موضوع : پژوهش | مقاله

اولین نشانه های نهاد حسبه در سرزمین های اسلامی

مجله  تاریخ اسلام  هفتم تیرماه سال 1380 شماره هفتم 

نویسنده : احمد بادکوبه هزاوه
نهاد حسبه در تاریخ حکومت مسلمانان از نهادهای وابسته به تشکیلات قضایی و وظیفه آن نظارت بر امور شهری و رفتار شهروندان بوده است.

آغاز شکل گیری نهاد حسبه در تاریخ اسلام مورد اختلاف صاحب نظران و مورخان است; برخی تاریخ تشکیل این نهاد را به زمان پیامبر اکرم (ص) و جانشینان وی باز می گردانند و عده ای دیگر به دوره اموی و عباسی. در این مقاله نگارنده ضمن بیان آرای گوناگون و نقد آن ها., شکل گیری سازمان حسبه در آغاز خلافت عباسی را به صواب نزدیکتر می داند.

حسبه یکی از تشکیلات اداری, مذهبی مسلمانان در دوره خلافت اسلامی بوده که وظیفه آن نظارت بر اداره امور شهری و رفتار شهروندان بر پایه احکام دینی و عرفی جامعه اسلامی بوده است. این سازمان وابسته به تشکیلات قضایی بوده و ریاست آن را محتسب بر عهده داشته است. سازمان حسبه پیش از آن که هویتی اداری داشته باشد, دینی بوده است و بنا بر دیدگاه اندیشمندان مسلمان نزدیک ترین پیوند را با فریضه امر به معروف و نهی از منکر داشته است. این نکته در اولین رساله هایی که در شرق و غرب عالم اسلامی در باره حسبه به نگارش درآمده و اکنون در دسترس می باشد به خوبی نمایان است. کتاب ((الاحتساب)) حسن اطروش (م 304 ه") حاکم علوی و زیدی مسلک طبرستان و نیز ((احکام السوق)) یحیی بن عمر اندلسی (م 289 ه") بهترین گواه این مدعاست. این دیدگاه در کتاب ((احکام السلطانیه)) ماوردی (م 450 ه") چنان بزرگ نمایی شده است که وی سعی کرده است امر به معروف و نهی از منکر را تقریبا منحصر در یک نهاد حکومتی, یعنی سازمان حسبه, کند و از حسبه تعریفی کاملا فقهی ارائه داده است:

((حسبه همان امر به معروفی است که آن معروف ترک شده و نهی از منکری است که آن منکر آشکار شده است))(2) گرچه کاربرد اصطلاح ((حسبه)) مربوط به اوایل قرن دوم هجری می باشد, اما نمونه های فراوانی را از سیره و سنت پیامبر اکرم(ص) و جانشینان او می توان یافت که ایشان بر رفتار شهروندان به ویژه عملکرد بازاریان نظارت داشته و آنان را امر به معروف و نهی از منکر می کردند. از همین رو برخی از نویسندگان معاصر در باره زمان تاسیس نهاد حسبه اختلاف نظر پیدا کرده و هر گروه با توجه به یک یا چند شاهد تاریخی به اظهار نظر پرداخته اند. اما آن چه که در این مقاله مورد تاکید نگارنده است ردیابی اولین نشانه های حسبه به عنوان یک سازمان و نهاد حکومتی است, نه رفتارهایی که بعدها با عنوان حسبت شناخته شد.

به دلیل نارسایی مدارک و اسناد موجود, آغاز پیدایش سازمان حسبه در سرزمین های اسلامی به درستی معلوم نیست و تعیین تاریخ دقیق آن دشوار است. هم چنین, مورخان و نویسندگان علاقه مند به این موضوع در تعیین بنیان گذار نهاد حسبه اتفاق نظر ندارند.

الف - برخی تاسیس این سازمان را به زمان حکومت رسول خدا (ص) در مدینه باز می گردانند. گزارش های تاریخی حاکی از آن است که پیامبر (ص) برای نظارت بر بازار مدینه و مکه والیانی گماشته بود. گویا این شواهد تاریخی به همراه توصیه های فراوانی که بعدها از وظایف محتسبان قرار گرفته, موجب اظهار این رإی شده است کتانی در کتاب نظام الحکومه النبویه (التراتیب الادرایه) فصلی را به حسبه رسول الله (ص) و فصل دیگر را به تعیین والیان و سرپرستان بازار در عهد ایشان اختصاص داده است.(3)

با دقت در عبارت پردازی سیره حلبی می توان دریافت که گفته کتانی مإخوذ از سیره حلبی است(4) اما نظارت پیامبر (ص) بر بازارهای مکه و مدینه و تعیین مسوول برای آن ها را با حسبه زمان خود مقایسه کرده است و حتی از اطلاق واژه حسبه رفتار پیامبر (ص )در این مورد خاص پرهیز کرده است. بنابراین, نمی توان با استناد به گفته های کتانی و عنوان بندی او, آغاز سازمان حسبه را از زمان رسول اکرم (ص) دانست.

ب - عده ای بر این باورند که عمربن خطاب, دومین جانشین پیامبر اکرم (ص), بنیان گذار این نهاد نظارتی و اولین محتسبی بود که دره (تازیانه) در دست گرفت. گویا قلقشندی اولین کسی است که این نظر را ابراز کرده است(5) و گروهی از نویسندگان معاصر نیز به تقلید از او این سخن را تکرار کرده اند.(6)

اما درست آن است که شکل گیری سازمان حسبه در زمانی دورتر از عصر پیامبر اکرم (ص) و دوره خلفای راشدین به وقوع پیوسته و آن چه که این گمان و باور ناصواب را دامن زده است در آمیختگی حسبه به عنوان یک اصطلاح و نظام اداری, با وظایف و اعمالی است که بعدها به عنوان مظاهر حسبه شناخته شده است درست است که بسیاری از سخنان و عملکردهای پیامبر اکرم (ص) و جانشینان وی مصادیق بارز احتساب و امر به معروف و نهی از منکر در روابط اجتماعی و زندگی روزمره مردم بوده است که پس از شکل گیری نهاد حسبه, مستند شرعی و قانونی محتسبان واقع شد; اما اطلاق اصطلاح حسبه و محتسب بر رفتار پیامبر (ص) و حاکمان جامعه اسلامی در قرن اول جز از باب تسامح نخواهد بود.

ج - خانم سهام ابوزید مدعی است که ظهور تشکیلات حسبه به دوره امویان و زمان حکومت هشام بن عبدالملک (105 - 125 ه") باز می گردد. وی با استناد به گزارش بلاذری و ابن سعد معتقد است درزمان هشام در شهر واسط, مهدی بن عبدالرحمن و ایاس بن معاویه به سرپرستی حسبه بازار رسیدند.(7) اما آن چه در مراجعه به منابع یادشده یافت می شود, انتصاب ایاس بن معاویه به ولایت حسبه بازار واسط در زمان ولایت ابن هبیره بر عراق و در عصر یزیدبن عبدالملک (101 - 105 ه") می باشد.(8)

باید یادآور شد که اطلاق واژه حسبه به اداره امور بازار در دوره اموی, به ندرت در منابع آمده است(9) و بیش تر از عبارت ((العامل علی السوق)) و ((والی السوق)) و ((صاحب السوق)) و ((العریف)) به جای محتسب و نیز ((استعمله علی السوق)) و ((ولی علی السوق)) و امثال آن برای حسبه استفاده شده است; از این رو اگر استعمال واژه حسبه در این گزارش های نادر به واقع حکایت از کاربرد این واژه در اواخر عصر اموی داشته باشد, نه کاربردی تسامحآمیز از سوی مورخانی که در دوره عباسی می زیستند و با واژه حسبه آشنایی کامل داشتند, می توان نتیجه گرفت که اولین نشانه های کاربرد واژه حسبه, در اوایل سده دوم هجری و در زمان حکومت امویان بوده است. با وجود این, تنها چیزی که این گزارش ها به اثبات می رسانند, اطلاق حسبه بر نوعی نظارت اداری بر بازارها بوده است و وظیفه اصلی مسوول بازار, جمعآوری مالیات و حفظ نظم و آرامش بوده است و این گونه مقدمات شکل گیری نظام حسبه با وظایف گسترده تر برای محتسب را در اوایل دوره عباسی نوید می داده است. به هر صورت, دیدگاه خانم سهام ابوزید مبنی بر پیدایش حسبه در زمان هشام بن عبداالملک (105ـ125ه") نیز از انتقاد مصون نمانده است.(10)

بیش تر مورخان معاصر و خاورشناسان, پیدایش حسبه و محتسب را مربوط به دوره آغازین خلافت عباسی می دانند, اما در تعیین تاریخ دقیق آن اختلاف نظر دارند.(11)

د ـ باور دیگر آن است که پیدایش حسبه در زمان منصور عباسی (136ـ185ه") بوده است. شواهد تاریخی, وجود محتسبان در کوفه و بغداد در عصر این خلیفه را تإیید می کند. ابوعبدالرحمن عاصم بن سلیمان احول (م 141 یا 142ه") فقیه و محدثی بود که در مدائن به امر قضا اشتغال داشت و سپس منصور دوانیقی او را بر حسبه پیمانه ها و ترازوها در کوفه گمارد.(12) یحیی بن معین از مسوولیت عاصم بن احول در رسیدگی به ترازوها و پیمانه های بازاریان در مدائن (نه کوفه) خبر داده در محتسب بودن وی تردید کرده است.(13)

محتسب دیگری می شناسیم که منصور پس از ساخت بغداد او را برای رسیدگی به بازارها به منصب حسبه گمارد. وی ابوزکریا یحیی بن عبدالله نام داشت و در سال 157 هجری به جرم گرایش به ابراهیم بن عبدالله(14) و تحریک مردم علیه منصور, به دار آویخته شد. گویند همین ماجرا یکی از علل انتقال بازارهای بغداد به خارج حصار شهر, یعنی در ((کرخ)) در آن زمان بود.(15)

ه" ـ عده ای مهدی عباسی (158ـ169ه") را اولین کسی می دانند که منصب محتسبی را پدید آورد;(16) زیرا او با تمام قدرت به سرکوب مخالفان خود که وی آنان را زندیق می نامید, برخاست و شاید بهترین تشکیلاتی که می توانست او را در رسیدن به این هدف یاری کند, حسبه بود. مهدی عباسی به افرادی چون عبدالجبار محتسب و حمدویه که به ((صاحب الزنادقه)) شهرت یافته بودند, مإموریت داد تا زندیقان را به سختی شکنجه و مجازات کنند.(17)

در نقد این نظر باید گفت: مإموریت یافتن عبدالجبار محتسب برای قلع و قمع زندیقان, به سبب توانایی نظامی او بوده است نه از باب وظیفه محتسبی او, و کسانی که صاحب زنادقه را همان محتسب دانسته اند تنها به گمانه زنی پرداخته اند. هم چنین, لازمه سرکوبی مخالفان, تشکیل سازمان حسبه نبوده است, بلکه با تقویت نیروی نظامی یا تشکیل مإموران ویژه, خواسته خلیفه برآورده می شد.

وـ گروهی دیگر از نویسندگان, آغاز محتسبی را به زمان هادی عباسی (169ـ170ه") نسبت داده اند. استدلال اینان به گزارش ابوالفدا در ((المختصر فی اخبار البشر)) است که وی در شرح حال نافع مدنی از قرإ سبعه, او را محتسب خوانده است;(18) در حالی که کلمه ((محتسب)) همواره به معنی عهده دار منصب حسبه نیست و احتمال دارد که در عبارت ابوالفدا محتسب به معنی لغوی آن مراد باشد; یعنی نافع از قاریان و عالمانی بود که برای رضای خداوند و کسب اجر معنوی به تعلیم و تدریس علم قرائت مشغول بود و از کسی مزد نمی گرفت. بنا به گفته تیان, احتمال دیگر آن است که محتسب در این جا به معنی عام آمر به معروف و ناهی از منکر باشد.

به هر روی, گر چه نشانه های اندکی از کاربرد واژه حسبه به معنی نظارت بر بازار در اواخر دوره امویان وجود دارد, اما آغاز حسبه به عنوان یک نظام اداری نوپا, به آغاز حکومت عباسیان و به احتمال قوی به عصر منصور عباسی باز می گردد. آن چه این گمان را قوت می بخشد موقعیت برتر پایتخت تازه تإسیس عباسیان بود که در زمان منصور عباسی با دقتی شگرف و نقشه ای ماهرانه بنیان نهاده شد. بغداد که در قلب سرزمین های اسلامی جای داشت با راه های مواصلاتی آبی و خاکی و با شهرسازی نوین, در اندک زمان به مرکز بزرگ مبادله کالا و تجارت تبدیل شد و طبیعی است که چنین شهری نیاز به سازمانی کارآمد و قدرتمند برای مراقبت از بازارها داشته باشد و از این رو سازمان حسبه می توانست با تکیه بر تجارب عصر اموی در نظارت بر بازارها, خاصه زمان هشام بن عبدالملک,(19) و نیز دستورالعمل های شرعی به یادگار مانده از بزرگان صدر اسلام, این وظیفه حساس را در عرصه اقتصادی و سپس با گسترش این سازمان, در حوزه دینی و اخلاقی, بر عهده گیرد.

سازمان حسبه در سرزمین های غربی اسلامی پس از استقرار فاتحان عرب و مسلمان, بر اساس الگوهای شرقی, کار خود را آغاز کرد. ابتدا وظایف محتسب بر عهده والیان و صاحب شرطه بود و پس از چندی, قاضیان عهده دار این منصب شدند. در افریقیه اولین محتسب, سحنون بن سعید (م 240ه") بود. وی بزرگ فقیه مالکی قیروان بود که در حکومت محمدبن اغلب (226ـ243ه") به مقام قضا رسید و در سال 234 هجری هم زمان منصب حسبه را نیز پذیرفت. او اولین قاضیی بود که مسوول حسبه بازار شد و پیش از او این وظیفه بر عهده والیان بود.(20) در اندلس پیشینه نهاد حسبه به عهد امارت هشام بن عبدالرحمن (72ـ180ه") باز می گردد. وی فطیس بن سلیمان (م حدود 205ه") را سرپرست بازار کرد.(21) در غرب اسلامی تا قرن ها از اصطلاحات ((خطه السوق)), ((ولایه السوق)) و ((احکام السوق)) به جای حسبه و نیز از واژه ((صاحب السوق)) به جای محتسب استفاده می شد. ابن بشکوال که در قرن ششم هجری می ریسته در شرح احوال یکی از محتسبان به نام ابن مشاط رعینی قرطبی (م 397ه") می گوید: ((او به احکام حسبه گماشته شد که نزد ما ((ولایه السوق)) نامیده می شود)).(22) اولین تإلیف مستقل در موضوع حسبه نیز احکام السوق اثر یحیی بن عمر اندلسی (م 289ه") می باشد.(23) وجود تإلیفاتی که به صراحت از حسبه و محتسب یاد کرده است نشان از رواج این اصطلاح در قرن پنجم هجری دارد. کتاب آداب الحسبه سقطی مالقی (م حدود 500ه") و رساله ابن عبدون اشبیلی در قضا و حسبه (قرن 6ه") که هر دو به کوشش لوی پروونسال در مجله آسیایی(24) به چاپ رسیده است از این دست تإلیفات به شمار میآیند.

$$

منابع

ـ ابن ابار محمدبن عبدالله: الحله السیرإ, به کوشش دزی (لیدن, بریل, 1847ـ1851م).

ـ ابن اثیر, علی بن محمد: الکامل فی التاریخ, به کوشش تورنبرگ (بیروت, دارصادر, 1402ه").

ـ ابن بشکوال, خلف بن عبداالملک: الصله, به کوشش فرانسیسکو کودرا (مادرید, بی نا, 1882ـ1883م).

ـ ابن سعد, محمد: الطبقات الکبری, به کوشش احسان عباس (بیروت, بی نا, 1973م).

ـ ابوالفدإ, عمادالدین: المختصر فی اخبار البشر (بیروت, دارالبحار, 1959م).

ـ ابوزید, سهام مصطفی: الحسبه فی مصر الاسلامیه من الفتح العربی الی نهایه العصر المملوکی (قاهره, الهیئه المصریه العامه للکتاب, 1986م).

ـ اصفهانی, ابوالفرج: الاغانی (بیروت, دارالفکر 1390ه" و قاهره, وزاره الثقافه و الارشاد القومی, بی تا).

ـ بلاذری, احمدبن یحیی: کتاب جمل من انساب الاشراف, به کوشش سهیل زکار و ریاض زرکلی (بیروت, دارالفکر, 1417ه").

ـ حسن, ابراهیم حسن, تاریخ الاسلام (مصر, مکتبه النهضه المصریه, 1964م).

ـ ــــــــــــــــــــــــــــــ, النظم الاسلامیه (قاهره, بی نا, 1939م).

ـ حلبی, علی بن برهان الدین, السیره الحلبیه, (بیروت, دارالمعرفه, بی تا).

ـ خطیب بغدادی, احمدبن علی: تاریخ بغداد (بیروت, دارالکتاب العربی, بی تا).

ـ خوئی, ابوالقاسم: معجم رجال الحدیث (بیروت, بی نا, 1403ه").

ـ دباغ, عبدالرحمن بن محمد: معالم الایمان فی معرفه اهل القیروان, به کوشش محمدالاحمدی ابوالنور و محمدماضور (مصر و تونس, مکتبه الخانجی و المکتبه العتیقه, بی تا).

ـ سمعانی, عبدالکریم: الانساب, به کوشش عبدالله عمر البارودی (بیروت, دارالجنان, 1408ه").

ـ طبری, محمدبن جریر: تاریخ, به کوشش محمدابوالفضل ابراهیم (قاهره, بی نا, 1387ه").

ـ قلقشندی, احمدبن علی: صبح الاعشی فی صناعه الانشإ (قاهره, وزاره الثقافه و الارشاد القومی, بی تا).

ـ کتانی, عبدالحی: نظام الحکومه النبویه (التراتیب الاداریه), (بیروت دارلکتاب العربی, بی تا).

کحاله, عمررضا, مباحث اجتماعیه (دمشق, بی نا, 1394ه").

ـ مالکی, عبدالله بن ابی عبدالله: ریاض النفوس, به کوشش حسین مونس (قاهره, بی نا, 1951م).

ـ مسعودی, علی بن حسین: مروج الذهب, به کوشش محمد محی الدین عبدالحمید (بیروت, دارالمعرفه, بی تا).

ـ معتوق, رشادعباس: نظام الحسبه فی العراق حتی عصر المإمون (جده, بی نا, 1402ه").

نجاشی, احمدبن علی: رجال, به کوشش سیدموسی شبیری زنجانی (قم, موسسه النشر الاسلامی, 1416ه").

Levi Provencal, Journal Asiatigue, 1931, 1934. -

$$پی نوشت ها: 1. استادیار دانشگاه امام صادق (ع) 2. علی بن محمد ماوردی, الاحکام السلطانیه, به کوشش خالد عبداللطیف (بیروت, دارالکتاب العربی, 1410 ه".) ص 39. 3. عبدالحی کتانی, نظام الحکومه النبویه (التراتیب الاداریه), (بیروت, دارالکتاب العربی, بی تا) ج 1 ص 5 - 284. 4. عبارت سیره حلبی چنین است: ((باب یذکر فیه من ولی السوق فی زمنه (ص) و تصدق هذه الولایه الان بالحسبه و متولیها بالمحتسب)); علی بن برهان الدین حلبی, السیره الحلبیه, (بیروت, دارالمعرفه, بی تا). 5. احمد بن علی قلقشندی, صبح الاعشی فی صناعه الانشا (قاهره, وزاره الثقافه و الارشاد القومی, بی تا) ج 5, ص 452. 6. ر.ک: حسن ابراهیم حسن, تاریخ اسلام, (مکتبه النهضه المصریه, 1964 م) ج 1, ص ;489 همو, النظم الاسلامیه (قاهره, بی نا, 1939 م) ص 355 و عمر رضا کحاله, مباحث اجتماعیه (دمشق, بی نا, 1394 ه") ص 253. 7. سهام مصطفی ابوزید, الحسبه فی مصرالاسلامیه من الفتح العربی الی نهایه العصر المملوکی, (قاهره, الهیئه المصریه العامه الکتاب, 1986) ص 63. 8. احمدبن یحیی بلاذری, کتاب جمل من انساب الاشراف, به کوشش سهیل زکار و ریاض زرکلی (بیروت, دارالفکر, 1417 ه") ج 11, ص 388. 9. همان. 10. برای توضیح بیش تر ر.ک: رشاد عباسی معتوق, نظام الحسبه فی العراق حتی عصر المإمون (جده, بی نا, 1402ه") ص 53ـ54. 11. برای اطلاع بیش تر ر.ک: همان, مقدمه, تیان 623. 12. محمدبن سعد, الطبقات الکبری, به کوشش احسان عباس (بیروت, بی نا, 1973م) ج 7, ص 257, هم چنین ر.ک: احمدبن علی نجاشی, رجال, به کوشش سیدموسی شبیری زنجانی (قم, موسسه النشر الاسلامی, 1416ه") ص 301 و ابوالقاسم خویی, معجم رجال الحدیث (بیروت, بی نا, 1403ه") ج 9, ص 184, 185 و 187. 13. ر.ک: عبدالکریم سمعانی, الانساب, به کوشش عبدالله عمرالبارودی (بیروت, دارالجنان, 1408ه") ج 1, ص 92ـ93 و احمدبن علی خطیب بغدادی, تاریخ بغداد (بیروت, دارالکتب العربی, بی تا) ج 12, ص 244. 14. ابراهیم بن عبدالله بن حسن بن علی بن ابی طالب(ع) که علیه منصور عباسی قیام کرد و در سال 145ه" در باخمرا کشته شد. 15. ر.ک: محمدبن جریر طبری, تاریخ, به کوشش محمدابوالفضل ابراهیم (قاهره, بی نا, 1387ه") ج7, ص653 و علی بن محمدبن اثیر, الکامل فی التاریخ, به کوشش تورنبرگ (بیروت, دارصادر, 1402ه") ج 5, ص574ـ575 و ج6, ص13. 16. حسن ابراهیم, حسن, همان. 17. محمدبن جریرطبری, همان, ذیل سنه163 و ابوالفرج اصفهانی, الاغانی (بیروت, دارالفکر, 1390ه" و قاهره, وزاره الثقافه و الارشادالقومی, بی تا) ج2, ص72ـ73. 18. عبارت او چنین است: ((و کان نافع امام اهل المدینه فی القرإه و یرجعون الی قرإته و کان محتسبا, فیه دعابه و کان اسود شدید السواد)); عمادالدین ابوالفدا, المختصر فی اخبار البشر (بیروت, دارالبحار, 1959م) ج 3, ص 17. 19. ر.ک: محمدبن جریرطبری, همان, ص 203 و علی بن حسین مسعودی, مروج الذهب, به کوشش محمدمحی الدین عبدالحمید (بیروت, دارالمعرفه, بی تا) ج 3, ص 223. 20. عبدالله بن ابی عبدالله مالکی, ریاض النفوس, به کوشش حسین مونس (قاهره, بی نا, 1951م) ج 1, ص 276 و عبدالرحمن بن محمد دباغ, معالم الایمان فی مغرفه اهل القیروان, به کوشش محمدالاحمدی ابوالنور و محمدماضور (مصر و تونس, مکتبه الخانجی و المکتبه العتیقه , بی تا) ج 2, ص 87. 21. محمدبن عبدالله بن ابار, الحله السیرإ, به کوشش دوزی (لیدن, بریل, 1847ـ1851م) ص 60. 22. خلف بن عبدالملک بن بشکوال, الصله, به کوشش فرانسیسکو کودرا (مادرید, بی نا, 1882ـ1883م) ص30. 23. این رساله به کوشش محمودعلی مکی در مجله صحیفه المعهد المصری به سال 1956 میلادی به چاپ رسیده است. 24. Levi Provencal, Journal Asiatigue, 1931, 1934.

نظر شما