تجدیدنظرطلبی در 3 جنبش خاورمیانه
احزاب و جنبشهای پرآوازه خاورمیانه به تصمیمها و سیاستهای تازه روی آوردهاند. «نگاه جدید» از سوی گروههایی به نمایش گذاشته شده که در سه مرکز حادثه خیز خاورمیانه یعنی مصر، لبنان و فلسطین اشغالی حضور دارند. نشانههای این تغییر نگاه را امروز می توان در بیانیهها و اظهارات چهرههای شاخص گروههای شناخته شدهای مانند؛ اخوان المسلمین مصر، دروزیهای لبنان و شاخهای از مبارزان جنبش فتح مشاهده کرد.
ناظران خاورمیانه تغییر رفتار این بازیگران حزبی را در قالب «رویکرد واقعگرایانه” ارزیابی می کنند. این واقعگرایی در سه گروه یاد شده به شکلهای متفاوت بروز کرده است. به طور مثال اخوان المسلمین به عنوان یکی از بازوهای انقلابی اهل سنت مرزبندیهای دیرین خویش با احزاب غیر سنی را کنار نهاد و در کشمکشهای اخیر در کنار نماد انقلابیون شیعه، حزب الله لبنان ایستاد یا آنکه به حمایت صریح از قدرت هستهای ایران و مخالفت با فشارها و تحریمهای غرب علیه کشورمان پرداخت. جنبش دروزی لبنان با رهبری ولید جنبلاط که سابقهای طولانی در ستیز با گروههای شیعه داشت و از قتل حریری تاکنون مقابل ایران و سوریه ایستاده بود در تصمیمی بی سابقه به همه این مواضع پشت کرد. در صحنه فلسطین، زمزمه این تغییر از کنگره گروه فتح به گوش رسید که در آن برخی از چهرههای واقعگرای این جنبش سیاست ابومازن در ستیز با ایران و حماس را به چالش کشیدند.
این اتفاقات در اردوی احزابی که نیم قرن فعالیت سیاسی را پشت سر دارند علاوه بر ناظران سیاسی، ذهن دولتهای منطقه را نیز به خود مشغول کرده است.
دولتهای محافظه کار عرب نگرانی خویش را از دگردیسی سیاسی در هر سه جنبش یاد شده پنهان نکردهاند. دلایل این تشویش و نگرانی روشن است، زیرا با هر چرخش در آهنگ رفتار این گروهها، معادله قدرت سیاسی در صحنه کشورهای مهمی مثل مصر، لبنان یا سرزمینهای اشغالی دگرگون می شود. در این باره کافی است به آثار عینی که جدایی رهبر دروزیها از اردوی 14 مارس در فضای لبنان برجای گذاشت نگاه شود. تصمیم ولید جنبلاط سنگین ترین ضربه را بر جناح غربگرایان بیروت در آستانه تشکیل دولت وارد کرد تا حدی که دولت سعودی به عنوان جدی ترین حامی نخست وزیری سعد حریری از این واقعه ابراز نگرانی کرد. یا آنکه در کنگره جنبش فتح ارائه طرح تعامل با ایران از سوی شماری از چهرههای معتدل این جریان به بروز شکاف میان دو طیف هواداران سازش و حامیان مقاومت منجر شد.
● اخوان المسلمین، پیشگام تغییر
نخستین گام تغییرطلبی از سوی جنبشی برداشته شد که به لحاظ تاریخی مادر و سرسلسله نهضتهای مبارزاتی خاورمیانه به حساب میآید. جنبش اخوانالمسلمین که در دهه 20 قرن گذشته با هدف استقرار حکومت اسلامی از سوی دو چهره نامدار، سید قطب و رشید رضا متولد شد، به سرعت تفکر آن در سرزمینهای اسلامی بویژه اردن، سوریه و افغانستان منتشر شد. این جنبش به جز دورههای کوتاه با همه حاکمیتهای مصر از عبدالناصر تا مبارک به دلیل پافشاری بر عقایدش در مبارزه و ستیز بوده است. از سال 2005 که توانست در انتخابات پارلمانی با کسب 80 کرسی موقعیت حزب حاکم مبارک را به چالش کشاند فشارها و سرکوبها بر این جنبش به طرز بی سابقهای افزایش یافت به نوعی که اکنون دهها هزار عضو این جنبش یا در قرنطینه امنیتی به سر می برند یا در زندانهای حکومت مبارک به بند کشیده شدهاند.
تضاد اخوان المسلمین با حاکمیت مصر در دو مرحله منجر به تحولی عمیق در آرایش سیاسی خاورمیانه شد. بار نخست زمانی بود که این جنبش برخلاف سیاست دولت مبارک در دو جنگ 33 روزه لبنان و جنگ 22 روزه غزه کنار حزب الله و حماس ایستاد و بار دوم موقعی که محمد مهدی عاکف رهبر جنبش بیاعتنا به تهدیدات مبارک بر سر چالش امریکا با ایران به حمایت ازجمهوری اسلامی برخاست.
شاید همراهی این جنبش با نهضت فلسطین به دلیل پیوند اعتقادی حماسیها با اخوانیها چندان شگفت آور نباشد اما گرایش این نهضت به سمت حزب الله لبنان یا دفاع آن از قدرتمند شدن ایران یک اتفاق تازه در حیات فکری گروهی است که نماد جریان اهل سنت شناخته میشود.
به همین دلیل در هر دو مرحله قبل از آنکه دولت مبارک نسبت به تغییر نگاه اخوان المسلمین واکنش نشان دهد شاهزادگان سعودی از آن ابراز نگرانی کردهاند. تریبون اصلی سعودیها -الشرق الاوسط - همان روز که بیانیه عاکف در حمایت از نصرالله صادر شد نوشت: تلاش برای مثبت جلوه دادن چهره سیدحسن نصرالله با شرکت اخوان المسلمین بزرگترین پاداش به ایران و شیعه است. زمانی هم که دولت مبارک برای تعقیب و محاکمه هواداران حزب الله خیز برداشت رهبری اخوان المسلمین اظهار داشت: رژیم مصر برای انحراف افکار عمومی داخلی از مشکلات موجود به این گونه اتهامات علیه حزبالله و حماس روی آورده و اقدام به بازداشت انسانهای بیگناه و اعتراف از آنان با توسل به شکنجه میکند.
دومین رویداد در نگرش اخوان زمانی به بار نشست که محمدمهدی عاکف رهبر جماعت اخوان المسلمین مصر دستیابی به فناوری هستهای صلح آمیز را حق انکار ناپذیر ایران دانست و از کشورهای اسلامی و عربی خواست از موضع هستهای ایران در برابر فشار و زورگوییهای امریکا و استکبار غرب حمایت کنند.
● صف بندی جدید در جنبش فتح
جنبش فتح از اوایل دهه 90 یعنی زمانی که تصمیم برای ترک مبارزه و پیوستن به خط سازش با صهیونیستها گرفت راه خویش را از دوستی با ایران جدا کرد. در ایام رهبری ابومازن بر این جنبش این تضاد به دلیل ارتباطات نیرومند او با امریکا و طرفهای اسرائیلی عمیق تر شد اما اکنون که اندیشه و خط سازش به بن بست کامل رسیده است جریان تجدید نظر طلبی در فتح قدرت گرفته است. این گروه در کنگره ششم فتح اندیشههای خویش را به صراحت بیان کردند. آنها گفتند از زمانی که حل مشکل فلسطینیان به جنبش فتح واگذار شد، رهبری فتح با کنار گذاشتن سلاح مبارزه عرصه مانور برای طرف فلسطینی را کاملاً محدود کرد اما اکنون خود فلسطینیها به این نتیجه رسیدهاند که وارد کردن عنصر اسلامی و افزودن عنصر مبارزه مسلحانه در این معادله در تقویت و خارج کردن فلسطین از وضعیت فعلی بسیار ضروری است.
تغییر نگاه در جنبش فتح بیشتر از وضع آشفته خاورمیانه و نیز آشفتگی درون خود جنبش ناشی می شود.
سران فتح باور مشترکی نسبت به ناکارآمدی روشهای گذشته و مرزبندیهای سابق با کشورهای دیگر پیدا کردهاند. گروه تجدیدنظرطلب فتح به رهبری فاروق قدومی دریافتهاند که فتح برای خروج از بن بست و انزوای کنونی باید روابط بین الملل خویش را تغییر دهد و دیپلماسی گذشته خویش را که فقط متکی بر همکاری با امریکا و محافظهکاران بود به سمت همکاری با کشورهای اسلامی از جمله ایران و سوریه تعدیل کند. دگرگونی نگرش فتح با تحولی که در فضای سیاسی خاورمیانه بروز کرده مرتبط است. ویژگی بارز این تحول، زمینگیر شدن پروژه مذاکرات سازش است که آن هم به قدرت یابی جناح جنگ طلب در تل آویو و نیز بی اثر ماندن سیاست تشویق و تنبیه اوباما نسبت به نتانیاهو بر می گردد.
● شوک جدایی دروزی ها
هنوز سران گروههای 14 مارس در دفتر سعد حریری سرگرم مذاکره برای تقسیم پستهای کابینه بودند که به یک باره رسانههای بیروت از مصاحبه جنجالی ولید جنبلاط خبردادند. مصاحبهای که او تهدید چند ماه پیش خود مبنی بر ترک این جناح را به اجرا گذاشت. این موضع جنبلاط باعث شد همه معادلات سیاسى در لبنان به هم بریزد.
اکنون اغلب لبنانیها میگویند جنبلاط حق داشت که عطای اتحاد با 14 مارس را به لقایش ببخشد؛ زیرا سهمخواهی در این جناح راه را بر هر گونه تحول بسته بود علاوه بر این او از عملکرد همپیمانان مسیحى خود بشدت ناراضى است. آنها در انتخابات پارلمانى باعث از دست دادن تعدادى از همپیمانان مسیحى خود شدند. با این حال این اتفاق حریری را بشدت دچار تشویش کرد. حریرى مىداند که براى رایزنىها و بده و بستانهاى سیاسى مربوط به تشکیل کابینه به جنبلاط نیاز دارد، بخصوص با توجه به اینکه وى مدتى است روابط خود را با میشل سلیمان و نبیه برى حفظ کرده و این دو نیز به نوبه خود به هیچ وجه به دنبال این نیستند که او را در تشکیل کابینه ناکام بگذارند و تنها به دنبال امتیازگیرى بیشتر هستند.
اما نگرانی اصلی از این واقعه را باید در چهره سعودیها و مصریها دید؛ بویژه از زمانی که جنبلاط تأکید کرد، فاصله گیری از ایران و سوریه بزرگترین اشتباه گروههای لبنانی بود.
در هر حال هر سه گروه مذکور از بازیگران دیرین در صحنه سیاست خاورمیانه به حساب می آیند. جناح دروزیها که در قالب حزب سوسیالیست ترقی خواه تبلور یافته است شهرت خویش را از یکی از پایه گذاران استقلال لبنان یعنی کمال جنبلاط می گیرد. جنبش فتح نیز تقریباً حیاتی به اندازه نیم قرن مبارزات فلسطینیان دارد، دهه 1950 توسط یاسر عرفات تأسیس شد و به مدت چند سال سکاندار مبارزه مسلحانه با اسرائیل بود؛ هر چند به مرور زمان و تحت تأثیر چرخش رهبران محافظه کارش وارد پروژه مذاکرات سازش با تل آویو شد. اخوان المسلمین نیز در میدان مبارزه کارنامهای شناختهشدهتر از آن دارد که توصیف شود.
به همین دلیل رویکرد جدید سه جنبش با تحسین اغلب محافل خاورمیانه و استقبال گرم تهران روبهرو شده است. البته تهران از قبل پیش بینی چنین روزی را می کرد و همیشه رفتارهای ضد مقاومت و ضد ایرانی آنها را موج زود گذر یا اشتباه در محاسبات سیاسی به حساب می آورد برهمین اساس در سهچهار سال اخیر که رهبر دروزیها در لبنان و برخی سران فتح پروژههای ایران هراسی امریکا و اسرائیل را همراهی می کردند تهران حاضر نشد مناسبات خویش با دو جریان را به کلی قطع کند، نمایندگی سیاسی جنبش فتح و تشکیلات خودگردان فلسطین در تهران فعال بود و در همان حال سفارت ایران و دیپلماتهای کشورمان باب تماس با جنبلاط و سران فتح را باز گذاشتند.
منبع: / روزنامه / ایران ۱۳۸۸/۰۵/۲۱
نظر شما