نردبان های شکسته
محمد فنایى اشکورى خارج فقه و اصول را نزد آیتالله هاشمى شاهرودى فرا گرفت و همزمان دوره چهار ساله مؤسسه در راه حق را به پایان رساند. نزد حضرات آیات جوادى آملى، حسن زاده آملى و مصباحیزدى فلسفه آموخت و در سال 1371 به کانادا اعزام شد. کارشناسى ارشد و دکترای فلسفه غرب را در دانشگاه مک گیل به پایان برد و در سال 1380 به ایران برگشت و در مؤسسه آموزشى و پژوهشى امامخمینى(ره) به تدریس فلسفه تطبیقى، فلسفه سیاسى وعرفان پرداخت. با او درباره عرفانهای دروغین گفت و گویی انجام دادیم که در زیر تقدیم میشود.
* وضعیت موجود کشور به لحاظ حضور جریانها و فرقههای معنوی چگونه است؟
جریانهای مختلف عرفانی و شبه عرفانی در جامعه ما وجود دارند. برخی از اینها بومی و برخی دیگر وارداتی هستند. در جامعه ما در طول تاریخ عرفانهای مختلف بومی وجود داشتهاند که علیرغم اینکه به نحوی با فرهنگ اسلامی مرتبط بودند اما همیشه مورد انتقاد بودند و عرفان خالص و ناب شمرده نمیشدند، مانند برخی از انواع فرق صوفیه و طریقتهای مختلف که اسم و رسم دارند.
نوع دیگر از عرفان، زهدگرایی همراه با نوعی گریز از دنیا است که فی حد نفسه جزء عرفانهای کاذب قرار نمیگیرد ولی عرفان ایدهآل اسلامی و شیعی نیست و در آن، افرادِ زاهد و عابد و گوشهگیری هستند که به مسئله معنویت تک بعدی نگاه میکنند و فاقد بینش اجتماعی اسلامیاند. این نوع عرفان هم مطلوب ما نیست.
نوع دیگری از عرفان که در بین خواص و برخی عالمان دینی میتوان یافت عرفان نظری و فلسفی است که مؤسس آن ابن عربی است. این دسته در جنبه نظری عرفان مشتغل هستند و نوعی نظام هستی شناختی ارائه میدهند. این نوع عرفان گرچه از بعد معرفتی و مابعدالطبیعی اهمیت بسیاری دارد اما فاقد برخی از جنبههایی است که در عرفان شیعی دنبال میشود و نمیتوان مدعی شد که عرفانی مانند عرفان نظری ابن عربی همان عرفان علوی و امام حسین(ع) است.
گرایش دیگر نوعی مقدسمآبی همراه با صورتهایی از ساده لوحی و خرافاتگرایی است که در بین عوام بیشتر طرفدار دارد که بعضیها آن را با عرفان و معنویت نزدیک میبینند و یا با آن اشتباه میکنند. در بین اینان هم افراد ساده لوح و فریب خورده و هم افراد شیاد دیده میشود که از سادگی و خلوص مردم سوء استفاده میکنند؛ مدعیان دروغین رؤیت امام زمان(عج)، مدعیان انواع معجزات و کرامات و شفادادنها و شفا یافتنها ملحق به این دسته اند. اینها همگی گرایشهای داخلی و بومی بودند.
شبه عرفانهای نوظهور و وارداتی هم داریم که هم ازشرق (هند، چین و ژاپن) و هم از غرب (امریکای شمالی و جنوبی) مثل عرفان سرخپوستی وارد شدهاند و عمده مخاطبان آنها نسل جوان و گاهی هم تحصیلکرده هستند. اینها به انحای مختلف تبلیغ میکنند؛ فعالیتهای مکتوب آنها انتشار آثار و کتاب و تجمعاتشان در مراکز علمی و فرهنگی نافذ است و یا سایتهایی را برای خود اختصاص دادهاند. در نهایت میتوان گفت این عرفانها به سه دسته کلی تقسیم میشوند:
الف) بومی ب) شرقی ج) غربی
باقی گروهها درذیل این سه واقع میشوند. بعضی از این عرفانها مانند عرفان سایبابا محوریت شخصی دارند. و گاهی یک مکتب و نحله فکری محور است.
در کنار اینها عرفان اصیل و ناب اسلامی و شیعی هست که کوشش میکند معارف عرفانی را از تعالیم قرآن و سنت و هدایت معصومین(ع) برگیرد. راه درست این است و باید در این راه حرکت کنیم و تا آنجا که میتوانیم خود را به آن عرفان ناب نزدیک کنیم.
* ویژگیهای عرفان مثبت و منفی چیست؟
عرفان مثبت عرفانی است که ما آن را حق دانسته میپذیریم. کاملترین نوع آن عرفان اسلامی شیعی است. هرچه غیر آن است یا اساساً از بنیاد کاذب است یا ناقص و ناخالص است. عرفانهایی هست که از اساس درست هستند، اما در ادامه راه دچار انحراف یا اختلاط با آموزههای غلط شدهاند، مانند عرفان مسیحی که اساساً صحیح بوده ولی در طول تاریخ دچار انحراف شده است و یا مثل تصوف که آسیبهایی را پذیرفته است.
عرفان مقبول عرفانی است که بر مدار دین باشد؛ چون خود دین واجد عرفان است. بسیاری از عرفانهای باطل و کاذب خود را جایگزین دین میدانند؛ یعنی راه رستگاری را منحصر در دو راه میدانند یکی راه دین و دیگری راه همین عرفانها که این غلط است؛ چراکه راه دیگری غیر از دین برای رستگاری وجود ندارد و عرفان همان بعد باطنی دین است. عرفان مثبتِ مورد قبول اسلام و عرفان شیعی، بُعدی از دین است که با معنویت و باطن سروکار دارد؛ پس خدامحور است نه انسانمحور و دستوراتش در چارچوب دین است نه من درآوردی و همینطور با عقل سازگاری داشته و با اخلاق موافقت دارد و همچنین دنیاگریز نبوده و زندگیگرا است و از شهوات افسار گسیخته هم دوری میکند.
* علل و ریشه های اقبال نسبت به عرفانهای منفی چیست؟
اصل گرایش به عرفان در انسان یک گرایش اصیل است. خداشناسی و خداگرایی فطری به همین معنی است و عرفان دعوت به خدا است و معنویت چیزی جز گرایش به خدا نیست. فقط کافی است زمینه ظهور آن فراهم شود. حال اگر راه صحیح آن عرضه نشود و به آن عطش فطری پاسخ درستی داده نشود طبعاً افراد جذب شبه عرفانها میشوند. همینطور دسترسی آسان در اینترنت به این گرایشها و عرضه جذاب این مطالب از دیگر عوامل جذب به این عرفانها است. از آنجایی که عرفان اصیل با افسارگسیختگی و هوای نفس مبارزه میکند و کمتر کسی همت آن را دارد بنابراین عرفان راستین مشتریان زیادی ندارد. در مقابل در بسیاری از این گروهها اینطور نشان داده میشود که از راه پیروی از هوای نفس، مواد مخدر، الکل و شهوترانی میتوانید به همان نتایج برسید. از این رو با توجه به نیاز معنوی افراد و غرایزشان و همینطور فقدان اطلاعات کافی در این مسیر دعوت آنان پذیرفته میشود؛ مگر کسانی که به حدی از رشد و معرفت رسیده باشند که راه را از بیراهه تشخیص دهند؛ چراکه هدف این گروهها چیزی جز رسیدن به خواستههای خود و جاهطلبی و دستیابی به شهرت و شهوت نیست. آنها ضمن آشنایی با روانشناسی تبلیغی آثارشان را در قالب فیلم، داستان، نمایش و رمان به نحو غیر مستقیم ارائه مینمایند.
* راهکارهای مواجهه با عرفانهای منفی کدام است؟
قدم اول در این راه تعلیم و تربیت صحیح است که این خود نیازمند تدبیر و برنامهریزی است. متأسفانه روشهای تعلیم و تربیت دینی ما تناسبی با تسهیلات و امکانات اکنون ندارد و از این تسهیلات کم استفاده میشود. اگر عرفان صحیح به جوانان آموخته شود تا حد زیادی از لغزشها مصون خواهند ماند، اما در این جهت کار قابل توجهی انجام نمیگیرد. مدعای ما این است و بر آن اصرار داریم که به لحاظ قوت منطق و تناسب با فطرت انسانها هیچ مکتب عرفانی نمیتواند با عرفان اسلامی و شیعی رقابت کند. عرفانهای موجود بومی ما نقایصی دارند. تصوف ما آمیخته به برخی آموزههای غیر اسلامی است. عرفان نظری فلسفی هر حکمی داشته باشد دستکم میتوان گفت فقط مخصوص عدهای از خواص است و قابل طرح برای همگان نیست. برخی مقدسمآبیها هم با انواع خرافات آمیخته شده است.
اما عرفان ناب و خالصی که اسلام معرفی میکند و منابع و الگوهای آن معلوم میباشند عرفان ایدهآل ما است که میتواند نیاز معنوی بشر را بخوبی بیان و تأمین کند. فقط باید شناخته شود و به زبان امروزی بیان شود. معرفی غلط یا نامناسب عرفان اسلامی زمینهساز پذیرش عرفانهای کاذب میشود.
برای مقابله با عرفانهای کاذب و شبه عرفانها و معرفی و عرضه مناسب عرفان اسلامی هم لازم است این معارف شناخته شود، هم با استفاده از امکانات امروزین عرضه شود و البته این کار نیازمند مدیریت و سازماندهی حساب شده است. بنا بر این لازم است سه گروه در این زمینه همکاری کنند و نقش داشته باشند.
اول: علما و دانشمندان حوزوی یا غیر حوزوی برای تهیه ماده خام فکری
دوم: برنامهریزان (مسئولان دستگاههای تبلیغی، دانشگاهها، ارشاد، صدا وسیما)
سوم: هنرمندان برای تولید برنامههای هنری مناسب در این زمینه
واضح است که در مقابله با جریانات فکری منحرف اقدامات عملی خشونتآمیز بیفایده است. یکی از کارهایی که باید انجام گیرد تبیین مفاهیم و معارفی است که در دعاهای ما آمده است. در این راه بنده شرحی بر دعای کمیل با عنوان نیایش عارفان نوشته ام و کوشش کرده ام این معارف را تا حدی به زبان امروزی بیان کنم.
* رسانهها چگونه میتوانند عرفان مثبت را تقویت و عرفانهای منفی را تضعیف نمایند؟
کار اصلی رسانهها آگاهیدادن است چه به صورت علمی یا به صورت هنری. اولین انتظار این است که حتی به شکل ناآگاهانه مسبب ترویج عرفانهای منفی نشود. برخی فیلمهای خارجی مروج اینگونه مطالب است. بعضی برنامهها هم که تحت عنوان شعایر عرضه میشود گاهی به این مطالب دامن میزنند. بزرگترین کار صدا و سیما عرضه برنامه جامع به زبان هنری (فیلم، تئاتر، شعر، گفتوگو و مصاحبه) است. البته در این راه نیاز به پشتوانه علمی از سوی حوزه و دانشگاه داریم و بعد از برنامهریزی مدیران و اجرای هنرمندان میتوان به نتیجه مطلوب رسید. صدا و سیما باید به نقد عرفانهای کاذب و معرفی صحیح عرفان حقیقی بپردازد. اگر بتوانیم خلأ معنویت را پر کنیم کمتر شاهد جریانات منحرفی مثل شیطان پرستی خواهیم بود. حداقل با این شیوه میتوان از رشد و توسعه گرایشهای انحرافی جلوگیری کرد و جامعه را از خطر بحران نجات داد؛ اگرچه ممکن است گروه یا گروههایی باشند که با هیچ شیوه تعلیم و تربیت قابل هدایت نباشند. وَاللَّهُ یَهْدِی مَنْ یَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ (البقره/213).
منبع: / روزنامه / ایران ۱۳۸۸/۰۵/۲۸
گفت و گو شونده : محمد فنائی اشکوری
نظر شما