نجف و انتفاضه شعبانیه ١٩٩١ (بررسى زمینهها وپیامدها)
مجله فرهنگ زیارت تیر ماه سال 1389 شماره ششم
نویسنده : سید یاسر قزوینى حائرى
مردم شیعه عراق روزهاى بهخصوصى از سال را به زیارت امیر مؤمنان على (علیه السلام) و أباعبدالله الحسین (علیه السلام) اختصاص مىدهند. دو موسم زیارتى مهم عراق که در آن مردم به زیارت کربلا مىشتابند، یکى زیارت اربعین است که شیعیان از دورترین نقاط عراق پاى پیاده به سوى کربلا مىشتابند، و دیگرى زیارت شعبانیه است که در آن نیز مردم عراق از اقصى نقاط کشور رهسپار کربلاى معلّى مىشوند. حاکمان ستمگرى که در طول تاریخ بر عراق حکم راندهاند، همواره از این زیارتها در هراس بوده و بر آن بودند تا از آن جلوگیرى کنند. البته ترس آنان بىمورد نبود؛ چراکه زیارت امواج خروشان شیعیانى که شور حسینى در سر دارند، همواره براى حاکمان ظالم عراق مشکلساز بوده است. دو تحرک بزرگ شیعیان عراق نیز در خلال همین زیارتها رخ نمود: یکى انتفاضه صفر سال ١٩٧٧ میلادى (١٣٩٧ قمرى) و دیگر انتفاضه شعبانیه ١٩٩١ میلادى (١۴١١ قمرى) .
انتفاضه صفر ١٩٧٧م/١٣٩٧ق
با بر سر کار آمدن حزب بعث در عراق، یکى از اهداف ایشان که گامبهگام عملى شد، دور کردن مردم عراق، بهویژه شیعیان از آموزههاى دینى، مخصوصا شعائر حسینى بود. این در حالى است که حزب بعث در ابتدا خود را حزبى ضد الحاد و حزبى شیوعى نشان مىداد؛ اما در واقع رژیم بعث از عزادارى و شور حسینى مردم سخت مىهراسید. از این رو سعى کرد تا مجالس عزادارى وزیارت مراقد ائمه (علیهم السلام) به ویژه کربلا و نجف را محدود سازد.
از گذشته، یکى از مهمترین ایام زیارتى حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) در عراق ایام اربعین حسینى بود. مردم شیعه عراق در این ایام فوج فوج با پاى پیاده به سوى حرم سیدالشهدا (علیه السلام) حرکت مىکردند. صدام از این حرکت مردم سخت مىهراسید؛ از این رو سعى داشت تا در برابر موج خروشان عزاداران در این ایام مانع ایجاد کند. ابتدا از بخشها آغاز کرد و بعد به شهرها رسید و در نهایت نقشه شوم خود را در استانها عملى ساخت. البته هنوز جرأت نداشت عزادارى در نجف و کربلا را تعطیل سازد؛ تا اینکه در صفر سال ١٩٧٧ (١٣٩٧ق) از حرکت مردمى که مىخواستند پیاده به سوى کربلا حرکت کنند، جلوگیرى کرد. مردم نیز تصمیم گرفتند بدون توجه به تهدیدات، در ایام اربعین راهپیمایى عظیمى را از نجف به سوى کربلا ترتیب دهند.
در این راهپیمایى عظیم بود که میان نیروهاى صدام و مردم در منطقه «خان النص» بین کربلا و نجف درگیرى به وجود آمد و تعدادى در این درگیرى به شهادت رسیدند. این امر عشایر را تحریک نمود و در نتیجه صدام حرکت عزاداران را در اربعین آزاد کرد. اما موج خروشان مردم خاموش شدنى نبود. رژیم صدام نیز شهید سید محمدباقر صدر وشهید محمدباقر حکیم را دستگیر کرد. این حرکت شیعیان عراق به «انتفاضه صفر» معروف شد. اما با دستگیرى دوباره شهید صدر، این بار همراه خواهر گرامیش بنت الهدى، مردم نجف به حرکت درآمدند و انتفاضه رجب به وجود آمد، که پس از آن، بار دیگر شهید صدر آزاد شد و شهادتش به تعویق افتاد.[1]
پیروزى انقلاب اسلامى در ایران، رژیم بعث را سخت هراسان ساخت. به همین سبب صدام تلاش کرد تا با شدت هرچه تمامتر با روحانیون مبارز برخورد کند. شهادت شهید محمدباقر صدر وخواهر گرامیش بنت الهدى و شهادت تعداد زیادى از آلحکیم و دستگیرى و تبعید بسیارى دیگر از روحانیون مبارز و فعالان سیاسى، پس از پیروزى انقلاب اسلامى رخ داد. با تبعید یا اعدام بسیارى از رهبران سیاسى شیعه و همچنین آغاز جنگ تحمیلى، تودههاى شیعه به خاموشى گراییدند و مترصد فرصتى براى خروش بودند که ضعف نظام بعث پس از شکست در اشغال کویت، زمینه لازم را براى این امر ایجاد کرد.
حمله صدام به کویت
صدام حسین در اوت به کویت حمله کرد و این کشور کوچک، اما ثروتمند را استان نوزدهم عراق خواند و نیروهاى عدى (پسر ارشدش) ، على شیمیایى، و مزدوران ساجده، همسر صدام به غارت برنامهریزى شده این کشور پرداختند؛ به گونهاى که کاخ جدید ساجده مملو از مرمرهاى کویتى شد و اتوموبیلهاى مدل بالاى کویتى در بازارهاى بغداد به فروش مىرسید.[2] در پى این حمله، کشورهاى غربى به بهانه دفاع از کویت به منطقه لشکرکشى کردند و سرانجام صدام مجبور شد که در فوریه خاک کویت را تخلیه کند.
درباره حمله عراق به کویت و دخالت غرب در ترغیب صدام به این حمله، سخن بسیار گفتهاند. آنها که مىگویند صدام با چراغ سبز آمریکا به کویت حمله کرد، به دیدار گلسبى، سفیر وقت آمریکا در عراق با صدام استناد مىکنند .[3]
گلسبى نیز خود در مصاحبهاى با روزنامه «نیویورک تایمز» به طور تلویحى از رضایت امریکا به این حمله خبر مىدهد و مىگوید:
هیچکس فکر نمىکرد که صدام قصد تصرف تمام خاک کویت را دارد. در واقع اگر صدام یورش خود را به حوزه نفتى مورد منازعه رُمَیله و جزایر مورد اختلاف محدود مىداشت، شوراى امنیت مداخله نمىکرد.[4]
این در حالى است که گلسبى چند سال بعد در یک تصادف مشکوک کشته مىشود. برخى همراهى شاه اردن با صدام و سخنرانى بوش پدر درباره نظم نوین جهانى چند روز پیش از حمله عراق را از دیگر نشانههاى چراغ سبز امریکا مىدانند.[5] حمله عراق به کویت و متعاقب آن، حمله آمریکا به عراق، نقطه عطفى در تاریخ این کشور شمرده مىشود. در واقع سیاست جدید امریکا در قبال اپوزیسیون عراق و صفبندى جدید نیروهاى معارض و همچنین تبلیغات و شعارهاى جدید صدام مبنى بر ادعاى اسلامگرایى[6] از این تاریخ نمایان مىشود.
انتفاضه شعبانیه١٩٩١م/١۴١١ق
در پى حمله آمریکا به خاک عراق و فرار سربازان عراقى و بروز شکست و ضعف در نظام صدام، شیعیان که سالها در ظلم و حرمان به سر مىبردند، انقلابى خودجوش را سامان دادند که به «انتفاضه شعبانیه» موسوم شد. معروف است که این انقلاب یک روز پس از اعلام آتشبس بین نیروهاى صدام و نیروهاى آمریکایى در اول مارس ١٩٩١م/١۴١١ق و با شلیک یک گلوله تانک از سوى ارتشیان پیوسته به مردم، به تصویر دیوارى صدام در میدان سعد بصره آغاز شد و دامنه آن به دیگر شهرهاى شیعه کشیده شد. در این انقلاب، بیشتر مناطق شیعهنشین، از جمله بصره، ناصریه، عماره، کربلا و نجف به دست انقلابیون افتاد. از سویى کردها نیز در شمال عراق مناطق کردنشین را از دست نیروهاى صدام خارج کردند. البته باید گفت که این انقلاب بیشتر به صورت خودجوش عمل مىکرد و هیچیک از گروهها واحزاب نمىتوانند این حرکت را به نام خود ثبت کنند. یکى از عوامل پیروزىهاى اولیه این انقلاب، دستور ممنوعیت پرواز هواپیماهاى عراقى توسط آمریکا بود که طبق آن، از هرگونه پرواز هواپیما و هلیکوپتر عراقى بر فراز عراق جلوگیرى مىشد؛ اما آمریکایىها که موفقیت حرکت مردم شیعه را با نگرانى پىگیرى مىکردند، و از نفوذ فعالانه ایران در انقلاب مردمى عراق مىهراسیدند[7] ، سرانجام به بهانه خراب بودن راههاى بازگشت سربازان عراقى از کویت، به صدام اجازه دادند که هلیکوپترهایش را به پرواز درآورد[8] که در پى آن، قتلعام شیعیان جنوب آغاز شد.
تانکهاى ارتش عراق زیر نظر حسین کامل، داماد صدام در حالى که پرچمهایى با شعار «لا شیعه بعد الیوم» (پس از امروز، دیگر شیعهاى باقى نخواهد ماند) حمل مىکردند، عملیات نسلکشى شیعیان را آغاز کردند. به گفته على حسن المجید، ارتش عراق طى سه هفته ٣٠٠٠٠٠ نفر را کشت. این نسلکشى حتى برخى از طرفهاى غیر سیاسى شیعه وغیر شیعه را به حرکت واداشت.[9] اما رهبرى آیتالله العظمى خویى (رحمه الله) در این انقلاب و حمایت او از انقلابیون، امرى بسیار مهم تلقى شد. او که از سوى برخى معارضین عراقى، مرجعى غیرسیاسى تلقى مىشد، با فتوایى که در حمایت از اماکن مقدسه به هنگام تیراندازى سربازان عراقى در حرم امیرمؤمنان (علیه السلام) داد و نامه سرزنشآمیزى که براى بوش فرستاد، بار دیگر قدرت سیاسى مرجعیت را پس از سالها خاموشى نشان داد.[10] ایشان در بیانیهاى، یک هیأت هشت نفره از علماى نجف را براى مدیریت انقلاب تعیین کردند.[11] ترجمه متن بیانیه ایشان بدین شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و به نستعین وصلّی الله علی محمد وآله الطاهرین.
اما بعد، در این روزها کشور مرحله سختى را مىگذراند و بیش از پیش نیازمند حفظ سازمان و برقرار امنیت و نظارت بر امور عامه و امور مذهبى و اجتماعى مىباشد، تا مباد مصالح عمومى از مدیریت صحیح خارج شده و موجبات ضایع شدن مصالح واموال عمومى را فراهم آورد.
از همین رو به نظر ما مصلحت عمومى جامعه امروز اقتضا مىکند یک کمیته عالى براى نظارت بر اداره تمام امور که نظر آن، نظر ما مىباشد و هر آنچه صادر کند، از جانب ما باشد، گماشته شود. به همین منظور نخبگانى از علما که نامهاىشان در ذیل خواهد آمد، از کسانى که به کفایت و حسن تدبیرشان اعتماد داریم را به عنوان اعضاى این کمیته معرفى مىنماییم. فرزندان مؤمنمان باید دنبالهرو ایشان باشند و از دستورات ایشان پیروى کنند و به ارشاداتشان گوش فرادهند و در به انجام رسیدن این مهم یارىگرشان باشند. از خداى متعال مىخواهیم تا ایشان را در انجام خدمات عمومى، آنگونه که خداى متعال و رسول گرامیش خشنود شوند، یارى رساند.
الله ولى التوفیق وهو حسبنا و نعم الوکیل، والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته.
اعضاى کمیته مذکور عبارتند از:
١- السید محیىالدین الغریفى ٢- السید محمدرضا الموسوى الخلخالى
٣- السید جعفر بحرالعلوم ۴- السید عزالدین بحرالعلوم
۵- السید محمدرضا الخرسان ۶- السید محمد السبزوارى
٧- الشیخ محمدرضا شبیب الساعدى ٨- السید محمدتقى الخوئى
نجف اشرف؛ بیستم شعبان المعظم ١۴١١ ه-
مقرر شد تا نام السید محمدصالح و السید عبدالرسول الخرسان نیز به این لیست اضافه شود.
٢١ شعبان ١۴١١ ه-[12] آیتالله العظمى خوئى همچنین خرید و فروش اموال به غنیمت گرفته شده از کویت را حرام اعلام کردند.[13] اهمیت این فتوا وقتى معلوم مىشود که بدانیم یکى از مهمترین برنامههاى صدام وخانوادهاش در کویت، سرقت برنامهریزى شده اموال کویتىها و فروش آنها در عراق بود. نیروهاى صدام، بهویژه پس از چراغ سبز آمریکا از ٢۶ اسفند١٣۶٩ به مدت ۴ روز دو شهر کربلا ونجف را به شدت مورد حمله توپخانهاى قرار دادند و در روز ٢٩ اسفند با انتقال نیرو به وسیله هلىکوپتر به نجف، وارد این شهر شده و پس از درگیرى با مقاومان، آیتالله خوئى و تنى چند از اعضاى خانواده ایشان، از جمله یک زن وکودک را ربودند و با اجراى یک نمایش تلویزیونى و تحریف سخنان آیتالله خوئى چنین صحنهسازى کردند که ایشان با صدام موافقت کرده است.[14]
جواد خوئى، فرزند مرحوم محمدتقى خوئى، پسر ارشد آیتالله خوئى که در روز دستگیرى در خانه پدر خود - که به محل استقرار آیتالله خوئى بدل شده بود - حضور داشت، داستان دستگیرى آیتالله خوئى را اینگونه روایت مىکند:
انقلابیون به آیتالله خوئى توصیه مىکردند که با نزدیک شدن نیروهاى بعثى، به سوى ایران روانه شوند، اما ایشان در جواب مىفرمود: اگر از نجف بروم، چگونه جوابگوى مولایم امیرالمومنین (علیه السلام) باشم، درحالى که شهر مقدس را بىدفاع و تنها بگذارم. ایشان که قصد داشتند در شهر بمانند، به دیگران توصیه مىکردند که سرنوشت خود را با ایشان گره نزنند و از شهر خارج شوند. در این بین تنها چند نفر با آیتالله ماندند که عبارت بودند از: سید محمدتقى خوئى، سید إبراهیم خوئى، سید محمود میلانى، سید محمدرضا خلخالى، سید عزالدین بحرالعلوم، سید جعفر بحرالعلوم، سید جواد بحرالعلوم و سه جوانى که خود را وقف خدمت به آیتالله کرده بودند. . . ما سه روز در خانه بودیم و به جز بیسکویت و شیر، غذاى دیگرى نداشتیم، تا اینکه در سوم رمضان ١۴١١ نیروهاى امنیتى نظام بعث وارد شدند و آیتالله خوئى و همراهان را دستگیر کردند.[15]
با ربوده شدن آیتالله العظمى خوئى و حملات هلىکوپترهاى گارد ریاست جمهورى به مردم بىدفاع و پس از آن ورود گارد ریاست جمهورى به شهرهاى انقلابى و قتلعام مردم این شهرها، دژخیمان بعثى با چراغ سبز بوش پدر، بر اوضاع مسلط شدند و انقلاب را در جنوب عراق سرکوب کردند. این در حالى بود که کمک نیروهاى بینالمللى باعث شد تا گروههاى معارض کرد در مناطق خود اوضاع را به دست گیرند. در این بین، علاوه بر آیةالله خویى، علما و فقهاى دیگرى نیز رهبرى این حرکت مردمى را به دست گرفتند. مقتدى صدر در مصاحبهاى مىگوید:
[حذف] «آیتاللّه سبزوارى و مرحوم پدرم براى رهبرى انتفاضه پیشقدم شدند و فتواى جهاد دادند. آن دو با تشکیل گروههایى و برپایى جلساتى مردم را اداره مىکردند، تا این که جریانها و افرادى با ایجاد اختلاف در میان این تشکل و هستههاى مردمى، سبب شدند تا بغداد کاملاً به دست رژیم افتاد و نهایتاً تمام عراق دوباره تحت سیطره صدام درآمد و خانهها ویران شد؛ مردم قلع و قمع شدند و جنایات صدام که بر کسى پوشیده نیست، فزونى یافت.»[16]
در این میان شیخ محمد یعقوبى، مسئول حزب فضیله و از نزدیکان سید محمد صدر، به نقش آیتالله العظمى خوئى مىپردازد و مىنویسد:
«پس از اعلام پایان عملیات طوفان صحرا از سوى آمریکایىها در ٢٨ فوریه ١٩٩١ در حالى که مردم براى زیارت شعبانیه به سوى کربلا حرکت کرده بودند، فضاى انقلاب کربلا را فراگرفته بود؛ به ویژه اینکه آیتالله العظمى خوئى نیز براى زیارت به سوى کربلا حرکت کرده بود. زیارت آیتالله العظمى خوئى نیز شور انقلابى مردم را در کربلا بیشتر کرده بود؛ ولى آیتالله العظمى خوئى به دلیل ازدحام وارد حرم نشد و از اتومبیل خود به زیارت پرداخت و بازگشت. . . تظاهرات نجف در ظهر روز یکشنبه ٣ مارس ١٩٩١ مصادف با ١۶ شعبان ١۴١١ شکل گرفت و مراکز حکومتى به سرعت در برابر موج مردم، شکست خورده و اسلحهها به دست مردم افتاد. مجاهدان حرم شریف امیرالمومنین (علیه السلام) را به عنوان مقر فرماندهى خود انتخاب کردند. در روز بعد هیئتهاى حسینى با شعارهاى خونخواهى براى اهل بیت (علیه السلام) درحالى که برخى از ایشان مسلح بودند، وارد خیابانهاى اصلى شدند و استاندارى را گرفتند. وقتى مجاهدان شهر را در دست گرفتند، هیچکس درباره مرحله بعدى انتفاضه چیزى نمىدانست و تمام نمازهاى جماعت تعطیل شده بود؛ به جز نماز سید محمد صدر که در حرم برگزار مىشد. وى در بیانیهاى مردم را به یارى انقلاب اسلامى مبارک عراق دعوت نمود. سید محمد صدر پیش از این چنان شهرتى نداشت؛ اما با صدور این بیانیه، در میان مردم شناخته شد. بیانیه آیتالله سبزوارى نیز بسیار حماسى بود؛ اما بیانیه آیتالله العظمى خوئى ملایمتر بود. آیتالله العظمى خوئى در بیانیه خود بیشتر به حفظ نظم اجتماعى و محافظت از اموال عمومى تأکید داشتند. مردم نیز بیشتر به آیتالله العظمى خوئى توجه داشتند تا سید محمد صدر. آیتالله العظمى خوئى تمام روحانیون را دعوت کردند تا کمیتهاى براى سامان دادن به اوضاع تشکیل شود. [حذف]
یعقوبى در ادامه به یورش گارد ریاست جمهورى صدام به کربلا و نجف اشاره مىکند. وى معتقد است که چون انتفاضه رویکرد واحد و مشخصى براى سرایت انقلاب به بغداد و دیگر استانها نداشت، علىرغم تمام فداکارىها وحماسهها و تشکیلاتى که به وجود آمده بود و حتى نشریه منتشر مىکرد و از حرم مطهر رادیوى انتفاضه را راهاندازى کرده بود، نتوانست در برابر یورش گارد ریاست جمهورى تا دندان مسلح که به وسیله حملات توپخانهاى و هوایى حمایت مىشد، تاب آورد.[17]
به هرحال شاید در صورتى که تمام نیروها گردهم مىآمدند و همه با تمام اختلاف نظرها دستکم در کنار مرجعى که بیش از دیگران نفوذ داشت قرار مىگرفتند و از موازىکارى پرهیز مىکردند انتفاضه به سامان رسیده بود.
جریانهاى پس از انتفاضه سال١٩٩١
پس از شکست انتفاضه ١٩٩١ و استقرار دوباره صدام و در حالى که حوزه نجف سکوت خود را شکسته بود، فشارها بر حوزه نجف فزونى گرفت. از سویى رژیم بعث بر آن شد تا با مطرح ساختن مرجعیت عربى، در مقابل مراجع ایرانى، شکافى را در نهاد مرجعیت به وجود آورد.[18] پس از وفات آیتالله العظمى خویى و با ترور برخى رجال حوزه همچون آیتالله غروى و بروجردى، کار بیش از پیش سختتر شد و آیتالله سیستانى به عنوان رهبر جدید حوزه علمیه نجف، با تدبیر و درایت وصف ناشدنى، رهبرى آن دوران سخت را به عهده گرفتند.[19]
[1]شیخ محمدرضا نعمانى، سالهاى رنج، ترجمه مهرداد آزاد، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، ١٣٨٢، ص ١٨٨ - ٢٠٢.
[2] لطیف یحیى، من پسر صدام بودم، ترجمه: عباس رضوانخواه و افشین رضاپور، انتشارات چنار، ١٣٨۴، ص ٢٣٣ - ٢۵٢.
[3] Raphael Israeli ، The Iraq War The Rigional Impacton Shiites ، Kurds ، Sunnid Arab ، Sussex Academic Press ، Brightan. Portland ، ٢٠٠۴ ، p٨
[4] پیِر سالینجر، پرونده محرمانه جنگ خلیج فارس، خجسته، تهران،١٣٧٠، ص١١.
[5] شبکه دو سیماى جمهورى اسلامى ایران، برنامه گفتوگوى خبرى، ٩ دى ٨۵، باحضور امیر عبداللهیان و آقامحمدى.
[6] کویت از پیدایش تا بحران، مرکز مطالعات و پژوهشهاى کویت، قصیدهسرا، تهران، ١٣٨١، ص٣١٧.
[7] شبکه الجزیره، برنامه «بلاحدود» ، با حضور عبدالله النفیسى، ١٨/٩/٢٠٠٢.
[8] کان کاگلن، صدام؛ زندگى مخفى، ترجمه نادر افشار، فروغ چاشنىدل، مؤسسه انتشارات عطائى، تهران، ١٣٨٣، ص۴٠٧.
[9] گراهام گراهام و رند رحیم فرانکه، شیعیان عرب؛ مسلمانان فراموش شده، ترجمه خدیجه تبریزى، انتشارات مؤسسه شیعهشناسى، قم، ٣٨۴، ص٢١٢و٢١٣.
[10] فرهاد ابراهیم، الطائفیه والسیاسة فى العالم العربى، نموذج الشیعة فى العراق رؤیة فى موضوع الدین والسیاسة المجتمع العربى المعاصر، ترجمه مرکز دراسات التفاعل الثقافى والترجمه، مکتبه المدبولى، ١٩٩۶، ص۴۴٠.
[11] کیهان، ۶ فروردین ١٣٧٠، شماره١۴١۴٩.
[12] سایت مؤسسه الخوئى الإسلامیه http: //www. alkhoei. com/english/pages/book. php?bcc ١۶&itg ۶١&bi ١٣٢&s ct
[13] سایت مرحوم سید محمدحسین فضل الله http: //arabic. bayynat. org. lb/alam/abo%٢٠alkassem. htm
[14] سایت مجلس خبرگان رهبرى: http: /www. khore ganrahbari. com /modules. Php?name News&file article&sid ٢٠١
[15] کیهان، ١۵ فروردین١٣٧٠، شماره١۴١۵۵.
[16]سایت مؤسسة الخوئى الإسلامیه http: //www. alkhoei. com/english/pages/book. php?bcc ١۶&itg ۶١&bi ١٣٢&s ct
[17] مجله پژوهش و حوزه http: //www. shareh. com/persian/magazine/pazhuhesh_h٠٩/١۶/. htm
[18] Gilles kepel, p٢٣٢
[19] گراهام فولر, اسلام السیاسى فى العراق بعد سقوط صدام حسین, تقریر خاص عن مؤسسة الولایات المتحده للاسلام, ترجمه عادل حسن, مستقبل الواقع السیاسى العراقى فى مقالات ثلاث, ص٨۶.
نظر شما