موضوع : پژوهش | مقاله

بعثت و روش‌های دعوت از دیدگاه امام خمینی


- خدای جهان در آن زمان که بشر در هر جا زندگی می‌کرد بزرگی و سرافرازی خود را به آن می‌دانست که یا آتشکده‌اش از همه آتشکده‌ها بزرگتر و افروخته‌تر باشد. و یا بتخانه‌اش سرفرازتر و بتهایش بزرگتر و از فلزات پرقیمت‌تر باشد. آنهائی که خدایشان طلابود و عرض و طولش بیشتر بود البته اهمیت و سربلندیشان بیشتر بود. حتی خدایان را در جنگها با ارابه‌های بزرگ حمل می‌کردند، چنانچه اهل مکه هبل را که بت بزرگ بود برای جنگ با مسلمین آوردند. در چنین روزی پیغمبر اسلام را از جانب خود به رسالت مبعوث کرد. اول پیشنهادی که به بشر آن روز کرد این بودکه این خدایان که ساختید باید درهم شکن?د و با توحید خدای جهان به رستگاری رسید "قولوا لا اله الاالله تفلحوا" پس از آن کم کم قانونهای آسمانی که همه پایه‌اش بر اساس عقل استوار بود برای بشر آورد و آراء و پندارهای جاهلانه و سرخودیهای آنها را برانداختند.
- در یک روایتی است که رسول خدا که مبعوث شد، آن شیطان بزرگ فریاد کرد و شیطانها را دور خودش جمع کرد و اینکه مشکل شد کار برما.
- باید عرض کنم که روز بعثت رسول اکرم (ص) در سرتاسر دهر"من الا زل الی الابد" روزی شریفتر از آن نیست، برای اینکه حادثه‌‌ای بزرگتر از این حادثه اتفاق نیفتاده. حوادث بسیار بزرگ در دنیا اتفاق افتاده است، بعثت انبیای بزرگ، انبیای اولوالعزم و بسیاری از حوادث بسیار بزرگ، لکن حادثه‌ای بزرگتر از بعثت رسول اکرم نشده است و تصور هم ندارد که بشود، زیرا که بزرگتر از رسول اکرم در عالم وجود نیست غیر از ذات مقدس حق تعالی و حادثه‌ای بزرگتر از بعثت او هم نیست. بعثتی که بعثت رسول ختمی است و بزرگترین شخصیتهای عالم امکان و بزرگترین قوانین الهی، و این حادثه در یک همچوروزی اتفاق افتاده است و این روز را بزرگ کرده است و شریف، و همچو روزی ما دیگر در ازل و ابد داریم و نخواهیم داشت. لهذا تبریک این روز را برهمه مسلمین و بر همه مستضعفین جهان عرض می‌کنم.
- پیغمبر غصه می‌خورد برای اینکه دعوت می‌کند و اجابت کم می‌شود"فلعلک با خع نفسک" و یکی از غصه‌های انبیا هم همین است که تعلیماتشان رانتوانستند به ثمر برسانند به آن طوری که تعلیم اقتضا می‌کند. پیغمبر می‌خواست همة مردم را علی‌بن ابیطالب کند، ولی نمی‌شد. و اگر بعثت هیچ ثمره‌ای نداشت الا وجود علی‌بن ابیطالب و وجود امام زمان، سلام‌الله علیه، این هم توفیق بسیار بزرگی بود. اگر خدای تبارک و تعالی پیغمبر را بعث می‌کرد برای سا ختن یک چنین انسانهای کامل، سزوار بود، لکن آنها می‌خواستند که همه آن طوری بشوند، آن توفیق حاصل نشد.
- مسئله بعثت یک تحول علمی - عرفانی در عالم ایجاد کرد که آن فلسفه‌های خشک یونانی را که به دست یونانیها تحقق پیدا کرده بود ارزش هم داشت و دارد، لکن مبدل کرد به یک عرفان عینی و یک شهود واقعی برای ارباب شهود.
- آن چیزی که ما در روز مبعث باید توجه به آن بکنیم این است که با بعثت رسول خدا، بعثت رسول خدا برای این است که راه رفع ظلم را به مردم بفهماند، راه اینکه مردم بتوانند با قدرتهای بزرگ مقابله کنند به مردم بفهماند. بعثت برای این است که اخلاق مردم را، نفوس مردم را، ارواح مردم را و اجسام مردم را، تمام اینها را از ظلمتها نجات بدهد. ظلمات را بکلی کنار بزند و به جای او نور بنشاند. ظلمت جهان را کنار بزند و به جای او نور عمل بیاورد. ظلمت ظلم را به کنار بزند و به جای او عدالت بگذارد، نور عدالت را به جای او بگذارد و راه او را به ما فهمانده است. فهمانده است که تمام مردم، تمام مسلمین برادر هستند و باید با هم وحدت داشته باشند. تفرق نداشته باشند.
- پیغمبر اکرم، صلی الله علیه و آله و سلم، ختم همة پیامبران است و کاملترین دین را عرضه کرده است بر بشر، قرآن را که به وسیلة وحی بر او نازل شده است، عرضه کرده است.
- این عید سعید را که باید گفت بزرگترین اعیاد اسلامی است، من به همة مسلمین جهان و مستضعفین جهان تبریک عرض می‌کنم. قضیة بعثت، مسئله‌ای نیست که ما بتوانیم در اطراف او صحبتی بکنیم، ما همین قدر می‌دانیم که با بعثت پیغمبر اکرم انقلاباتی حاصل شد و چیزهایی در دنیا حاصل شد/ به تدریج/ که قبل از او نبوده است. آن معارفی که به برکت بعثت رسول اکرم در عالم پخش شد - کسانی که مطلع‌اند که این معارف چی است و تا آن اندازه‌ای که ماها می‌توانیم ادراک بکنیم - می‌بینیم که از حد بشریت خارج است. اعجازی است فوق ادراک بشریت، از یک انسانی که در جاهلیت متولد شده است، در جاهلیت بزرگ شده است و یک آدمی بوده است که در یک محیطی پرورش یافته است که اسمی از این مسائل اصلا نبوده در آن وقت. محیط آن جا اصلا راجع به مسائل دنیا و مسائل عرفان و فلسفه و سایر مسائل اصلا آشنایی نداشتند و در تمام عمرش حضرت آن جا بوده، یک سفر مختصری کرده است که چند وقتی، یک چند روزی، سفر کرده و برگشته. آن وقت، وقتی که بعثت حاصل شد، انسان می‌بیند که یک مطالبی پیش آورده است که از حد بشریت خارج است. این اعجازی است که برای اهل نظر دلیل بر نبوت پیغمبر است والا ایشان به خودش نمی‌توانست این کار را بکند. نه تحصیلاتی داشت، حتی نوشتن را هم نمی‌دانست. مسائل، یک مسائل بزرگی است که ما نمی‌توانیم در اطرافش صحبت کنیم و کشف هم نشده است، برای خود ایشان است و کسانی که خاص‌الخاص ایشان هستند. مسائل اجتماعی در اسلام می‌دانید که هست همه جور مسائل هست و به درجه اعلا هست که از عهده یک نفر آدمی که در آن محیط زندگی کرده است، و یا در هر محیطی، یک نفر آدم بتواند این طور در دنیا همه چیز را بیابد که مطابق عق حالا باشد و آینده، این یک امر اعجاز است. غیر از اعجاز چیز دیگر نمی‌تواند باشد.
- در زمان پیغمبر وضع جوری بود که پیغمبر حتی احکامی که می‌خواست بگوید تقیه می‌کرد حضرت، مسائلی که می‌خواست بگوید حضرت ملاحظه می‌کرد و موفق نشد پیغمبر به آن چیزی که می‌خواست، آن چیزی که دلخواهش بود/ بعثت/ بعث کرد، همه چیز گفت، در رساندن مطلب هیچ قصوری نبود، اما در فهماندن مردم، آشنا کردن مردم به مسائل یک مسئله‌ای نبود که از عهده کسی برآید. و لهذا می‌بینید فساد در آن وقت بود و حالا هم هست و تا آخر هم خواهد بود.
- پیغمبر اکرم(ص) وقتی که به رسالت مبعوث شد، و شروع به تبلیغ کرد، یک طفل هشت ساله (حضرت امیر) و یک زن چهل ساله (حضرت خدیجه) به او ایمان آوردند. جز این دو نفر کسی را نداشت. و همه می‌دانند که چه قدر آن حضرت را اذیت کردند و کارشکنیها و مخالفتها نمودند، لیکن مایوس نشد، و نفرمود کسی ندارم. ایستادگی کرد، و با قدرت روحی و عزمی قوی از "هیچ" رسالت را به اینجا رسانید.
- آقایان می‌دانند که پیغمبراسلام(ص) تنها قیام فرمود و در یک محیطی که همه با او مخالف بودند قیام فرمود و زحمتهای زیاد، مذمتهای زیاد، رنجهای فراوان برد تا اینکه اسلام را به مردم ابلاغ فرمود. دعوت کرد مردم را به هدایت، دعوت کرد به توحید. آنقدر مشقت ایشان تحمل فرمود که گمان ندارم کسی طاقت آن را داشته باشد.
- برنامه رسول‌اکرم(ص) قبل از مهاجرت به مدینه، روزهایی که در مکه به سر می‌بردند فقط تبلیغ الی‌الله و معرفی ذات مقدس حق تعالی و معرفی اسلام بود، ‌یاورانی نداشتند تا بتوانند با کمک آنان با مشرکین بجنگند و اسلام را گسترش دهند وهمان‌طور که در قرآن ملاحظه می‌فرمایید سوره‌هایی که در مکه نازل شد، فقط جنبه پند و موعظه و معرفی اسلام را دارد و از جنگ و جدال صحبتی نیست و متن احکام در آن کمتر ذکر شد. تا اندازه‌ای که توانستند، قبلا که در مکه بودند نقشه‌کشی بود، مسئله، مسئله درست کردن کار و سازنده کردن بود که افراد را بسازند.
- پیغمبر اسلام(ص) همان طوری که برای مومنین رحمت و دلسوز بود، برای کفار هم بود. دلسوز بود برای کفار، یعنی متاثر می‌شد که این کفار به کفر خودشان باقی باشند و منتهی به آتش جهنم بشوند. برای آنها دلسوزی می‌کرد. دعوتش برای این بود که نجات بدهد این اشخاص کافر را، آن اشخاص عاصی را. خدای تبارک و تعالی خطاب می‌فرماید که: "مثل اینکه می‌خواهی خودت را بکشی برای اینها که اینها ایمان نیاورده‌اند". همچو متاثر بود که اینها چرا ایمان نمی‌آورند، اینها چرا نجات پیدا نمی‌کنند. وقتی یک دسته‌ای را در یک جنگی - در تاریخ هست که - بسته بودن آنها را و می‌آوردند از کفار، می‌فرمود که ما اینها را باید با زنجیر وارد بهشت کنیم. حالا باید با این طور بیاوریم و هدایتشان بکنیم. نور هدایت بود. همان طوری که با مومنین سرصلح و صفا داشت، با دیگران هم داشت. مگر آنهایی که یک غده سرطانی بودند که باید کنده بشوند، از جامعه باید کنار بروند.
- پیغمبر بزرگ اسلام با یک دست قرآن را داشت وبا دست دیگر شمشیر، شمشیر برای سرکوبی خیانتکاران و قرآن برای هدایت، ‌آنها که قابل هدایت بودند، قرآن راهنمای آنها بود و آنهایی که هدایت نمی‌شدند و توطئه‌گر بودند، شمشیر بر سر آنها.
- پیغمبر اکرم جلب نظر مردم را می‌کرد، دنبال این بود که مردم را جلب کرد. دنبال این بود که مردم را توجه بدهد به حق.
- پیغمبر هم و سایر کسانی که لسان وحی بودند، آنها هم این دو رویه را داشتند. خود پیغمبر هم عملش این طور بود، ‌تا آن روزی که حکومت تشکیل نداده بود، معنویات را تقویت می‌کرد. به مجرد اینکه توانست حکومت تشکیل بدهد علاوه بر معنویات، اقامه عدل کرد. حکومت تشکیل داد و این مستضعفان را از زیربار ستمگران تا آنقدر که اقتضا داشت وقت، نجات داد.

 


منبع: / روزنامه / جمهوری اسلامی ۱۳۹۰/۴/۸

نظر شما