موضوع : پژوهش | مقاله

توان مدیریت و مدیریت توان

در این مقاله سعی در معرفی وشناخت دو اصطلاح مهجور ودرعین حال پر کاربرددر فرهنگ عامیانه مدیریت که تا امروز از کنار آن به سادگی گذشته‌ایم وبه آنها پرداخته نشده است داشته وقصد داریم تعریفی برای آنها ارائه کنیم. هدف از ارائه این نوشتار در گام نخست تعریف توان فرد در جهت انجام اموری است که نظارت،سرپرستی ودر نهایت مدیریت راطلب می‌کند ودر گام بعدی مدیریت واستفاده از توانی است که فرد داراست.


توان مدیریت – مدیریت توان

این دو اصطلاح در مدیریت با دو معنای کاملا متفاوت به‌کا ر می‌روند ولی درعین حال مکمل یکدیگرند، به بیان دیگر توان مدیریت شرط لازم برای مدیریت توان و مدیریت توان شرط کافی برای توان مدیریت است. بنابراین دو اصطلاح فوق را می‌توان به‌صورت یک گزاره دو شرطی در نظر گرفت، به‌طوری که وجود یکی وابسته به دیگری است.

«توان مدیریت» عبارت است از توانایی وکارایی مدیر به‌منظور هدایت ورهبری یک سازمان ویا رسیدن به یک هدف خاص، با دراختیار داشتن منابع وامکانات موجود.

هرچه این منابع وامکانات بیشتر وبهتر باشد وراحت‌تر در اختیار مدیر قرار گیرد مدیرتوان کمتری جهت حصول به نتیجه مطلوب نیاز دارد.برعکس باکمبود امکانات ومنابع، مدیر می‌بایست راه دشوارتری را طی نموده وملزم به استفاده از توان بیشتری است. یک مدیر توانمند بسته به نوع وظایف وفعالیتهایی که انجام می‌دهد ویا از او انتظار می‌رود می بایست به پرورش خود بپردازد تا بتواند در مواقع لزوم با به‌کار گیری صحیح انباشتهای خود تصمیمی درست وتا حد امکان، دقیق و با در نظر گرفتن شرایط موجود اتخاذ کند، به‌طوری‌که در دراز مدت پاسخگوی نیازهای سازمان بوده ودر تحقق اهداف آن مثمر باشد.

توان مدیریت در افراد مختلف متفاوت است وهمین امر باعث به‌وجود آمدن دو دسته مدیران توانمند وضعیف می‌گردد. در برخورد با چالش ضعف، مدیر در گام اول شروع به شناسایی هر چه دقیق تر توانایی های خود می‌کند ودر صورت وجود هرگونه کاستی به پرورش آن می‌پردازد. اینکه یک مجموعه یاسازمان تا چه حد در رسیدن به اهداف خود موفق است بستگی مستقیم به توان مدیران آن دارد. هرچه مدیر از توان بیشتری در برخورد بامسائل ومشکلات سازمان برخوردارباشد، آن سازمان موفق تر وهرچه این توان کمتر باشدسازمان ناموفق‌تر بوده ودر دستیابی به اهداف کوتاه مدت ودراز مدت خود دچار مشکل خواهد شد.

البته توان مدیریت به عواملی ازقبیل تفویض اختیار وپشتوانه قدرت نیز بستگی دارد.چرا که بدون این دو مهم با توجه به کاهش حیطه اختیارات وقدرت تصمیم گیری مدیر قادر به ارائه راهکارهای سریع ومطلوب نخواهد بود.یکی دیگر از عوامل مهم وقابل اشاره در توان مدیر سلامت روحی وجسمی اوست. هرچه مدیراز سلامت بیشتری برخوردار باشد تمرکز ذهنی بیشتری برای حل مسائل خواهد داشت ودر فرایند انتخاب نمونه مناسب از میان نمونه‌های از پیش طراحی شده، تصمیم گیری واجرا موفق تر است.

«مدیریت توان» اصطلاحی است که می‌توان از آن مفهوم استفاده صحیح وبهینه از توان مدیر توسط خود اورا استنباط کرد. به زبان ساده مدیریت توان عبارت است ازتقسیم وبه‌کارگیری صحیح تواناییهای موجود در مدیر به‌منظور نیل به برنامه ها واهداف سازمان.بسیاری ازسازمانهایی را می بینیم که باوجودداشتن مدیرانی توانمند، موفقیت چندانی به دست نمی آورند. این امر ناشی از عدم درک مدیر از تواناییهای خودوعدم به‌کارگیری صحیح و هدایت به‌موقع آن است. یک مدیر زیرک با کمی تفکر وتقسیم توانی که در خود احساس می‌کند، قادر به جلوگیری از هرز رفتن آن وهدایت آن در جهت رفع امور و نیازهای کاری ومدیریتی خود خواهد بود.توانایی را می‌توان به دو بخش تقسیم کرد:

1- توان عمومی

2-توان ویژه یا خاص

توان عمومی

توانی فطری و غریزی است که در همه افراد وجود داردودر بر گیرنده کارهای عادی و روزمره است. این توان به نوبه خود سهم مهمی در رسیدن به هدف ایفا می‌کند وبه‌کارنگرفتن صحیح آن درمواقعی باعث نرسیدن به نتیجه مطلوب ویا به تعویق افتادن آن می‌شود.

این امر گاهی اوقات باعث می‌شود تا مسیر حرکت را بیهوده طولانی کنیم ویا به‌طور کل مسیر را اشتباه برویم ویا حتی مجبور به حل مسائلی بشویم که اگر راه را درست می‌رفتیم به حل آنها نیاز نداشتیم.

توان ویژه یا خاص

توانی است که مختص به یک فرد است و غالبا باعث تمایز آن در یک مورد ویا مواردی از دیگران می‌گردد. این توان کنشی فطری-اکتسابی داردوفرد با شناسایی آن در خود می‌تواند آن رابه بهترین نحو پرورش دهد.بیشتر ما از این شکل توان به‌سادگی عبور کرده واصلا آنرا نمی شناسیم.

علت اصلی این امر عدم باور واعتقاد به خود است.

انسانها به‌دلیل راحت طلبی غریزی اکثر مواقع از کنار استعدادها وتواناییهای خود به‌سادگی میگذرند وحتی در بسیاری از مواقع تا پایان عمر از آن بی بهره اند و این همان مرز بین افراد موفق با افراد نا موفق وضعیف است.

تکرار جمله «من میتوانم» همراه با تمرکز وممارست با در نظر گرفتن هدف پیش رو مارا در رسیدن به آن هدف کمک می‌کند. کوتاه سخن آنکه هرمدیر توانمند با شناسایی توان خود وبرنامه ریزی وحرکت در جهت برآوردن نیازهای مجموعه یا سازمان خویش قادر به کسب موفقیتهای شایانی خواهد بود.

یکی از رموز موفقیت مدیران توانمنددرک و به‌کارگیری صحیح دو عبارت «توان مدیریت» و«مدیریت توان» است. و همان‌طور که در ابتدا به آن اشاره شد، این دو، شرط لازم وکافی برای دستیابی به یک مدیریت نافذ وپیشرودر راستای برآوردن اهداف سازمانی است.

 

 

منبع:  ماهنامه  تدبیر / 1385 / شماره175 ۱۳۸۵/۱۱/۱۸
نویسنده : علیرضا طیرانی

 

نظر شما