زن خاستگاه عاطفه
منبع:ماهنامه پیام زن
1ـ اشتیاق براى دستگیرى وحمایت کردن از دیگران
از جمله امورى که باعث آرامش روحى زن شده و خشنودى باطن او را فراهم مى سازد, این است که از دردمندى دستگیرى کرده و همچون درختى سایه گستر, خستگان را از سایه لطف خود بهره مند سازد. از این رو, تشخص و برترى خود را در تسکین درد دیگران مى جوید.
زن زوایاى درون را پاک کرد
زن بلوغ عشق را ادراک کرد
یکى از آرزوهاى همیشگى زن این است که دیگران براى رفع نیاز به وى مراجعه کنند و او نیز همچون طبیبى دلسوز, نیازشان را برطرف سازد. بدین وسیله, حس موقعیت طلبى در او بروز کرده و بادستگیرىنیازمندان ارضا مى شود, لیکن این حس او تفاوت چشمگیرىبا حس جاه طلبى مرد دارد.
2-تفاوت موقعیت طلبى در زن و مرد:
جاه طلبى در زن به معنى شخصیت طلبى است. زن میل دارد که دیگران از شخصیت او یادى نیکو داشته باشند. جاه طلبى زن بیشتر ریشه در دگرخواهى او دارد, در حالى که جاه طلبى مرد بیشتر از خودخواهى وى سرچشمه مى گیرد. این مثال ساده و عامیانه مى تواند گوشه اى از این واقعیت را نشان دهد: هنگامى که فرزند در کارى موفق مى شود, پدر با انتساب فرزند به خود از موفقیت فرزند یاد مى کند و بر خود مى بالد و مى گوید: ((فرزندم)) مثلا شاگرد ممتاز شده, در حالى که همین پدر اگر فرزندش شکست خورده باشد, با انتساب فرزند به مادر, ناموفق بودن او را از آن مادر مى داند و مى گوید: بچه تو تنبل است.مرد اگر مورد توجه و تقدیر عده کمى ـ براى مثال, فقط آشنایان ـ قرار گیرد, موقعیت طلبى اش ارضا نمى شود, زیرا او مایل است که توجه به او عالمگیر باشد و شهرتش براى قرنها باقى بماند, لیکن چنین انتظارات و آرزوهایى در عالم زنان, معمولا بیگانه محسوب مى شود.
زن حتى زمانى که به آثار قلمى, علمى, هنرى... رو مىآورد, تنها خواهان این است که شخصیت او را لایق و قابل احترام بدانند, نه اینکه شهرتى عالمگیر پیدا کند. زنانى که تنها در صدد یافتن پست و مقام و شهرت, همپاى مردان پیش رفته اند, غالبا از سرنوشت و شیوه زندگى خویش رضایت خاطر ندارند و در آرزوى خانواده اى کوچک, ساده و خالى از نام و شهرت, اما گرم از حرارت عشق و محبت و صفا و صمیمیت به سر مى برند, حتى مردان نیز بیشتر از زنانى خوششان مىآید که داراى خصوصیات و ویژگیهاى زنانه بیشترى باشند و اسم و رسم, شهرت و افتخارات رسمى اغلب تنها تحسین زن دیگر را بر مى انگیزاند, نه همسر او را. ناگفته نماند, زنا که پاداش زحمات خود را در محبوب بودن جستجو مى کند, باید به این نکته مهم توجه داشته باشد.
پس این دو جنس با تمایلات مختلف و آرزوهاى گوناگون, همواره آهنگى همساز دارند, زیرا اگر هردو به شکل واحدى در حرکت بودند, زندگى آنها در کنار یکدیگر دچار مخاطره مى شد ورقابت ناسالم زندگى شان را غیرممکن مى ساخت, اما چون مرد بطور ذاتى علاقه و توجهى به اشتهارات و انتسابات زنانه ندارد, نسبت به او احساس رقابت و حسادت... نمى کند و زندگى هر دوهمراه باسلامت و آرامش و لذت سپرى مى شود.
3ـ ترشرویى و تندخویى در زن
زن هر زمان که احساس کند, وجودش فایده و بهره چندانى براى اطرافیان ندارد, دچار تنشهاى روانى گشته, نمود آن به شکل تندخویى نمایان مى شود.مادر شوهر نیز اگر احساس کند که آن برترى دوران جوانى را ندارد و نظرات او محور و اساس تصمیمات خانواده نیست, نه تنها تکیه گاه و پناهگاه محسوب نمى شود, بلکه خود نیاز به تکیه گاهى دارد تا دستان رنجور و لرزانش را به آن بگیرد, مبادا از گردونه زندگى خارج شود.
همچنین زمانى که دختر شوهر و زن پدر, یکدیگر را رقیب در تصرف قلب و احساسات مرد تلقى کنند, نقطه نزاع آنها آغاز مى شود و تا وقتى که چنین احساسى داشته باشند, نزاع و کشمکش حل نخواهد شد و هر مساله اى که به احساس رقابت این دو دامن زند, در شدت بخشیدن به کشمکش موثر خواهد بود.اینجاست که نقش پدر در زمینه برقرارى صلح و صفا بین زن, پسر و دخترش, همچنین نقش پسر میان مادر و همسرش روشن مى شود. پدر یا پسر باید با انجام تدابیرى خاص, مانع ایجاد حساسیتهایى از این قبیل شود و از هر عملى که به این حساسیتها دامن زند, بپرهیزد.
4ـ حسادت و کینه توزى
زن در بخل ورزیدن و حسادت کردن ـ اگر ازتربیت صحیح و اصولى بى بهره باشد ـ مى تواند رتبه بالایى را در مقایسه با مرد کسب کند. چنین زن بیمارى حتى تحمل شنیدن فضایل و امتیازات زن دیگرى را ندارد, هر چند آن دیگرى از حیث شخصیت و کمالات پایین تر از خود او باشد; بخصوص زمانى که آن اوصاف و امتیازها, تنها به آن زن اختصاص داشته باشد. او حتى زمانى که مجبور است از آن زن تعریف کند, با روش خاص خود در کنار تعریف, معایب و نقایصى براى وى مى تراشد. به عنوان مثال مى گوید: فلان خانم خیلى زرنگ و باسلیقه است, اما حیف که کمى پرحرف است. بدین ترتیب, با آوردن الفاظ ((اما, ولى, اى کاش...))دست کم,امتیازات اوراکمرنگ مى کند.
زن بطور کلى دلش نمى خواهد کسى در زمینه محبت و توجه فرد مورد علاقه اش شریک و رقیب وى باشد. او دوست دارد که فرد محبوبش اگر بخواهد یکى را بین همه برگزیند, تنها او باشد که برگزیده مى شود; زمانى که احساس کند, او ((یگانه برگزیده)) نیست, حس حسادت او تحریک مى شود. اما مرد زمانى دچار چنین حالتى مى شود که منافع و اعتبارات خود را در خطر ببیند, به عنوان مثال: اگر دو مغازه کفاشى در یک خیابان نزدیک هم باشند, دچار رقابت و حسادت مى شوند, ولى اگر آن دو مغازه, کفاشى نباشد یا با فاصله زیاد و در دو خیابان باشد, نه تنها براى یکدیگر حسادت نمى کنند,بلکه ازپیشرفت وتوفیقات یکدیگرخشنود مى شوند و چه بسا راهنما و یار یکدیگر باشند.
حسادت و تحقیرکردن, از دیگر ویژگیهاى زن است که از طریق جاه طلبى ارضا مى شود. این صفت براى سعادت و تکامل زن و در نتیجه جامعه خطرناک است. از این رو, چنین صفاتى در روایات ائمه معصومین(ع) مورد نکوهش قرار گرفته است. در این زمینه حضرت على(ع) فرمود:
کینه, مادر تمام عیوب است.(1)
همچنین در جاى دیگر فرمود: فرد کینه توز مورد علاقه مردم نیست.(2)
پس زنان, اگر مى خواهند محبوب خدا و خلق او باشند, باید به هر وسیله ممکن این نقش ناپاک را از آینه روح خود بزدایند و احساسات پاک انسان دوستانه و خالى از کینه را جایگزین آن کنند.
5ـ تلاش چشمگیر زن در شناساندن گوهرهاى وجود خویش
از دیگر خصوصیات بارز زن این است که براى هرگونه فداکارى حاضر است تا پاى مرگ پیش برود; تنها دلهره وى در این بین آن است که مبادا اطرافیانش به اهمیت و ارزش فداکارى و زحمات او پى نبرند و خصوصیات حقیقى او ناشناخته باقى بماند.
صبر و تحملى که زن براى رسیدگى به فقیران, امورخیریه, پرستارى از بیماران و نیازمندان... از خود نشان مى دهد, در بین مردان یافت نمى شود یا بسیار کمیاب است, به عنوان مثال مشاهده کرده ایم که پرستاران زن در کار خویش موفقتر بوده و به آن عشق مى ورزند, چه بسیارند پرستارانى که به امید لبخند رضایت بخش بیمارشان شب تا سحر پلک بر هم نمى گذارند. پس زن با از خودگذشتگیها و صبر و تحمل زیادش خود را تا آستانه مقصدى که فقط جنبه اخلاقى و معنوى دارد, پیش مى رود. این صبر و تحمل, خود نمودى از میل باطنى زن به شناساندن گوهرهاى وجودى خویش است. اما در اغلب مردان ـ تا زمانى که تحت تربیت و تعالیم اصولى قرار نگرفته اند ـ فداکارى تا جایى ممکن است که در سایه آن منفعتى خوابیده باشد.
زن در سایه این فداکارى و ایثارها به شخصیتى عالى مى رسد, بدین خاطر تمایل زیاد دارد که اطرافیانش به ارزش او پى برده و او را آن گونه که شایسته و سزاوار است, دوست بدارند. هرقدر زن در این راه زحمتها و سختیهاى بیشترى تحمل کند و افکار عالیترى کسب کند, آرزوى شناساندن ارزش وجودىاش بیشتر و طولانیتر مى شود. دردناکتر از همه براى زن این است که مقصود اصلى او بر دیگران, بخصوص نزدیکان وى مخفى بماند و نه تنها او را درک نکرده, بلکه به خاطر امور ظاهرى مانند: موقعیت خانوادگى یا زیبایى... او را مورد توجه قرار دهند. گفتنى است, مردانى که این گونه با زن رفتار مى کنند و تنها به امور ظاهرى اهمیت مى دهند, به مقصود خود نمى رسند. امام صادق(ع) در این باره فرمود:
مردى که به خاطر ثروت یا زیبایى با زنى ازدواج کند, به هدف خود نمى رسد.(3)
زن دوست دارد همسرش او را به خاطر کمالات و خصوصیات ذاتى اش دوست بدارد. وى مى خواهد همسرش او را براى صفات و ویژگیهاى عموم زنان که در او نیز وجود دارد, دوست داشته باشد. بدون شک یکى از رموز جلب محبت و علاقه همسر, توجه مرد به تفاوتها و ویژگیهاى خاص همسرش مى باشد.
زن مایل است با تربیت اولاد صالح, ابعاد مختلف روح خویش را پرورش داده و به آثار وجودىاش رنگ جاودانه ببخشد و زحمات خود را به همگان آشکار سازد. به همین دلیل است که او بدون توجه به سختیها و مسائل جانبى, بطور فطرى در آرزوى تولد فرزند و شنیدن صداى گریه او, ضربان قلب او و... مى ماند. زن, از زمانى که متوجه مى شود, باردار است براى شنیدن صداى ضربان قلب کودکش لحظه شمارىمى کند;سپس همین انتظار را براى تولد او ادامه مى دهد. بدین جهت, اگر زنى از این موهبت الهى بنا به مصالحى بى بهره ماند,گویى رکنى ازارکان وجودش عقیم مانده است.
زن تمام سعى و تلاش خویش را در راه تولد کودک و سپس سعادت آینده وى به کار مى گیرد و تنها آرزو و خواهش او که به الفاظ, حرکات و تعبیرات مختلف بیان مى کند این است که: ((فراموشم نکنید)); او در پایان عمر اگر حس کند که همسرش, پدرش, مادرش... و تمام افراد مورد علاقه اش او را فراموش کرده یا هنوز او را نشناخته اند, رنجهاى بى پایان خود را بدون پاداش و نتیجه مى بیند, گویى اصلا زنده نبوده و زندگى نکرده استO.
پىنوشتها:
1ـ غررالحکم.
2ـ غررالحمم.
3ـ من لایحضره الفقیه, ج3, ص392.
نظر شما