از نظریه عدالت تا عدالت سیاسى
جان رالز بیش از چهل سال در اطراف نظریه عدالت خویش اندیشید و در شرح و بسط و ترمیم نواقص و پاسخ به نقدهاى وارده قلم زد، نخستین مکتوب او در این باره مقالهاى سى صفحهاى در یک مجله تخصصى است که در سال 1958 انتشار یافت. صورت جامع و مبسوط این نظریه در کتاب قطور و عمیق و مشهور وى یعنى نظریه عدالت به سال 1971 انتشار یافت و آخرین اثر وى در این باره کتابى است که حاصل تدریسهاى او در دانشگاه هاروارد است که پس از چند سال به کمک یکى از شاگردان وى در سال 2000 به رشته تحریر درآمد و منتشر شد.
انتشار نظریه عدالت بازتاب وسیعى در محافل علمى داشت و از زوایاى مختلف نقد و بررسى شد. تلاشهاى سه دهه آخر عمر رالز به پاسخ این نقدها و تعدیل و بازسازى نظریه عدالت اختصاص دارد. حاصل این تلاشها دو کتاب لیبرالیسم سیاسى و مجموع مقالاتى است که در سال 1999 به چاپ رسید.
کوشش فکرى این سه دهه نشان از تحولاتى در درون مایه فکر سیاسى رالز و نوعى تجدیدنظر در برخى از عناصر نظریه عدالت وى دارد. برخى از صاحبنظران تمایل دارند که فعالیتهاى فکرى رالز پس از نگارش نظریه عدالت را به دو دوره اصلى تقسیم کنند: دوره اوّل تا سال 1982 ادامه دارد. در این مدت رالز معطوف به دفاع از رویکردهاى اصلى خویش در کتاب نظریه عدالت و پاسخ به منتقدان خویش است. دوره دوم از 1982 و انجام سخنرانىهاى رالز که به سخنرانىهاى دیویى (Dewey lectures) موسومند شروع مىشود.
در این سخنرانىها وى به صراحت اعلام مىکند که دیگر به دنبال ارائه معیارها و اصول عامى براى ترسیم پایههاى اخلاقى ساختار اجتماعى نیست، بلکه مىکوشد که اصول همکارى اجتماعى را در بستر اجتماعى خاصى یعنى جوامع لیبرال دموکرات معرفى کند. در این دوره رالز بر آن است که قرائتى از لیبرالیسم و عدالت عرضه کند که بر هیچ دیدگاه فلسفى و اخلاقى خاصى تکیه نزده باشد. با این کار و حذف پشتوانه فلسفى و دکترین خاص اخلاقى از اصول عدالت خویش امید دارد که این اصول مبناى همکارى همه صاحبان فلسفهها و عقاید اخلاقى و دکترینهاى مذهبى متفاوت در یک جامعه دموکرات و لیبرال قرار گیرد.
بدین ترتیب عدالت سیاسى (political justice) جانشین تلقّىِ پیشین وى از عدالت به عنوان مجموعه اى از اصول عینى. و واجد شرایط ارزشى و عقلانى لازم جهت تکوین جامعه ایدهآل مىگردد.
با توجه به این چرخش فکرى، اندیشه رالز را مىتوان به دو دوره متقدم و متأخر
تقسیم کرد. رالز متقدم تفکرى است که در کتاب نظریه عدالت و مقالات پس از آن تبلور یافته است؛ نظیر:
The basic structure as subject 1977. Kantian constructivism in moral Theory 1980. The basic liberties and their priority 1981.
وى در این دوره اصول عدالت به عنوان اصولى که پشتوانه استدلالى و اخلاقى قابل قبول و قانعکننده برخوردارند و نسخه اى عام براى هر کسى که طالب تأسیس نظام اجتماعى عادلانه است در اختیار مىنهند، تصور مىکند، امّا در رالزِ متاخر این اصول بدون آنکه برخاسته از دکترین فلسفى و اخلاقى خاصى باشند تنها به عنوان راه حلى سیاسى جهت تداوم نظمى که بر محور ارزشهاى حاکم بر فرهنگ سیاسى معاصر غرب و فردیّت لیبرال پذیرفته شده در جوامع لیبرال دموکرات شکل گرفته است، مورد تاکید قرار مىگیرند.
این چرخش فکرى در رالزِ متأخر داراى اهمیت است. همچنان که در نگاه اوّل، تلاش وى در کتاب نظریه عدالت مبنى بر ارائه طرحى نو از لیبرالیسم در چارچوبى استدلالى و برخوردار از پشتوانه فلسفى و اخلاقى بسیار جذاب مىنمود و براى هواداران تفکر لیبرالى رضایتبخش و امیدآفرین، به همان اندازه تحول فکرى رالز و دست برداشتن ار دعاوى پرطمطراق نظریه عدالت و اکتفا نمودن به تقریرى صرفا سیاسى از اصول عدالت و لیبرالیسم، دلسرد کننده و یأسآفرین بوده است.
در فصل حاضر ضمن بررسى ویژگىهاى خاص هر دو دوره فکرى به این مسئله خواهم پرداخت که اساسا چه جنبههایى در این دو دوره محفوظ مانده است و چه
عناصرى دچار بازتعریف و تجدیدنظر گشتهاند. البته باید تاکید کنم که بررسى همه جانبه رالزِ متأخر و ارزیابى میزان موفقیت لیبرالیسم سیاسى رالز در به کرسى نشاندن اهداف تعریف شده و نیز تأثیر این رویکرد در مجموعه تفکر لیبرالى، مطلبى است که به طور مستقل در فصل پایانى کتاب به آن خواهیم پرداخت. از این رو آنچه بیشتر در این فصل برجسته مىشود جهت گیرىها و تلقى رالزِ متأخر از نظریه عدالت و نشان دادن محورهایى است که وى در مرحله دوم اندیشه خویش از آنها عقبنشینى مىکند، به تعبیر دیگر مىخواهم نشان دهم که رالز در عدالت سیاسى خویش از کدامین دعاوى موجود در نظریه عدالت پیشین خود عقبنشینى مىکند.
بریده ای از کتاب جان رالز، از نظریه عدالت تا لیبرالیسم سیاسی اثر استاد احمد واعظی
نظر شما