موضوع : پژوهش | مقاله

جایگاه زن در ملل باستان


به طور کلى در جامعه‏هاى قبیله‏اى ملل باستان که روش اجتماعى‏شان قانونى و دینى نبود و فقط آداب و رسوم قومى بر آنها حکومت مى‏کرد، زن ارزشى نداشت و مانند یک حیوان اهلى با او رفتار مى‏شد. حیوانات اهلى را براى این تربیت و نگهدارى مى‏کردند تا از گوشت، پوست و پشم آنها استفاده نمایند. از این رو نسبت به مسکن و خوراکشان توجه کافى مبذول مى‏داشتند و براى ادامه و بقاى حیاتشان متحمل زحماتى مى‏شدند. این تحمل زحمات از راه دلسوزى نبود، بلکه فقط براى تامین منافع خویش، تن به این کار مى‏دادند و از آنها دفاع مى‏کردند تا کسى نسبت به آنها تعدى نکند و اگر کسى دست تجاوز به سوى آنها دراز مى‏کرد، با عکس‏العمل و انتقام صاحبانشان روبرو مى‏شد. اینها همه به خاطر این بود که مالکیت خویش را بر آنها حفظ کنند، نه آنکه حقوقى برایشان قایل باشند.
چنین رفتارى را نیز نسبت به زن معمول مى‏داشتند. زن را در جامعه نگهدارى نموده، از وى دفاع مى‏کردند تا بتوانند از او استفاده ببرند و اگر کسى به زنى تجاوز مى‏کرد، به دفاع برمى‏خاستند، نه به خاطر این که وى عضوى از اعضاى جامعه به شمار مى‏رفت و داراى حقوق و احترام بود، بلکه براى این که زن زنده بماند تا بازیچه شهوت مردان شود و براى خانواده، غذا تهیه کند به شکار بپردازد و بارکشى کند، خدمتکار خانه باشد و در مواقع قحطى و مهمانى از گوشتش تغذیه نمایند. زن نه تنها در خانه همسر چنین وضعى داشت، بلکه در خانه پدر نیز دچار همین وضع بود، در گزینش شوهر از خود هیچ اراده‏اى نداشت و این پدر بود که تصمیم مى‏گرفت که با چه کسى ازدواج کند. در واقع، نوعى معامله میان پدر دختر و همسر آینده صورت مى‏گرفت. زن، چه در خانه پدر و چه در خانه شوهر، تابع صاحبخانه بود و صاحبخانه مى‏توانست او را بفروشد و یا به کسى ببخشد و یا به عنوان خوشگذرانى، تولید بچه و خدمتگزارى به کسى عاریه یا قرض و یا اجاره بدهد و اگر مرتکب گناهى شود، حق داشته باشد او را مجازات کند- اگر چه کشتن باشد- بدون آنکه مسئولیتى داشته باشد. (1)
پی نوشت

1 ـ اسلام و اجتماع، ص 64

 

نظر شما