تأمین نیازمندیهای آوارگان، حصر امید و آینده، که آینده همان امید است؛ حصر قدردانی از اینکه دشمن خانه و کاشانهشان را به آتش کشیده و جان و مال خود را در راه عظمت ملت و کشوری سربلند، فدا کردند. چنین ملتی شایسته تقدیر عملی است. پاسخ این مردم، محرومیت زدگی، حاشیه نشینی، بیکاری و ... نباید باشد. حصرهای پی در پی باید شکسته میشد.
اینک پس از گذشت بیش از دو دهه خاموشی جنگ نظامی باید از نو بیندیشیم و ارکان شهر را بر مبنای نیازهای واقعی مردم به وسیله مردان و زنان مبارز، مدیران و نمایندگان خدمتگزار برداریم و بپذیریم که آبادان نه شهر نظامی است و نه انتظامی، آبادان تنها میخواهد یک شهر باشد و یک شهر آباد بماند. آبادان نیروی پاک، مدیریت جهادی و عزم و اراده ملکوتی میخواهد تا از حاشیه به متن کشیده شود، مثل آنچه بود.
آبادان ذره ذره آب میشود چون فاصله انداختند با آرمانهایش، آرمانهای انقلاب اسلامی، امام و رهبری. آرمانهای شهدایی چون شیخ قنواتیها، قبادی نیاها، تمیمیها، شولیها، امینیانها، والاها، گودرزیها، علیزادهها، کریمیها، آذرمهرها، حیدریها، پدر و مادر معظم سه شهید خانواده پرورش و بزرگ مردی چون آیت الله جمی. اینک آبادان با میادین مین، تلههای انفجاری و سیم خاردارهای بیتوجهی، بیمسئولیتی و عدم پاسخگویی به خواستههای بر حق مردمی محرومیت زده، در حصر است.
بشنوید! چرا بیش از دو دهه از پایان جنگ تحمیلی کسی به فکر این حصرها نیست و به ارکان توسعه آبادان که پایتخت همیشگی این مرز و بوم خواهد ماند، توجهی نمی کنند. در یک کلام ارکان توسعه شهر آبادان در رونق سرمایه گذاری بخش صنعت نفت و پتروشیمی، صنعت کشاورزی، شیلات، دریانوردی، صنعت توریسم و سرمایه گذاری در ارتقای کیفیت و توجه به فرهنگیان و آموزش و پرورش و توسعه ورزش قهرمانی و هنرمندان خلاصه میشود.
این پاسخ مردم مظلوم این شهر نیست. این فرار از مسئولیت است که عده ای هر روز بیشتر تحت پوشش بهزیستی و کمیته امداد قرار گیرند و شأن انسانی جوانان که میتوانند مولد و سربلند باشند، مورد تحقیر و سوء استفاده کسانی قرار گیرند که چند قطره ته لیوان را نیمه پر لیوان جلوه میدهند.
راستی یادم رفت بگویم شهیدان گرانقدر و مظلوم سلام، ما داریم مقبره شما را با سنگ و بتون میسازیم و یادتان را بر دیوارهای رنگ پریده شهر گرامی میداریم. شما بگویید آیا ما زنده ایم و ایستاده؟!
منبع: / سایت خبری / تابناک ۱۳۹۰/۷/۴
نویسنده : محمدرضا عباسی فرد
نظر شما