قم از نگاه بیگانگان
مجله فرهنگ کوثر بهمن 1376، شماره 11
نویسنده : محمد جواد صاحبی(9)
84
حرفه پزشکی و ماموریت سیاسی
در دوران قاجار، ایران اسلامی، جولانگاه بیگانگان بود. بویژه دو ابرقدرت روس و انگلیس، این سرزمین را میدان رقابتهای استعماری خویش قرار داده بودند.
حضور گسترده این دو ابرقدرت استعمارگر در مهمترین و حساسترین منطقه آسیا،عرصه را برای سایر قدرتهای خارجی از جمله فرانسه تنگ کرده بود، از این رو اگرفرانسه مجالی هر چند اندک برای حضور در ایران می یافت آن را غنیمت می شمرد.
چنانکه اعلام نیاز دربار ایران به پزشک ویژه شاه، با استقبال گرم آن کشور مواجه گردید.
فرانسه با این حضور کم رنگ، دست کم می توانست، با زیر نظر داشتن فعالیتهای استعماری دو ابر قدرت، جای پایی برای نفوذ و حضور بیشتر خود دست و پا کند.
البته معلوم نیست که دکتر طولوزان میان مسوولیت پزشکی دربار شاه ایران وماموریت سیاسی دولت فرانسه، به کدامیک بیشتر تعهد داشته است؟ ولی می توان گفت او آن اندازه در کار خویش جدی بوده که حتی نمی خواسته مدتی اندک هم محل ماموریت خود را ترک کند!! لذا در کتابهای تاریخ آورده اند:
«دکتر طولوزان فرانسوی که از اطباء قابل فرانسه و صاحب نشان لژیون دنور بود،به خواهش فرج خان امین الملک سفیر فوق العاده ایران در پاریس و انتخاب دولت فرانسه، در سی و هشت سالگی به خدمت ناصرالدین شاه در آمد و تا پایان کارناصرالدین شاه در ایران ماند.
تنها گاهگاهی برای استراحت یا به عنوان مرخصی از خدمت شاه کناره می گرفت و درسفرهای شاه به فرنگ ملتزم رکاب بود، در سفر سوم چون می خواست قدری در پاریس بماند دولت فرانسه دکتر فوریه را به انتخاب دکتر طولوزان به دمت شاه گماشت ». (1)
ناصرالدین شاه در سفرنامه خود می نویسد:
«طولوزان یک حکیمی آورد حضور، که اسمش فوریه بود این حکیم فرانسه ای است فرانسه ای ها این را چندی داده بودند به رئیس «پرنس مون تنفرو» مدتی آنجا بوده،حالا آمده است لباس نظامی پوشیده بود، معلوم می شود حکیم نظامی است، جوان خوش قدخوش ترکیب خوش بنیه خوش صورت زرنگی است. چون طولوزان می خواهد چند ماهی در پاریس باشد، از ترس این که مبادا در نبودن او حکیمی غیر از فرانسه برای ما بیاورند،این حکیم را آورده بودند که نایب خودش بکند پیش ما تا خودش بیاید». (2)
این طبیب خوش قریحه که دستی هم در نقاشی داشته است و البته استعداد و هوش سیاسیش هم دست کمی از ذوق هنری اش نبوده، به هنگام مراجعت شاه از پاریس، او راتا ایران همراهی می کند و سه سال در این سرزمین رحل اقامت می افکند. حاصل این توقف طولانی علاوه بر خدمات پزشکی و تلاشهای سیاسی، یادداشتهای مفید و مصوری است،که از جغرافیای ایران و اوضاع و احوال آن دوران تهیه و منتشر کرده است، اگر چه او محتاطتر از آن بوده است که همه آگاهی هایش را انتشار دهد، ولی همین مقدار که از خاطرات و قلمش تراوش کرده، منحصر به فرد می باشد، زیرا که او گاه انیس و جلیس شاه و محرم اسرار حرمسرا و درباریان و شاهد بسیاری از رویدادهای مهم آن عصربوده است.
از این رو فوریه در مدخل کتاب خود می نویسد:
«من که به مدت چندین سال طبیب مخصوص اعلیحضرت ناصرالدین شاه و شاهد عینی زندگانی روزانه او بوده ام که نه تنها هیچ مسافری نمی تواند بر آنها اطلاع یابدبلکه آگاهی از آنها بر هر کسی نیز که در ایران مقیم شده باشد مشکل است ».
این سفرنامه شرح همان مشاهداتی است که دیگران از آنها اطلاعی ندارند و آن درحکم پرده ای است که کم و بیش حقایق مربوط به شاه ایران در آن نقاشی شده. ایران کشوری است که با وجود بروز افکار جدید، آداب و عادات مردم آن چنان ثابت ولایتغیر مانده که می توان آنها را عین همان عادات و آداب اجداد ایشان دانست بلکه شاید اولاد ایشان نیز از آنها دست برندارند.
با وجود آنکه در این یادداشتهای روزانه شخصی سعی شده است که نهایت دقت رعایت شود محتاج به تذکار نمی دانم که در این نوشته کاملا اسرار شغل خود را نگاه داشته و نسبت به ناصرالدین شاه که مردی تیزهوش و خوش ذات بود! و در تمام حوادث به من نیکی کرده است رعایت کمال احترام را نموده ام. (3)
فوریه از همان آغاز سفر، همه رویدادها و مشاهدات خود را ثبت کرده و چون نقاشی چیره دست بوده، دیدنیهای بسیاری را به تصویر کشیده است.
بویژه در ایران، که این کار را با دقتی ستودنی به انجام رسانده است چنانکه وقتی در رکاب شاه به تبریز می رسد صحنه های خوشایندی از فقر و بدبختی مردم آنجارا تصویر می کند که حکایت از نابسامانی اوضاع اقتصادی ایران آن روز دارد، اومی نویسد:
ورود ما به تبریز مصادف شد با یک اردو گدا که جلو ایشان را نمی شد گرفت مگر به زور چماق شاطرها. بعد می افزاید: اگر در بیرون شهرهای بزرگ ما باز شدن منجلاب ها وفاضلابهای شهر، به علت عفونت، هوای اطراف را کریه و غیر قابل استشمام می نماید،در این جا بساط فقر و مسکنت که بزرگترین و پلیدترین زخمهای پیکر جامعه انسانی است به وسعت تمام گسترده است. (4)
فوریه جابه جا تصویری هر چند کم رنگ از واقعیتهای تلخ جامعه ایران عصر قاجار راعرضه می کند. اما تلخ تر از این نابسامانیها واقعیتهای زشت و زننده ای است که دردربار شاه، وجود داشته است، از جمله درباره قصر باشکوهی که حرمسرای شاهی آن پراست از زنان گوناگون می نویسد:
«بلی هزار زن! بلکه اگر بتوان به گفته کسی که بی اطلاع نبود اطمینان حاصل کرداز این مقدار هم بیشتر! این عده از زن که در اندرون زندگی می کنند مثل گله ای که به چوپانی سپرده باشند تحت نظر چهل تن خواجه سرای سپید و سیاه اند.
شاهنشاه ایران با چنین جاه و جلال شاید حق داشته باشد که پادشاهان دیگری را که ساده و بدون این قیود و دستگاهها زندگی می کنند به دید تحقیر بنگرد، چنانکه ناصرالدین شاه در سفر اول خود به فرنگستان وقتی که ملتفت شد که ویلهلم اول امپراطور آلمان یک زن بیشتر ندارد و «ملکه اگوستا» را به او معرفی کردند گفت عجب امپراطور آلمان یک زن بیشتر ندارد آن هم به این پیری!...» (5)
او از نفوذ وحاکمیت برخی از زنان حرمسرا بر ناصرالدین شاه حکایاتی دارد که نقل آن موجب ملال خاطر است.
فقط برای نمونه به گوشه ای از آنها اشاره می کنیم:
«امینه اقدس یکی از زنان بسیار محبوب شاه چون فرزند ندارد توانسته است باتردستی تمام برادرزاده خود ملیجک را که بعدها عزیزالسلطان لقب یافت و پسر میرزامحمد خان از مردمان گمنام بی قدر است را مقرب شاه کند...
امینه اقدس به شاه چنین فهمانده است که عزیزالسلطان دعای بی وقتی شاه است ومصاحبت او اعلیحضرت را از هر خطر و چشم زخمی حفظ می کند و به همین جهت است که شاه همانطور که از سایه خود جدا نیست از او نیز جدایی نمی کند.
چه شاه به این طلسم جان دار معتقد باشد چه نباشد چیزی که در آن شکی نیست این که اعلیحضرت چنان در برابر این بچه بی ریخت تسلیم است که هر چه بخواهد از اومضایقه ندارد و هر چه او بکند معفو است » (6)
وجود غلامان مرد و زنان بسیار همراه شاه در سفر اروپا و در کنار آن عیاشی ها و ریخت و پاشهای شگفت آور شاه و درباریان نیز پرده های دیگری از واقعیت زشت و شوم آن دوران است.
طبق گزارش فوریه، قصرها، حرمسراها، جواهر دوستی ها، خوش گذرانیها، بذل وبخششها، لهو و لعبها، هزینه های سنگینی را به دنبال داشت که شاه ودرباریان راناگزیر از دزدی و رشوه خواری و غارت بیت المال و خیانت به مملکت و ملت می نمود، ازاین رو می نویسد:
«هیچ وقت دیده نشده است که کسی عرض حالی تقدیم شاه کند مگر آنکه با آن یک کیسه کوچک ابریشمی یا ترمه ای پر یا نیم پر از پول همراه باشد. همین اواخرامین السلطان شش کیسه پر تقدیم کرد و چهار روز قبل سرتیپ عباس قلیخان شاگرد سابق مدرسه مهندسی نظام پاریس که حالیه آجودان وزیر جنگ است از همین قبیل کیسه ها باعریضه ای سر به مهر پیش شاه گذاشت و امروز صبح هم مشیرالدوله کیسه بزرگی که تابحال من به آن بزرگی ندیده بودم به حضور ملوکانه آورد.
تمام این کیسه ها پر از پول طلاست و تقدیم آنها به منظور گرفتن مقامی است ازسلسله مراتب اجتماعی ایران، هیچ کاری بدون پیشکش صورت نمی گیرد و چون این تقدیمی به منزله قیمت خرید مقامی است که تقدیم کننده طالب تحصیل آن است، اهمیت آن به خوبی واضح می شود.
چیزی که مورد اعجاب من قرار گرفته، مهارتی است که شاه بدون آن که دست به کیسه ها بزند در تعیین مقدار محتویات آنها دارد، به یک نگاه، سبک سنگینی آنها رادرمی یابد و آثار این فراست بر وجنات او لایح می گردد، همین نگاه قدر آنها را براو مشخص می سازد و دیگر احتیاجی به شمردن پول داخل کیسه ها پیدا نمی کند!»
امتیازات استعماری و موضع علمای دینی:
بدتر از رشوه خواری، حراج ثروتهای ملی و واگذاری امتیازات به بیگانه است،فوریه می نویسد:
اعتمادالسلطنه که به علت طول آشنایی، چه در راه که در یک کالسکه سفر می کردیم چه در منازل که با یکدیگر هم غذا بودیم متدرجا با من محرم شده بود و با من ازامور ایران و زمامداران آن آزادتر از دیگران صحبت می کرد.
امروز بعد از شام در باب امتیازاتی که به خارجیان داده شده بود مخصوصا امتیازبانک و مشروبات الکلی با من مفصل گفتگو کرد.
اعطای امتیاز بانک و استخراج معادن به انگلیس ما یعنی به بانک رویتر برای زمامداران عالی مقام مملکتی و نزدیکان ایشان موجب جلب منافعی عظیم شد. مثلا دونفر از آنها رشوه ای در حدود یک میلیون و بعضی دیگر رشوه های چند صدهزار فرانکی گرفته اند.
امتیاز مشروبات الکلی را به شخصی به نام «فیلی پاز» که از شرکای بانک های کوچه لافیت در پاریس است داده اند، اما فیلی پاز به علت آنکه بانکهای شریک او آن رونق اولی را ندارد نتوانسته است مثل رویتر رشوه های گزافی بدهد.
امری که اعتمادالسلطنه را عصبانی کرده سهم کمی است که از این خوان یغما به اورسیده زیرا که به او فقط 5000 فرانک داده اند در صورتی که دیگران بعض 40000 بعضی 100000 و یکی دو نفر هم 250000 فرانک پول نقد بی غل و غش گرفته اند! با نهایت خشم به من می گفت که واقعا مرا ریشخند کرده اند در صورتی که من اول کسی هستم که باسرمایه داران داخل وارد گفتگو شدم و به ایشان فهماندم که اگر به تحصیل امتیازاتی در ایران اقدام کنند میلیونها نفع می برند و بر اثر همین مداخله من بود که به این کار تشویق شدند.
اگر چه «فیلی پاز»، سندی به دست خود به اعتمادالسلطنه سپرده است که در موقع انتشار سهام شرکت معادل 95000 فرانک سهم به او واگذارد ولی او عقیده دارد که این کار سرگرفتن نیست چه او به تجربه دریافته است که این قبیل امتیازات که هرسال چند عدد از آن نوع داده می شود، هیچ یک صورت عمل نمی یابد، تنها نفع آن به رشوه گیران می رسد و نصیب صاحبان سهام جز ضرر و تخطئه چیزی دیگر نیست!...
تمام اضطراب اعتمادالسلطنه از همین بابت است که مبادا پول موعود نرسد و الاچیزی که غم آن در میان نیست ایران و مصلحت آن است! همچنین فوریه می نویسد: یکی از امتیازات، انحصار دخانیات است که به شرکت انگلیسی واگذار گردیده، و ممکن است ایران را به انقلاب بکشاند.
این امتیاز تحت پانزده ماده تنظیم شده و تمام موارد آن به نفع امتیازگیرندگان است و دولت ایران در مقابل مبلغ جزئی یعنی 15000 لیره در سال، حق استفاده ازدخانیات مملکت را به آن شرکت داده.
شرکت انگلیسی این امتیاز را با دادن رشوه هایی گزاف که به دو میلیون لیره بالغ می شود گرفته و حق این است که تحصیل آن به این خرج می ارزیده است.
یک اردو از رعایای انگلیس و کارگران شرکت، چه شرقی و چه انگلیسی از هر طرف به ایران ریختند زیرا که لقمه چرب و نرمی پیدا شده بود و رسیدن به آن به رنج و خرج سفر می ارزید.
طولی نکشید که ورود این همه انگلیسی به ایران تولید سر و صدا کرد و آثار آن نمایان گردید. به این معنی که در شهرهای بزرگ فریاد و اعتراض مردم بلند شد، حتی گفته می شود که در بعضی نقاط مثل یزد کار به شورش نیز کشیده.
در تهران نیز حال طغیان ظاهر است و دولت دست به کار توقیف عده ای زده و ...
می گویند که سلسله جنبان این نهضت مخالف، روحانیونند و کسی که به ایشان دستوراین کار را داده رئیس روحانیون کربلاست.
در تبریز مردم اعلانات شرکت را از دیوارها کنده و به جای آنها اعلامیه های انقلابی چسبانده اند امیر نظام که با ولیعهد در باب سرکوبی شورشیان اختلاف نظر حاصل کرده و چنانکه گفته می شود از پیشکاری آذربایجان استعفا داده و شاه، امین حضوررا با دستورهایی مخصوص مامور تبریز کرده است.
30 اوت، 25 محرم 1309
مردم تبریز مستدعیات خود را به شاه تلگراف کرده و به اوخاطرنشان ساخته اند که از واگذاشتن منافع مسلمین به عیسویان که مخالف قرآن است خودداری می نماید و اگر این تقاضا مورد قبول نیابد خود با اسلحه از حقوق حقه خویش دفاع خواهند کرد.
فوریه در یادداشت 22 سپتامبر17 صفر نوشته است.
رئیس روحانیون عتبات که همه تابع فتوای او هستند، نامه مفصلی به شاه نوشته وبه استناد آیات قرآنی بر او مدلل ساخته است که اعطای هر گونه امتیازی به اجانب بر خلاف قرآن است. به نظر من شاه باطنا زیاد اعتنایی به استنادات عالم مزبورندارد فقط از نفوذ کلمه او در میان مردم می ترسد و ناچار است که از احکام اوسرپیچی نکند با تمام این احوال به قنسول ایران در بغداد امر شده است که به کربلابرود و نظر میرزای شیرازی را برگرداند، لیکن به نظر من نمی آید که در این مردمتقی نغییر عقیده ای حاصل شود.
در یادداشت 5 ژانویه 4 جمادی الثانی آورده است:
«حاج میرزا حسن آشتیانی تا به حال نه غلیان کشیده نه از تهران خارج شده است ظاهرا در جوابی که دیروز به شاه داد، تبعید را ترجیح داده به شرط آنکه اصل امیتازنامه دخانیات را پیش او بفرستند تا او آن را پیش مردم که در خانه وی مجتمعند و به غیر از این شرط نمی گذارند که او حرکت نماید پاره کند. شاه انگشتری الماس برای او فرستاده و از او خواسته است که از حرکت صرف نظر نماید. میرزا حسن تا موقعی که شرکت دخانیات منحل و رئیس آن رسما انحلال آن را اعلان نکرده و امتیازدهندگان را به استرداد آن دعوت ننموده بود از قبول مرحمتی شاه استنکاف کرد».
پیداست که این افشای حقایق، هیچ نشانی از حقیقت جویی ندارد بلکه همانگونه که فوریه خود گاه اظهار کرده، حسرت شکست فرانسه در عرصه رقابتهای استعماری، او رابه این پرده دریها واداشته است به هر حال هر چند گزارشهای او در این باب، حکایتی تلخ از سوداگریها و یغماگریهای استعمار انگلیس، و جهالت و بد سیرتی حکام فاسدقاجاری است، اما سند افتخاری بر هوشمندی و پاکی روحانیت و غیرت و پایداری ملت مسلمانان ایران است.
فوریه، گوشه هایی از نهضت بزرگ تحریم تنباکو را با دقت و امانت گزارش کرده است، او روایات مستندی حاکی از ترس زائدالوصف شاه و عمال حکومت قاجار وسفارتخانه های خارجی، در برابر شورش مردم ایران علیه قرارداد رژی می آورد.
برخی از این روایات تاریخی نشانگر توسل شاه به قدرت روسیه تزاری است.
او آشکار می سازد که ناصرالدین شاه از روسها مکرر درخواست کرده است که درسرکوب مردم ایران بویژه اهالی آذربایجان با دولت ایران همراهی نمایند.
نگاه انتقادی به سنتهای مذهبی
نگاه انتقادآمیز فوریه به آداب و سنن ملی ومذهبی اگر چه آمیخته با غرض ورزی و بدسیرتی و کژ فهمی است ولی گاه با نشانی ازحقیقت نیز همراه است، چنانکه در بسیاری از موارد، گروههایی از مردم را به علت عدم رعایت بهداشت مورد مذمت قرار می دهد و در این زمینه احیانا ره مبالغه می پیماید و در برخی جاها آن را به آموزه های مذهبی نسبت می دهد، چنانکه عدم رعایت بهداشت و بهره گیری از آبهای آلوده در غسل و وضو و آشامیدن را با احکام شرعی مرتبط می سازد. او در این پندار خود چنان راسخ است که حتی نمی تواند از مصاحبان آگاه خود، نقض آن را بپذیرد، لذا می نویسد:
«اما در باره این تطهیر و وضو در حقیقت باید گفت که برای اکثر مردم مطابق قوانین حفظ صحت که نیست سهل است جنبه پاکیزگی نیز ندارد زیرا که من غالب مردم را دیده ام که دست خود را تر می کنند و به صورت و ساعد و پا می کشند و اگر چه شایدبر طبق حکم شریعت عمل می نمایند لیکن با این عمل هیچ کثافت و چرکی را از میان نمی برند.
بعضی دیگر که شاید مقدس ترند لباسهای خود را کاملا بیرون می آوردند و در آب کمی می روندو مقداری از آن بر سر می ریزند و بدن خود را تر می کنند و بی آنکه چرک های بدن را ازاله و خود را پاک یا خشک نمایند دوباره همان لباسهای چرکینی را که اگرآبی دیده است همان آب باران بوده می پوشند.
بعضی دیگر از همان آبی که کنار آن قضای حاجت می کنند می نوشند وقتی من با بعضی،از این بابتها صحبت می کنم می گویند کسانی که به این مشکل ها عمل می نمایند، اشخاصی هستند که به باطن احکام شریعت پی نبرده تنها به ظاهر آن می چسبند اما افسوس که عده این مسلمین ظاهر بین خیلی زیاد است و طرز تطهیر و وضوی ایشان به شکلی که گفتیم پاره ای از اوقات مخصوصا در ایام شیوع امراض مسری، عواقب وخیم در بر دارد.
مسلمینی که قبل از ادای هر نماز خود را شرعا به ساختن وضو مکلف می دانند هر آب جاری را نیز برای آشامیدن صالح می دانند، به همین نظر آب نهرها را با وجود این که آلوده شده است می آشامند، آیا در مملکتی که آب تا این درجه قیمتی و کم یاب است بهتر نیست که مردم را به نیالودن آن چه جاری باشد چه غیر جاری مجبور کنند؟
اما بدبختانه در این مملکت هر وقت که بین حفظ صحت و امری مذهبی، معارضه پیش می آید، همیشه غلبه با دین است ».
اگر چه ممکن است این قضاوت در باره برخی از مقدس نمایان نادان، مقرون به واقعیت باشد اما همانگونه که افراد آگاه به فوریه گوش کرده اند، حقیقت و حکمت احکام شریعت، با این گونه رفتارها همسازی ندارد. در فتوای فقها چه بسیار تاکیدشده است که چنانچه بجا آوردن عبادت و عملی مخل صحت و سلامت فرد گردد، مقبول شارع مقدس نیست مگر در جاهایی که مصلحت بزرگتر در میان باشد و یا مکلف، علم به ضررنداشته باشد.
وصف شهرهای ایران
فوریه در سفرنامه کوشیده است شهرها و مکان توقفگاههای مسیرخود را به تفصیل وصف نماید. او به هنگام عبور از قریه ترکمانچای، ضمن توصیف آن مکان، به قرارداد ننگین ترکمانچای اشاره می کند و می نویسد:
«ترکمانچای قریه کوچکی است که مثل همه قرای این حدود، خانه های کم ارتفاع وپشت بامها و حیاطهایی دارد که درختان باغها روی غالب آنها را گرفته. اگر معاهده سال 1828 (مطابق 1244 ه) در آنجا میان ایران و روسیه به امضای عباس میرزاولیعهد و ژنرال پاسکویچ بسته نشده بود، ترکمانچای این شهرت را حاصل نمی کرد. به موجب این معاهده علاوه بر ده کرور تومان خسارت، ایران، دو ولایت ایروان و نخجوان که می توان آن دو را «الزاس » و «لوران » نامید از دست داد و رودخانه ارس همچنان که حالیه نیز هست سرحد بین دولتین شده تنها روسیه عباس میرزا را وارث تاج و تخت ایران نشناخت و او نیز چنان که می دانیم به این آرزو نرسید».
فوریه نه تنها از پاریس تا تهران بیشتر شهرهای میان راه را به دقت وصف کرده،بلکه پس از اقامت در تهران به هر جا گذری داشته نیک در آن نظر کرده و دیده ها وشنیده هایش را در دفتر خاطراتش به ثبت رسانده است، یکی از شهرهایی که او به آن گذر و نظر کرده شهر مقدس قم است. او در یادداشت مورخ 19 مه 22 شوال آورده است:
«امروز پس از عبور از کاروانسرای کوشک نصرت، ابتدا قدری به سمت مغرب راندیم بعد متوجه جنوب شدیم و دریاچه ساوه در این حال طرف دست چپ ما قرار داشت.
از اینجا به بعد داخل جلگه قم می شویم. در این جلگه که از طرف مشرق تا چشم کارمی کند کشیده می شود گاهی ریگستان هایی به نظر می رسد که آب و باد آنها را درست کرده، گاهی هم تخته هایی از نمک به چشم می آید که در نور آفتاب موج می زنند وبی شباهت به چشمه های آب نیستند.
اما آب! افسوس که در این نواحی قطره ای از آن وجود ندارد و اگر هم تصادفا چیزی از آن به دست آید شور و تلخ است و چون همه بر این کیفیت مطلع هستند هر کس ازراه احتیاط به قدر حاجت، آب آشامیدنی با خود برمی دارد و این احتیاطی است بسیاربجا.
وقتی که بعد از چهار ساعت حرکت با کالسکه به منظریه رسیدیم دیدیم که از پنج فرسنگی گنبد طلای مزار حضرت معصومه در آفتاب می درخشد. فراشها در برافراشتن چادرها به زحمت زیاد افتادند زیرا که زمین سست است و میخهای چادرها درست گیرنمی کنند».
20 مه 23 شوال «راه از منظریه تا قم مستقیم است فقط در وسط راه قدری منحرف می شود تا از روی پل دلاک بگذرد، این پل به قول مشهور کار یک نفر دلاک است.
در منتهی الیه راه، گنبد طلا و مناره های مزار حضرت فاطمه معصومه ساخته شده وجوداین مزار در این نقطه بر آن باعث آمده است که شیعیان از جمیع نقاط اموات خود رابرای دفن به اینجا بیاورند چنانکه شاه صفی و شاه عباس و شاه سلیمان از سلسله صفویه و فتحعلیشاه و محمدشاه از سلسله قاجاریه در این محل مدفونند، ناصرالدین شاه هم در همین نقطه در کار تهیه قبری جهت خود هست و امین السلطان هر سال برای فاتحه خوانی بر سر قبر مادر خود به اینجا می آید.
چون شهر قم را خانمی تحت حمایت دارد حکومت آن را هم شاه به خانمی که دخترارشد او یعنی فخرالملوک باشد واگذاشته است. قم در وسط باغستانهایی سبز و خرم واقع شده و سبزی تیره فام درختان به خوبی از رنگ سرخ و زرد تپه های اطراف مشخص است. آبادی شهر در ساحل راست قم رود ساخته شده، عرض این رودخانه زیاد است ومی رساند که در مواقع طغیان، آب آن زیاد می شود».
پی نوشتها:
1- شرح حال عباس میرزا ملک آراء،دکتر عبدالحسین نوایی، ص 378.
2- روزنامه خاطرات ناصرالدین شاه، سفر سوم فرنگستان، کتاب دوم، سازمان اسنادملی ایران، ص 193.
3- سه سال در ایران، دکتر فوریه، ترجمه عباس اقبال آشتیانی، مقدمه مولف.
4- همان، ص 124.
5- همان، ص 203.
6- سفرنامه فوریه، ص 129.
نظر شما