موضوع : پژوهش | مقاله

کنترل جمعیت ضرورتها و شرایط«قسمت دوم»

مجله  پیام زن  دی 1371، شماره 10 

نویسنده : سیدمهدی موسوی
52
مقاله وارده
توضیح ما:
پرونده مسأله کنترل جمعیت همچنان باز است. ارزیابی این موضوع از جهات مختلفی مورد توجه قرار گرفته است. یکی از نقاط مورد بحث، توجه به روایات و ملاکهای فقهی آن می باشد.

آنچه در این مقاله، توسط نویسنده محترم ارائه شده است، پرداختن به بخشی از این جنبه می باشد. این مقاله بیشتر ناظر به دیدگاه منفی یکی از نویسندگان نسبت به مسأله کنترل جمعیت می باشد. پیام زن ضمن سپاسگزاری از نویسنده محترم، اعلام می دارد این پرونده برای انعکاس نظرات دیگری که در این زمینه وجود دارد، همچنان مفتوح است و مورد استقبال می باشد.

* * *

در گفتار پیش یکی از دلایل مخالفان طرح کنترل رشد جمعیت را بررسی کرده، به روایاتی که در آنها توصیه به افزایش توالد و تناسل شده بود، اشاره کردیم و گفتیم که بررسی این گونه روایات باید با توجه به شرایط و مقتضیات زمان صدور آنها صورت پذیرد. به عبارت دیگر، چنین مسایلی جزو قوانین متغیر محسوب می شود که باید با اصول ثابت آن که اصل «اعتلا، عزت و خودکفایی» مسلمانان است، سنجیده شود.

در اینجا ممکن است این سؤال به ذهن خواننده محترم خطور کند که اگر حکمت توصیه به تکثیر نسل، کم بودن مسلمانها در آن زمان بوده است، همان حکمت در عصر ما نیز وجود دارد و با نگاهی به آمار مسلمانان خواهیم یافت که وسعت جمعیت مسلمانها نسبت به پیروان سایر مذاهب محدودتر است.

پاسخ این است که در صدر اسلام، مسلمانها در اقلیت مطلق قرار داشتند، در صورتی که امروزه در اقلیت نسبی به سر می برند. در آن زمان پس از گذشت سالها شمار گروندگان به اسلام از دهها نفر تجاوز نمی کرد و حتی پس از هجرت رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله به مدینه نیز که تا حدودی بر دامنه جمعیت مسلمانان افزوده شده بود، با تعداد کافران که سراسر جهان آن روز را، در اختیار خود داشتند، قابل مقایسه نبود. اما امروز چنین نیست و آمار مسلمانان نسبت به پیروان سایر ادیان رقم بسیار بالایی را نشان می دهد.

گذشته از این، در آن زمان، کمی جمعیت، اساس ضعف به شمار می آمد و اقتدار جامعه، بر پایه برخورداری از اکثریت بود؛ در حالی که در جهان امروز کاملاً برعکس است. درستی این سخن، با نگاهی به معیارهای قدرت و توانمندی در دنیای امروز، بخوبی روشن است.

این موضوع، مسلم است که اکنون ملتهایی قدرتمند هستند و کشورهایی توانسته اند سیاست، اقتصاد و فرهنگ خویش را بر سرتاسر گیتی حاکم کنند که در صنعت، علم و هنر پیشتاز بوده اند گرچه از جمعیت کم و ناچیزی تشکیل شده باشند و برعکس، ملتهایی تحت سلطه گروه اول به سر می برند که از تکنولوژی و علم بی بهره یا کم بهره اند، هر چند از جمعیت بالایی، برخوردار باشند. شاهد گویای این سخن، آفریقاست.

«در آنجا در قبال هر بچه ای که زن به دنیا می آورد، خانواده شوهرش موظف است مقداری پول به او بدهد و ارزش زن را با تعداد بچه ای که ولادت می یابد محاسبه می کنند.»(1)

* * *

2ـ حکمت ازدواج
دومین دلیل مخالفان این است که می گویند: اینکه خداوند موجود است و از جمله انسان را به صورت زوج آفرید و ازدواج و نکاح را مقرر فرمود، به خاطر افزایش و تداوم نسل است. از این رو، ترویج کنترل آن، نوعی مبارزه با حکمت ازدواج محسوب می گردد که شارع مقدس نکاح را به خاطر آن وضع کرده است.

صاحب جواهر(ره) نیز در توجیه نظریه معتقدان به حرمت «عزل» در صورت عدم رضایت زن، به این مطلب اشاره کرده است.(2)

پاسخ این است که حکمت و فلسفه ازدواج، استمرار نسل است، در حالی که کنترل نسل به معنی نفی تناسل و توالد نیست، بلکه مقصود، جلوگیری از رشد بی رویه و افزایش سرسام آور تولد در راستای حفاظت از اصل تناسل و بقای نسل است.

چه بسیارند اطفالی که پس از تولد در دوران کودکی به خاطر عدم دسترسی به پزشک و دارو و یا در اثر سوء تغذیه، جان می سپارند. امروزه روشن است که رشد بی رویه جمعیت قبل از آنکه مایه بقای نسل باشد، اساس سلامتی و حیات او را تهدید می نماید.

علاوه بر این، بنا به فرمایش مرحوم صاحب جواهر، یافتن فرزند، علت استحباب و امر به ازدواج نیست تا حکم، دائر مدار آن باشد، بلکه حکمت آن است و رعایت همیشگی آن لزومی ندارد.(3)

گذشته از این، بر طبق حدیثی از حضرت صادق علیه السلام، اصل توالد گرچه متوقف بر ازدواج است، ولی در تمام موارد بستگی به خواست و اراده زوجین ندارد و کسی که اراده خداوند بر تولد یافتن او تعلق گرفته است، متولد خواهد شد، گرچه ناخواسته و همراه با اعمال کنترل و جلوگیری از تناسل باشد و اتفاقا نمونه های زیادی از این دست نیز میان خانواده ها یافت می گردد.

محمد بن یعقوب کلینی(ره) در روایتی از امام صادق علیه السلام چنین نقل کرده است:

امام سجاد علیه السلام در عزل، اشکالی نمی دید و این آیه شریفه را قرائت می فرمود: «هنگامی که خداوند از پشتهای بنی آدم فرزندان آنان را خارج ساخت ـ و از آنان اقرار به وحدانیت و ربوبیت خویش گرفت ...(4) پس هر کس که خداوند از او میثاق گرفته، به وجود خواهد آمد، گرچه بر صخره و سنگ سختی باشد.»(5)

گویا حدیث مزبور، این حقیقت را بیان می نماید که اعمال کنترل بر تناسل، مانع استمرار نسل نیست و این عمل منافاتی با حکمت ازدواج ندارد.

* * *

3ـ اشکال در عزل
«عزل» یکی از راههای جلوگیری از بارداری است. بعضی در باره آن گفته اند: جایز بودن محل اشکال است.(6) لیکن بنا بر نظر فقهای بزرگ اسلام «عزل» در صورت رضایت زن و شوهر، هیچ اشکالی ندارد و تنها در صورت عدم رضایت زن، ممکن است با اشکال روبه رو شود. به هر حال، این حکم را نمی توان به سایر راههای کنترل، سرایت داد، چرا که در «عزل» اذیت و آزار زن مطرح می شود که در غیر آن مطرح نیست.

بنابراین بر فرض اشکال در این صورت، نمی توان از آن به طور عموم بر اشکال در سایر صورتهای کنترل موالید استدلال نمود.

* * *

4ـ اشکال در سایر طرق کنترل
از سخنان بعضی این استفاده می شود یکی از دلایل اشکال این طرح آن است که برخی از راههای جلوگیری مضرّ است مانند مصرف قرص و عزل و بعضی نیز حرامند مانند سقط جنین و بستن لوله رحم.(7) بنابراین بعضی تحت عنوان «اضرار به نفس» و بعضی دیگر تحت عنوان خودشان، محکوم به حرمت هستند.

پاسخ: اول آنکه، بحث در مورد راههای کنترل نیست، بلکه در اصل آن است و در صورت مجاز بودن آن، اشکال در طرق فعلی کنترل، اشکالی در نفس آن ایجاد نمی نماید، زیرا ممکن است در آینده، راههای بی ضرر و مطمئنی کشف و اعمال گردد که از آن عوارض بر کنار باشد.

دوم آنکه، متخصصان امور، بارها اعلام کرده اند که برخی از طرق فعلی کنترل کاملاً بی ضرر بوده و بعضی دیگر نیز عوارض جانبی کمتر از سایرین دارند.

سوم آنکه، اگر برخی از وسایل پیشگیری، پیامدهای بد جزئی نیز داشته باشند، مانند بسیاری از داروها قابل تحمل خواهد بود، زیرا شما کمتر دارویی می توانید پیدا کنید که از عوارض جانبی ـ گرچه ناچیز ـ بر کنار باشد. ولی در عین حال، اشکال در مصرف آنها به ذهن کسی نمی آید، زیرا این گونه ضررها نسبت به آثار مثبت آن قابل تحمل و غیر قابل اعتناست.

چهارم آنکه، روایاتی که بر جواز عزل دلالت دارد(8)، این گونه عوارض جزئی و احتمالی را از اعتبار ساقط می کند، چرا که در خود عزل نیز، عوارض جانبی مختصری موجود است.

* * *

5ـ حمل یا رضاع، اصل در زن
یکی دیگر از دلایلی که ممکن است از ناحیه مخالفان طرح کنترل نسل، مطرح شود این است که بعضی گفته اند:

اگر زن بخواهد در کاروان حرکت به سوی خداوند، هماهنگ با مردان و دوشادوش آنان حضور مستمر و همیشگی داشته باشد، باید همواره سعی کند تا از قاعدگی خود جلوگیری کند و این در صورتی است که همیشه یا حامله باشد یا مُرضعه (شیردهنده) و در غیر این دو صورت همیشه چند روزی از ماه را نسبت به عبادت محدودیت خواهد داشت و به همین نسبت از کاروان سیر به سوی کمال، عقب مانده است. بنابراین، اصل در زن یا حمل است یا رضاع و غیر آن خلاف اصل است.(9)

بدیهی است که چنین موضوعی نمی تواند دلیل فقهی بر عدم جواز کنترل نسل به حساب آید، زیرا قانونگذار اسلام، این محدودیت را منع نکرده است، بلکه احکام و وظایف خاصی برای او مقرر نموده است، که با رعایت آنها این محرومیت نیز جبران می گردد.

علاوه بر این، در مکتب جامع اسلام ـ در کنار این اصل ـ اصول دیگری نیز مطرح است که در نظام اجتماعی اسلام باید مورد توجه باشد، از قبیل اصل رسیدگی کامل به تربیت کودک، آموزش تغذیه کامل، بهداشت و درمان، اشتغال و کار مناسب، رفاه اقتصادی و زدودن فقر و دهها اصل دیگر که باید در بررسی افزایش یا کنترل رشد جمعیت، مورد محاسبه دقیق قرار گیرد.

* * *

6ـ در جستجوی نوابغ
می گویند: بسیاری از نوابع، دانشمندان و سیاستمداران صالح و لایق که منشأ خدمات ارزنده ای به بشریت بوده اند، از خانواده های پرجمعیت برخاسته اند و چندمین فرزند خانواده بوده اند. اگر بنا بود پدر و مادر آنها از بارداری مکرر جلوگیری نمایند و به تعداد کم فرزند قناعت ورزند، جهان از وجود انسانهایی مانند آنان محروم بود و جامعه از این ناحیه، خسارتی بزرگ متحمل می گشت. از این رو، بزرگترین ضربه جبران ناپذیری که اعمال کنترل نسل و تنظیم خانواده بر پیکر اجتماع وارد می کند، محرومیت ملت از وجود انسانهای برجسته ای است که احتمال دارد دست تقدیر الهی آنها را در ردیف آخر، برای مثال نهمین یا دهمین فرزند خانواده، قرار داده باشد.

توجهی دوباره به این کلام، روشن می کند که این گونه استدلال به مغالطه نزدیکتر است تا به برهان، زیرا در نابغه بودن یک طفل، شماره معین ـ نه یا ده ـ دخالت ندارد، بلکه خداوند اراده می کند که در شرایط و زمان معین، آن طفل را به پدر و مادرش عنایت کند. در این صورت، متولد شدن آن کودک به همان شرایط و موقعیت معین بستگی دارد و نهمین بودن او برای این است که پیش از او هشت کودک دیگر از این پدر و مادر تولد یافته اند. اکنون اگر فرض شود آن هشت فرزند قبل یا بعضی از آنان موجود نشده باشند، آیا وجود یافتن آن کودک فرزانه، در آن شرایط خاص، امری غیر ممکن است؟ بدون شک جواب این سؤال منفی است. چرا که متصّف شدن آن مولود به شماره ای معین، امری اعتباری است و هیچ نقشی در امر آفرینش او ندارد.

بنابراین، اگر خداوند اراده کند که فرزندی نابغه و استثنایی که سرچشمه خدمت و منشأ اثر در جامعه باشد، نصیب پدر و مادری کند، خواه ناخواه، شرایط ایجاد و تولد او را فراهم خواهد کرد. و همان گونه که در بحث پیش از امام سجاد علیه السلام نقل شد(10)، آن کس که باید به اراده الهی به دنیا بیاید، به هر صورتی که باشد متولد خواهد شد. این موضوع، مطلبی است که اگر کسی آن را درست تصور کند به صحت آن حکم خواهد کرد.

ادامه دارد.
پاورقی:
1ـ مجله دانشمند، شماره مسلسل 315، ص9.

2ـ جواهر الکلام، ج29، ص111.

3ـ جواهر الکلام، ج29، ص113.

4ـ اعراف، آیه 172، ترجمه برگرفته از تفسیر شبّر.

5ـ وسائل الشیعه، ج14، ص105.

6ـ انوار ملکوت، ج1، ص175.

7ـ انوار ملکوت، ج1، ص171 و 184.

8ـ ر.ک. وسائل الشیعه، ج14، باب 75، ابواب

نظر شما