زن و باورهای جوامع اسلامی ;در گفتگو با آیة اللّه سید محمد حسین فضل اللّه
مجله پیام زن مهر 1375، شماره 55
نویسنده : System.Collections.Generic.List`1[System.String]
40
اشاره:
پیشتر به مناسبت مقاله «جامعه، سیاست و نقش زن» اشاره کردیم که مرکز مسائل زنان در لبنان مجموعه ای را منتشر کرده است. این مجموعه که با عنوان «زن، میان واقعیت و حقوقش در جامعه سیاسی، اسلامی» انتشار یافته است شامل دو گفتگو با آیت اللّه سیدمحمدحسین فضل اللّه و یک سخنرانی از ایشان به علاوه یک پیش گفتار می شود که ترجمه سخنرانی مذکور با عنوان «اسلام و نقش اجتماعی زن» و نیز پیش گفتار یاد شده با عنوان «جامعه، سیاست و نقش زن» را در دو شماره قبل تقدیم کردیم. آنچه اینک می خوانید، ترجمه متن گفتگویی است که خانم «زینب جمعه» با آقای «فضل اللّه » به انجام رسانده است و ما با عنوان «زن و باورهای جوامع اسلامی» تقدیم می کنیم. خانم زینب جمعه که خود دارای مطالعات اسلامی در زمینه مسائل زنان است این مصاحبه را در قالب یک بحث به پیش برده است و آن را برای خوانندگان پربارتر نموده است. از این مجموعه، یک گفتگوی دیگر در باره کتاب «تأملات اسلامیة حول المرأه» نوشته آقای فضل اللّه باقی مانده است که در ادامه تقدیم خواهد شد. یادآور می شود کتاب یاد شده را قبلاً با عنوان «اسلام، زن و کنکاشی نوین» در چهارده قسمت در همین مجله منتشر نموده ایم.«پیام زن»
منابع دینی، آیا نصوص هستند یا واقعیتها؟
خانم زینب جمعه: ابتدا پرسشی را مطرح
می کنم که به اصل موضوع زن، باز می گردد و آن اینکه با توجه به مشکلات بسیاری که فرا روی زن قرار دارد، برای ترسیم چهره کلی او، از چه منابعی باید کمک بگیریم؟ آیا «نص» [آیات و روایات [منبع اصلی است و یا واقعیتهای موجود در جامعه، جایگاه و ویژگیهای زن را تعییـن می کنـد؟ و یـا اینکـه از هـر دو استفاده می شود؟ در این صورت اگر یکی بر دیگری تقدم دارد، نص و دلیل است یا واقعیت؟
آقای فضل اللّه : طبیعی است هنگامی که ما جایگاه خود را به عنوان مردمی مسلمان بررسی می کنیم، در حقیقت، در هر اندیشه ای از نصوص اصلی که در منابع اصلی هستند، بهره می بریم.
البته نص، مفهومی قطعی را به گونه ای صد در صد، ارائه نمی کند؛ چرا که در اصطلاح اصولیین، به نصوص، ظواهر گفته می شود و ظاهر لفظی است که شصت و یا هفتاد درصد، بر معنای ظاهر، دلالت می کند. در این میان، سی تا چهل درصد، احتمال خلاف ظاهر وجود دارد. بر مبنای علم اصول، ظواهر حجّتند.
پس از آنکه با توجه به تمامی مسایل فوق، معنای نص را به دست آوردیم، باید به بررسی شرایطی بپردازیم که این نص، بر طبق آنها، وارد شده است.
باید بررسی شود که آیا این شرایط موجب پیدایش ویژگی خاصی در نص نشده اند؟ به گونه ای که نص، ارتباط تنگاتنگی، با این شرایط، داشته باشد. اگر ارتباطی میان آنها باشد، نص مذکور، تنها به همان شرایط خاص اختصاص پیدا می کند و در این مرحله باید آن را با نصوص دیگر مقایسه کنیم، تا دریابیم که آیا آن دو با یکدیگر هماهنگ اند، یا با یکدیگر تنافی دارند؟ و اگر تنافی دارند، کدام یک را برگزینیم و اگر هر دو با یکدیگر مساوی باشند، چه کنیم؟
تمامی این مسایل باید از نقطه نظر دلیل و استنباط از آن، مورد بررسی قرار گیرد.
در اینجا نکته دومی وجود دارد که به واقعیت مربوط می شود و آن اینکه اگر به نصی برخوردیم که صد در صد با واقعیت مخالف باشد، به گونه ای که نص، حکمی را برای مرد یا زن بیان می کند، اما ما با تمام وجود احساس می کنیم که در عصر حاضر واقعیت با نص، به طور کامل، متفاوت است به شکلی که ما نص را می خوانیم و به واقعیتهای موجود می نگریم، اما واقعیت را چیزی غیر از نص می بینیم، در چنین مواردی اگر امکان دارد، باید از نص، چشم پوشی کنیم و این همان چیزی است که فقها از آن تعبیر می کنند به: «دانشش را به اهلش بسپارید.» یعنی ما نمی توانیم به آن عمل کنیم و در اصطلاح به این امر، «طرح و ردّ عَمَلی موضوع» گفته می شود. راه دیگر آن است که نص را به سبب مصلحت واقع، بر معنای خلاف ظاهرش حمل کرد. چرا که نص، همواره باید مرتبط و همگام روند با واقعیات باشد.
البته تمامی این موارد، تنها در صورتی است که واقعیت را به گونه ای دقیق دریابیم، چرا که ممکن است واقعیت متفاوت باشد؛ زیرا طبیعت امور، این چنین اقتضا می کند.
ما به سبب مصلحت واقع، نص را نادیده می گیریم، همان گونه که هنگامی که واقعیت برگرفته از طبیعت امور باشد، به سبب مصلحت حکم عقلی قطعی، نص را نادیده می گیریم.
[در این قسمت برگزار کننده گردهمایی درخواست می کند، دامنه بحث گسترده نشود و پرسشها تنها پیرامون زن و مسایل سیاسی مطرح گردد. با این توضیح که تا بدین جا استاد سیدمحمدحسین فضل اللّه چهره کلی و شیوه شناخت زن را از دیدگاه اسلام، ترسیم کرده است و در حقیقت سخنان او مقدمه ای می باشد که دیدگاههای آینده بحث، بر پایه آنها استوار است.]
پیشینه تاریخی زن در مسایل سیاسی
خانم جمعه: برای آنکه گفتگو را در مسیر
خاصی هدایت کنیم، به مشارکت زنان، در مسایل سیاسی جامعه می پردازیم. به شهادت تاریخ اسلام و تجارب تاریخی ما، کمتر فرازی را، حتی در عصر حاضر، می توان یافت که زنان در عرصه های سیاسی، به گونه ای فعال، شرکت داشته باشند و اگر بخواهیم پیرامون این مطلب، بحث کنیم، به سبب نبودن پیشینه تاریخی، باید با نگرش نوین به این بحث بنگریم. نظر حضرت عالی در این زمینه چیست؟
آقای فضل اللّه: اگر مسأله از چنین زاویه ای بررسی شود که چرا در جهان عرب و عالم اسلام، زن نتوانسته است زمام حکومتی را در دست گیرد؟ در پاسخ، عقیده من این است که در جوامع عربی شرایط تاریخی، با چنین فعالیتهایی از سوی زنان، هماهنگی نداشته است، به ویژه اینکه چنین امری بر زن واجب نیز نبوده است. زیرا اگر چنین نقشی برای زن واجب بود، حق داشتیم که به گونه ای انتقادی، بپرسیم: چرا زن نتوانسته است متولی امور جامعه شود؟! و یا اگر چنین نقشی برای زن واجب است، چرا اسلام در صدد تحقق آن برنیامده است. اما می گوییم اسلام، چنین فعالیتی را برای زن، تنها جایز می شمارد و هنگامی که جایز بود، ممکن است اسلام، برای عملی شدن این امر، تلاشی نکرده باشد. زیرا
چه بسا شرایط پیچیده موجود در جامعه، اسلام را از حرکت در چنین مسیری، بازداشته است. البته عدم موفقیت زن در امر حکومت، ناشی از موانع فکری به معنای حرمت تشریعی نیست، بلکه ناشی از موانعی است که در طبیعت جامعه، وجود دارد؛ چنانکه جامعه، در بسیاری از موارد، جامعه مردان، شمرده می شود.
سرپرستی مرد و مسؤولیت زن
خانم جمعه: من تصور می کنم مانعی
اساسی در برابر فعالیتهای اجتماعی و سیاسی زن، افراشته شده است و اگر آن را مانع ننامیم، حداقل حالت بازدارنده دارد و آن سرپرستی مرد درزندگی زناشویی و خانوادگی بر زن است.
آقای فضل اللّه: من فکر نمی کنم سرپرستی مرد، مانعی برای فعالیت سیاسی و اجتماعی زن، باشد. بلکه این خودِ زن است که به انجام چنین فعالیتهایی مبادرت نمی کند. این در حالی است که اگر نگاهی به فعالیتهای زنان، در تاریخ اسلام بیافکنیم و تعداد بسیار زنان را در مسأله دعوت اسلامی بررسی کنیم، خواهیم دید که در میان آنان زنانی بوده اند که دیگران را به اسلام فرا خوانده اند؛ چنانکه هجرت زنان از مکه به مدینه، به خوبی نشان می دهد که آنان علاوه بر شرکت در مسایل سیاسی، مبارزه طلبی نیز می کردند. به گونه ای که با اراده ای قوی و استوار، با پدر، برادر، همسر و فرزندان خود، مبارزه می کردند و به سبب پایبندی به ارزشهای اسلامی همه آنها را رها می کردند. بی تردید چنین عملکردهایی از اوج تلاش کم نظیر آنان حکایت دارد، که اکنون همانند آن را در جامعه و در میان مردان و زنان، نمی یابیم.
همچنین عملکردهای حضرت زهرا(س) راه را برای فعالیت در چنین مسیری، حتی در زمان حاضر، هموار می کند. فاطمه زهرا(س) هرگز از جامعه، جدا نشد. در هنگام فعالیتهای سیاسی ـ اجتماعی حضرت فاطمه(س) چه در لابه لای سخنرانیهای آن حضرت در میان انبوه مهاجر و انصار و چه در گفتگوهای شخصی آن حضرت با مردان مهاجر و انصاری که او را تنها گذارده بودند، تا کنون نشنیده ایم که کسی در آن مجلس فریاد کرده باشد، چرا زن در مسایل خلافت یا در مسایل مربوط به مردان دخالت می کند؟ و یا چرا زن در میان مردان سخن می گوید؟ اما در عرف اجتماعی ما اگر زنی در میان مردان سخن بگوید، بسیاری از علماء و مسلمانان، برمی آشوبند و این عمل را از ویژگیهای «آخرالزمان» می شمارند! در حالی که حضرت زهرا(س) در میان مردان خطبه خواند و با آنان سخن می گفت و دخترش زینب(س) نیز در برابر بنی امیه ایستاد و احدی به کار او ایراد نگرفت [این از نقطه نظر تاریخی بود]. عقیده من این است که عرف اجتماعی، از نظر فضای اسلامی، باید بر مبنای همان دوران پیامبر(ص) باشد. در عرف اجتماعی آن زمان، زن می توانست در برابر مردان سخنرانی کند و با آنان به بحث و گفتگو بپردازد و بی شک چنین فضایی را پیامبر(ص) پدید آورده بود.
حتی پیامبر(ص) از نظرات و آراء زنان استقبال می کرد و در بسیاری از موارد، زنان با پیامبر(ص) به بحث می پرداختند، مانند آن زنی که به پیامبر(ص) می گفت: چرا خداوند در قرآن به گونه اختصاصی از زنان، نام نبرده است. و از این ناراحت بود که چرا قرآن، نسبت به زن اهتمام نورزیده است. و مانند آن زنی که از پیامبر(ص) پیرامون حقوق شوهر بر زن پرسید و هنگامی که به سختی موقعیت پی برد، گفت: به خدا سوگند هرگز ازدواج نمی کنم! چنانکه می بینیم این زنان با قدرت با پیامبر(ص) مناقشه می کردند و این نشانه آن است که جامعه اسلامی در آن روز، جامعه ای باز بوده است، اگر این گونه نبود، زنان این چنین نمی کردند.
اما سرپرستی مرد، تنها مربوط به قوانین خانوادگی است و چنانکه می بینیم، سرپرستی علی(ع) در خانه، موجب نمی شود که فاطمه زهرا(س) از فعالیتهای اجتماعی و سیاسی، باز بماند و یا زینب کبری(س) نتواند به همراه برادرش راه کربلا را در پیش گیرد و رهبری کاروان اسراء را به عهده بگیرد.
خانم جمعه: شاید علت این امر، این باشد
که شوهر حضرت فاطمه(س) حضرت علی(ع) است؟
آقای فضل اللّه: بسیاری از زنان با معاویه و با مردان دیگر نیز چنین برخوردهایی داشته اند. می خواهم بگویم بسیاری از مردانی که در دوران پیامبر(ص) و دوره های نخستین اسلام زندگی می کردند، به مراتب پایبندتر از مسلمانان عصر حاضر بوده اند. در آن دوره نمی توان مردی را یافت که به همسرش بگوید: دوست ندارم در نماز جماعت با پیامبر(ص) شرکت کنی؛ اما اکنون بسیاری از مسلمانان پایبند و متدین را می توان یافت که هر یک به همسر خود، ستم می کنند و می پندارند که چنین حقی دارند، بی آنکه به پیامدهای بد این امر، در زندگی اجتماعی زن مسلمان، توجه کنند.
علل دگرگونی واقعیت زن، در عصر حاضر
خانم جمعه: با توجه به پیشینه تاریخی که
بیان فرمودید، هنگامی که جایگاه کنونی زن را، با جایگاه او در صدر اسلام، مقایسه کنیم، به یک دگرگونی مضر پی می بریم. به نظر حضرت عالی، علل روی گردانی از تعالیم اسلامی که به وسیله پیامبر(ص) تکامل یافته است، چیست؟
آقای فضل اللّه: من نمی گویم که مسلمانان پس از پیامبر(ص) تلاش بیشتری داشته اند اما از آن زمان که مسلمانان، با فرهنگهای بیگانه درآمیختند، آنچه سبب شد زن جایگاه خود را از دست بدهد، تأثیرپذیری از فرهنگهای بیگانه بود. سپس این فرهنگها بر مفاهیم اصیل اسلامی، سایه افکندند و در پی آن، واقعیتها ـ این گونه که هست ـ به وجود آمد.
علل عوام زدگی در مسایل اسلامی، نسبت به زن
خانم جمعه: در اینجا مسأله ای مطرح است که به اشکالی اساسی، بر اساس مسایل فکری، در میان مسلمانان، باز می گردد و آن عوام زدگی و بیگانگی با درمان مشکلات مربوط به زن، و تنها مقدس شمردن تاریخ و فرهنگ، بدون هیچ بررسی و تحلیلی است. و این امر موجب شده است که چهره زن امروز بسیار متفاوت با سیمای زن ترسیم شده در معارف اسلامی باشد و به همین سبب، مشکلات بسیاری نیز پدید آمده است. به نظر حضرت عالی علل تصور این روش، در پیدایش یک پیام فکری کامل و باز چیست؟
آقای فضل اللّه: خطری که اینک «بیداری اسلامی» را تهدید می کند، این است که مسلمانان، در عرصه های جهاد و سیاست، پیشاپیش دیگران بوده اند، اما در میادین اندیشه و فرهنگ، از دیگران، عقب مانده اند. به همین سبب است که افکار برتر و نو را در میان جامعه نمی یابیم، به گونه ای که اندیشه ای نو و همتراز با دیگران را عرضه کنند. البته مواردی از این اندیشه های نوین در برخی از کشورها، همچون ایران، مصر، تونس و سودان دیده می شود، اما من تصور می کنم که سایر افکار بر پایه شنیده ها و رسوم، استوار است. من نیز حتی در حال حاضر، کمتر حرکت فرهنگی نوینی را در جوامع اسلامی، مشاهده می کنم. به همین سبب در هزاران کتاب منتشر شده، از هر هزار کتاب، یکی را نمی توان یافت که نگرشی و نسبت به مسایل اسلامی، داشته باشد.
تمامی این مسایل، برای بازگرداندن فرهنگ، به گذشته، به طریقه ای، نامناسب است و در حقیقت چنین عملکردی، حرکت در مسیر عقب ماندگی است. بسیاری از نویسندگان و مردم، برای برگرداندن جامعه به پنجاه سال پیش، از نظر خرافات و تفکرات، تلاش می کنند. و به همین سبب است که دیگران برخی از اعتقادات این گروه را در برابر متفکران حرکت بیداری اسلامی قرار می دهند، به گونه ای که بپندارند، اسلام نیز همانند این گروه، عقب مانده و مرتجع است.
واقعیت زن، در حرکتهای اسلامی
خانم جمعه: شرکت زن بویژه در چارچوب
حرکتهای اسلامی در میان جوامع عربی و اسلامی واپس گراست و این حرکت واپس گرا علاوه بر حجاب شرعی، زن را در میان حصارهای انزوا و عزلت زندانی می کند، و او را موجودی می پندارد که تنها برای خدمت به مرد، آفریده شده است.
آقای فضل اللّه: چنانکه گفتم این حالات و رفتارها از طبیعت مفاهیمی که این گروه به آن پایبنداند ناشی می شود، خواه در تصورات آنها از مفاهیم اسلامی ریشه بگیرد و خواه از مفاهیمی باشد که از عامه مردم در ذهن دارند. به همین سبب من می گویم که مردان و زنان در حرکتهای اسلامی، باید فعالیت کنند.
الگوی واقعی زن، کیست؟
خانم جمعه: ویژگیهای زن نمونه در اسلام
چیست؟
آقای فضل اللّه: به نظر من زن نمونه، زنی است که شخصیتی چند بُعدی داشته باشد و در هر یک، برای زن (به عنوان انسان) الگویی والا باشد. بی تردید فاطمه زهرا(س) والاترین مصداق این چنین زنی است. او برای فرزندانش بهترین مادر و برای پدرش، بهترین فرزند و برای شوهرش بهترین همسر و در دفاع از مقام ولایت، استوارترین حامی است و اگر به راستی «مصحف فاطمه» پرداخته خود او، باشد [چنانکه روایاتی نیز در این زمینه وجود دارد]، بهترین اندیشمند و نویسنده است. فاطمه زهرا(س) هر چند بیش از هیجده بهار را تجربه نکرد، اما توانست در وجودش، ابعاد مختلفی را شکوفا کند، که بی تردید، انسان اگر بخواهد حتی یکی از این جنبه ها را در خود به وجود آورد، از سایر ابعاد، بازخواهد ماند؛ اما زهرا(س) توانست تمامی آن ابعاد به اضافه تقوا و پرهیزکاری را در وجود خود، متجلی کند.
حقیقت زن در جامعه عرب
خانم جمعه: دکتر زهیر حطب در کتاب خود
با عنوان «الطاقات النسائیة العربیة» می گوید: واقعیت نامناسب زن، در جوامع عربی ما، به یک سری عواملی برمی گردد که یکی از این عوامل مقاومت مرد و سر باز زدن او نسبت به تمامی مسایلی است که ممکن است، امتیازات شخصی و اختصاصی او را، خواه در زندگی خانوادگی و خواه در زندگی اجتماعی محدود کند. در این راستا مرد برای انکار حقوق زن، از رسوم، تقلید و امتیازات دینی به عنوان اصول پذیرفته شده استفاده می کند.
نظر شما در این زمینه چیست و چرا مردان
را نسبت به این امر، آگاه نمی کنید؟
آقای فضل اللّه: این طبیعی است کسی که بر امری سیطره دارد، هرگز نمی خواهد تسلط خود را از دست بدهد. این از ویژگیهایی است که به همراه انسان است. این یک امر طبیعی است که فرد مسلط حتی نمی خواهد بخشی از
سلطه خود را نیز از دست بدهد. حتی اگر زنی نیز بر امری تسلط داشته باشد، هرگز خواهان از دست دادن سیطره خود، نمی باشد. البته گاهی انحصارطلبی به سبب همین حس سلطه جویی است و گاهی برخی از مردان این رفتار را به علت معتقداتشان انجام می دهند و چشم پوشی از آنها را، خروج از خط اصیل اسلامی می پندارند. به همین سبب بر ماست که مفاهیم اصیل اسلامی را به گونه ای صحیح به جامعه، عرضه کنیم و پا را از حقوق خود، فراتر نگذاریم تا حقوق دیگران پایمال نشود. چنانکه باید بکوشیم، از اسلام، الهام بگیریم. هیچ مسلمانی ایمن نمی ماند مگر آنکه آنچه برای خود می پسندد، برای دیگران نیز بپسندد و آنچه برای خود نمی پسندد، برای دیگران نیز نپسندد. اگر خداوند حقوقی همتراز با مرد، به زن ارزانی کرده است، چگونه مرد، می تواند خود را مالک زن بپندارد. مرد باید با زن به گونه ای رفتار کند، که انتظار دارد، زن در فرض داشتن این حقوق با او رفتار نماید. با مردم آن گونه رفتار کن که دوست داری آنان با تو رفتار نمایند. مشکل اساسی ما امروز این است که ما انسانیت خود را از دست داده ایم. باید بار دیگر به مقام انسانیت خود، باز گردیم و تقوا را پیشه خود، سازیم.
غنوشی، زن و حکومت
خانم جمعه: در ارتباط با فرمایشات شما
پیرامون امکان بررسی نظریه نوین سیاست اسلامی و بیان مثال برای مسؤولیت زن، مجله «الوعی» به نقل از استاد راشد غنوشی می گوید: زن می تواند زمام امور جامعه را همانند یک حاکم به دست گیرد و سپس این ادعا را به امام شاطبی نسبت می دهد. (بنا به ادعای مجله الوعی)
آیا این نظریه معتبر و قابل بررسی است و
یا اینکه عدم صلاحیت زن برای حکومت از مسلمات شمرده می شود؟
آقای فضل اللّه: این نظریه نیازمند بررسی بیشتر است و چنانکه در گذشته نیز گفته ام، نوع حکومت امروز با صدر اسلام متفاوت است. در این میان، ممکن است برخی بگویند، هنگامی که زن صلاحیت قضاوت ندارد، چگونه می تواند صلاحیت رهبری داشته باشد. تمامی این موارد باید با مسایل فقهی مورد مناقشه قرار گیرد و اهرمهای نوین اجتهاد، بررسی شود و در دامن مباحث فقهی پخته گردد.
رشد سیاسی و اجتماعی زن
خانم جمعه: چگونه زن می تواند مراحل
رشد سیاسی و اجتماعی را طی کند؟
آقای فضل اللّه: فکر می کنم بسیاری در قضایای اجتماعی که برای ساختن جامعه، بدان نیازمندیم ـ همچون همکاری گروههای مختلف در جامعه، برخورد با نابسامانیهای اجتماعی و ایستادگی در برابر مشکلات بسیار اجتماعی ـ زن نیز می تواند همانند مرد، در این مسیر گام بردارد و اکنون نیز نمونه هایی از چنین همکاریهایی، در گروههای خیریه و اجتماعی دیده می شود. فعالیتهای سیاسی و اجتماعی نیز می تواند مرد و زن را در مسیر مبارزه با ستم و برخورد صحیح با موقعیتهای سیاسی، هدایت کند و در این راستا، همچنین زن می تواند با توجه به تواناییهایش، به مجلس نمایندگان راه یابد و بسیاری از سمتهای سیاسی را از آن خود کند. به عقیده من، جمهوری اسلامی ایران اینک به این امر جامه عمل پوشانده است و راه را برای زن، باز گذاشته است و در پرتو رهنمودهای حضرت امام(ره) زن می تواند به مجلس شورای اسلامی نیز راه پیدا کند. گاهی نظرات این بانوان از آراء مردان، بهتر پذیرفته می شود، هر چند برخی از این مردان از اندیشمندان و علماء هستند. این امر نشانگر آن است که انقلاب، این حقیقت را پذیرفته است و رهبری اسلامی نیز آن را قبول دارد. البته این مسایل در جوامع مختلف، با یکدیگر تفاوت دارند. بر ماست که در برخورد با بسیاری از شرایط، تلاش و حرکت بیشتری داشته باشیم، و جامعه را آماده کنیم تا آرام آرام، به سوی تحولی مناسب، حرکت کند.
حقیقت زن در خانه
خانم جمعه: شما فرمودید مهمترین نقش
زن در خانه، نقش «مادر بودن» او است. آیا به نظر شما، اکنون مسایل دیگر از قبیل آشپزی، نظافت خانه و ... این رسالت مهم را تحت شعاع، قرار نداده است؟
آقای فضل اللّه: گفتیم؛ «مادر بودن» نقش بسیار اساسی در زندگی زن است و مشکلات مادری زن به موازات مسایل «پدری» مرد است. اما زن به سبب ویژگیهای جسمی خود، ممکن است مدتی به نوعی فعالیتهایش، متوقف شود، اما مرد نیز چنین وضعیتی را دارد و مسؤولیتهای پدر بودن این نقش را نیز تا حدودی محدود می کند؛ چرا که مرد نیز مجبور است مقداری از فعالیتهای خود را در زمینه های دیگر متمرکز کند. منظور ما از رسالت «مادر بودن» پرورش جسم کودک نیست، بلکه تربیت روحی و اخلاقی او است. در این مرحله زن باید باور کند همان گونه که نظافت جزیی از ایمان است، تربیت کودک، به مراتب از نظافت، در ایمان، بیشتر نقش دارد.
مسؤولیت زن و سرپرستی مرد
خانم جمعه: آیا مشارکت زن در مسایل
سیاسی و اجتماعی، با سرپرستی مرد بر زن، تضادی دارد؟
آقای فضل اللّه: ما هنگامی که به بررسی سرپرستی مرد بر زن بپردازیم، به سادگی درمی یابیم که سرپرستی او بر زن، به مسایلی از قبیل اختیار در طلاق، و حق استمتاع در هر زمانی که بخواهد [به جز مواقعی که سختی و یا ضرری دارد]، محدود می شود. مرحوم آیت اللّه العظمی خویی هم در مورد حرمت خروج زن از خانه، بدون اجازه شوهر می گوید: حرمت این عمل به سبب حق زناشویی است، نه اینکه به طور کلی باشد. ما نیز با آن مرحوم موافقیم. در پرتو این فتوا زن به راحتی می تواند در مسایل سیاسی و اجتماعی که منافات با این حق ندارد، شرکت کند. از سوی دیگر اگر مشارکت زن در امور سیاسی ـ اجتماعی، واجب باشد، بی تردید بر حق مرد مقدم است و اگر واجب نباشد، زن می تواند پیش بینی کند؛ به این صورت که مثلاً نسبت به انجام فعالیتهای فرهنگی مشخصی، در هنگام عقد ازدواج با شوهر خود شرط کند؛ در این صورت، زن آزادی عمل دارد و مرد نمی تواند پس از پذیرش این شرط او را از چنین اعمالی منع کند، چرا که پایبندی به شرط ضمن عقد، واجب است و در احادیث آمده است که «مسلمانان به شرطهایشان پایبندند، به جز شروطی که حلالی را حرام و یا حرامی را حلال کند.»
خانم جمعه: برخی می گویند مرد الزامی به
رعایت این شروط ندارد؟
آقای فضل اللّه: این گروه به سبب حق مرد بر زن می گویند: مرد می تواند زن را از چنین اعمالی باز دارد، مگر آنکه از طرف شرع الزامی باشد. اما اگر به سبب شرع، حقی برای زن ثابت شد، این حق، بر حق مرد، مقدم است. این مسأله همانند مسأله حج است. هنگامی که زن مستطیع شد، واجب است که به حج برود، هر چند شوهرش با این عمل، مخالف باشد. اما در مواردی که از نظر شرع حقی نسبت به زن، واجب نشده است، ممکن است مصلحت مهمتری در آن رعایت شده باشد. در این موارد مصلحت مهمتر، به سبب باب تزاحم، مقدم است و در غیر این موارد، اگر چنانچه شرط کردن در هنگام عقد، در میان اجتماع مرسوم شد، زن و مرد می توانند شروطی را برای یکدیگر قرار دهند.
مشکلات زن مسؤول
خانم جمعه: شما و «مرکز مسایل زنان»
همه را به برپایی عدالت و هماهنگی در فعالیتهای اجتماعی و سیاسی، دعوت می کنید، اما برای دخترانی که دوران بحرانی را به صورت مجرد می گذرانند، همچنین همسران شهدا که تعدادشان بسیار است، چه باید کرد، تا میان آنچه از فرصتهای اجتماعی به آنان داده می شود و بین نیازها و عواطف و احساساتشان به گونه ای عمومی، توازن برقرار شود؟ البته فراموش نکنید که تعداد این گروه بسیار زیاد است؟
آقای فضل اللّه: در حقیقت این مشکلی است که ما همواره با آن مواجهیم و همیشه برای درمان آن می کوشیم. اما دایره این مشکل از میزان توانایی ما، فراتر است و جامعه ما نیز در حالتی نیست که بتواند با این مشکل، برخورد مناسب داشته باشد. بنابراین باید گروههایی تشکیل شوند و به بررسی راه حلهای این مشکل بپردازند. بویژه اینکه این مطلب، با برخی از رسوم و عرفیات جامعه ما، تنافی دارد و موجب می شود، برخی به ستیز با روشهای درمان این مشکل، بپردازند. بنابراین به نظر من، مشکل ما وجود همسران شهدا و دختران جوان نیست، بلکه به سبب دیدگاه اجتماعی است که جامعه در برخورد با این گروه، پیش گرفته است و آثار منفی بسیاری را در زندگی دوشیزگان به دنبال دارد؛ به گونه ای که گاه فرصتهای طلایی ازدواج را همچون ـ بیوه زنان کهنسال ـ از آنان می گیرد.
البته یکی از عوامل دیگری که آتش این مشکل را شعله ورتر می کند، مشکلات اقتصادی بسیاری است که جوانان را در بر گرفته است، به گونه ای که ازدواجشان را به تأخیر می افکنند و یا به ازدواج تن نمی دهند. این مشکل با مشکلات اقتصادی و اجتماعی، پیوند دارد و از میان بردن آن، به صورت فردی امری بس دشوار است.
خانم جمعه: فرمودید که مسأله سرپرستی
مرد بر زن و پدر بر دختران، سدی در برابر فعالیت زن و مشارکت او در مسایل سیاسی و اجتماعی، شمرده نمی شود، در حالی که واقعیت غیر از این است!
آقای فضل اللّه: فرق است میان اینکه بگوییم، مسأله ای در عالم خارج واقع نشده است و اینکه مثلاً سرپرستی مرد با حرکت اجتماعی زن منافات دارد. این مشکل به مسأله نظریه و تطبیق آن در خارج باز می گردد. گاهی می گوییم سرپرستی مرد بر زن، از نظر شرعی، موجب رکود فعالیت زن می شود که در این مرحله، پاسخ ما منفی است. زیرا سرپرستی مرد، در موارد خاصی محدود می شود. زن نیز می تواند، پیش بینی کند و با قرار دادن شرایطی، خود آزادی خود را در این مسایل تضمین کند. اما نسبت به دختر، پدر پس از بلوغ دختر، ولایتی بر او ندارد به جز در مسأله ازدواج که برخی از فقیهان نیز با آن مخالفند. در این مورد هم اگر پدر دخترش را از ازدواج با یک فرد مناسب منع کند، منعش ارزشی ندارد. بنابراین در حقیقت سرپرستی پدر بر فرزندان، تا پیش از بلوغ است و پس از بلوغ و رشد، دیگر ولایتی بر آنها ندارد.
اختیارات زنان مسؤول
خانم جمعه: برخی از خواهران، مسؤولیت
این امر را به رهبران دینی نسبت می دهند و می گویند آنان بر طبق اختیارات دوشیزگان که دارای شایستگیهای لازم، در فعالیتهای سیاسی هستند، عمل نمی کنند.
آقای فضل اللّه: به نظر من «حق، گرفتنی است نه بخشیدنی». اگر زنانی دارای شایستگیهای سیاسی و اجتماعی باشند، باید با حرکت در مسیری مناسب، به گونه ای که نیاز به آنها در جامعه احساس شود، عمل کنند. اما اگر پرسش نسبت به عدم ازدواج آنان است، یعنی به سبب عدم ازدواج، مردم از آنها پیروی نمی کنند، به عقیده من، این یک مسأله پذیرفته شده اجتماعی است. به این معنی که در عرف اجتماع، مرحله ازدواج را مقدم بر مرحله فعالیت اجتماعی و سیاسی می شمارند و مردم بر این عقیده اند که یک فرد ابتدا باید در زندگی خصوصی خود، نظم و انضباط را حاکم سازد و سپس به مشاغل سیاسی و اجتماعی بپردازد.
زن بودن و فعالیتهای سیاسی
خانم جمعه: اکنون در عصری زندگی
می کنیم که مظاهر مادی، دیدگان بشر را فرا گرفته است. در چنین شرایطی که «زن بودنِ» [مؤنث بودن] زن بر تمامی ابعاد دیگر او سایه افکنده است، چگونه می تواند در مسایل سیاسی شرکت کند و جایگاه اصلی خود را بیابد؟
آقای فضل اللّه: زن مسلمان باید با کمک نیروی عقل زندگی کند نه با ظاهر مادی خود. در گذشته بارها گفته ایم که اسلام، به زن در جامعه به عنوان انسان، می نگرد نه بر اساس «زن بودن». زیرا زن بودنِ زن تنها در جامعه زنان و در امر ازدواج معتبر است.
صدای زن
خانم جمعه: نظر شما در مورد بلند شدن
صدای زن در مجالس عزا و زیارات و ادعیه و اماکن مقدسه چیست؟ و اگر صدای او بدون قصد، در میان مجالس دینی بلند شود، چه حکمی دارد؟
آقای فضل اللّه: کسانی که بلند شدن صدای زن را حرام می شمارند تنها به این آیه قرآن، تمسک می کنند:
«... فَلا تَخْضَعْنَ بِالقُوْلِ فیطمع الذی فی قلبه مرض ...» (احزاب،32)
«... با مردان با آهنگ نرم و ملایم سخن نگویید؛ مبادا کسی که قلبش بیمار است، طمع کند ...»
بی شک آن صدایی نکوهش شده است و در قرآن از آن منع شده است که مشتمل بر سخنان لغو و بیهوده باشد، به گونه ای که شنونده را به هوس اندازد. اما صدایی که در مجالس تعزیه و عزا به صورت معمولی بلند می شود و یا صدایی که در سخنرانی شنیده می شود، حرام نیست. چنانکه می گویند، امام باقر(ع) نیز به عده ای از نوحه خوانان را دستور داد که در موسم حج نوحه سرایی کنند و بی تردید نوحه سرایی تنها در گریه کردن خلاصه نمی شود، بلکه مشتمل بر شعر و آهنگ صداست. بنابراین می گوییم: تنها صدایی حرام است که آهنگ و کلمات آن در شنونده رغبتی حرام به وجود آورد.
فقهاء و فهم فصوص
خانم جمعه: در مسأله فهم نصوص، شما
فرمودید، جامعه گرفتار نوعی برداشت غلط شده است. آیا این مشکل در میان فقها نیز دیده می شود؟
آقای فضل اللّه: آری! برخی از فقها ممکن است به سبب تأثیرات ذهنی محیط و اجتماع در فهم برخی از مسایل فقهی دچار اشتباه شوند.
عقب ماندگی جامعه و پیام نهضت
بیداری
خانم جمعه: چگونه چنین روندی، در
حرکت صحیح جامعه اسلامی، تأثیر منفی دارد؟
آقای فضل اللّه: از آنجا که دانشمندان اسلامی، نیز همانند سایر مردم، در مسایل و احکام اسلامی، تأثیر پذیرفته اند، باید بکوشیم، تا همه را نسبت به حرکت صحیح فرهنگی، توجیه کنیم.
نظر شما